و مهاجران ادامه مي دادند… (معرفي سري مهاجرت جيكاب لارنس)
بیش از هفتاد و پنج سال پیش، یک هنرمند جوان به نام «جیکاب لارنس» شروع به کار بر روی مجموعهای از شصت پرتره کرد؛ شصت پرتره از مهاجرت بزرگِ بیش از یکمیلیون نفر آفریقایی-آمریکایی از نواحی روستایی جنوب آمریکا به نواحی صنعتی شمال آمریکا در اوایل جنگ جهانی اول. مهاجرتی که در اوایل دههی بیست میلادی اتفاق افتاد و در آن مدت جامعهی آمریکا دچار تغییرات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی شد.
شرایط مهاجرت بزرگ به خاطر جنگ جهانی اول مهیا شد. در اروپا جنگ جهانی شروع شد. بسیاری از نیروهای کار مهاجر به کشورهای خود بازگشتند تا در جنگها شرکت کنند و صنایع شمال بهشدت محتاج نیروی کار شدند. آفریقایی آمریکاییها از جنوب آمریکا شروع به مهاجرت به شهرهای شمال آمریکا کردند و در مراکز صنعتی شمال مشغول به کار شدند: شیکاگو، دترویت، کلیولند، سنت لوئیس، پیتسبورگ، فیلادلفیا و نیویورک.
در شروع جنگ جهانی اول زمانی که مهاجران آفريقايي-آمريكايي تصمیم گرفتند که از سرزمین قدیمی خود در جنوب ریشه کن شوند ایمان داشتند که زندگی بهتری در سرزمین موعود شمال در انتظارشان است. صدها هزار مهاجر با انعطافپذیری و اعتمادبهنفس به این حرکت پیوستند و با صدایی واحد علیه نظام سرکوبگر جنوب آوای اعتراض سر دادند. آنها امید داشتند که زندگی در شمال به آنها فرصتهای شغلی و آموزشی بهتر، پویایی اقتصاد، سیاسی و اجتماعی و آزادیهای فرعی هدیه بدهد. اما واقعیتهای تلخ افزایش تعداد مهاجران در شهرهای شمال چالشهای جدیدی را به وجود آورد. نامههایی که مهاجران به دوستان نزدیک و معشوقههایشان میفرستادند سندی بود بر شرایط زندگی شهری جدید مهاجران در سرزمین موعود: مواجهه با شهرکهای بیش از حد پرجمعیت، شرایط کاری سخت، تبعیض ادامهدار، شورشهای نژادی و بمبگذاریها و… و علی رغم همهی اینها مهاجران ادامه میدادند…
به گفتهی خود جیکاب لارنس چنین موضوعی برای کشیدن نقاشی بسیار پیچیده و دشوار بود؛ چرا که قبل از او هیچکسی برای به تصویر کشیدن چنین تجربهای اقدام نکرده بود. لارنس قبل از آن سه سال از عمرش را صرف به تصویر کشاندن کشمکشها، امیدها، پیروزیها و شکستهای زندگی هریت تابمن (رهبر کارگردان مترو)، فردریک داگلاس (عدالتخواه) و توسینت لوورتيور (آزادیخواه اهل هائیتی) کرده بود.
لارنس راهی برای گفتن داستانهای مهاجرت بزرگ از طریق قدرت و ضعف نقاشی پیدا کرد: کشیدن 60 نقاشی هم اندازه که در کنار هم بتوانند یک بیان حماسی متحد را به وجود بیاورند. قبل از کشیدن این 60 نقاشی لارنس در مورد موضوع مهاجرت تحقیقات بسیاری انجام داد و عبارتهای کلیدی را که هر نقاشی باید همراه آن میآمد یادداشت کرد. مانند تصاویر یک فیلم، لارنس نقاشیها را در مجموعه یک واحد میدید. او کار بر هر 60 نقاشی را بهصورت همزمان شروع کرد تا بین همهی نقاشیها وحدت رنگ و احساس وجود داشته باشد. شعر حماسی لارنس از بیان ریتمیک و تکراری نمادهای حرکت در نقاشیها ظهور پیدا کرد: قطار، ایستگاه، نردبان، پلکان، پنجرهها و امواج مردم در راه همراه با بار و بنه شان.
بنا بر سنت داستانگویان و راویان آفریقای غربی، افسانه های زمان های گذشته در زندگی امروز و فردای ما هم معنادارند. لارنس هم بنا بر همین سنت با 60 داستانی که در پرتره هایش روایت کرده تاریخ را با ما به اشتراک گذاشته و در عین حال ما را دعوت به این می کند که به چالش ها و کشمکش های جهان امروز هم پاسخ بدهیم.
همان طور كه لارنس در اولين تابلوي نقاشي سري مهاجرتش نشان مي دهد شهرهاي شيكاگو، نيويورك و سنت لوئيس بزرگ ترين دروازه هاي ورود به شمال بودند. مهاجران آفريقايي آمريكايي همچنين از خط آهن جنوب به غرب استفاده كردند و به شهرهاي ايالت كاليفرنيا (لس آنجلس، اوكلند، سان فرانسيسكو و سن ديه گو) و شهرهاي شمال غربي (پورتلند و سياتل) رفتند.
در نقاشي آخر از سري مهاجرت، جيكاب لارنس شعار «و مهاجران ادامه مي دادند» را برگزيده است. او سري مهاجرتش را در سال 1941 به اتمام رساند؛ زماني كه دومين موج از مهاجرت بزرگ در آمريكا شروع شده بود. لارنس به درستي فهميده بود كه آثار مهاجرت تا دهه ها ادامه خواهد داست.
نقاشي هاي جيكاب لارنس در سري مهاجرت تصويري دقيق از خواست رو به رشد نوع بشر است براي دستيابي به آزادي، برابري و فرصت هاي بهتر. انگيزه هايي كه مسيرهاي مهاجرت در جهان امروز را روز به روز گسترده تر و بيشتر و بيشتر مي كنند…