مهاجران و سیاستهای جهان
یکی از پرفروشترین کتابهای چند سال گذشته در حوزهی ژئوپلتیک در سراسر جهان، «در اسارت جغرافیا» [1]نوشتهی تیم مارشال است. تیم مارشال کارشناس برجستهی امور بینالملل است که سابقهی کار در اسکاینیوز، بیبیسی و بسیاری از رسانهها را دارد و در طول عمر خود در مناقشات بین کشورهای گوناگونی به عنوان گزارشگر حضور پیدا کرده است.
عنوان فرعی کتاب «در اسارت جغرافیا» این است: ده نقشه که همهی آموختنیها دربارهی سیاست جهانی بیان میکند. کتاب ده فصل دارد و در هر یک از فصلها سراغ یکی از کشورهای بزرگ، مناطق جغرافیایی یا قارههای جهان رفته است: روسیه، چین، آمریکا، اروپای غربی، آفریقا، خاور میانه، هند و پاکستان، کره و ژاپن، آمریکای لاتین و شمالگان. تیم مارشال از طریق این ده نقشه مناقشات بین کشورهای مختلف در جای جای دنیا را توصیف و تحلیل میکند.
پیشفرض نویسندهی کتاب این است که ما در عصر دولت-ملتها زندگی میکنیم و زندگی خواهیم کرد. واحدهای جغرافیایی مشخصی که توسط چیزی به نام مرز از هم جدا شدهاند. افراد داخل هر مرز هموطن و افراد خارج از هر مرز خارجی و بیگانه محسوب میشوند. پیشفرض او این است که در بسیاری موارد عوامل جغرافیایی باعث شکلگیری مرزها شده است. اما با همهی اینها جغرافیا یعنی محدودیت:
«همهی رهبران در حصار جغرافیا اسیرند. کوهها، رودخانهها، دریاها و شن و ماسه انتخابهایشان را محدود میکند.»
مسئلهی مهاجرت در کتاب «در اسارت جغرافیا» به صورت جداگانه مورد توجه تیم مارشال نبوده است. اما اثرات جهانی و بینالمللی مهاجرت آن قدر وسیع و عمیق است که حتی تیم مارشال هم نتوانسته از آن بگذرد و در جای جای کتابش به صورت جسته و گریخته به آن پرداخته است. در این یادداشت میکوشیم تا برخی اثرات مهاجرتهای بینالمللی از دید نویسندهی کتاب «در اسارت جغرافیا» را واکاوی کنیم. این کتاب به هیچ وجه کتاب کاملی در حوزهی ژئوپولتیک جهانی نیست و به بسیاری از مسائل پیچیده نپرداخته است. بنابراین از دریچهی آن نمیتوان به بسیاری از اثرات مهاجرت بر مفهومی به نام دولت-ملت رهنمون شد. نپرداختن به جریانهای مهاجرتی مختلفی که در جهان در حال رشد هستند و به شدت مفهوم دولت-ملت را دچار چالش میکنند از ضعفهای بزرگ این کتاب است. اما با این حال خواندنی و قابل تعمق است.
مهاجران چینی
یکی از پدیدههای رو به رشد جهان حضور مهاجران چینی در کشورهای مختلف است. نقشهی زیر حضور دایاسپورای چینی در کشورهای مختلف جهان در سال ۲۰۰۷ را نشان میدهد. این دایاسپورا در سالیان اخیر باز هم تقویت شدهاند و جمعیتهای زیادی از چینیها در بسیاری از کشورها سکنی گزیدهاند. چینیها در کشورهای همسایهی خود مهاجران زیادی را فرستادهاند. مهاجران چینی در روسیه و اروپا هم حضوری قوی دارند. یکی از بزرگترین دایاسپوراهای جهان که با تیزهوشی سیاستگذاران چینی برای آنها فواید زیادی داشته دایاسپورای چینیها در آمریکا و کانادا است. آفریقا و آمریکای لاتین و اقیانوسیه هم پر از مهاجران چینی است.
تیم مارشال در مورد حضور مهاجران چینی در روسیه مینویسد:
«سیبری شاید باارزشترین «گنجینه»ی روسیه باشد که حاوی بیشتر ذخایر معدنی، نفت و گاز آن است. اما سرزمینی خشن است که گاه ماههای مدید یخزده است، با جنگلهای وسیع (تایگا)، خاک نامرغوب برای کشاورزی و باتلاقهای وسیع. فقط دو خط راهآهن از شرق به غرب آن وجود دارد؛ خط سراسری سیبری و خط اصلی بایکال-آمور. مسیرهای حملونقل شمال به جنوب در سیبری زیاد نیست و برای روسیه آسان نیست که بتواند قدرتش را به سمت جنوب و به سوی مغولستان و چین امروزی گسترش دهد، چرا که فاقد نیروی انسانی و خطوط تدارکاتی لازم است.
بعید نیست که در آیندهی دور چین بر بخشهایی از سیبری سلطه یابد، اما دلیلش نرخ رو به کاهش زادوولد در روسیه و مهاجرت چینیها به سمت شمال خواهد بود. هماکنون نیز در باتلاقزارهای جلگهی سیبریی غربی بین کوههای اورال در غرب و رودخانهی ینیسئی در ۱۶۰۰ کیلومتری شرق آن در بیشتر شهرهای کوچک و بزرگ میتوان رستورانهای چینی را دید…» ص ۲۳
یکی از نواحی دنیا که چینیها مهاجران زیادی را به آنجا فرستادهاند قارهی آفریقا است. تیم مارشال در این مورد مینویسد:
«چینیها همه جا هستند. آنها کسب و کار را جدی میگیرند و اکنون مانند اروپاییان و آمریکاییان در سرتاسر قارهی آفریقا فعالاند. حدود یک سوم واردات نفت چین از افریقاست که در کنار فلزات قیمتی که در کشورهای متعدد آفریقایی یافت میشود نشان از آن دارد که آنها وارد این قاره شدهاند و قصد ماندن دارند. هنوز شرکتهای نفتی و شرکتهای بزرگ چند ملیتی اروپایی و آمریکایی بیشتر از آنها در آفریقا حاضرند، اما چین دارد به سرعت خودش را به آنها میرساند. مثلا در لیبریا سنگآهن استخراج میکند، در جمهوری دموکراتیک کنگو و زامبیا مس، و در جمهوری دموکتراتیک کنگو به استخراج کبالت نیز میپردازد. به توسعهی بندر مومباسا در کنیا کمک کرده است و اکنون که منابع نفتی کنیا دارد صرفهی تجاری پیدا میکند در پروژههای عظیمتر نیز سرمایهگذاری میکند.
شرکت مهندسی راهآهن چین در لواندا (پایتخت آنگولا) در حال ساخت یک فرودگاه بینالمللی جدید است و در حومهی پایتخت مجتمعهای آپارتمانی به سبک چینی میسازد تا بخشی از جمعیت ۱۵۰هزار تا ۲۰۰هزار نفری کارگران چینی را که اکنون در آن کشورند اسکان دهد. هزاران نفر از این کارگران آموزشهای نظامی هم دیدهاند و اگر چین لازم بداند میتوانند نقش یک نیروی شبهنظامی حاضر و آماده را ایفا کنند.» ص ۱۶۰
مهاجران و اثر بر سیاست خارجی کشورها
یکی از مضمونهایی که تیم مارشال در کتاب خودش دنبال میکند اثرات حضور مهاجران بر سیاست خارجی کشورها است. همانطور که گفته شد مهاجران چینی و آسیایی در آمریکا دایاسپورای قدرتمندی را ایجاد کردهاند. از سویی دیگر مهاجران هیسپانیک هم در کشور آمریکا جمعیت زیادی را به خود اختصاص دادهاند. نقشهی زیر پراکندگی جغرافیایی دو قومیت بزرگ در آمریکا (سیاهپوستان و هیسپانیکها) را نشان میدهد. هیسپانیک به مردمی اطلاق میشود که زمانی تحت تسلط امپراتوری اسپانیا بودهاند و به ویژه دربارهی مردم اسپانیاییزبان آمریکای مرکزی و جنوبی به کار میرود.
تیم مارشال در مورد اثرات افزایش مهاجران هیسپانیک و آسیایی در آمریکا مینویسد:
«شاید با تغییرات جمعیتشناختی در ایالات متحده، رابطهی نزدیک این کشور با اسرائیل، هر چند آهسته، به سردی بگراید. فرزندان مهاجران هیسپانیک و آسیاییای که اکنون به آمریکا وارد میشوند، به آمریکای لاتین و خاور دور علاقهی بیشتری نشان خواهند داد تا به کشور بسیار کوچک در حاشیهی منطقهای که دیگر از نظر منافع آمریکا حیاتی به شمار نمیآید.» ص ۱۰۵
و در مورت حضور مهاجران خاورمیانهای در قارهی اروپا مینویسد:
«جمعیت اروپا که سنتا سفیدپوست است دارد پیر میشود. برآوردهای جمعیتی هرم وارونه را پیشبینی میکنند که سالخوردگان در رأس آناند و جوانان کمتری خواهند بود که از آنها پرستاری کنند یا مالیات بپردازند. اما این پیشبینیها نتوانسته در احساسات ضدمهاجرت کسانی که سابقا بومی شمرده میشدند خللی وارد کند و آنها تقلا میکنند که با تغییرات سریع جهانی که در آن بزرگ شدند دستوپنجه نرم کنند.
تغییرات جمعیتشناختی به نوبهی خود در سیاست خارجی دولت-ملتها به خصوص در سیاست خاورمیانهای آنها اثر میگذارد. مثلا وقتی پای موضوعاتی چون جنگ در عراق یا مناقشهی اسرائیل/ فلسطین به میان میآید بسیاری از دولتهای اروپایی باید دستکم احساسات شهروندان مسلمان خود را در هنگام سیاستگذاری در نظر بگیرند.» ص ۱۳۲
مهاجران و دولت-ملتها
هستهی مرکزی کتاب «در اسارت جغرافیا» مفهوم دولت-ملت است. مفهومی که ذات مهاجرتهای بینالمللی باعث ایجاد پیچیدگیهای روزافزونی در آن میگردد. از یک سو کشورها برای حفظ جمعیت خود نیازمند مهاجراناند و حتما باید مهاجر جذب کنند. از سویی دیگر مهاجرانی که به کشوری وارد میشوند در آنجا دایاسپورایی ایجاد میکنند، نوعی تعلق و ارتباط با سرزمینی که از آن آمدهاند و این دایاسپورا بر مطالبات آنها از دولت کشور مقصد و در نتیجه سیاست خارجی کشور مقصد نیز تأثیر میگذارد. چین در حال گسترش روزافزون دایاسپورای خود در سراسر جهان و مدیریت ارتباط با این دایاسپورا جهت اعتلای کشور چین است. ارتباطاتی که مهاجران بین کشورهای مبدأ و مقصد ایجاد میکنند یکی از پیچیدهترین و قابل تعمقترین پدیدههای امروزه روز جهان است.
[1] در اسارت جغرافیا، ده نقشه که همهی آموختنیها را دربارهی سیاست جهانی بیان میکند/ تیم مارشال/ مرجان رضایی/ نشر مرکز/ چاپ اول: ۱۳۹۹/ ۳۴۶ صفحه- ۵۹۵۰۰ تومان