به طور معمول، وقتی افراد به عنوان مهاجر، یک کشور را ترک می‌کنند، ارتباطات‌شان با خانواده‌ و اقوام‌شان را، در کشور مبدأ حفظ می‌کنند. این گروه از مهاجران، که نسل اول مهاجران را تشکیل می‌دهند، در طول دوره‌ مهاجرت خود با چالش‌های بسیاری مواجه می‌شوند، از جمله مسائل مربوط به تعامل با فرهنگ و جامعه میزبان به عنوان افرادی “غیرشهروند” در کشور میزبان.  اما فرزندان آن‌ها چطور؟ آیا آن‌ها هم با چالش‌های مربوط به مواجه می‌شوند؟ به احتمال زیاد، نسل جدید، کمتر با چالش‌های نسل اول مهاجران، روبه‌رو هستند و زندگی خود را دورتر از فرهنگ کشور اجدادی‌شان و دسترسی‌هایی که دولت‌های کشور اجدادی‌شان داشتند، سپری می‌کنند. با این حال، احتمالاً دولت‌ها همچنان به تشخیص وضعیت این گروه می‌پردازند و تلاش می‌کنند تا با این نسل جدید از مهاجران در تعامل باشند.

در این یادداشت تلاش شده‌است، پس از رسیدن به توصیفی کلی از وضعیت نسل دوم دایاسپورا، به طور کلی، به چگونگی تعامل این گروه با کشور اجدادی‌شان، پرداخته شود. همچنین سیاست‌ها و اقدامات نظام‌های سیاسی و دولت‌ها برای جذب و تعامل با این گروه از مهاجران نیز بررسی شده و در پی رسیدن به شناختی جامع در این خصوص، به طور موردی، نمونه‌هایی چندین دولت، آورده شده است. منبع نگارش این یادداشت، مقاله « تعامل با نسل بعدی: رژیم‌های استبدادی و دایاسپورای جوان آن‌ها[1]» می‌باشد، که توسط اساتید دانشگاه گوتنبرگ سوئد، آرنه فردریک واکن هات[3] و کامیلا اورجولا[4]، نگارش شده‌است.

چرا جوامع دایاسپورا مهم‌ هستند؟

در سال‌های اخیر، فضای فراملی به عنوان یک قطعه مهم، از پازل پایداری نظام‌های سیاسی محسوب می‌شود. حکمرانان یک کشور، به طرز فزاینده‌ای با جمعیت‌هایی در تماسند که دیگر به محدوده سرزمینی‌ ملی تعلق ندارند و در سراسر مرزها پراکنده‌اند. مردم به دنبال فرصت‌های اقتصادی، آموزش، پیوستن به سایر به اعضای خانواده، ازدواج، یا حتی یافتن  امنیت و آزادی بیشتر، مهاجرت می‌کنند. افراد مهاجر، حتی بعد از مستقر شدن در کشورهای مقصد، اغلب پیوندهای فراملی و شبکه‌های دیاسپوریک خود را حفظ می‌کنند. حداقل به دلیل این پیوندهای فراملی، حمایت از جمعیت مهاجر برای کشورهای مهاجرفرست – چه دموکراتیک، چه غیردموکراتیک – به یک اولویت مهم تبدیل شده است. در واقع کشورهای غیردموکراتیک نیز، برای کاهش خطری که یک دیاسپورای سرکش ممکن است ایجاد کند، به ارتباط با جمعیت مهاجر خود می‌پردازند و این موضوع برایشان اهمیت دارد.

جامعه دایاسپورا یا به عبارت ساده‌تر و عامیانه‌تر، جمعیت مهاجران یک کشور، حداقل به پنج دلیل، برای دولت‌ها اهمیت دارند. برای اینکه وارد بحث اصلی شویم، بهتر است به تفصیل به این دلایل اشاره کنیم:

اولاً، از طریق حواله‌های اقتصادی، آن‌ها یک منبع مالی مهم برای کشورهای فرستنده و مردم آن‌ها هستند. ثانیاً، سرمایه‌گذاری مستقیم از سوی مهاجران ماهر، یا بازگشت مهاجران ماهر به کشورهای فرستنده ممکن است موجب توسعه اقتصادی آن کشور شود. ثالثاً، به عنوان یک سوپاپ ایمنی جمعیتی عمل می‌کند که با ارسال نیروی کار اضافی به کاهش فشارها بر بازار کار داخلی کمک می‌کند. چهارم، استفاده از حمایت جمعیت‌های فراسرزمینی به اولویت رژیم‌ها برای اهداف سیاسی داخلی، تبدیل شده است زیرا جوامع دایاسپورا می‌توانند با دادن رأی و یا حمایت از مبارزات انتخاباتی، به مشروعیت بخشیدن نظم سیاسی داخلی کمک کنند. در نهایت، رژیم‌ها ممکن است از طریق لابی‌گری، اعتراض‌های عمومی یا کمپین‌های رسانه‌ای، از جمعیت‌های فراسرزمینی خود به‌عنوان وسیله‌ای برای پیشبرد منافع سیاست خارجی‌شان استفاده کنند.

نسل دوم دایاسپورا

تحقیقات درباره نسل دوم دایاسپورا نشان می‌دهد که این نسل، همزمان با سکونت در کشور مقصد، ارتباطات‌شان با کشور مبدأ خانواده‌شان را نیز تاحدودی حفظ کرده‌اند. این به این معنی است که آن‌ها در یک زمینه اجتماعی فراملی و چندجانبه بزرگ شده‌اند که این شرایط، مهارت‌ها و ارتباطات اجتماعی متنوعی را برای‌شان فراهم آورده است. این مهارت‌ها به آن‌ها امکان می‌دهد از هر دو زمینه و موقعیت، در هر دو سرزمین، استفاده کنند. در واقع، آن‌ها بر چندین موقعیت فرهنگی تسلط دارند که می‌توانند، به طور انتخابی، در پاسخ به فرصت‌ها و چالش‌هایی که با آن روبرو می‌شوند، آن‌ها را به کار گیرند.

مفهوم بینابین اغلب برای توصیف این که چگونه مهاجران نسل دوم، بین دو جهان در حال رفت و آمد هستند و به طور واضح‌تر، پویایی این گروه، استفاده می‌شود. پویایی‌ای که برای مثال در میان آمریکایی-مصری ها وجود دارد. این پویایی آنان را دچار یک هویت ابهام‌آمیز می‌کند که، بالاخره به کدام سرزمین تعلق دارند؟ پژوهش‌گران بر این عقیده هستند که اگرچه این هویت مبهم ممکن است نگران‌کننده به نظر برسد، اما مهاجران نسل دومی که به مصر «باز می‌گردند» به‌طور انتخابی یا بر هویت مصری خود تاکید می‌کنند و یا بر هویت «خارجی» خود. این تاکید بستگی به این دارد که در یک موقعیت خاص، چه هویتی به آن‌ها کمک می‌کند.

در حالی که مهاجران نسل اول ممکن است احساس عدم تطابق با هر دو کشور را تجربه کنند، نسل دوم مهاجران تمایل بیشتری به حضور در کشور محل اقامت خود دارند. آموزش بهتر، مهارت‌های زبانی و بهبود چشم‌انداز اقتصادی در مقایسه با مهاجران نسل اول، احتمالاً فرصت‌های سیاسی و اقتصادی‌ بیشتری را برای آن‌ها فراهم کرده است که می‌توانند از آن‌ها برای تعاملات داخلی خود، استفاده کنند. در عین حال، دایاسپورای نسل دوم نسبت به دایاسپورای نسل اول، پیوندهای فراملی ضعیف‌تری دارند. برای مثال، مهاجران نسل دوم تونگا، پیوندهای فراملی کمتری نسبت به والدین خود دارند، که این موضوع، خود را در کاهش قابل توجه حواله‌های ارسالی به تونگا از نسلی به نسل دیگر نشان می‌دهد.

نسل دوم دایاسپورا و تعامل با نظام سیاسی وطن

تمایل نسل دوم دایاسپورا برای پیوستن به سرزمین اجدادی و حمایت از آن، و یا مخالفت در برابر آن رژیم، به عوامل متعددی وابسته است. این عوامل می‌توانند شامل رویدادهای خاص در کشور مبدا والدین، وضعیت کنونی کشور اقامت و یا روابط با دیگر اشخاص در جامعه دایاسپورا باشند. وقوع بحران‌هایی مانند بلای طبیعی یا درگیری‌های مسلحانه در وطن اجدادی می‌تواند باعث شود که نسل دوم مهاجران را به فعالیت وادارد. به عنوان مثال، انقلاب مصر در سال 2011 “فرآیندی را آغاز کرد که منجر به افزایش علاقه به کشور مبدا والدین” در بین تعداد زیادی از جوانان مصری متولد اتریش شد.

روابط بین نسلی در خانواده نیز نقش کلیدی در جذب یا دور کردن افراد نسل دوم از کشور مبدأ والدین‌شان دارد. تحقیقات نشان داده است که چگونه تجربیات آسیب‌دیدگی والدین ممکن است بر زندگی نسل‌های جوان‌تر تأثیر بگذارد، و چگونه ملی‌گرایی والدین می‌تواند برای فرزندان‌شان معنابخش باشد.

اگرچه افراد نسل جدید شاهد وقایع و اتفاقات در کشور اجدادی‌شان، نبوده‌اند، اما داستان‌هایی که با آن‌ها بزرگ شده‌اند ممکن است تأثیرات عاطفی قوی بر آن‌ها داشته باشد و به عنوان انگیزه‌ و محرکی برای فعالیت‌هایشان عمل کند. نوادگان قربانیان ممکن است به دلیل خشم نسبت به بی‌عدالتی‌های تاریخی تحریک شوند و به دنبال جبران آنچه برای والدین‌شان افتاده است باشند – یا ممکن است به طور کلی از مواجهه با گذشته پردردسر والدین خود دوری کنند.

علاوه بر این، سیستم‌های سیاسی کشورهای میزبان و سیاست‌های مهاجرت و ادغام ممکن است، در تعیین میزان توجه و مشارکت سیاسی دایاسپورایی‌های نسل دوم نسبت به کشورهای مبدأ والدین‌شان، نقش ایفا کند. فرزندان مهاجران، کمتر تحت تأثیر سیاست‌های مهاجرتی قرار می‌گیرند، اما احتمالاً مانند والدین یا پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌های خود، تبعیض‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را تجربه می‌کنند.

برخی از راهبردهای تعامل با دایاسپورا به مهاجران نسل دوم مرتبط هستند یا به طور صریح برای آن‌ها طراحی شده‌اند. یکی از راه‌های کلیدی برای جذب این گروه، ارتباط با سازمان‌های دایاسپورایی مرتبط با دولت است که اغلب شامل بخش‌های جوانان و فعالیت‌های مرتبط با جوانان هستند. این سازمان‌ها همچنین کنفرانس‌های ویژه‌ای را برای جوانان دایاسپورایی برگزار می‌کنند. مثلا بازدید از وطن یکی از فعالیت‌های مشترکی است که توسط دولت‌ها، سازمان‌های دایاسپورایی یا از طریق همکاری‌های بین‌المللی سازمان‌دهی می‌شود. این فعالیت به منظور فعال کردن این گروه، در جهت شناسایی و حمایت از سرزمین اجدادی‌شان طراحی شده است.

به عنوان مثال، رواندا فعالانه، نسل دوم مهاجران و جوانان دایاسپورا را در سراسر اروپا مخاطب قرار می‌دهد. دولت، جلسات منظمی را برای دایاسپورا، هم در رواندا و هم در کشورهای اروپایی ترتیب می‌دهد و فرصت‌هایی را برای دایاسپوراها فراهم می‌کند تا با نمایندگان سطح بالای رواندا ملاقات کنند. از سال ۲۰۰۸، دولت رواندا یک برنامه آموزش مدنی را سالانه برای جوانان 18 تا 35 ساله اجرا می‌کند. شرکت کنندگان در مورد تاریخ رواندا می‌آموزند و فرصتی برای برقراری ارتباط مجدد با فرهنگ و زبان خود دارند. از طریق برنامه‌های دیگر نیز مانند تور جوانان رواندا، جوانان دایاسپورا به بازدید از این کشور دعوت می‌شوند. با انجام چنین فعالیت‌هایی، دولت رواندا به وضوح جوانان دایاسپورا را به عنوان گروهی می‌ییند که توانسته آن‌ها را تحت تأثیر قرار داده و مهار نماید. این برنامه‌ها شرکت‌کنندگان را تشویق می‌کنند تا در تجارت شرکت کنند و از مهارت‌های خود در حمایت از توسعه رواندا بهره‌برداری کنند.

در ژوئیه ۲۰۲۰، سفارت رواندا در سوئد جشن آنلاین “روز آزادی” را برگزار نمود و افراد جوان دایاسپورا از اقصی نقاط جهان تا وزرای جوانان و امور خارجه رواندا را به سخنرانی‌هایشان دعوت کرد تا با آن‌ها تعامل داشته و به سخنانشان گوش دهند.

ترکیه یک نمونه برجسته دیگر از تعامل فعالانه با مهاجرانش است. به ویژه از زمانی که حزب عدالت و توسعه در سال 2002 به قدرت رسید، دولت ترکیه تعامل سازنده‌ای با مهاجران خود را آغاز کرد. این جمعیت بیش از 6 میلیون شهروند ترکیه را در خارج از کشور شامل می‌شود. افراد غیر ساکن نیز به عنوان ابزار مهمی برای تقویت منافع ملی ترکیه در خارج از مرزها و افزایش حمایت داخلی شناخته می‌شوند. اهمیت نسبت به نسل دوم به وضوح در وب سایت رسمی سازمان جوانان ترکیه (YTB) مشهود است، زیرا در آنجا تأکید بر نقش برجسته مهارت‌های فرهنگی و زبانی برای جوانان دایاسپورا شده‌است؛

برای جوانان ما، بسیار مهم است که در کشورهایی که در آنها زندگی می‌کنند، به عنوان افراد موفق شناخته شوند و در عین حال ارزش‌های فرهنگی خود را حفظ و به نسل‌های آینده منتقل کنند. جوانان ما قادرند ارزش‌های فرهنگی جوامعی که در آن زندگی می‌کنند را درک کرده و از ثروت‌های تاریخی و فرهنگی خود بهره‌برداری کنند. این توانایی به آنها این امکان را می‌دهد که به هر دو کشور کمک‌های موثرتری ارائه دهند. (آژانس رهبری ترک‌های خارج از کشور و جوامع مرتبط، ۲۰۲۱)

مراکش نیز از طریق راهبردهای متعدد با جوانان مهاجر خود تعامل دارد. این دولت مراکز فرهنگی آموزش زبان و برنامه‌های فرهنگی را ارائه می‌کند و اردوهای تابستانی برای کودکان  تنظیم می‌کند. به علاوه، دانشگاه‌های تابستانی با هدف “حفظ هویت ملی نسل جدید مراکشی‌های مقیم خارج از کشور” راه‌اندازی می‌کند. هر سال، بین 100 تا 300 دایاسپورایی در این دوره‌ها با پرداخت تمام هزینه‌ها توسط دولت پشتیبانی می‌شوند و به وطن اجدادی خود بازمی‌گردند. هدف این سفرها تقویت ارتباطات فراملی، تقویت حس همبستگی و افزایش وفاداری به مراکش است و به شرکت‌کنندگان تجربه‌ای شخصی می‌دهد که نمی‌توان از طریق کلاس‌های فرهنگی یا زبان آموزش داد.

نسل دوم یا جوانان دایاسپورا، تنها هدف یا مقصد تلاش‌هایی که کشورهای مبدا برای تعامل یا مشارکت آن‌ها به عنوان هم‌وطن انجام می‌دهند، نیستند. در واقع، این گروه از مهاجران می‌توانند به موضوعاتی مانند نقض حقوق بشر نیز توجه کنند و آن را مورد انتقاد قرار دهند. وضعیت آن‌ها از لحاظ امنیتی نیز اهمیت دارد، زیرا این امر که به طور فیزیکی از “وطن” فاصله گرفته‌اند، فعالیت‌های آنان را بیشتر امکان‌پذیر می‌سازد. این وضعیت به ویژه برای آن‌ها قابلیت‌های بیشتری را فراهم می‌کند، زیرا به دلیل شهروندی و وضعیت پایدارتر در کشور محل اقامتشان، نسبت به والدینشان از امنیت بیشتری برخوردارند. این عوامل باعث می‌شوند که آن‌ها برای بسیج و انتقاد مستقیم، موقعیت خوبی داشته باشند.


[1] Engaging the next generation: authoritarian regimes and their young diaspora. Arne F. Wackenhut · Camilla Orjuela

[2] https://www.gu.se/en

[3] Arne F. Wackenhut

[4] Camilla Orjuela

به اشتراک بگذارید

دیدگاه ارسال کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *