تمنای رفتن، مطالعه مهاجران بالقوه
گزارش جلسه نقد و بررسی کتاب ” تمنای رفتن ؛ مهاجرت به خارج در میان ذهنیت ایرانی”
سومین جلسه حلقه مطالعات مهاجرت دیاران با همکاری سرای اهل قلم تحت عنوان نقد و بررسی کتاب “تمنای رفتن؛ مهاجرت به خارج در میان ذهنیت ایرانی” روز 7 اسفندماه 1397 با حضور مهرداد عربستانی نویسنده کتاب و سعیده سعیدی، رسول صادقی و بهرام صلواتی به عنوان منتقد در محل سرای اهل قلم برگزار شد.
سابجکتیویتی یک واقعیت اجتماعی است
در ابتدای نشست مهرداد عربستانی نویسنده کتاب تمنای رفتن در مورد کتاب توضیحاتی را ارائه کرد. او گفت: کتاب تمنای رفتن پژوهشی است در سابجکتویتی یا ذهنیت و خود سابجکتیوتی یک جور واقعیت اجتماعی است. یک جور فکت اجتماعی است. چیزی هست که باید به عنوان یک مساله اجتماعی شکلگیری و خودش را مورد بررسی قرار داد. اصولا سابجکتویتی مبعث و متاثر از شاکلههای کلیتر اجتماعی و این دو تا نمیتوانند از هم جدا شوند. این نه تنها در علوم اجتماعی این گونه هست بلکه در بعضی از نگاههای جدیدتر روانکاوی و روانشناختی اصولا فرد و فردیت در ذاتش در بیرون از خودش در ارتباط با دیگری قرار میگیرد. از این حیث امر سابجکتیو اصولا امر درونی نیست، بلکه محل تلاقی امر درونی و بیرونی است. من سعی کردم مطالعهام را با یک زوایه انسانشناختی با معنای عام از انسانشناسی که به دنبال کشف علل پنهان هست یعنی چیزهایی که ممکن است سختتر به زبان آورده بشود. چیزهایی که شما مداومت بیشتری در تحقیق و ارتباط نزدیکتری لازم داری که بتوانی به اینها دست پیدا کنی. به این ترتیب من رفتم سراغ روشهای کیفی و انسانشناختی به این امید که بتوانم آن منطق پنهانی را که در پشت این تمنای مهاجرت از کشور و خارج شدن از کشور هست را مورد بررسی قرار بدهم. در مورد “تمنای رفتن” اصطلاحی که استفاده کردم؛ من به نوعی فرض گرفتم که یک تمایلی در جامعه ایرانی برای ترک کشور هست. تا آنجایی که میشده، تلاش کردم این را مستند کنم؛ از طریق آنچه که از آمارها موجود است، چون آمارهای مشخصی در این رابطه نداریم ولی بعضی از آمارها مثل سرمایه اجتماعی به طور غیرمستقیم از مهاجرت سوال شده. از جاهای دیگری مثل میزان اپلای کردن برای ویزای لاتاری هم مشخص بود که در چند دوره ایرانیها جز 4، 5 تای اول بودهاند. امسال حتی ایرانیها ارتقای رتبه پیدا کردهاند و سومین ملیت برای اقدام کردن برای ویزای لاتاری بودند و اطلاعات دیگری مثل ترکیب جمعیتی پناهندهها به خصوص در امواج مهاجرتی اخیر در دست بود. به هر حال من سعی کردم نشان بدهم که این تمایل چطور یک تمایل همه جا حاضر هست. من تمایل را نه به عنوان یک امر مستقل بلکه به عنوان یک سمپتوم، نشانگان، در نظر گرفتم که دارد به امر دیگری اشاره دارد.
مردمنگاری سوژه
نویسنده کتاب تمنای رفتن ادامه داد: در مورد روششناسی رویکردی هست که مبتنی است بر بررسی سابجکتیویته در ادبیات انسانشناختی که تا حد زیادی متاثر است از نوعی از مباحث روانکاوی اجتماعی. من اسم این روش را گذاشتم مردمنگاری سوژه، سوژه آرزومند. من فکر میکنم این فاکتور خیلی مهمی است که نباید از نظر دور بیفتد. مردمانی که در کشور ما و دیگر کشورهای جهان سوم زندگی میکنند، احساس میکنند در حاشیه جریان کلی اجتماعی هستند. احساس این را دارند که از چیزهایی محروم هستند و خودشان در در مقابل تصویری که از کشورهای بهرهمند دارند قرار میدهند. این آرزوی برای ارتقا و بهرهمندی در خیلی از مطالعاتی که ما انجام میدهیم، لحاظ نشود، من احساس میکنم جایی از آن مطالعه میلنگد. خیلی از مطالعاتی که در جامعه ایرانی انجام شده است، در کلیشهها یا دوگانههای معمولی که رایج است مثل سنت و مدرنیته سعی کرده تبیینی از وضعیت داخل کشور ارائه بدهند. من همیشه احساس میکردم این چارچوبی یک چیزی را خارج میکند و آن تمنا یا آرزومندی مردم هست که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. با در نظر گرفتن این است که میتوان انگیزه رفتارها و معنای فرهنگیشان را درک کرد. این دغدغه ارتقا اجتماعی و آرزومندی نه تنها در این مورد خاص بلکه برای تمام جامعه ما یک دغدغه عام هست. اینجا تصوری که از خارج هست، البته که یک تصویر اسطورهای است ولی این تمنای زیاد به مهاجرت باید دید که اینجا انقدر پاسخ میگیرد. این تصور همه جای دنیا هست ولی اینکه این تصور کدوم خلا را پر میکند و این چه خلایی است که انقدر به این مساله توجه دارد، موضوع قابل بحثی است. آرزو همیشه به سمت یک فقدان میرود.
تمنای رفتن؛ آشناییزدایی از یک موضوع روزمره
سپس سعیده سعیدی توضیح داد: در مورد ادبیات مهاجرت در ایران در سه بخش میخواهم سه نکته را مطرح کنم. دوتا تحشیه به کتاب تمنای رفتن دارم و در انتها هم دوتا پیشنهاد پژوهی دارم. همانطور که برگر هم اشاره کرده، عالم علوم اجتماعی کارش اختراع یک چیز نیست. در واقع علوم اجتماعی تلاش میکند از یک موضوعی پرده بردارد. کاری که در کتاب تمنای رفتن صورت گرفته همین هست؛ آشنایی زدایی کردن از یک موضوع روزمره. این مساله فقط مختص ایران نیست و مهاجرت به عنوان یک ابرروند جهانی یک مساله جهانی هست یعنی تمام کشورهای دنیا باهاش درگیر هستند. قبلا مهاجرت و جا به جاییها بیشتر مربوط به جنوب و کشورهای در حال توسعه بود ولی امروزه ما شاهد این هستیم که مهاجرتها شیفت پیدا کرده به سمت مهاجرتهای شمال به شمال و ایران هم یک قطعهای از پازل جهانی هست. با شدت و ضعف متفاوتی. امروزه از هر 28 نفر یک نفر مهاجر هست و یعنی تجربه زیسته بسیاری از انسانها در دنیا مهاجرت هست. همه تجربه زیسته مهاجرت دارند؛ چه مهاجرت داخلی از روستا به شهر و چه مهاجرت بینالمللی یا بالاخره در آن حلقه اول خانواده یا دوستانش شاهد این هستیم که حداقل یک تجربه وجود دارد. این را باید در نظر گرفت که مطالعه یک امری که انقدر روزمره هست، یک مقدار سخت هست. به خاطر اینکه انقدر افراد باهاش آشنا هستند، کار محقق اینجا خودش را نشان میدهد که بیاید آشناییزدایی کند از یک چیزی که کم کم دارد در جامعه به یک امر عادی تبدیل میشود. مهاجرت نتایج متباینی دارد؛ در عین حال که افراد یک سری امتیازات بدست میآوردند، یک سری مزایا و امتیازات را هم در اثر این جا به جایی از دست میدهند. به صورت پارادوکسیکالی افراد مطلوبیت و محرومیت را تجربه میکنند. در جامعه ایران ما شاهد این هستیم که به طور کلی سه رویکرد به مسائل اجتماعی هست؛ یک گروه و یک رویکرد منفعتشان در سیاهنمایی هست یعنی به شدت تلاش دارند که وضعیت ایران را از نظر مهاجرت سیاه نشان بدهند. تا دهههای پیش مهاجرتهای داخلی بود، مهاجرت روستا به شهر بود اما اخیرا این سیاهنمایی به سمت مهاجرتهای بینالمللی آمده است. احتمالا منافعی هم پشت این قضیه هست. یک رویکرد دیگر از آن طرف، سفیدنماییهای کاذب هست که به هر حال همه چیز را عالی و مثبت نشان میدهد و هیچ مسالهای نیست. به نظر من جایی که دانشگاه میایستد خیلی مهم است. دانشگاه به مساله نگاه علمی دارد. من طی بحث امروز هم تلاشم این هست که از منظر علمی به قضیه مهاجرت نگاه کنیم که در دائم دوتا رویکرد قبلی نیفتیم. کتاب تمنای رفتن نکات ارزشمندی را به ما یاد میدهد از سوژه آرزومندی که به دنبال فهم دنیای ذهنی سوژه ایرانی از امر مهاجرت هست. از آن تصویر آرمانی که از جایی به اسم خارج در ذهن ایرانی وجود دارد. این تصویرپردازی ناشی از یک میل ارضا نشده است. تصویری از جایی که ممنوعههای سهلالوصول هست ولی هیچگونه تصوری از فضای پشت صحنه این فانتزی وجود ندارد. یکی از نکات مهمی که در مورد ادبیات مهاجرت در ایران هست، این است که مهاجرت در اولویت پژوهشی هیچجا نیست یعنی نه اولویت پژوهشی دانشگاه است و نه اولویت پژوهشی دستگاههای سیاستگذار کلیدی. این مساله دلایل مختلفی دارد و نتایجی که ایجاد کرده است، ما با یک وضعیت آنومیکی از نظر علمی مواجه هستیم، نه داده داریم، نه آمار داریم و صرفا تخمین داریم که این تخمین به گسترش و بسط این فضای انتزاعی و تصورات خیالی خیلی دامن میزند. از این جهت کتاب دکتر عربستانی خیلی ارزشمند هست. شما با یک سرچ کوتاه متوجه میشوید در حوزه مهاجرت چندتا کتاب معدود هست که همه هم سال نشر 96، 97 هست. یعنی این یک مساله جدیدی است که وارد شده است.
مهاجران بالقوه، مورد مطالعه کتاب تمنای رفتن
سعیده سعیدی ادامه داد: انسانشناسی تمایل دارد برای شنیدن صدای در حاشیهماندگان و در این کتاب هم این تلاش صورت گرفته. در حوزه مهاجرت بیشتر مهاجران بالفعل مورد مطالعه قرار گرفتهاند، مهاجران ذهنی و مهاجران بالقوه معمولا کسی صدایشان را نمیشنود. تا وقتی که فرد از کشور خارج نشود و به عنوان مهاجر در آمار نیاید، کسی کاری ندارد که در ذهن او چه میگذرد. این کتاب جز یونیکترین کتابهایی (چه انگلیسی و چه فارسی) بود که دارد افراد را مطالعه میکند قبل از اینکه عینیت بدهند به تصمیمشان. یکی دیگر از نقات قوت کتاب، بررسی و پرداختن به مهاجرتهای غیرمتعارف (Irregular) در ایران هست. فصل چهار و پنج این کتاب به صورت علمی تمایز قائل شده بین رفتن و گریختن به عنوان دو نوع رویکرد در خروج از کشور. از این جهت خیلی نوع مهاجرت مهم است چرا که نوع مهاجرت روی فرد تاثیر میگذارد و میتواند فرد را از عامل (Agent) مهاجرت به راحتی به قربانی تبدیل کند. در نتیجه آگاهیبخشی در مورد اینکه انواع مهاجرت چه تاثیری در نهاد خانواده دارد، چه تاثیرهایی در کشور مقصد حتی برای ادغام تو و فردیت تو دارد، خیلی مهم است.
نکته بعدی که اگر بخواهیم در ادبیات مهاجرت ایران مطرح کنیم این نگاههای دوانگارانه نسبت به مفاهیم هست. چه دانشگاه و چه دستگاههای سیاستگذار احتمالا منافعی باید باشد که روی دوانگاریها در طی دهههای مختلف روی یکیش سرمایهگذاری شده است. این اتفاقا در ادبیات کلاسیک مهاجرت در جهان هم افتاده است. به عنوان نمونه مهاجرت در دید کلی یا داخلی است، یا خارجی. ما میبینیم که اکثریت مقالاتی که در طی سالهای گذشته و مهاجرتهای بینالمللی به تدریج دارد وارد بحث میشود. دوگانه دیگری که در ادبیات مهاجرت هست؛ مهاجرت داوطلبانه و مهاجرت اجباری هست و ما میبینیم که تمرکز مطالعاتی به روی مهاجرتهای داوطلبانه هست؛ تحصیلی، الحاق به خانواده یا مهاجرتهای کاری و توریستی. مهاجرتهای اجباری (Force migration) از آن نکات مغفول ادبیات مهاجرت در ایران است.
تجربه درمیانبودگی
سعیده سعیدی سپس توضیح داد: دوگانه دیگر تمایز بین مهاجران بالفعل و بالقوه است. ما میبینیم که تمرکز بودجهای و پژوهشی دانشگاه و دستگاههای سیاستگذار بر مهاجران بالفعل هست. در حالی که یک سیاستگذاری درازمدت بر مبنای منافع ملی اتفاقا باید سرمایهگذاریاش را بر مهاجران بالقوه بگذارد به دو دلیل؛ یک اینکه این مهاجران بالقوه اگرچه افراد از کشور خارج نشدند ولی آن احساس عدم تعلق یک مهاجر را در کشور خودشان دارند. ما با کاهش سطح مسئولیت اجتماعی افراد مواجهیم و تعهدات شهروندی واقعا کاهش پیدا میکند. فرد تمایل به رفتن دارد و ممکن است این عدم تعلق حتی چند سال طول بکشد چون از راههای قانونی چند سالی طول میکشد. تجربه درمیان بودگی (Betweenness) برای یک فرد مهاجر به خصوص در سالهای اولش اتفاق میافتد که بخواهد در جای جدید خودش را پیدا کند. مطالعات انسانشناسانه نشان میدهد که کسانی که مهاجرت نکردهاند هم تجربه در میان بودگی را دارند چون به هر حال دارد سرمایهگذاری میکند که در پس ذهنش تمایلی به رفتن دارد و اینها مهم است که در سیاستگذاری و مطالعات به این صداها هم توجه بشود تا سیاستگذاریها معقولتر بشود.
سومین نکته هم یک مرثیهای است در راستای همان سیاهنماییهایی که اول گفتم. در کشور تمایلی هست که مرثیهسرایی کنیم و بگیم فرار مغزها و تمام تمرکزمان را روی این قضیه بگذاریم. این مساله الان در دنیا به خاطر اینکه مهاجرت یک مساله شایع شده است، جای خودش را به چرخش مغزها داده است. ما هم بهتر است به این فکر کنیم که چطور میشود از این افراد استفاده کرد. از رمیتنسشان استفاده کنیم، از تخصصشان استفاده کنیم.
حقیقا من خیلی از کتاب استفاده کردم و اولین نمونه از کاری بود که احساس کردم قرار نیست درش غرق بشوم در دادههای آماری و جدول و درصد که بعد آخرش متوجه نشوم که قرار است چه اتفاقی بیفتد ولی دو سه تا نکته هست که بد نیست بگویم. یکی اینکه روایت کتاب مردانه بود، من خیلی روایت زنانهای از مهاجران ذهنی در کتاب ندیدم. اگرچه مصاحبههای زنان هم بود ولی داستانهایشان روایت نشده بود. یکی تحصیل بود که زنان از تحصیل به عنوان بهانهای برای خروج از کشور، ارتقای اجتماعی و یا بهانهای برای زیست انفرادی استفاده میکنند ولی خب خیلی به نظر من پرداختش به قضیه زنان و روایت زنان از مهاجرت کم بود. نکته دوم که به نظرم رسید؛ به هر حال مهاجرت یک مساله بین رشتهای است. اینطور نیست که بگویی فقط جمعیتشناسی یا انسانشناسی باید به این مساله بپردازد. مهاجرت اقتصاد لازم دارد و دیگر مسائل. رویکرد کتاب همانطور که آقای دکتر هم گفتند روانشناسی اجتماعی و نگاه فلسفی بود. من احساس کردم برای یک موضوعی که خیلی عامه است و مساله روزمره افراد هست، کتاب با زبان دانشگاهی نوشته شده بود یعنی مخاطب باید حتما یک سطحی از سواد فلسفی آکادمیک داشته باشد که به خصوص بخشهای نظری کتاب را متوجه شود. این نمیتواند نقد باشد، شاید رویکرد این بوده که کتاب در سطح دانشگاهی چاپ بشود. فکر میکنم بد نیست که در این حوزه یکسری مقالات یا کتابها با زبان توده جامعه هم منتشر کنیم چون بحث توده است. نکته سوم در حوزه مهاجران بازگشتی است. کتاب نگاهی کلیشهای داشت به مهاجران بازگشتی. اولا که موضوع مغفولی در کل کتاب بود و بخشهایی هم که مختصر بهش پرداخته شده بود، احساس کردم که ذهن این هست که سوژه مهاجر بازگشتی یک فرد سرخورده، شکستخورده، در خود فرورفته و به بنبست رسیده است که افراد به علت اینکه به آن هدفشان از مهاجرت نمیرسند تصمیم میگیرند که برگردند. یک نوع سرخوردگی و وادادگی. مطالعاتی که در سازمانهای مختلف در سالهای اخیر در این حوزه صورت گرفته است، خود من هم مطالعه کیفی میدانی انجام دادهام، حداقل 70 مصاحبهای که تا به الان انجام دادهام این فکت را رد میکند به خاطر اینکه خیلی از افرادی که برمیگردند خیلی از افراد توانمندی هستند که اتفاقا در اوج برمیگردند. به دلایل مختلفی برمیگردند و این به این معنا نیست که افراد حتما باید دچار سرخوردگی بشوند تا برگردند.
دانشگاه باید نقش آوانگاردتری نسبت به موضوع مهاجرت بگیرد
سعیده سعیدی در پایان گفت: بحث آخرم هم در مورد پیشنهادات پژوهشی در این حوزه هست که من فکر میکنم که دانشگاه باید نقش آوانگاردتری نسبت به موضوع مهاجرتهای بینالمللی به عهده بگیرد. از طریق پایاننامهها، از طریق طرحهای پژوهشی. یکی از خلاهایی که وجود دارد اولا یک فراتحلیلی صورت بگیرد در حوزه مهاجرتهای بینالمللی به زبان فارسی ببینیم چه کارهایی صورت گرفته است. اگر فراتحلیلی صورت بگیرد خواهیم دید که چقدر تکرار در موضوعات حوزه مهاجرت دارد صورت میگیرد. نکته دیگری که پیشنهاد من هست، وارد کرد رویکردهای انسانشناسانه و میدانی به حوزه مهاجرتهای بینالمللی. از لحاظ اینکه ما در زیست روزمره یا یکی از افرادمان مهاجر است یا با مهاجرانی در ارتباط هستیم در ایران، مهاجران افغانستانی که در کشور حضور دارند. حالا رویکردهای انسانشناسانه چه کمکی میتوانند بکنند؟ علارغم 40 سال حضور درازمدت اتباع افغانستان در ایران و از آن طرف یک دایاسپورای ایرانی که البته ما آماری نداریم، بین 1 میلیون تا 6 میلیون دایاسپورای ایرانی داریم، اگر بخواهیم ببینیم هیچ دادهای در مورد آداب و رسوم افرادی که در داخل کشور هستند، مناسکی که دارند، تاثیراتی که مهاجرت در زیست اینها دارد، از پوشش گرفته تا نهاد خانواده، الگوهای ازدواج و طلاقشان، خلا عجیبی در این حوزه هست. ما آنها را نمیشناسیم، مطالعات میدانی نداریم، حتی عکس نداریم و فکر میکنم بد نباشد انسانشناسی در حوزه مهاجرت بیشتر وارد شود.
عصر جدید، عصر مهاجرتهاست
رسول صادقی در ادامه بحثهای این جلسه در مورد کتاب تمنای رفتن گفت: این کتاب خودش زمینهای شد که به بحث مهاجرت پرداخته بشود. بحثم را در دو حوزه ارائه میکنم؛ یکی به طور کلی راجع به مهاجرت، یکی هم راجع به بحث کتاب. پاسکال در صده هجدهم به طعنه گفته بود: تنها علت ناخوشنودی انسانها آن است که نمیدانند چگونه ساکت در اتاق بمانند. امروزه ما میبینیم که ناخشنودی یک چیز همهگیر شده است و از محبوبیت بالایی برخوردار است زیرا شمار زیادی از مردم تمایل به ترک اتاق یا به نوعی ترک سرزمین مادریشان دارند. آن چیزی که مسلم است، عصر جدید عصر مهاجرتها و جا به جاییهای بینالمللی هست و در این زمینه هم یک کتاب کاستلز دارد تحت عنوان عصر مهاجرت که به فارسی هم ترجمه شده است. چند ویژگی در این کتاب هست و چند ویژگی دیگر که من اضافه کردم که در این جلسه راجع بهش صحبت کنیم. یکی اینکه بحث جهانی شدن تاثیر زیادی روی جریانات مهاجرتی میگذارد و بر اثر جهانی شدن به عنوان یک حوزه فرهنگی هویتهای فراملی شکل میگیرد و بحث فراملیگرایی به عنوان یک حوزه مفهومی مهم مطرح میشود و در این چارچوب شتاب مهاجرتی اتفاق میافتد. تنوع و تمایز در حوزه مهاجرت دارد اتفاق میافتد. قبلا ما مهاجرتها را اختیاری میدانستیم، الان مهاجرتهای اجباری و بحث پناهندگان مطرح شده است. جابهجایی تحصیلکرده و مهاجرت زنان که در بحث جریانات بینالمللی اهمیت زیادی پیدا کرده است، به طوری که بحث زنانه شدن مهاجرت مطرح میشود. زنان هم نقش مهمی در این جریانات بینالمللی پیدا کردهاند. فرهنگ مهاجرت؛ زمانی وقتی پدیدهای شیوع پیدا میکند در جامعه، مهاجرت تبدیل به یک امر عادی و طبیعی میشود. سیاسیسازی مهاجرت یکی دیگر از ویژگیهایی است که اتفاق افتاده است. همین دعواهای اخیر ترامپ با کنگره سر جریان مهاجران مکزیکی و همچنین در ایران و جاهای دیگر. بحث رسانهها و شبکههای اجتماعی و تصویری که دارد از دنیای آن طرف نشان داده میشود، این تصویر تا اقصا نقاط کشور رفته. شما در مناطق روستایی هم میبینید که تحت تاثیر مقوله مهاجرت قرار میگیرند و همین مهاجرت را تبدیل به یک امر آگاهانه هم کرده است. روستایی در شهرستان بدره در استان ایلام هست که نزدیک به 110 نفر از آنان به استرالیا رفتهاند. جوانان دیگری که در آن روستا مانده بودند با موج سال 2015 به سمت آلمان رفتند و این روستا کاملا در اختیار دختران، زنان و پیرمردان است. در مصاحبههایی که با افراد این روستا شده بود، بحث شبکههای اجتماعی خیلی تاثیرگذار بود. بحث غربیشدن، رویای زندگی در یک جهان دیگر. یک ضربالمثل مکزیکیها دارند که میگوید: از خدا نخواه آن را به تو بدهد، از او بخواه تو را در جایی قرار دهد که آن هست. آن جا را هم مکزیکیها، آمریکا تعریف میکنند. وقتی آمال و آرزوی آمریکایی شدن وجود دارد این جریان و موجهای مهاجرتی ایجاد میشود. نهادهایی که در این بحثها وجود دارد. شما میدان انقلاب هم رد میشوید خیلی از تبلیغات مربوط به مهاجرت کردن را میبینید یا شبکههای قاچاقی که الان به عنوان یک صنعت وجود دارد. بحث جا به جاییهای افراد را انجام میدهد. شکلگیری دایاسپورای ایرانی در خارج از کشور میتواند بر مهاجرتهای بعدی تاثیرگذار باشد. ما در شرایط جدید با این ابعاد از جریانات مهاجرتی مواجه هستیم.
یک نکتهای هم که وجود دارد در جریانات مهاجرتی کنشگران اجتماعی در بحث مهاجرت و تغییرات محیطی اندیشمندانه عمل میکنند. در برابر شرایطی که باهاش مواجه هستند واکنشهای متفاوتی انجام میدهند. عدهای میمانند و خود را با شرایط انطباق میدهند، عدهای میمانند و به دنبال شرایط هستند و عدهای مهاجرت را انتخاب میکنند. اینجاست که میل به مهاجرت و تمنای رفتن در میان عدهای شکل میگیرد. اینجا ذهنیت و عینیت با هم در یک تعامل قرار میگیرند. افراد شرایط را درک میکنند، دورنما را نگاه میکنند و بعد تصمیم میگیرند. افرادی که تمایل به مهاجرت دارند باز هم به طور کلی به دو گروه تقسیم میشود؛ عدهای مهاجرت بالقوهشان تبدیل به بالفعل میشود ولی عدهای هم نمیتوانند مهاجرت کنند چون امکان مهاجرت وجود ندارد مثلا در میان ایرانیان پیمایشهایی که انجام شده است این تمایل بالاست ولی آمار مهاجرانمان خیلی زیاد نیست. این بدلیل این است که بخشی امکان و توان مهاجرت را ندارند. این گروه یک گروه فراموش شدهای در تحقیقات هست و بایستی بهشان پرداخته شود. افرادی که تمایل دارند ولی نرفتهاند. ما عصر مهاجرت داریم، عصر برجاماندگان اجباری هم داریم. افرادی که مجبور هستند به ماندن. اینها گروه مهمی هستند چون نمیخواهند اینجا بمانند. دنیایشان را جای دیگر دارند تصویر میکنند. از نظر ذهنی دچار مهاجرت هستند. اعتراضاتشان هم بالاست. همیشه نق میزنند. اعتراض میکنند. وضعیت را نفی میکنند.
مهاجرت یک سازه اجتماعی-فرهنگی
رسول صادقی در ادامه بیان کرد: پرداختن این کتاب به میل به مهاجرت از سه جنبه خیلی مهم هست؛ تمایل به مهاجرت بخش تفکیکناپذیر مهاجرت هست یعنی تمام کسانی که اقدام به مهاجرت میکنند، قبلش تمایل به مهاجرت داشتند. این به این معنا نیست که تمام کسانی که تمایل به مهاجرت دارند هم مهاجر میشوند. نکته دیگر این است که وقتی تمایل به مهاجرت در جامعهای بالا باشد، این میتواند بر سرمایهاجتماعی آن جامعه اثرگذار باشد. حتی یکی از شاخصهای اعتماد اجتماعی این است که افراد میخواهند در آن جامعه بمانند یا مهاجرت کنند. منابعی هم این وسط صرف میشود که کلاس زبان برود، هزینه کند برای مهاجرت و هزینههایی هم بر آن جامعه تحمیل میکند. کتاب تمنای رفتن سوال اصلی که مطرح میکند این است که در پسزمینه تمنای رفتن چه عواملی وجود دارد و چرا افراد به این تصمیم یا به این میل رسیدهاند. من چیزی که از کتاب دریافت کردم این است که مهاجرت یک سازه اجتماعی-فرهنگی است و این تعامل پویای ذهنیت و عینیت در این زمینه خیلی دیده میشود و آن میانذهنیتی به شدت متاثر از شرایط ساختاری جامعه است. اگر قرار هست در حوزه سیاستگذاری در این حوزه کار و فعالیتی انجام بگیرد، شرایط ساختاری میتواند خیلی در این زمینه اثرگذار باشد.
نقدی که میشود به این کتاب وارد کرد اینکه ویژگیهای مصاحبهها آورده نشده است و مضامین هم خیلی ذهنی نیست. مثلا ماندن، آرزوی رفتن، جز آن مقولههای ذهنی نبودند. بحث مهاجران بازگشتی که مطرح شده است از اصل بحث دور هست. نکتهای که به عنوان پیشنهاد برای کار بعدی مطرح میشود اینکه افرادی که در تمنای رفتن هستند و نمیتوانند بروند، در چه وضعیتی هستند؟ شرایط این افراد به چه شکلی است؟ با چه شرایطی و با چه پیامدهایی دارند در جامعه زندگی میکنند؟ این جز موضوعاتی است که در این کتاب بهش پرداخته نشده است و میشود در کارهای بعد به آن پرداخت.
بین تجربه زیسته مهاجران در خارج و تمنای رفتن داخل جداافتادگی وجود دارد
بهرام صلواتی در ادامه توضیحاتی را به بحث جلسه نقد و بررسی کتاب تمنای رفتن اضافه کرد: یک نکته اینکه انقدر که مرثیه گفتیم در حوزه مهاجرت، کار تحقیقاتی انجام ندادیم برای همین یک جداافتادگی شکل گرفته بین تجربه زیستهای که خیلی مهاجرین در خارج دارند با آن تمنای رفتنی که در داخل شکل گرفته است. این کتاب از محدود تحقیقاتی است که ما در جامعه مبدا انجام دادیم. ما بیشتر در مورد اثرات مهاجرت کار کردیم و این کار را هم به درستی انجام ندادیم. وقتی آمار مهاجران ایرانی یک تا شش میلیون است واقعا جای تاسف هست که چطور ممکن است چنین آماری داشته باشیم. در مورد مقوله ماندن یا برگشتن وجود دارد؛ تصویری که جامعه میزبان از مهاجران بازگشتی دارد این است که اینها باید حتما شکست خورده باشند که برگشتند اما پژوهشهایی که همکاران انجام دادهاند نشان میدهد که به هیچ وجه این نیست پس دچار یک شکاف نظری و پژوهشی در این حوزه هستیم.
نکتهی دیگری که من بخواهم به این کتاب اضافه کنم این هست که زمینه تمنای رفتن در داخل کشور از کجا شکل میگیرد؟ ما جز معدود کشورهای دنیا هستیم که در آن واحد هم پناهنده میگیریم و هم پناهنده میفرستیم. این در ادبیات مهاجرت کمنظیر هست. طبق آمارها در سال 2015، 2016 و 2017 به طور متوسط هر سال 10 هزار نفر پناهنده به طور رسمی در ترکیه ثبت شده است. قطعا میدانیم که اینها پناهنده اصیل نیستند. اینها بیشتر مهاجر اقتصادی هستند که خودشان از کانال پناهندگی میروند. نکته دیگری که میخواهم اشاره کنم این است که چرا تمنای رفتن در میان تحصیلکردگان زیاد است؟ یک علتش این است که ما تقریبا در بقیه کانالهای مهاجرتی هیچ کاری نکردیم. طبق فرمان ویزا بَن ترامپ ما الحاق فامیلی را هم دیگر نمیتوانیم انجام بدیم. ویزای دایورسیتی هم خیلی برای ما سخت شده. تنها کانالی که باز شده و فشار روز به روز هم دارد در آن افزایش پیدا میکند، کانال تحصیل هست.
از نظر تاریخی ما جز کشورهای جاده ابریشم هستیم و باید مراودات فرهنگیمان در این مسیر بیشتر میبود. ما در کشوری قرار گرفتیم که حتی با همسایگانمان هم رابطه درستی نداریم. یک از تناقضاتی که ما با آن مواجه هستیم هم این است که در دنیا میگویند تا جایی تحصیل میکنید که اولین فرصت شغلی را کسب کنید. اما در ایران افرادی را میبینید که با 30 سال سابقه شغلی برای تحصیل اقدام میکنند. افرادی که پوزیشن شغلی بسیار خوبی دارند اما اپلای میکنند و میخواهند ادامه تحصیل بدهند. چطور است که انسانها حاضرند زندگی باثباتشان را رها کنند و به زندگی دانشجویی تن بدهند و برای دکتری گرفتن بروند؟ و جامعهای که در آن تمنای رفتن بالا هست تا حد زیادی آمادگی پذیرفتن برگشتیها را هم ندارد. خود فرآیند مهاجرت به شدت هزینهبر هست. شما دچار هزینههای عاطفی، روحی و خیلی مسائل میشوید. افرادی که برگشت میکنند دوباره این هزینه را متحمل میشوند. ما مهاجرت دوباره مهاجران بازگشتی را هم داریم، آن تمنای رفتن انقدر در افرادی که برگشتند تاثیر میگذارد که مجابشان میکند که شما دیگر مال این سرزمین نیستید و هیچ کمکی نمیتوانید بکنید.