چرا در ارتباط با تحصیل کودکان مهاجر تردید وجود دارد؟

مساله تحصیل کودکان مهاجر در ایران همواره با تردید و مناقشه همراه بوده است. اما در این مناقشه هیچ کدام از دو گروه موافق و مخالف به دلایل مختلفی نتوانسته‌‌اند به طور کامل حرف خود را به کرسی نشانده و همچنان بحث بر سر این موضوع پابرجا است. البته این مساله چندان عجیب نیست، چرا که فراتر از مباحثه عمومی بر سر این موضوع، در سطحی بالاتر مسائل حوزه مهاجرت در جمهوری اسلامی ایران همواره در وضعیت تعلیق بسر ‌برده است و تا بحال شاهد اتخاذ سیاست مشخص و یکپارچه‌ای در قبال مهاجران نبوده‌ایم و در مقاطع مختلف زمانی، سیاست‌های مهاجرتی در ایران به شکلی آونگ‌گونه میان گشودگی و فروبستگی در حرکت بوده است. بدین ترتیب مساله تحصیل کودکان مهاجر هم به عنوان محور اصلی مساله مهاجران از این وضعیت مستثنی نیست و روند تحصیل کودکان مهاجر و چالش‌های آن، حکایت بیم و امید است. گذشته از تحلیل و توصیف وضعیت تحصیل کودکان مهاجر، بهتر است ابتدا ببینیم که مخالفان و موافقان تحصیل کودکان مهاجر چه استدلال‌هایی در این زمینه دارند؟

تحصیل کودکان مهاجر در ایران

در همین راستا در مجموعه‌ای از یادداشت‌ها تلاش می‌کنیم، ابتدا استدلال‌های رایج مخالفان را نشان داده و در ادامه پاسخ‌های موافقان را برشماریم. این یادداشت‌ها تلاش می‌کند که تصویر کلی کشاکش بر سر مساله تحصیل کودکان مهاجر  را نشان دهد تا فتح بابی برای گفتگویی جدی‌تر باشد. البته تاکید بر این نکته مهم است که بحث تحصیل را باید در قالب «تردید» بر سر این موضوع صورت‌بندی کرد و در این موضوع مخالفت‌ها همچون سایر حوزه‌های مهاجرتی چندان پرشدت نیست.

مخالفان: چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است

مخالفان استدلال می‌کنند در وضعیتی که ده‌ها و بلکه صدها هزار کودک ایرانی از تحصیل جامامنده‌اند، چرا باید تمرکز را بر تحصیل کودکان مهاجری گذاشت که ایرانی نیستند؟ بطور خلاصه می‌گویند: «چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است». بنابراین جمعیت کودکان ایرانی که نمی‌توانند به هر دلیلی تحصیل خود را آغاز کرده و یا ادامه دهند بر کودکان مهاجری که شهروند نیستند ارجحیت دارند. این کار باعث می‌شود که منابعی که می‌تواند صرف کودکان ایرانی شود، برای مثال صرف کودکان افغانستانی شود.

موافقان تحصیل کودکان مهاجر پاسخ می‌دهند

معمولا موافقان تحصیل کودکان مهاجر سعی می‌‌کنند با نشان دادن وجوه دیگر مساله و پیچیدگی‌های آن، در سطح بالاتری به این استدلال پاسخ دهند. در درجه نخست باید یادآور شد که آن‌ها بر واقعیت بازماندگی از تحصیل کودکان ایرانی و آسیب‌های آن و مهم‌تر از همه حق تحصیل کودکان ایرانی واقفند، اما ادعا دارند که گرچه از نظر آن‌ها تحصیل کودکان، چه ایرانی و چه مهاجر، یک حق ذاتی است، اما مساله تحصیل کودکان مهاجر علی‌رغم شباهت‌های بسیار با مساله تحصیل کودکان ایرانی کاملاً یکی نیستند. به عبارت دیگر آن مواردی که مانع از دسترسی به تحصیل کودکان مهاجر می‌گردد لزوماً همان‌هایی نیست که مانع تحصیل کودکان ایرانی می‌شود. بنابراین تلاش برای امکان دسترسی تحصیل کودکان مهاجر به معنای تضییع حق کودکان ایرانی برای تحصیل نیست و نباید این دو گروه از کودکان را همچون رقبایی دانست که بر سر صندلی‌های محدودی در رقابتند.

از سویی بنظر می‌رسد مهم‌ترین مساله تحصیل کودکان مهاجر در ایران، بلاتکلیفی وضعیت قانونی تحصیل کودکان مهاجر و قوانین، فرایندهای اداری و قواعد مربوط به آن باشد. در کنار این مشکل و البته مرتبط با آن، برخوردهای سلیقه‌ای و فراقانونی هنگام ثبت نام و تحصیل کودکان مهاجر، در مدارس استان‌ها و شهرهای مختلف است. این اتفاق موجب شده است که هر ساله کودکان بسیاری در فصل ثبت نام مدارس سرگردان و بلاتکلیف مانده تا آیین‌نامه و یا اطلاعیه جدیدی در ارتباط با امکان و نحوه ثبت نام کودکان صادر شود. و البته همچنان پس از این ابلاغ‌ها بسیاری از سال‌ تحصیلی جدید باز می‌مانند.

در وجهی دیگر، فعالان تحصیل کودکان مهاجر اعتقاد دارند که تلاش برای امکان تحصیل کودکان مهاجر نه تنها حقی از کودکان ایرانی ضایع نمی‌کند، بلکه بعضاً به دلیل همپوشانی و اشتراک موانع، می‌تواند برای هر دو گروه از کودکان راهگشا باشد. جمعیت قابل توجهی از کودکان ایرانی-بخصوص در مناطقی همچون سیستان و بلوچستان- هر ساله به علت معضل بی‌شناسنامگی و فقدان مدارک هویتی از تحصیل بازمی‌مانند؛ مشکلی که دقیقاً به مانعی عمده بر سر تحصیل کودکان مهاجر تبدیل شده است. در بسیاری از موارد- که البته جمعیت بزرگی از کودکان را در بر می‌گیرد- حتی دولت نیز قادر به تفکیک این دو گروه نیست و یا ظرفیت لازم برای رسیدگی به این مساله ندارد، چه برسد به آنکه بخواهد اولویتی را به یکی از این دو گروه بدهد. بر این اساس فعالان حقوق مهاجران معتقدند هر گونه اقدام و تلاشی برای دسترسی به تحصیل برای کودکان بدون ‌شناسنامه، فارغ از آنکه هدف امکان تحصیل کودکان ایرانی و یا مهاجر باشد، برای هر دو گروه از این کودکان راهگشا است. البته این نگاه در میان فعالان حقوق مهاجران، از این اصل سرچشمه می‌گیرد: به رسمیت شناخته شدن «حق تحصیل کودکان» فارغ از هویت.

پس در نهایت می‌توان نتیجه گرفت که گرچه اولویت داشتن حقوق شهروندان ایرانی بر غیرایرانیان یک واقعیت غیر قابل انکار است، اما مساله‌ای همچون تحصیل کودکان دارای وجوه متعدد و پیچیدگی‌های فراوان است و بنابراین نمی‌توان این مساله را به سطحی تقلیل داد که گویی تلاش برای حق تحصیل کودکان مهاجر، به مثابه ضایع شدن حق تحصیل کودکان ایرانی است.

به اشتراک بگذارید

یک نظر

دیدگاه ارسال کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *