گزارش نشست دایاسپورا و سیاستهای زبانی
دایاسپورا و سیاستهای زبانی.
به گزارش روابط عمومی شورای فرهنگ عمومی کشور؛ محمدرسول رستمی، دبیر علمی نشست، صحبت را با شرح اهمیتی که دایاسپورا (مهاجران) برای کشورها دارند آغاز کرد و تأکید کرد که امروزه کشورهای درحالتوسعه ارتباط مهاجران با سرزمین مادری را تسهیل میکنند و از آنان یاری میخواهند تا ارتباط کشور مقصد با سرزمین مادری در حوزههای مختلف اقتصادی و فرهنگی تقویت شود.
در این نشست شهروز فلاحتپیشه، معاون امور بینالملل بنیاد سعدی، سخنانش را با تأکید بر این موضوع آغاز کرد که زبان فارسی از محورهای قدرت نرم (Soft Power) ایران است و در دیپلماسی فرهنگی باید به آن توجه نشان داد. او جمعیت مهاجران ایرانی خارج از کشور را حدودا هشت تا نه میلیون نفر تخمین زد و زبان فارسی را یکی از اصلیترین عوامل احساس تعلق آنان به سرزمین مادری دانست. به نظر ایشان زبان فارسی حلقهٔ وصل جمهوری اسلامی ایران با مهاجران ایرانی خارج از کشور است و به این واسطه میشود روابط را گسترش داد.
ایشان احساس تعلق به وطن، ارزشمند شمردن میراث ایران و سیاستهای کشور مقصد را سه عامل مهمی دانستند که بر یادگیری زبان فارسی در میان نسلهای دوم به بعد مهاجران (نسلهای میراثی) تأثیرگذارند.
بنیاد سعدی آموزش زبان فارسی به نسلهای میراثی را در دستور کار خود قرار داده است و در همین راستا کتابهای «مام» در نیمهٔ راه تألیف و انتشار هستند. اسم «مام» هم برگرفته از مادر دانستن وطن (مام وطن) است. جز این، راهحلهای دیگری نیز اندیشیده شده است، از جمله ارتباطگیری با مراکز فرهنگی دولتی و غیرانتفاعی خارجی و همچنین مشارکت با محافل ایرانیان خارج از کشور. با کشورهایی که به صورت رسمی زبان فارسی در برنامهٔ درسی آموزش و پرورش آنان قرار گرفته است ارتباطها و همکاریهایی وجود دارد.
محمدمهدی دهدار، پژوهشگر سیاستگذاری مهاجرت در اندیشکدهٔ دیاران، در آغاز تعریفی از دایاسپورا ارائه داد. بنا بر تعریف او، دایاسپورا جوامعی دور از وطن هستند که حول مذهب یا قوم یا وطن گرد میآیند و اجتماعی شکل میدهند و نوعی نوستالژی از وطن دارند و آرزوی بازگشت دارند (هرچند ممکن است این آرزو محقق نشود) و در کشور مقصد ارتباطاتی شکل دادهاند.
او چنین ادامه داد که کشورهای درحالتوسعه در چند دههٔ اخیر سعی کردهاند که از سرمایه و دانش دایاسپورا (مهاجران) برای پیشرفت و توسعه بهرهبرداری کنند. هندوستان، چین و ترکیه به صورت ویژهای در این زمینه سیاستگذاری و اقدام کردهاند. ازاینرو موضوع سیاست دایاسپورایی شکل گرفته است که هدف آن تبیین موضع رسمی نسبت به دایاسپورا (مهاجران) و برنامهریزی برای تعامل با آنان است. این سیاستها ممکن است گروههای هدف متفاوتی داشته باشند، از جمله نسل اول مهاجران یا نسلهای دوم به بعد مهاجران و اهداف متفاوتی، از جمله نیازهای توسعهٔ ملی یا گسترش روابط اقتصادی، را دنبال کنند. همچنین این سیاستها برای تعمیق ارتباط با مهاجران بر محورهایی چون زبان، فرهنگ و مذهب تکیه میکنند.
پژوهشگر اندیشکدهٔ دیاران زبان را مهمتر از باقی این محورها دانست، زیرا به نظر او زبان فراتر از شکافهای فرهنگی و اندیشهای عمل میکند. در همین راستا او از سیاستهای ترکیه نسبت به مهاجران ترک بهویژه در آلمان گفت. ترکیه از ۲۰۱۰ به صورت جدیتر این سیاستها را دنبال کرد و بنیاد یونس امره و نهاد دیانت از مؤسساتی بودند که ارتباط زبانی و مذهبی با مهاجران را تقویت میکردند و به صورت خاص برای نسل دوم و نسلهای بعدی مهاجران ترک طراحی کرده بودند.
رادمان رسولی مهربانی، پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی در اندیشکدهٔ زفان، ایران را تکیهگاه فارسیزبانان در دنیا دانست. او به نقل از تاجیکها گفت که در مسئلهٔ زبان و ادبیات فارسی چشم امید همهٔ فارسیزبانان به ایران است، بااینحال به نظر میرسد که در نظام حکومتی ما چنین نگاهی وجود ندارد و شاید دلیلش این باشد که از دورهٔ قاجار به بعد ایران سرنوشت خود را جدا از دیگر کشورهای فارسیزبان دانست. به نظر ایشان، بهتر است از سیاستهای زبانی نسبت به فارسیزبانان سخن گفت و نه فقط ایرانیان، چراکه جمعیت پرتعدادی از تاجیکها امروزه در روسیه هستند و آنان نگاهدارندهٔ زبان فارسی در روسیهاند (و در این زمینه با کشور تاجیکستان هم میشود همکاریهایی را برنامهریزی کرد) یا جمعیت زیادی از افغانستانیها به کشورهای مختلف مهاجرت کردهاند.
همچنین باید از دایاسپوراهای قدیم صحبت کرد که آنان غالبا دید مثبتتری در مقایسه با دایاسپوراهای جدید نسبت به سرزمین مادری دارند، از جمله شیرازی های آفریقا، ایرانیان هند و … بااین حال به دلیل غلبهٔ نگاههای امنیتی گاهی زبان و فرهنگ کهن ایرانی سرمایهٔ ملی شمرده نمیشود و از ادبیات فارسی برای برای تعمیق روابط با ایرانیان خارج از کشور بهره برده نمیشود، حالآنکه بعضی از اجتماعهای ایرانیان در خارج از کشور حول زبان و ادبیات فارسی و به صورت خاص شاهنامه شکل گرفته است.
او همچنین شمایی کلی از ادبیات علمی در حوزهٔ سیاستگذاری زبانی برای دایاسپورا ترسیم کرد و آن را به سه محور سیاستهای زبانی کشور مقصد، سیاستهای زبانی خانوادهها و اجتماعات مهاجران تقسیم کرد. در محور اول او از سه دورهٔ کلی در امر آموزش زبان مهاجران به صورت رسمی در نظام آموزش و پرورش کشورهای غربی گفت. در دورهٔ اول از آموزش زبانهای مهاجران استقبال نمیشد و به چشم تهدید به آنها نگریسته میشد ولی از دههٔ ۱۹۶۰ در آمریکا و ۱۹۷۰ در کشورهای دیگر وضعیت دگرگون شد و به این زبانها به چشم سرمایهای فرهنگی و انسانی نگریسته شد و در ایالتهایی در آمریکا، کانادا، استرالیا و دیگر کشورها آموزش زبانهایی از جمله زبان فارسی به عنوان زبان دوم یا سوم مجاز شمرده شد و برنامههایی درسی برای آنها تدوین شد.
در سالهای اخیر بیشتر بر اصطلاحهایی مثل زبان تجاری یا زبان اقتصادی تأکید میشود و به همین دلیل بعضی از زبانها در حاشیه قرار گرفتهاند. در حوزهٔ سیاست زبانی خانوادهها از تمایل اکثر ایرانیان به آموزش زبان فارسی به نسلهای بعدی گفت و یکی از علل آن را برقرار کردن ارتباط احساسی مادر با فرزندش دانست، چراکه بعضا مادران ایرانی توان کمتری برای بیان احوال خود به زبانهای دیگر دارند. در این زمینههای پژوهشهایی دربارهٔ ایرانیان مهاجر در نیوزیلند و انگلستان انجام شده است.
این نشست با همکاری اندیشکدهٔ زفان، اندیشکدهٔ دیاران، خانهٔ اندیشهورزان، شورای فرهنگ عمومی و پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، ۲۳ آبان، در خانهٔ اندیشهورزان برگزار شد.