هفته دفاع مقدس رسید، افاغنه را بیرون کنیم (حضور مهاجران افغانستانی در جنگ ایران و عراق)
حضور مهاجران افغانستانی در جنگ ایران و عراق
(در آغاز، ادای احترام میکنیم به کشتهشدگان رویداد تروریستی امروز در اهواز. خداوند این سرزمین و مردمانش را از دشمن دور بدارد)???
دفاع از خاک میهن، امری شناختهشده در هر کشوری است؛ اما دفاع از سرزمین و خاک دیگران، نیازمند انگیزهای بسیار قوی است. از همین روست که مردم و مسئولین کشورهایی که درگیر جنگاند، به رزمندگان دیگر کشورها که در دفاع از کشور آنها مجاهدت به خرج دادهاند، احترام شایانی گذاشته و خدماتشان را پاس میدارند.
این روزها که همه جا سخن از رشادتهای رزمندگان ایرانی در هشت سال جنگ تحمیلی است، کمتر سخن از مبارزانی میرود که اگرچه تابعیت ایرانی نداشتند، اما در دفاع از خاک ایران، پا به پای رزمندگان ایرانی جانفشانی کرده و خاک ایران را به خونشان گلگون ساختند. کمتر ایرانیای میداند بیش از دو هزار رزمنده افغانستانی در جنگ با عراق، شهید شده و تعداد بسیار زیادی هم جانباز افغانستانی در کشورمان داریم. شهدایی که هنوز خانوادهها و حتی فرزندانشان که مادر ایرانی دارند، به چشم «اتباع بیگانه» دیده میشوند. و جانبازانی که از حقوق برابر با یک جانباز ایرانی برخوردار نیستند؛ حال آنکه باید به اینان بیش از رزمندگان و جانبازان ایرانی ارج نهاد.
غلامعلی ظفرعلی
نمیدانم چند نفر از ایرانیان با «غلامعلی ظفرعلی» آشنایی دارند. جانباز افغانستانیای که به خاطر دفاع از خاک ایران هر دو چشمش را از دست داد؛ اما سالها در یک حمام ویرانه روزگارش را به سر میبرد و هر کس که از حال و روزش میپرسید، تنها آرزویش مرگ بود! سالها با گرسنگی و سوءتغذیه به سر برد و به دلیل غیربهداشتی بودن محل زندگیاش، بیماریهای پوستی گرفته بود. شاید بهتر بود اهالی روستای عباسآباد ورامین، همان تکه نان و جرعه آب را هم به او نمیدادند تا زودتر از این همه رنج راحت میشد.
امانالله امینی
همچنین نمیدانم چند نفر از ما «امانالله امینی» را میشناسیم. جانباز افغانستانیای که سی سال است به خاطر دفاع از خاک ما، قطع نخاع شده و روی تخت خوابیده؛ در خانهای کوچک و دلگیر؛ در حالیکه یک کلیهاش را هم از دست داده و البته به خاطر شیمیایی شدن و مشکل حاد ریوی، مدام باید با کپسول اکسیژن نفس بکشد. پوکی استخوانش هم بماند. البته که با این تن رنجور و آسیبدیده، توان کار کردن ندارد؛ اما همین که توی گذرنامهاش نوشتهایم: «عدم حق اشتغال به کار»، نهایت قدرناشناسی و نمکدانشکنی ما را میرساند.
امانالله امینی تنها یکی از هزاران رزمنده تیپ ابوذر بود؛ تیپی که از بر و بچههای افغانستان تشکیل شده و بسیاریشان در راه دفاع از ایران، جانشان یا تندرستیشان را از دست دادند. حالا این روزها تیپ ابوذر نامش شده فاطمیون. صدها افغانستانی در این تیپ در کنار ایرانیان و سوریها با داعش و دیگر نیروهای مرتجع جنگیدند تا ما و منطقهمان آسوده بماند.
قدردانی از مهاجران افغانستانی در جنگ ایران و عراق؟!
با همه اینها، اگر از ایشان قدردانی شایسته نمیکنیم، ایکاش دستکم اخبار دلسرد کننده کمتری هم میشنیدیم:
٭ نماینده مجلسی که نتوانسته وعدههای دروغین انتخاباتیاش را عملی سازد و بنابراین دیوارِ کوتاهِ «اتباع بیگانه افغانی» میشود مسئول بیکاری جوانان حوزه انتخاباتیاش؛
٭ مامور نیروی انتظامیای که صبحاش را با دستگیری «افغانیهای غیرمجاز» و گاهی فیلم گرفتن از رفتار توهینآمیزش با آنان آغاز میکند؛
٭ پدر و مادر ایرانیای که شکایت میکنند چرا در مدرسه فرزندانش، کودکان افغانی هم درس میخوانند؛
٭ کارگری که پارچهنوشته در دست گرفته و کارفرما را برای بهکارگیری کارگر افغانستانی سرزنش میکند.
و…
هرچند باید منصف بود و اعتراف کرد که در سالیان اخیر، رفتارمان با افغانستانیها خیلی بهتر شده، اما همچنان جای اصلاح دارد. همچنان به آنها مدیونیم. همچنان هم قدرشان را نمیدانیم. این روزها خبر میرسد صدها هزار کارگر افغانستانی در پیِ افت ارزش ریال، از ایران رفتهاند. دیر نخواهد بود که پیامدهای این خلأ را بهواسطه افزایش بهای کالاهایی که اینان در ساختش نقش داشتند (از کورههای آجرپزی گرفته تا کارگاههای سنگبری، بلوکزنی، دامداریها و…) ببینیم. آنگاه شاید کمی دیر باشد برای قدردانی.
*این یادداشت پیشتر در فرارو (دو سال پیش) منتشر شده است.
*عکس از صفحه اینستاگرام everydaygolshahr برداشته شده است.
مهاجران در جنگ تحمیلی
داستان زندگی مهاجر افغانستانی جانباز جنگ تحمیلی که هشت سال جنگید و داستان پزشک مهاجر فیلیپینی…