چرا دومین کشور شاد دنیا تا این حد از مهاجران بیزار است؟

«میولناپاردن»[1]، یک پروژه مسکن در منطقه چند قومیتی نوربرو در کپنهاگ دانمارک هست که ویژگی بارز آن داشتن مناظر دلپذیر با زمین های ورزشی ست. تنها نشانههایی که نشان میدهد مشکلی وجود دارد، بنرهایی است که از بالکنهای سفید آویزان شدهاند با شعارهایی مانند «من هرگز نقل مکان نخواهم کرد». با این حال تا پاییز آینده، بسیاری از 1500 نفر ساکنان این مجتمع ممکن است مجبور به رفتن شوند. این بدان دلیل است که دولت دانمارک تصور میکند میولناپاردن ممکن است به یک “جامعه موازی” بدل شود. بسیاری از ساکنان آن بیکار، با سطح تحصیلات ضعیف، دارای سوابق کیفری و منشأ “غیر غربی” هستند. دولت برای دنبال کردن سیاست خود در هم شکستن آنچه تا همین اواخر آن را «گتو» می نامید، مالک میولناپاردن قرار است دو بلوک از چهار بلوک آپارتمانی را به سرمایه گذاران بفروشد.
این یکی از راههای مختلفی است که دانمارک در تلاش است تا مکان و نحوه زندگی مهاجران را کنترل کند.
در ماه دسامبر، دولت سوسیال دموکرات برای جلوگیری از تشکیل جوامع موازی، قانونی را وضع کرد که مقامات محلی را موظف میکرد هنگام واگذاری مسکن در مناطق کنترل شده، برای افراد دارای تحصیلات بالا و دارای شغل ارجحیت قائل شوند. حتی در وهله اول جلوگیری از ورود مهاجران مسئله مهمتری برای آنها است.
پناهنده نمیخواهیم!
در ماه مارس، دانمارک اولین کشور اتحادیه اروپا بود که با این استدلال که دمشق و اطراف آن اکنون امن هستند، اعلام کرد که سوریها را به سوریه بازمیگرداند. مته فردریکسن، نخستوزیر دانمارک، هدف “صفر پناهجو”[2] را تعیین کرده است. در 13 دسامبر، دادگاه دانمارک اینگر استویبرگ که وزیر مهاجرت در دولت راست میانه قبلی بود را به دلیل دستور غیرقانونی به اسکان پناهجویان متاهل زیر 18 سال جدا از همسرانشان به 60 روز زندان محکوم کرد. او می گوید که هدف از این سیاست، جلوگیری از ازدواج کودکان بود. احزاب ضدمهاجر از او به عنوان یک فدایی و از خود گذشته یاد میکنند.
به جرات میتوان گفت که دانمارک تنها کشوری بود که با این اقدام دروازههای خود را به روی مهاجران بست. اروپا پس از هجوم پناهندگان در 2015 متحمل مناقشات سیاسی وسیعی شد؛ بیشتر دولت ها مشتاقند از تکرار آن جلوگیری کنند. اما دانمارک از برخی جهات برجسته است. بر خلاف همتایان خود در مجارستان که سیاستمداران کشورش مهاجران را محکوم میکنند تا توجه را از شکست های خود منحرف کنند. دانمارک از کشور همسایه اش سوئد که در سال 2015 بیشتر از هر کشور اروپایی به جز ترکیه، پناهجویان سوری بیشتری را نسبت به جمعیت خود پذیرفت، متفاوت است. تینا گودرون جنسن، انسان شناس دانشگاه مالمو می گوید که سوئد «چندفرهنگیگرایی را گرامی می دارد»؛ اما “در دانمارک چندفرهنگیگرایی واقعا یک کلمه منفی است.”
دانمارک برخلاف سوئد چندفرهنگگرا نیست.
این رویکرد وجهه بدی را برای دانمارک ایجاد کرده است. یکی از تیترهای اخیر در مورد دانمارک این بوده است: «دانمارک یک بازی مخرب را هدایت میکند». ماتیاس تسفایه، وزیر مهاجرت و ادغام، اخیراً گفت که او به تازگی میزبان هیئتی از یونان بوده و انتظار دارد که یک هیئت از اتریش نیز حضور داشته باشد. بر اساس گزارش ها، بریتانیا با دانمارک در مورد همکاری برای رسیدگی به درخواست های پناهندگی در این کشور گفتگو کرده است.
این وجه تمایز دانمارک ریشه های عمیقی دارد. اولف هدتفت محقق ملیگرایی در دانشگاه کپنهاگ میگوید پس از آنکه پادشاهی دانمارک در سال 1864 دوکنشینهای آلمانیزبان شلسویگ و هولشتاین را از دست داد و به پروس ضمیمه شدند، درسی گرفت: «کشور باید اتحاد و انسجام داشته و همگن[3] باشد». اولف هدتفت، محقق ملی گرایی در دانشگاه کپنهاگ می گوید: همگن باشید. دو سال بعد قانونی مقرر کرد؛ تنها افرادی که به زبان دانمارکی صحبت می کنند و لباس دانمارکی می پوشند می توانند دانمارکی شوند. MIPEX، شاخصی است که کشورها را بر اساس درجه پیشرفت سیاست های ادغامی مهاجران رتبهبندی می کند. این شاخص میزان دسترسی دادن دانمارک به شهروندی را در دسته “مطلوب نیمه راه” با امتیاز 41 قرار داده، در حالی که در مقایسه با آن، سوئد در دسته “مطلوب” قرار میگیرد و 83 امتیاز می دهد.
سخت کردن پذیرش مهاجران
در دهه 1960 و 1970 دانمارک “کارگران مهمان” را استخدام کرد؛ پناهندگان از ویتنام و ایران در دهه 1970 و 1980 آمدند. استقبال از مهاجران در دهه 1990 با ورود پناهجویان ناشی از جنگ رخ داده در یوگوسلاوی کاهش یافت. حزب ملیگرای مردم دانمارک (DF)[4] که در سال 1995 تأسیس شد، برای بستن درها به روی مهاجران در دانمارک تحریک ایجاد کرد. این حزب در سال 2001 از یک دولت محافظهکار-لیبرال حمایت کرد که استراتژی دو وجهی حاضر برای پیشگیری از مهاجران و مهاجرتهای بالقوه و بازبینی مهاجران ساکن را ارایه کرده است. سیاستهای آن شامل افزایش دوره انتظار مهاجران برای اقامت دائم از سه سال به هفت سال و پایان دادن به تعهد مدارس برای تدریس به زبان مادری دانش آموزان بود. برای تقویت هویت دانمارکی، “قانون” فرهنگ، تاریخ و دموکراسی را در برنامه درسی مدارس تصویب کرد. پیتر اسکاروپ، رهبر پارلمانی DF میگوید: ادغام بدون طی چنین مراحلی میتوانست واقعاً فاجعهبار باشد.
در سوئد، چنین احساساتی در حال گسترش است. در دانمارک در حال حاضر صرفاً بصورت یک ذهنیت عمومی هستند. آقای تسفایه که پدرش پناهنده ای از اتیوپی بود، می گوید: «دولت رفاه سوسیال دموکرات تنها زمانی می تواند زنده بماند که مهاجرت را تحت کنترل داشته باشیم.»
براساس یک نظرسنجی اخیر، دانمارک ممکن است دومین کشور شاد دنیا باشد، اما شادی آن شکننده بنظر میرسد.
دفاع دانمارک از دولت رفاه خود بی رحمانه و به گفته منتقدان، نژادپرستانه است. در ماه اکتبر، وزارت دارایی، در گزارش سالانه خود در مورد این موضوع، تخمین زد که در سال 2018 مهاجران از کشورهای غیرغربی و نسلهای بعدی آنها 31 میلیارد کرون خالص (4.9 میلیارد دلار) یعنی حدود 1.4 درصد از تولید ناخالص داخلی از منابع عمومی سهم بردهاند. در مقابل، مهاجران از کشورهای غربی، 7 میلیارد کرون خالص به اقتصاد این کشور اضافه کردهاند(شکل را ببینید). توربن ترنایس از مرکز تحقیقات علوم اجتماعی دانمارک می گوید: داده های مربوط به اثرات مالی مهاجرت همان چیزی بود که دیدگاه سوسیال دموکرات ها تغییر داد.
مهاجران مسلمان در دانمارک
مسلمانان محور اصلی این مساله هستند. امسال برای اولین بار بود که این وزارتخانه به طور جداگانه در مورد مشارکت اقتصادی مردم مهاجر از 24 کشور مسلمان گزارش داد. آنها 50 درصد از مهاجران غیرغربی را تشکیل می دهند، اما به میزان 77 درصد از منابع دولتی سهم میبرند. در کنار این نگرانی؛ ترس از اینکه مسلمانان دیدگاههایی تهدیدآمیز(از نظر دانمارکیها) درباره دموکراسی و نقشآفرینی زنان به همراه خود بیاورند نیز وجود دارد. تسفایه میگوید: «ما از مسلمانان میزبانی میکنیم اما نمیتوانیم بپذیریم که آنها بر اساس ترکیبی از قوانین شریعت و قوانین دانمارک زندگی کنند».
چنین چیزی برای مسلمانان تبعیضآمیز بنظر میرسد. قانونی که در سال 2018 که مسلمانان محافظهکار را هدف میگرفت، تصویب شد، شهروندان جدید را موظف میکند که در مراسم اخذ تابعیت با یک مقام شهرداری دست بدهند که این موضوع با شرع مغایرت دارد. آگوب یعقوب، یک پناهنده سوری، می گوید: کاری میکنند که احساس میکنید که نباید رمضان یا عید یا هر چیز دیگری را جشن بگیرید. گروه های دیگر تحت چنین فشاری قرار ندارند. هدوتوفت میگوید مهاجران چینی هم از نظر فرهنگی دانمارکی نشده اند، اما آنها بیدریغ و سخاوتمندانه مورد استقبال و میزبانی واقع میشوند. سهمبری زیاد مسلمانان از بیت المال احتمالاً ربطی به دین ندارد؛ بیش از نیمی از آنها به عنوان پناهجو و یا از طریق الحاق به خانواده به دانمارک آمدهاند اما در مقابل 30 درصد ازغیر غربیها بدین شکل به دانمارک آمدهاند.
دانمارک مانند همسایگان اسکاندیناویایی خود، مهاجران جدید را در برنامه هایی که شامل کلاس های زبان و مدنی است ثبت نام می کند. اما سیستم اعانه و مزایای آن کمی سختگیرانهتر است. پرداختیها به آنهایی که حداقل هفت سال از هشت سالِ لازم را در دانمارک زندگی نکردهاند کمتر است. دانمارک میتواند به خود ببالد که شکاف نرخ بیکاری بین بومیان و مهاجران غیراروپاییاش کمتر از سوئد است. احتمالا این مسئله تا حدی به این دلیل است که سوئد سطح حداقل دستمزد موثر بالاتری نسبت به میانگین دستمزدها دارد؛ این باعث می شود بسیاری از مهاجران جدید بیکار شوند، به خصوص اگر آنها به خوبی به زبان سوئدی مسلط نباشند.
بنابراین توجیه منطقی برهم زدن و از بین بردن منطقه میولناپاردن سست بنظر میرسد. وضعیت جامعه موازی این منطقه تا حدی بدین واقعیت گره خورده است که 2.69% از ساکنان آن اقدام به ارتکاب به جرم در دو سال گذشته کردهاند. حد قابل قبول 2.35% است. مایکن فله، معلم مدرسه ابتدایی که در یکی از بلوکهای در نظر گرفته شده برای فروش زندگی میکند، معتقد است تعداد مردان جوانی که اقدام به جرم و جنایت میکنند «هر سال کمتر و کمتر میشود». جدای از مساله تشکیل جامعه موازی مسلمانان در میولنپاردن، این افراد چون از بسیاری از کشورها آمدهاند و به زبان دانمارکی صحبت می کنند و این، زبان مادر نسل جوانتر مهاجران است.
مثال خانم تومه دانشجوی پزشکیای است که مورد شماتت دانمارکیهایی است که فکر میکنند مسلمانان به آنجا تعلق ندارند و با این اوصاف باید تکفرهنگگرایان دانماری از این ادعا که روش و دیدگاه آنها الزما موجب همگونسازی جامعه میشود دست بکشند. تومه دختر یک مادر عراقی و پدر فلسطینی، او در سال 2001 در چهار ماهگی وارد دانمارک شد. بدون اجازه اقامت، والدین او نمی توانستند در حرفه خود کار کنند
(مادرش میکروبیولوژیست و پدرش متخصص بیوشیمی بود). او(پدرش) پیتزا می فروخت و برای گذران زندگی در ساختمانسازی کار می کرد. تومه تعریف میکند که وقتی شش ساله بود، پلیس که خانه او را برای یافتن پاسپورتهای جعلی بازرسیا کرد، وحشیانه او را با کیفش کشیدند. آموزش مذهبی در مدارس نیزصرفا بر مبنای مسیحیت است. این حال دانمارک و تومه ها با یکدیگر کنار آمدهند. او میگوید که معلم از والیدن من خواست که تجربه خود از اسلام را با آنها به اشتراک بگذارند. آنها یک قرآن را به کلاس آوردند. خانم تومه و پدرش سرانجام در سال 2020 اقامت دائم گرفتند؛ پدرش سال گذشته تابعیت گرفت اما خودش هنوز شهروند نیست، بااین حال خانم تومه خود را دانمارکی میداند. او میگوید: میتوانست آسانتر باشد، اما هنوز هم زندگی خوبی است، بهتر از آن چیزیست که بسیاری از مردم تصور میکنند. دانمارکی شدن آسان نیست. اما برای معدودی که برای این کار تلاش میکنند، این تلاش ارزشش را دارد.
دیدگاهی متفاوت
استثناء لولند
ماریبو
بخشی از دانمارک در مورد مهاجران احساس متفاوتی دارند
وقتی دانمارکی ها به لولند فکر می کنند، درباره آن احساس تاسف دارند. جزیرهای در دریای بالتیک، گسترهای هموار از مزارع و سواحل، در سال 2015 به لطف مجموعه مستند تلویزیونی «روی الاغ در ناکسکوف» درباره محرومیت در بزرگترین شهرش، از شهرت کوتاهی برخوردار شد. ناکسکوف پس از بسته شدن کشتیسازی آن در سال 1986، به وضعیت سخت و دشواری دچار گشت. مردم برای دههها جزیره را ترک میکردند. از سال 2007 جمعیت آن از 49000 به 41000 کاهش یافته است. کسانی که لولند هنوز هم آنها را به خود جذب می کند، خانواده های کم درآمدی هستند که به دنبال مسکن ارزانتری نسبت به آنچه در کپنهاگ یافت میشود، هستند.
اما اکنون کار بر روی تونلی آغاز شده است که لولند را به جزیره آلمانی فیمان در 18 کیلومتری (11 مایلی) متصل می کند. تام آس نادسن، کارمند ارشد دولتی آن، میگوید وقتی این تونل در سال 2029 افتتاح گردد، لولند دیگر «فقط یک جامعه کوچک روستایی که خیلی از کپنهاگ دور افتاده، نخواهد بود». مدت زمان رانندگی به هامبورگ را به 90 دقیقه نصف می کند. او امیدوار است که گردشگران آلمانی بیشتری به سواحل لولند سرازیر شوند. صنایع سبز با بهره گیری از مازاد انرژی تجدیدپذیر جزیره بادخیز، فروشگاههایی راه اندازی خواهند کرد. اگر لولند بخواهد آرزوهای خود را برآورده کند، به مهاجران نیاز خواهد داشت.
تونل فیمانبلتخود به هزاران کارگر نیاز دارد که بسیاری از آنها غیردانمارکی خواهند بود. بر خلاف دولت ملی در کپنهاگ، لولند هیچ تردیدی در مورد استقبال از آنها ندارد. در ماه اوت، دولت محلی یک مدرسه بینالمللی افتتاح کرد. 55 دانش آموز آن ریشههای تانزانیایی و هندی دارند. برخی از آنها مسلمان هستند. دومینیک ماهر، آموزگار ارشد این مدرسه میگوید که واکنش بومیها مثبت و امیدوارکننده بوده است.
لولند فقط به کارگران تونل نیاز ندارد؛ این منطقه همچنین آگهی های انگلیسی زبان را برای استخدام پزشکان منتشر کرده است. آقای نادسن میگوید شرکتهای خصوصی به همه نیاز دارند، از “مهندس گرفته تا نیروی کار غیر ماهر”. لولند با خوشحالی پناهندگان افغانستانی را میپذیرد. طرح های آن برای جذب نیروی کار خارجی توسط شاخه محلی حزب عموماً ضدمهاجرِ مردم دانمارک مورد استقبال قرار گرفته است.
یکی از دلایل این گشودگی نسبت به مهاجران، تجربیات قبلی مهاجرت است. لهستانیها در سالهای قبل از جنگ جهانی اول برای برداشت چغندر قند آمدند. برخی از پناهندگان جنگ بالکان در دهه 1990 ماندند و رشد کردند.
پناهندگانی که آقای نادسن بیش از همه نگران آنهاست، پناهندگانی «از بازار املاک کپنهاگ هستند» و جزیره نشینان را با دولت ملی در تضاد قرار می دهند؛ چرا که
دولت ملی میخواهد مهاجرت را از کشورهای غیرغربی را تا جای ممکن اندک نگه دارد. اما در مورد همه چیز اختلاف نظر ندارند. لولند از پناهندگانی که تحصیلات ضعیفی دارند و بجای آنکه به اقتصاد کمک کنند باری بر دوش آن خواهند بود، استقبال نمیکند. بنابراین در این بخش از دانمارک، مولد بودن و بهرهوری بیش از پاسپورت مهم است.
این مقاله از مجلد ۴۴۱ شماره ۹۲۷۶ مجلهی اکانامیست (شماره ۱۸-۳۱ دسامبر ۲۰۲۱) ترجمه شده است.
[1] Mjolnerparken
[2] Zero asylum-seekers
[3] Homogenous
[4] nationalist Danish People’s Party (df)
سلام از نظر شما به ترتبی کدوم کشورها پناهنده ناپذیر و یا شرایط سخت تری را اعمال کرده اند؟