سه همسفر
مروری بر سفرنامه سه همسفر نوشتهی سید سلیمان ندوی
در سال ۱۹۳۳ میلادی (حوالی ۱۳۱۲ هجری شمسی) نادرشاه (پدر ظاهرشاه) که دغدغهی پیشرفت افغانستان را داشت، از سه تن از شخصیتهای علمی و دینی طراز اول شبهقارهی هند یعنی سید سلیمان ندوی، علامه اقبال لاهوری و سر راس مسعود دعوت کرد تا به افغانستان بروند و در باب یک سیستم تکاملیافتهی آموزشی در افغانستان مشاورههای لازم را بدهند. این سفر در اکتبر سال ۱۹۳۳ (پاییز ۱۳۱۲ هجری شمسی) به وقوع پیوست و مسافران از مرز جنوبی افغانستان با هندوستان آن زمان وارد این کشور شدند. آنها در طی سفر خود با شخصیتهای علمی و ادبی گوناگون و همینطور شخص پادشاه افغانستان دیدار و گفتوگو کردند. جلالآباد، کابل، غزنین و قندهار شهرهایی بودند که این سه عالم هندوستانی از آنها بازدید کردند. حاصل این سفر، کتاب «سه همسفر» به زبان اردو نوشتهی سید سلیمان ندوی و مثنوی «مسافر» سرودهی اقبال لاهوری به زبان فاسی بود.
سید سلیمان ندوی از علمای مسلمان هندوستان بود که نسب سیادتش به امام رضا (ع) میرسید. اما در هندوستان به دنیا آمد و در همان جا بالید. «سه همسفر» از جهت تاریخی و بیان دغدغههای افغانستان دههی ۳۰ و ۴۰ میلادی سفرنامهای مهم است. سالهای ۱۳۱۰ به بعد زمانهای بود که مرزهای ایران و افغانستان به تازگی تحدید شده بودند و ما روایتهایی از تعیین مرزهای ایران و افغانستان در آن سالها داریم. اما روایت افغانستان از سمت مرزهای هندوستان و تأثیراتی که مراودات با شبهقارهی هند بر این کشور گذاشته موجب تازگی و اهمیت این سفرنامه است. «سه همسفر» را آقای نذیراحمد سلامی از اردو به زبان فارسی ترجمه کرده و در سال ۱۳۸۲ توسط آقای غلامحسین جهانتیغ به فارسی منتشر شده است.
زبان سفرنامه ساده است و حاوی اطلاعات مهم و جالب توجهی از افغانستان در زمان پادشاهی شاهنادر است. آقای ندوی توصیف سفرش را از مرز افغانستان و هندوستان در آن زمان شروع میکند. انگلیسیها برای کشور هندوستان تا مرز افغانستان راهآهن و جادهی آسفالتهی مورد قبولی را تدارک دیده بودند. اما به محض ورود به کشور افغانستان، تمامی جادهها شوسه میشوند. هندوستان در آن زمان زیر یوغ انگلیس بود و افغانستان زیر سلطهی انگلیس نرفته بود. اما استقلال این کشور گویا برایشان هزینههای زیادی داشت. یکی از این هزینهها خاکی ماندن راههای مواصلاتی در افغانستان بود. تفاوتی که آباد بودن جادهها در هندوستان با خاکی و پردست انداز بودن جادهها در افغانستان ایجاد کرده بود به قدری بود که سید سلیمان ندوی هم در ابتدای سفر و هم در پایان سفر به آن اشاره میکند.
اسلام در سرزمین افغانستان نکتهای است که در جای جای سفرنامه بدان پرداخته شده است. پوشش زنان پشتون در افغانستان لباسی سرتا پا سیاه است و حجابشان به گونهای است که هیچ نقطهای از بدن آنان قابل دید نیست. مساجد در روستاها و شهرهای کوچک سر راه همگی بدون گنبد و گلدستهاند. در اوایل سفر در افغانستان به قدری مساجد بینام و نشان بودند که سید سلیمان ندوی گمان کرده بود که این سرزمین از مسجد خالی است. اما به تدریج متوجه شد که این گونه نیست و هر چه در افغانستان پیشتر رفت میزان اعتقاد افغانستانیها به دین اسلام را بیشتر یافت. تا جایی که در شهر قندهار میدید که به وقت اذان تمامی کسبه به ناگاه کسب و کار خود را بدون هیچ محافظتی رها میکنند و به نماز جماعت میروند.
در جایی از کتاب اقبال لاهوری از نقش راههای زمینی در کشور افغانستان و کشورهای اسلامی میگوید و اهمیت استراتژیک جغرافیایی افغانستان را یادآوری میکند. اهمیتی که پس از گذشت دههها نه تنها کاهش نیافته بلکه مهمتر هم شده است. اما افغانستان گویا دهههاست که نمیتواند از این بازوی استراتژیک خودش استفاده کند:
«علامه دکتر اقبال دربارهی اسلام و مرکزیت خاورمیانه نکته بسیار شگفتآوری را که در پرتو شرایط و اوضاع قطعا متوقع بود بیان فرمود. یعنی اینکه: اروپا در این پیشرفت جدید توجه خود را به نیرو و راههای دریایی متمرکز نموده است و تمام رفتوآمدهای تجاری و راههای سیاحتی را از طریق دریا انجام میدهد و به وسیله کشتیهای تجاری و مسافرتی شرق را با غرب گره زده و مرتبط ساخته است. اما از دورنمای آینده چنین برمیآید که این راههای دریایی ارزش و اهمیت خود را در آیندهی نزدیک از دست خواهند داد و در آینده راههای خاورمیانه (آسیای مرکزی) مشرق و مغرب را به هم گره خواهند زد و به جای راههای دریایی راههای زمینی حائز اهمیت خواهند بود. کاروان بازرگانی من بعد به وسیلهی کامیونها، هواپیماها و قطارها میان باختر و خاور رفتوآمد خواهند کرد و این راههای بازرگانی در کشورهای اسلامی زمینهساز انقلاب و دگرگونی عظیم اقتصادی و سیاسی خواهند بود. در آن موقع افغانستان مانند سابق و گذشته اهمیت سوقالجیشی و تجاری خود را به دست خواهد آورد. بنابراین افغانستان از همین حالا باید خود را برای چنین شرایطی آماده سازد.» ص ۵۸
شاهنادر نیز که به تازگی شورش بچهسقا را مهار و سرکوب نموده است و در جای جای کتاب از آن به عنوان فتنهی بچهسقا یاد میشود در این رویا است که در افغانستان دین و دنیا با هم آشتی کنند و افغانستان سرزمینی برای تمام مسلمانان عالم بشود. کارشکنیهای مهندسان اروپایی در استخراج معادن مختلف کشور افغانستان از موارد شکایت و آزار شاهنادر در عرصهی حکمرانی افغانستان است.
بررسی وضعیت مدارس و مکاتب و مطبوعات افغانستان در آن سالها بخش عمدهای از کتاب را در بر میگیرد. نکتهی جالب توجه در کتاب، جایگاه زبان فارسی در افغانستان است. در این کتاب زبان فارسی یک زبان بینالمللی است که افراد در جلسات خود به آن تکلم میکنند و لهجهی ایرانی یکی از لهجههای این زبان به شمار میرود. تا جایی که اگر کسی به لهجهی ایرانی فارسی صحبت کند سید سلیمان ندوی حتما به آن اشاره میکند. در بسیاری از جلسات هم شروع جلسات به زبان فارسی است. اما در میانه ممکن است به فراخور حاضران زبان جلسه به اردو یا پشتون تغییر کند. به عنوان مثال در دیدار سید سلیمان ندوی با شاهنادر ابتدا جلسه به زبان فارسی پیش میرود و در ادامه زبان جلسه به اردو تغییر پیدا میکند. اما اینکه فارسی زبانی بینالمللی برای تکلم علمای شبهقارهی هند و افغانستان و آسیای میانه بوده نکتهای تأملبرانگیز است.
البته تقابل لهجهی فارسی و افغانستانی در جایی از کتاب مورد اشارهی سید سلیمان ندوی قرار میگیرد:
«سرور خان گویا زبان متکلمانه ایرانیان را به قدری مورد انتقاد قرار داد که ما از بس که زیاد خندیدیم خسته شدیم. سرور خان گویا گفت ما مردم افغانستان اگر بخواهیم از شما تشکر کنیم میگوییم تشکر و سپاس و مانند ایرانیها از چربزبانی کاذب مانند به جان شما، به سر شما، قربانت گردم استفاده نمیکنیم… ایرانیها لفظی را که در آخر آن الف و نون باشد با واو و نون تلفظ میکنند. یعنی واژهی همان را همون و آن را اون تلفظ میکنند. سرور خان با عصبانیت گفت: آقا صحیح است دوکان شما … و زبان شما زبون؟ همه حاضرین با صدای بلند قهقه زدند». ص ۱۲۷
نهضت پشتو اما نهضتی است که از همان سالهای ۱۹۳۳ در افغانستان به راه افتاده است. مرکزیت این نهضت در قندهار است و سردمدار آن عبدالحیخان است که در پی گسترش زبان پشتو و تبدیل پشتو به زبان ملی افغانستان است.
انتشار منظم مجلات و مطبوعات به زبانهای فارسی و پشتو اقدامی است که شاهنادر آن را پیگیری میکند. نفوذ زیاد هندوستان و مسلمانان هندوستان که بعدها پاکستان را شکل میدهند بر کشور افغانستان از دیگر نکات قابل توجه در این سفرنامه است. در سال ۱۹۳۳ تعداد زیادی از هندوستانیها در بخشهای اداری و پستهای حکومتی افغانستان مشغول به کارند و جدا نبودن هندوستان و افغانستان در جای جای کتاب مورد تأکید قرار میگیرد.
خط مرزی پر از درگیری هندوستان و افغانستان و گذرگاه خیبر و فتنهزا بودن آن در آن زمان هم وجود داشته است. سید سلیمان ندوی سفرنامهاش را یک سال پس از سفرش به نگارش در میآورد و در آخرین روزهای نگارش متوجه میشود که شاهنادر در افغانستان ترور شده است و از او به عنوان نادر شاه شهید نام میبرد. علامه اقبال لاهوری نیز همزمان با سید سلیمان ندوی، مثنوی «مسافر» را در باب احساساتش در سرزمین افغانستان به اتمام میرساند. سفرنامه «سه همسفر» از این جا قابل دانلود است.