زمانی برای پایان سیاست تعلیق؟- ویژه‌نامه در مورد مهاجرستیزی

مهندسی مهاجرهراسی

«پیام ما» در گفت‌وگو با کارشناسان و فعالان اجتماعی ابعاد موج رسانه‌ای علیه افغانستانی‌ها و مهاجرستیزی را بررسی می‌کند.

بررسی مختصر هشتگ‌ها و محتواهای ضدمهاجر در گوگل، توییتر و اینستاگرام در طول چند هفته گذشته نشان می‌دهد که موج رسانه‌ای ایجاد شده علیه مهاجران افغانستانی ساکن در ایران در فضاهای غیررسمی اینترنت و فعالیت مداوم چندصد اکانت‌های بی‌نام شروع شد و در طول آن محتواهایی با اطلاعات غلط و گمراه‌کننده درباره حضور مهاجران و پناه‌جویان افغانستانی با سرعت پخش شدند و مسئله را به حوزه عمومی فضای مجازی کشاندند. رسانه‌های رسمی، مسئولان دولتی، نهادهای علمی و مدنی هم تلاش در تحلیل وضعیت داشته‌اند. واکنش‌هایی که گاهی به آگاه‌سازی جامعه و مقابله با جریان هراس داشتند و برخی تقویت کننده این موج بودند.
در چنین مواقعی به دلیل درگیر بودن عوامل و بازیگران داخلی و خارجی، جریان‌های سیاسی و اجتماعی همسو و غیر همسو، و از دست رفتن اعتماد جامعه به آمار و واقعیت‌ها بسیار دشوار است که دقیقا علت شکل‌گیری و آثار چنین موج‌هایی را کشف و تحلیل کرد. «پیام ما» در این پرونده سعی می‌کند این مسئله را از ابعاد اجتماعی، سیاست‌گذاری و امنیت ملی بررسی کند. به نظر می‌آید موضوع شمول اجتماعی مهاجران افغانستانی از یک سو، مدیریت ضعیف مهاجرت از سویی دیگر، و البته روابط میان کشورهای منطقه در سطحی دیگر تا حدی ابعاد موج شکل گرفته و شیوه مقابله با آن را مشخص کند.

زمانی برای پایان سیاست تعلیق؟!

نوشته‌ی پیمان حقیقت‌طلب

موج افغان‌هراسی شکل‌گرفته در ماه‌های اخیر با سرعتی نمایی به مرحله‌ی خشونت علیه مهاجران افغانستانی در شهرهای مختلف ایران رسیده است. خبرهای حمله‌ی خودسرانه‌ی برخی از افراد به خانه‌های افغانستانی‌ها به سرعت در فضای اینترنت پخش می‌شود و اگر این وضعیت با همین فرمان ادامه پیدا کند اصطکاک‌های بین ایرانیان و مهاجران افغانستانی بیش از این هم خواهد شد و اگر مدیریتی هوشمندانه صورت نپذیرد قابلیت تبدیل به یک بحران فراملی را هم دارد.

در مورد علل به وجود آمدن این اتفاقات گمانه‌زنی‌های مختلف و متعددی صورت می‌گیرد. برخی حساس شدن گروه‌هایی از جامعه‌ی ایران به حضور مهاجران افغانستانی را به فعالیت‌های رسانه‌ای دشمنان ارتباط می‌دهند. گواه حرف‌های آنان پخش شدن دوباره‌ی کلیپ‌های قدیمی و یا کلیپ‌های جعلی و ایجاد گروه‌ها و کانال‌های مهاجرستیز با محتوای نفرت‌پراکنی در فضای مجازی است. گروهی دیگر آن را یک واکنش طبیعی جامعه‌ی ایران عنوان می‌کنند و استدلال می‌کنند که این یک اصل پذیرفته‌شده‌ی جهانی است که مشکلات اقتصادی میزان دیگری‌پذیری را در جوامع کاهش می‌دهد و مردم ایران نیز به دلیل مشکلات اقتصادی نسبت به دیگری (در این جا افغانستانی‌ها) دیگر روی خوش نشان نمی‌دهند. برخی دیگر بحران اعتماد به حاکمیت را پیش می‌کشند. این‌که میزان اعتماد مردم به حاکمیت کاهش پیدا کرده است و این احساس در مردم ایجاد شده است که حاکمیت برنامه‌ای برای کنترل مرزها ندارد. در ماه‌های اخیر وزیر کشور بارها اعلام کرده است که مهاجران افغانستانی برای ایران طبق برآوردها خطر امنیتی نیستند و هر بار هم تعداد آن‌ها را ۵ میلیون نفر اعلام کرده است. اما گویی برای بخش‌هایی از جامعه‌ی ایران این حرف‌ها مورد اعتماد نیست. حمله‌های خودسرانه‌ی اخیر گروه‌هایی از ایرانیان به جان و مال مهاجران افغانستانی نیز گواه این ادعا عنوان می‌شود. در این میان گمانه‌زنی‌های سیاسی هم بسیار پرطرفدار شده‌اند. از یک طرف نیروهای مخالف دولت اعلام می‌کنند که دولت به دنبال جایگزین کردن مهاجران به جای ایرانیای جلای وطن‌کرده است. از آن طرف هم نیروهای موافق دولت مهاجران افغانستانی را عامل گرانی‌های دو سال اخیر و افزایش مصرف نان و مواد غذایی عنوان می‌کنند. یک نگاه هم عنوان می‌کند که چون ایران از نظر ژئوپلتیکی در چهارراه جهان قرار دارد، بنابراین تحت تأثیر جریان‌های فکری جهانی هم قرار می‌گیرد. قدرت گرفتن راست‌های افراطی و ضدمهاجر در کشورهای مختلف بر روشنفکران و جامعه‌ی ایران هم به صورت نامحسوس تأثیر گذاشته و ‌‌آن‌ها را افغان‌ستیز کرده است. مسئله‌ی بسیار مهم این است که در اکثر کشورهای جهان در نهایت این دولت‌ها هستند که مدیریت امور مهاجران را در دست دارند و سیاست‌های آ‌ن‌هاست که تعیین‌کننده خواهد بود.

حقیقتی که وجود دارد این است که حکمرانی مهاجرت در ایران در سال‌های اخیر از تصمیمات اساسی پیرامون این موضوع طفره رفته است. بنا بر نظر کارشناسان، سیاست اصلی ایران در قبال مهاجران همواره نگه داشتن آنان در وضعیت تعلیق بوده است. سیاستی که در کوتاه‌مدت به نظر پربازده و کم‌هزینه می‌آید، اما در بلندمدت بسیار هزینه‌زاست که این روزها هم شاهد برخی هزینه‌های آن هستیم.

منظور از وضعیت تعلیق چیست؟ یعنی این‌که مهاجران افغانستانی در جامعه‌ی ایران حضور داشته باشند، اما هیچ‌گاه به صورت رسمی پذیرفته نشوند؛ یعنی این‌که مرزهای ایران به صورت رسمی برای پذیرش مهاجران افغانستانی بسته باشد، اما ورود زیرسبیلی به کمک قاچاق‌برها ممکن باشد. در حال حاضر شاهد حضور نسل‌های چهارم مهاجران افغانستانی در ایران هستیم. قوانین تابعیت ایران بیان می‌کنند نسل‌های دوم با شرایطی خاص و نسل‌های سوم مهاجران باید جزئی از جامعه‌ی ایران به شمار بروند. چون که در حقیقت آنان از جایی دیگر به ایران مهاجرت نکرده‌اند. اما این قوانین هیچ‌گاه اجرایی نشده‌اند. چون هدف در تعلیق نگه داشتن مهاجران بوده است تا در وقت لازم به افغانستان بازگردانده شوند. از سویی دیگر بخش عمده‌ای از مهاجرت‌ها به ایران با انگیزه‌های اقتصادی صورت می‌گیرد. با توجه به توسعه‌نیافتگی ذاتی بازار کار ایران و دانش‌بنیان نبودن آن، نیاز به نیروی کار کم‌مهارت بالا است. ورود و حضور غیرقانونی این مهاجران باعث می‌شود تا استفاده از آنان برای کارفرمایان هزینه‌ی بسیار کمتری داشته باشد. عدم پذیرش رسمی مهاجران باعث کاهش هزینه‌ی تولید می‌گردد و در مواقعی که اعتراضات کارگری صورت می‌گیرد دولت به راحتی به بهانه‌ی اخراج مهاجران غیرقانونی مسئله‌ را موقتا حل می‌کند. در مجامع بین‌المللی عنوان می‌شود که مهاجران افغانستانی به صورت پناهجویی و پناهندگی به ایران می‌آیند تا شاید کمک‌های سازمان‌های جهانی مشمول حال ایران هم بشود که متاسفانه نمی‌شود. این چهارچوب‌بندی باعث می‌شود تا ریشه‌های اصلی مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران (شرایط اقتصادی افغانستان) در نظر گرفته نشود و برای حل ریشه‌ای این مهاجرت‌ها که نیازمند دیپلماسی فعال اقتصادی بین دو کشور است اقدام چندانی صورت نگیرد.

برای جلوگیری از بحران چه باید کرد؟ مهاجران افغانستانی حاضر در ایران یکدست نیستند و نباید همه‌ی آنان را به یک چوب راند. فارغ از تصمیمات اساسی که باید در مورد هر گروه اتخاذ شود (اجرای قوانین تابعیت، ایجاد سیستم رسمی تبادل نیروی کار و کاهش ورودهای غیرقانونی، تضعیف سیستم قاچاقبری، ایجاد ظرفیت‌های تولید در کشور افغانستان و…)، اقدام عاجلی که باید دولت صورت بدهد، شفافیت است. تا قبل از تسلط طالبان، آمار مهاجرت‌ها به ایران از طریق سازمان‌‌های بین‌المللی حاضر در افغانستان قابل رصد بود. اما پس از تسلط طالبان تولید این آمارها متوقف شده و از سمت مقام‌های کشور ما نیز جزییات دقیق آماری ارائه نمی‌شود. بیان دقیق آمارها و سیاست‌ها و نه کلی‌گویی اولین اقدام برای آرام‌سازی فضا است. مردم ایران نباید غریبه شمرده شوند. گنگ و مبهم بودن موضوع حضور مهاجران افغانستانی باعث بحران‌سازی بیشتر موضوع خواهد شد.

مهاجرستیزی به‌نفع منافع ملی ایران نیست

گفت‌وگو با پیرمحمد ملازهی، کارشناس حوزه دیپلماسی:

موج اخیر ضد مهاجران افغانستانی در ایران در دو هفتهٔ اخیر به اوج رسید و بازخوردهای زیادی در فضای رسانه‌ای رسمی و غیررسمی کشور داشت. هم‌زمان با آنچه در ایران روی می‌داد، کمی آنسوتر در کشور پاکستان پس از اعلام رسمی خبر تصمیم بر اخراج جمعیت مهاجر افغانستانی، دو موج در له و علیه این تصمیم هم به راه افتاد. آنچه جلب توجه می‌کند هم‌زمانی این دو اتفاق در فاصلهٔ کوتاهی از هم و با پیشتازی پاکستان است. پیشتر و در زمان شدت پیدا کردن تمرکز رسانه‌ای و تبلیغات دولتی بر سرانجام مذاکرات وزارت امور خارجه با حاکمان افغانستان در مورد حقابهٔ هامون نیز موج دیگری شکل گرفته بود. «پیرمحمد ملازهی»، کارشناس مسائل افغانستان و پاکستان، در گفت‌وگو با «پیام ما» تأکید می‌کند این موضوع یک چالش سازمان‌یافته به‌نظر می‌رسد که تلاش برای ایجاد شکاف عمیق میان ایران و طالبان و تحت‌الشعاع قرار دادن مذاکرات بر «حقابهٔ ایران از هیرمند» است، تا هرگونه فصل مشترک برای مذاکره تمام شود.


آیا معتقدید که این جریان بر ضد مهاجران افغانستانی یک جریان سازمان‌یافته است؟

ابعاد این موضوع هنوز روشن نیست. اما باید به این موضوع توجه کرد که شواهد شک‌برانگیز است. همین نکته که در ایران و پاکستان به‌طور هم‌زمان موج ضدیت با پناهندگان یا مهاجران، چه قانونی و چه غیرقانونی به راه می‌افتد، می‌تواند مؤید این مسئله باشد که خط یا جریان یا سیستم امنیتی‌ای، این موضوع را راهبری می‌کند. حتی اگر بخواهیم بپذیریم که اساساً موضوع یا نهاد امنیتی‌ای به‌عنوان طراح در بین نیست، اما بی‌تأثیر هم نیستند. پاکستان اعلام کرده است که یک میلیون و ۷۰۰ هزار نفر افغانستانی را اخراج می‌کند و حالا می‌بینیم که جریان فعلی تلاش می‌کند تا ایران را نیز مجاب به چنین تصمیمی کند. با این تفاوت که ایران میزبان افغانستانی‌های بیشتری نسبت به پاکستان است. این‌طور که به‌نظر می‌رسد جریانی که در حال گسترش موج ضد مهاجران است، می‌خواهد این اتفاق را ایجاد کند که رابطهٔ ایران و طالبان در وضعیتی قرار بگیرد که اولاً با اخراج افغانستانی‌های ایران طالبان تحت‌فشار قرار بگیرد و از سوی دیگر در تلافی این اتفاق مذاکرات حقابه را، حتی در همین وضعیت فعلی هم ادامه ندهد. این رفتارها حداقل در یک بازهٔ زمانی طولانی روابط را بسیار متخاصمانه می‌کند. دیدگاه ایران همواره، یعنی از زمان ورود نخستین مهاجران پس از اشغال افغانستان توسط شوروی سابق، دیدگاهی انسانی و براساس همسایگی و برادری بود. واقعیت این است که طی همهٔ این سال‌ها با وجود مرز طولانی (حدود ۱۹۰۰ کیلومتر) درگیری نظامی میان ایران و افغانستان به اندازهٔ درگیری میان دو کشور پاکستان و افغانستان در همین بازهٔ زمانی کوتاه نبوده است.

شما از دستگاه‌های امنیتی صحبت می‌کنید. آیا دقیقاً منظور شما «آی‌اس‌آی» (ISI سازمان امنیتی پاکستان) است؟
حقیقت این است که آی‌اس‌آی واقعاً دچار مشکل شده است. طالبان با حمایت ارتش پاکستان به قدرت رسید. پاکستان هم در این حمایت چند هدف برای خود تعریف کرده بود. مهمترین این هدف‌ها استفاده از افغانستان برای دسترسی به آسیای مرکزی بوده است. هدف بعدی حفظ عمق استراتژیک در منطقه به‌واسطهٔ نفوذ در افغانستان بود. اما طالبان در حال حاضر از این موضوع تمکین نمی‌کند. پاکستان حتی در ظرفیت مسلح علیه ارتش نیز با چالش روبه‌رو می‌شود. این تحلیل شخصی من است، اما فکر می‌کنم پاکستان با ایجاد این وضعیت می‌خواهد ایران را شریک کنترل کند. این اهرم بسیار خوبی است. ببینید راهبر این جریان هدفگذاری دقیقی انجام داده است؛ فرض کنید با اخراج مهاجران از ایران و پاکستان، حدود هشت میلیون افغانستانی دوباره وارد خاک افغانستان شوند، طالبان به‌شدت تحت‌فشار قرار می‌گیرد. در شرایط فعلی افغانستان برای ساکنان فعلی با چالش شغل، غذا و حتی مسکن روبه‌روست. موضوع دیگری که برای پاکستان اهمیت دارد، مذاکراتی است که بین طالبان و ارتش آزادی بخش بلوچستان در جریان است. نزدیکی این دو جریان به‌شدت پاکستان را دچار مشکل می‌کند. حتی اگر قبول کنیم پاکستان در این ماجرا نقشی ندارد، یعنی این یک جریان سیستماتیک نیست؛ پاکستان می‌تواند از آن به‌نفع خود استفاده کند، اما به هیچ عنوان منافع ملی ایران و پاکستان در این زمینه با هم یکی نیست و دولت باید متوجه این موضوع باشد.
دولت باید چه تصمیمی اتخاذ کند، یا چه رفتاری داشته باشد؟
راه نخست و ساده این است که برای فروکش کردن جریان ضد مهاجر، عده‌ای را اخراج کند، عده‌ای را دستگیر کند یا رفتارهای قهری مانند این‌ها را نشان دهد. اما اساساً این رفتارها به‌نفع منافع ملی نیست، به‌ویژه هم در حوزهٔ امنیت مرزهای شرقی و هم در مورد موضوع مهمی مانند حقابهٔ ایران از هیرمند. اما راه سخت این است که کاری را انجام دهد که باید از ابتدای ورود مهاجران افغانستانی به ایران، انجام می‌داد؛ یعنی در مرز آنها را ساماندهی کند و برایشان اوراق هویتی صادر کند. البته باید منصفانه این را هم در نظر بگیریم که این مرز هیچ مانع طبیعی‌ای ندارد؛ یعنی شما با دشت وسیعی روبه‌رو هستید که عبور از آن آسان است. یک نکتهٔ دیگر که نه هموطنان ما باید فراموش کنند و نه دولت، این است که شما کشوری هستید که برای افغانستان مادر تمدنی به حساب می‌آیید. بنابراین، رفتار دیپلمات‌های کشور ما باید با حفظ این شأن باشد. همچنین افغانستانی‌ها در ایران در توسعه و آبادانی نقش دارند. بخش خدمات مانند ساختمان‌سازی ما و بخش کشاورزی ما به‌ویژه از نیروی کار افغانستانی به‌عنوان نیروی متخصصی استفاده می‌کند که کمترین هزینه را دارد؛ یعنی نه شامل بیمه می‌شوند و بسیاری هزینه‌های دیگر را برای کارفرما دارند. نقش مهاجران در کشور به هیچ عنوان نباید فراموش شود. ایران می‌تواند هم از کمک تخصصی و هم اعتباری کمیساریای پناهندگان سازمان ملل متحد نیز در ساماندهی مهاجران به کشورش سود ببرد.

بازی رسانه‌‌ای علیه مهاجران و کودکان

نوشته‌ی نازنین افتخار

فعالان اجتماعی بیش از اینکه این موج مهاجرستیزی را عادتی بین مردم بدانند، آن را متعلق به جریانی از سیاست‌‌گذاری سلبی علیه مهاجران وصف می‌کنند که آسیب آن بیش از همه متوجه کودکان است

مردی از اتباع افغانستان روی زمین افتاده و چند نفر گروهی او را مورد ضرب و شتم قرار داده و تهدیدش می‌کنند که باید از ایران برود. این ویدئوی خشونت‌بار که هفتهٔ گذشته در شبکه‌های مجازی دست‌به‌دست می‌شد، با موج رسانه‌ای که درخواست بازگشت دادن پناهجویان را مطرح می‌کرد، همزمان شد. در ادامهٔ این موج، دو روز پیش هم افرادی در شهر اقبالیهٔ قزوین به محل سکونت اتباع حمله کرده بودند. هر چند به گزارش منابع رسمی، هر دو گروه که حملات خشونت‌باری را علیه اتباع داشتند، بازداشت شدند؛ اما این پایان موج مهاجرستیزی نبود. آنطور که فعالان اجتماعی می‌گویند پای این موج مهاجرستیزی اخیر در رسانه‌ها و فضای مجازی، هنوز به زندگی روزمره افغانستانی‌ها باز نشده و بسیاری آن‌ را احساس نکرده‌اند. البته این به‌معنای آن نیست که موجی که رسانه‌ها را در نوردیده، اهمیتی ندارد چرا که بسیاری مواقع پیامدهای منفی موج‌های رسانه‌ای ضد گروه‌های اجتماعی با تأخیر خود را نشان می‌دهد و اثرات بلند مدتی بر بدنه جامعه می‌گذارد. با این حال چنانچه «میترا امام»، عضو انجمن «پرندهٔ درخت کوچک» در محلهٔ کن تهران می‌گوید:‌ «بچه‌ها قربانی این موج مهاجرستیزی شده‌اند و مدیران و معاونان مدارس برخورد‌های زننده‌‌ای با کودکان افغانستانی داشته‌اند.»

این روزها که مهاجرت نقش پررنگی در زندگی‌های مردم سراسر دنیا دارد، مهاجرستیزی یا تعارض با مهاجران هم در بسیاری از کشورها تبدیل به مسئلهٔ مهمی شده و فقط محدود به ایران نیست. هر چند وقت یک بار که یکی از این موج‌ها علیه مهاجران به راه می‌افتد هم معمولاْ طیفی از مطالبات بین گروه‌های مختلف جامعه شکل می‌گیرد. گروهی درخواست ساماندهی مهاجران و گروهی خواستار اصلاح سیاست‌های مهاجرتی می‌شوند و در مواقعی هم دسته‌ای از حاکمان می‌خواند که محدودیت‌هایی را برای ورود مهاجران و پناهجویان ترتیب دهند و یا با آن‌ها مقابله کنند.
در ایران هم با پررنگ شدن که موج مهاجرستیزی در رسانه‌ها، گروهی مخالف حضور مهاجران بوده خواستار اجرای سیاست شکست‌خورده و ناپایدار اخراج گروهی آن‌ها شده بودند. همچنین دسته‌ای دیگر دیدی همدلانه به حضور اتباع افغانستانی که بسیاری‌ از آنها چندین دهه در ایران زندگی کرده‌اند، داشته‌اند.
البته آنطور که «آرش نصراصفهانی»، پژوهشگر حوزه مهاجرت پیش از این در نشستی با عنوان «فهم نگرش‌های متقابل ایرانیان و مهاجران افغانستانی به یکدیگر» در موسسهٔ «دیاران» گفته بود، عمدهٔ جامعه ایران نگرش منفی به حضور مهاجران افغانستانی در ایران ندارند و در این بین رسانه‌ها به‌عنوان منبع اثرگذار می‌توانند نقش پررنگی در ایجاد هراس اخلاقی علیه اتباع به‌ویژه افغانستانی‌ها ایجاد کنند. جامعه مهاجران اما از این موج اخیر چه تجربه‌ای داشته‌اند؟

شایعات و تهدیدهای آنلاین علیه مهاجران

دو روز پیش کانال خبری اخبار مهاجرین در تلگرام، اطلاعیه‌ای را منتشر کرد که به اتباع افغانستانی هشدار داده بود تا با لباس‌های محلی و به صورت گروهی در سطح شهر‌ها رفت‌وآمد نکنند. این اطلاعیه پس از انتشار محتوای خشونت‌بار علیه افغانستانی‌ها با ابراز نگرانی از سلامت مهاجران منتشر شد. با اینکه این کانال خبری از احتمال وقوع درگیری گفته بود اما بسیاری از فعالان اجتماعی می‌گویند تاکنون گزارشی از خشونت علیه افغانستانی‌ها دریافت نکرده‌اند. یکی از این فعالان اجتماعی هم از بازار شایعات این روز‌ها علیه اتباع به «پیام ما» می‌گوید: «در شهر ری خبری پخش شد که گفته بودند قرار است ایرانی‌ها به افغانستانی‌ها حمله کنند و هشدار داده بودند که هیچ‌کس از خانه بیرون نیاید. با این که این خبر بین مردم اضطراب اجتماعی زیادی ایجاد کرد اما بعد مشخص شد که هیچ اتفاقی نیفتاده و گویا یکی از کارگران ایرانی این شایعه را منتشر کرده بود.»
تهدیدها و هراس‌افکنی‌های آنلاین هرچند که ممکن است به دور از خشونت‌های فیزیکی باشد، اما می‌تواند مشاهده‌پذیری و حضور اجتماعی مهاجران در شهرها و محلات را کم کند و باعث اضطراب در زندگی آنها شود.

تبعات موج مهاجرستیز تا چه اندازه به زندگی روزمره مهاجران وارد شده است؟

با اینکه فضای مجازی و رسانه‌ها پر از مطالبات مختلفی که گاه له و گاه علیه مهاجران است، شده اما پرس‌و‌جوهای «پیام ما» از فعالان اجتماعی نشان می‌دهد که حجم محتواهای مهاجر‌ستیز در رسانه از تبعات واقعی آن بیشتر است. هرچند که در چنین مواقعی احتمال دارد اثرات خشونت اجتماعی و آزار مهاجران با تأخیر به وجود بیاید و تا مدت‌ها بعد از فروکش کردن موج رسانه‌ای ادامه داشته باشد.
با این حال در این مدت بعضی کاربران افغانستانی خبر از اذیت و آزارهايی از سوی کاربران ایرانی در فضای آنلاین داده بودند. همچنین یک فعال اجتماعی در منطقه رباط کریم که خواست نامش فاش نشود، می‌گوید که با وجود انتشار ویدئو‌هایی از حملات به اتباع، کسی نترسیده و زندگی در جریان است و تصاویری که از این رفتارهای خشونت‌بار منتشر می‌شود، در واقع پراکنده است و عمومیت ندارد. این فعال اجتماعی همچنین از وجود درگیری‌هایی در محدوده مسکن مهر البرز با اتباع افغانستانی خبر داده است.
فعال اجتماعی دیگری در محله حصارک و دره فرحزاد که او هم خواست نامش فاش نشود، می‌گوید:‌ «اهالی اینجا سال‌هاست با هم همزیستی مسالمت‌آمیز دارند و پس از موج مهاجرستیزی اخیر، مواجهه خشونت‌باری در این دو محله اتفاق نیفتاده است.»
«علی‌اکبر اسماعیل‌پور»، مدیرعامل موسسهٔ «توانمند‌سازی ندای ماندگار» هم مثل سایر فعالان اجتماعی می‌‌گوید:‌ «اوضاع در محلهٔ دروازه غار امن و امان است و تنش فقط در رسانه‌هاست. البته از گذشته گاهی میان کولی‌ها و افغانستانی‌ها در این محله درگیری‌هایی به وجود می‌آمد اما هیچ وقت مسئله جدی نبوده و همیشه حل و فصل شده است.»

قربانیان کوچک مهاجرستیزی

چهار روز پیش ویدئوی دیگری در رسانه‌ها دست به دست شد که نشان می‌داد دعوا بین پسر بچه‌ای دبستانی در روستای امامزاده باقر تهران در مدرسه با همکلاسی افغانستانی‌اش آنقدر بالا گرفته که پای او به بیمارستان باز شده بود. پس از این اتفاق گروهی از والدین با تجمع مقابل این مدرسه به حضور مهاجران در مدرسه اعتراض کرده بودند. از طرفی در یکی از روستاهای شهریار هم به گفتهٔ فعالان اجتماعی، بچه‌های چند مدرسه پسرانه از ورود بچه‌های افغانستانی به مدرسه با چوب و چماق جلوگیری کرده‌اند. البته به گفتهٔ اهالی منطقه وضعیت چندان بحرانی نشده است. از این بین میترا امام، عضو انجمن «پرندهٔ درخت کوچک» هم به پیام ما می‌گوید:‌«‌بچه‌ها قربانی این موج مهاجرستیزی شده‌اند و مدرسه‌ها برخورد زننده‌ای با آنها و مددکاران اجتماعی دارند.» فعال اجتماعی دیگری در محله کن هم که خواست نامش فاش نشود، این صحبت را تایید می‌کند. به گفتهٔ او مدارس از ثبت‌نام کودکان اتباع به این بهانه که نگران تحصیل دانش‌آموزان ایرانی هستند، سر باز می‌زنند:‌ «مددکار ما برای ثبت‌نام بچه‌ها مراجع کرده بود و با وجود اینکه نامه قضایی و حکم از سوی آموزش و پرورش داشت، مسئولان مدرسه ثبت‌نام دانش‌آموزان افغانستانی را به تعلیق درآوردند.» در نهایت فعالان اجتماعی این موج مهاجرستیزی و نگاه از بالا به پایین را بیش از اینکه عادتی بین مردم بدانند، آن را متعلق به جریانی از سیاست‌‌گذاری سلبی علیه مهاجران از سوی مقامات کشور وصف می‌کنند که آسیب آن بیش از همه متوجه کودکان است.

دیوار مهاجران را ما کوتاه کردیم

نوشته شیما وزوایی

حالا «آنجا که مرز کشیدند» پُل که نزدیم، اما سنگ که می‌توانیم از بالای دیوار پرتاب نکنیم. موج‌های رسانه‌ای که به‌دلیل جریان طبیعی که در بستر ترندهای شبکه‌های اجتماعی طی می‌کنند، معمولاً عمر خیلی درازی ندارد. این جریان‌ها و محتواها و هشتگ‌ها به‌ویژه در موضوعاتی مانند مخالفت با مهاجرت و پناه‌جویی، معمولاً از گوشه‌های تاریک و غیررسمی اینترنت که ساختن اطلاعات جعلی یا گمراه‌کننده راحت است، شروع می‌شوند. سپس هدایت می‌شوند و اوج می‌گیرند و خیلی وقت‌ها هم کنترل‌شان از دست خارج می‌شود. البته رسانه‌های رسمی و بازیگران سیاست نیز خواسته و ناخواسته به آن دامن می‌زنند.
گاهی هم موج‌هایی در حمایت و همدلی از افغانستانی‌ها به راه می‌افتد. به‌عنوان مثال بعد از قدرت گرفتن طالبان، تا چند هفته رسانه‌ها از کلیپ‌ها و نقاشی‌ها و شعرهای فارسی دربارهٔ زنان و مقاومت پنجشیر پر شده بود. اینجا باید یک موضوع مهم را به خود یادآوری کنیم و یک پرسش مهم را در ادامه از خود بپرسیم.
اول، موج‌های رسانه‌ای کوتاه هستند و محتوا ساختن و پخش کردن آنها معمولاً بی‌هزینه است. اما همین موج‌ها وقتی جمع شوند، طوفان می‌سازند و می‌توانند برای گروه‌های کم‌صدا و به‌حاشیه‌رفتهٔ جامعه، مانند جامعهٔ مهاجر و جمعیت پناهجو، تبعات جدی داشته باشد و به قیمت زندگی آنها تمام شود. اینجا «زندگی» می‌تواند معیشت ده‌ها خانواده باشد، تحصیل هزاران کودک، بازگردانده شدن میلیون‌ها انسان به شرایط خطرناک و یا حتی از دست رفتن جان یک انسان به‌دلیل خشونت‌های برخاسته از تبعات موج‌های مهاجرستیز. وقتی از تبعات خشونت حرف می‌زنیم، حتی یک قربانی هم زیادی است.
دوم، باید فکر کنیم که چرا وقتی موج‌های ضد مهاجر شروع می‌شوند همهٔ سیاستمداران و نهادهای دولتی و منطقه‌ای و بین‌المللی با طفره رفتن از پرداختن به مسائل و حتی آمارهای واقعی، ناگهان به صرافت می‌افتند که «مردم نگران نباشید، ما هم مهاجر غیرقانونی را اخراج می‌کنیم»، اما وقتی جریان‌های همدلانه یا مطالبه‌گر به راه می‌افتد به ذهن کسی نمی‌رسد که باید سیاستگذاری بهتر و انسانی‌تری داشته باشیم، قوانین عجیب و بازدارنده را تغییر دهیم و بهبود ببخشیم، نهادهای علمی و فرهنگی ایجاد کنیم، برای فعالان اجتماعی فضا ایجاد کنیم و…
از طرف دیگر، چرا این جریان‌های همدلانه به «کنشگری هشتگی» مقطعی خلاصه می‌شوند و تنها وقتی حامی افغانستانی‌ها هستند که آنها را «قربانی» طالبان در خارج از مرزهای ایران بدانند. این «دلسوزی‌ها» برای «دیگری» چه حاصلی دارد، اگر نتواند به شمول اجتماعی و برخورداری جامعهٔ افغانستانی (از مهاجر گرفته تا پناهجوی با مدرک و بدون مدرک) از خدمات و حقوقشان کمک کند؟
تا وقتی «دیگری‌ها» را از دور و در صفحهٔ سیاه گوشی خود ببینیم، اوضاع همین است. حالا فردی که «دیگری» شده را چه مظلوم و اگزوتیک ببینیم، چه متجاوز و قانون‌شکن تفاوت چندانی ندارد؛ اینها دو روی یک سکه هستند. تا وقتی فکر کنیم آن یک نفر کارگر افغانستانی یا آن مسئول ساختمان یا آن دانشجوی مهاجر که ده دقیقه با آنها معاشرت کردیم، نمایندهٔ تمامی افغانستانی‌های ساکن در ایران با تنوع و تکثر قومیتی و جنسیتی و گرایش‌های متنوع هستند، اوضاع همین است.
راحت‌تر است که فکر کنیم مدیریت آب مشکلی ندارد، افغانستانی‌ها آب‌های اضافه را خوردند؛ مدیریت آموزش مشکلی ندارد، افغانستانی‌ها مدرسه‌ها را پُر کردند؛ سیاست‌های جمعیتی مشکلی ندارد، همهٔ نوزادان افغانستانی هستند؛ مدیریت شهری و مسکن و اجاره‌ها مشکلی ندارد، افغانستانی‌ها خانه‌ها را پُر کرده‌اند.
در دنیای پرسرعت فناوری و اینترنت، این موج رسانه‌ای جدید ضد مهاجرت هم فروکش خواهد کرد و موضوع دیگری «ترند» رسانه‌های اجتماعی خواهد شد. اما خوب است گاهی فقط چند دقیقه مکث کنیم. به این فکر کنیم که حتی اگر همهٔ تفاوت‌ها و مسئله‌های واقعی را که جامعه و دولت باید در موضوع مدیریت مهاجرت به آن توجه کند بپذیریم، شباهت‌های ما با مهاجران افغانستانی خیلی بیشتر از تفاوت‌های ماست. شباهت ما با آن مهاجری که هیچ‌وقت نتوانسته با همهٔ سرمایه‌ای که جمع کرده، خانه بخرد، کاری شایسته و رسمی داشته باشد، فرزندش را با خیال راحت و رایگان به مدرسه بفرستد و… بسیار بیشتر است تا با آن بسازوبفروشی که از ساختن خانه‌هایی خالی سود می‌برد، و یا کارفرمایی که حقوق کارگرانش را نمی‌دهد و کسانی که مدرسه‌ها را دانه‌دانه خصوصی می‌کنند و می‌فروشد. این شباهت‌ها ما و زندگی ما را به‌هم نزدیک‌تر می‌کنند.
راه مقابله با موج‌های رسانه‌ای و تشدید دیگری‌ستیزی در جامعه لزوماً از مسیر رسانه نمی‌گذرد. باید چه در سطح خرد و چه در سطح کلان، حضور مهاجران در جامعه را به رسمیت بشناسیم، انسانیت آنها را ارج بنهیم، به آنها نزدیک شویم و با آنها تعامل کنیم. گاهی تأثیر نوشیدن دوستانهٔ یک فنجان چای از هر کاری بیشتر است. چای که می‌نوشیم، موبایل خود را خاموش کنیم!

زبان ضد مهاجران در ایران با زبان راست‌گرایان اروپا یکی است

گفت‌وگو با «سید عسگر موسوی» انسان‌شناس افغانستانی و عضو علمی «سنت آنتونیز کالج آکسفورد»

«سید عسگری موسوی»، انسان‌شناس برجستهٔ افغانستانی و عضو علمی «سنت آنتونیز کالج آکسفورد» انگلستان است. او در سال‌های دههٔ ۵۰ در ایران زندگی می‌کرده و اکنون دو سال است استاد مدعو دانشگاه علامه طباطبایی در ایران است. با دکتر موسوی در «عمارت بلخ» که یک مرکز فرهنگی در تهران است، دیدار کردیم. از بیانِ آرام او به نظر می‌آمد از هیجانات اطراف موج رسانه‌ای ضدمهاجر به دور است؛ آن را «مهندسی‌شده» اما گذرا می‌داند. موسوی فکر می‌کند مهم این است که به ضعف در مدیریت اجتماعی مسئلهٔ مهاجرت در کشور و تغییرات پایدار پرداخته شود.

شما این موج جدید ضد مهاجر را چگونه صورت‌بندی می‌کنید؟
به نظر من چند عامل وجود دارد که اگر درست با آنها برخورد نشود، باز هم این شرایط و موج‌ها به‌وجود خواهد آمد. عامل اول، مدیریت این مسئله است و اینکه موضوع مهاجرت چگونه مدیریت می‌شود. اگر شیوهٔ فعلی ادامه پیدا کند، قطعاً این موج فروکش خواهد کرد، اما باز اوج خواهد گرفت. عامل دوم، حضور فراوان مهاجران افغانستانی است که شاید حتی قبلاً بیشتر بوده، اما به این اندازه پیدا (مشاهده‌پذیر) نبوده است. درواقع به این اندازه حضورشان در شهرها دیده نشده است. خود این مسئله نه فقط در ایران، در هرجایی باعث واکنش می‌شود. ممکن هم هست ایجاد پرسشگری کند و افراد بومی جامعه بپرسند که «مثلاً چه خبر است؟»؛ این هم برمی‌گردد به همان مسئلهٔ مدیریت. عامل سوم این است که در هر جامعه‌ای، کسانی و اقشاری در داخل کشور هستند که به اصطلاح کابُلی می‌گوییم دنبال «ناخن افگار (زخمی)» می‌گردند. دنبال یک بهانه می‌گردند که از این طریق نارضایتی خود را با دولت و جامعه نشان بدهند و صدایی به‌وجود بیاورند.
مسئلهٔ آخر این است که قضیهٔ افغانستان و ایران بسیار حساس است؛ به این مفهوم که اگر یک دشمن فرضی در نظر بگیریم که دشمن هر دو است، او دنبال این‌گونه روابط و تحولات و پدیده‌های اجتماعی سرگردان می‌گردد و طبیعتاً از آن به نفع خود استفاده می‌کند. چون کافی است که یک افغانستانی در ایران مورد اذیت و آزار قرار بگیرد. هرچند این آزار ممکن است سازمان‌یافته نباشد و یک قشر خاصی این کار را می‌کند، اما برای ایجاد هیجان‌های واکنشی در آن سوی مرز همین کافی است و برعکس. این عوامل دست‌به‌دست هم می‌دهد تا این مسائل به وجود بیاید.
به نظر شما این فضای ضد مهاجر سازمان‌یافته و سازمان‌دهی‌شده است؟
این فضا مهندسی‌شده است. به نظر من بخشی که این هیجان‌ها را بزرگنمایی می‌کند، عمدی است؛ چه در رسانه‌های ایران، چه در رسانه‌های افغانستان و چه در رسانه‌های جهان. چرا که کسانی هستند که از مهندسی کردن این فضا سود می‌برند. فرض کنید که جنگی به راه بیفتد -البته که شاید خردورزی سیاسی دو طرف اجازه ندهد که این اتفاق بیفتد- ولی فرض کنیم که اتفاق بیفتد، خب ماشین‌های تولیدکنندهٔ سلاح و دلال‌های سلاح از وضعیت سود خواهند برد. اما یک موضوع این است که در جوامعی که عقلانیت یا خردورزی تبدیل به ذهنیت عمومی نشده است، مردم با عواطف و احساسات با مسائل برخورد می‌کنند و زیاد در درست یا غلط بودن یک مسئله و خبر ظن نمی‌کنند. کافی است از یک طرف شر ساخته شود و آن طرف تبدیل به واقعیت می‌شود. از نظر داخلی، اوضاع نامناسب اقتصادی و اجتماعی در ایران نیز این حساسیت را بیشتر می‌کند.
به نظر شما این موج اخیر چقدر با موج‌های پیشین ضد مهاجر شباهت یا تفاوت دارد؟
برای من بسیار جالب است که زبان مورد استفاده از طرف کسانی که در ایران ضد مهاجرت هستند با زبانی که راستی‌ها (راست‌گرایان) در اروپا استفاده می‌کنند، مو به مو یکی است؛ مثل اینکه یکی از آن یکی کپی کرده باشد. مثلاً اینکه «مهاجر کار ما را گرفته است»، یا «۱۲ میلیون مهاجر در ایران آمده». ما دقیقاً آمار نداریم، اما منابع دولتی این آمار را تأیید نمی‌کند و هیچ منبعی هم برای آن وجود ندارد. اما وقتی چنین محتوایی تولید می‌شود، صد نفر آن را می‌خوانند و هرکدام این‌ها در جامعه (شبکه‌ای) صد نفر دیگر را مجاب می‌کنند که برای شایعه‌پراکنی کافی است و این جای فَکت و واقعیت را می‌گیرد. مجموع اینها نشان از ضعف در مدیریت اجتماعی دارد. نه به این مفهوم که کارهایی عمداً (علیه مهاجرین) انجام شود؛ به این مفهوم که برای پدیده‌ای مثل مهاجرت که فراملی است و در سراسر جهان است، مدیریتی در حوزهٔ جغرافیای خاصی شده یا نشده است.
من یک‌بار شنیدم که برخورد با موضوع مهاجرت از تهران تا مرز افغانستان در هر کیلومتر فرق می‌کند و هر فرد یک‌طور رفتار می‌کند. این نشان می‌دهد که این‌ کار هنجارمند نیست.
به نظر شما نگرش جامعهٔ ایرانی در سال‌هایی که شما فعالیت کرده‌اید، نسبت به جامعهٔ مهاجر تغییر کرده است؟
خیلی زیاد. من از سال ۵۲ تا یک سال بعد از انقلاب ایران بودم. اصلاً سنگ اشتباه از همان زمان گذاشته شد که به مهاجر افغانستانی می‌گفتند «متجاوزین»، یعنی کسی که از مرز تجاوز کرده است. درحالی‌که این هماهنگی بین شاه وقت و رئیس‌جمهوری افغانستان انجام شده بود که نیروی کار می‌خواستند و ۲۰۰ هزار نفر برای کار وارد ایران شدند. اما درست مدیریت نشد و از همان زمان انگاره‌های منفی نسبت به مهاجرین به‌وجود آمد.
دوم، نگاه برتر و از بالا به پایین از همان زمان شاه شروع شد. الان که من در ایران هستم در دو سال اخیر مردم و محیط جامعه کاملاً زیر و زبر شده و برخورد صد درصد تغییر کرده است. برخورد دولت هم تغییر کرده است. البته برخورد اقشاری که مخالف حضور مهاجرین هستند هم طبیعی است و در جوامع دیگر هم وجود دارد. در اروپا «سیک‌ها» را به‌دلیل عمامه‌شان کتک زدند و کشتند و یا خانه‌های پناهجویان را آتش زند.
تبعات خشونت‌آمیز این موج‌ها می‌تواند برای جامعهٔ مهاجر مشابه باشد؟
بله، اگر کنترل و مدیریت نشود. ما الان با دو نوع رسانه طرف هستیم. یکی رسانه‌هایی که موج‌آفرین هستند و خیلی فعالند و دیگری رسانه‌هایی که سعی می‌کنند با این موج مقابله کنند. این رسانه‌هایی که مقابل و مخالف رسانه‌های موج‌آفرین کار می‌کنند، خیلی ضعیف هستند؛ به اندازه‌ٔ یک در برابر ۱۰، یک در برابر ۲۰ و حتی یک برابرِ ۱۰۰ هم نیستند. آن رسانه‌ها خیلی هماهنگ کار می‌کنند. چون شایعه‌سازی خیلی ارزان است، ولی مبارزه با شایعه خیلی مشکل است. حتی دولت‌ها در خیلی از موارد نمی‌توانند با شایعه‌ها مبارزه کنند. اگر دولت ایران در برابر شایعه‌سازی موفق نیست، آمریکا هم نیست، آلمان و انگلیس هم نیستند. ما الان با موج راست‌گرایی ضد مهاجر در دنیا روبه‌رو هستیم.
به نظر شما چرا مسئلهٔ مهاجرت در نهادهای اجتماعی و علمی ما غایب است؟
وقتی می‌گویم ضعف مدیریت، همین است. خیلی خوب بود که ۲۰ سال پیش، ۳۰ سال پیش مراکزی، گروهی، دپارتمانی برای مطالعات مهاجرت در دو-سه دانشکده راه انداخته می‌شد؛ مثلاً مشهد، تهران و قم بسیار مهم هستند که جمعیت مهاجر زیادی دارند. برخوردها با مهاجرت هم سلیقه‌ای بوده است. یک زمان (گفتمان) حوزهٔ تمدنی مطرح بوده و یک‌جور برخورد شده، یک زمان مسائل سیاسی و مرزی مطرح بوده و یک‌جور دیگر برخورده شده است. سیاست ایران با «جمهوری» یا «امارت» هم طبیعتاً متفاوت است و در این بین مهاجران نقشی را می‌گیرند، یا بهتر بگویم، نقشی به آنها تحمیل می‌شود.
به نظر شما نقش فعالان اجتماعی و فعالان مهاجر در مقابله با این موج چیست؟
الان حضور اجتماعی مهاجران خیلی بیشتر شده است و به اصطلاح هویدا و آشکار فعالیت می‌کنند. قبلاً اینطور نبود، کوشش می‌کردند زیاد در مجامع دیده نشوند. حتی الان من چقدر پشتو زبان در تهران می‌بینم. این خیلی هم خوب است. چون تهران می‌تواند کلانشهر جهانی باشد. وزیر خارجهٔ وقت انگلیس، «رابین کوک»، وقتی حزب کارگر در کار بود در کالج ما در آکسفورد یک سخنرانی داشت. گفت: «اینکه بریتانیا یک‌پنجم کره زمین را در کنترل داشته، این افتخار نیست. اینکه ثروتمند است و دانشمند خلق کرده و برای خیلی‌ها بدیهی است، افتخار نیست. افتخار ما این است که ساعت پنج در لندن که هوا تاریک می‌شود و مردم از کار برمی‌گردند و چراغشان را روشن می‌کنند، ۳۵۰ زبان در لندن شروع به صحبت کردن می‌کند. چون مردم در خانهٔ خود با زبان خود حرف می‌زنند.» این دید جهانی باعث می‌شود ظرفیت شهرها بالا برود.
برای مقابله با وضعیت و پیش بردن مطالباتی برای بهبود وضعیت مهاجران چه می‌توان کرد؟ چرا تا الان کارهای تأثیرگذار صورت نگرفته است، آیا جامعهٔ مهاجر فعال نبود؟ آیا فعالان ایرانی کم کار کردند؟
جامعهٔ مهاجر هیچ تعریفی در ایران ندارد. جامعهٔ مهاجر یعنی چی؟ عرض کردم که از مرز کشوری که رد می‌شوید، وارد قانون آن کشور می‌شوید. شما از تایباد که رد می‌شوید به کدام قانون برمی‌خورید؟ برعکسش از ایران به افغانستان هم همین است. قاعده و قانونی نیست و با سلیقه‌های متفاوت روبه‌رو می‌شویم. نهایت مسئله اخلاقی است. چون از یک آبشخور آب می‌خوریم، می‌گوییم شاهنامه و فرهنگ و ما یک زبان داریم؛ یک دین و فرهنگی و مذهب و تاریخ و …
دین و مذهب و فرهنگ و تاریخ فقط به درد همین جاها می‌خورد. اما برای ادارهٔ جامعه مدرن کفایت نمی‌کند. در جامعهٔ مدرن باید هنجارها و قوانین برابر داشته باشیم و برای آن آیین‌نامه‌ها ایجاد شود، مطالعاتی انجام شود. انجام مطالعات و مراکز تحقیق خوبی‌اش این است که زمینه‌های بروز برخورد عقلانی و اجتماعی را برای کارگزاران ایجاد می‌کند.
آیا اینطور نیست که در جامعهٔ ایران که قوانین تبعیض‌آمیز برای مهاجران وجود دارد، این غیررسمیت در برخی مواقع باعث شده مهاجران زندگی بهتری داشته باشند و از سَد قوانین بازدارنده رد شوند؟
شاید از غیررسمیت، جامعهٔ مهاجر یک درصد سود کند، اما در دیدِ کلان مطمئن باشید که نداشتن هنجار و مدیریت اجتماعیِ مسئلهٔ مهاجرت ۱۰ برابر به زیان مهاجران خواهد بود.

امنیت منطقه‌ای و بحران اقلیمی افغانستان

نوشته‌ی سپیده رحمن‌پور

هرچند که در سال‌های آتی هیچ کشوری بدون تقویت زیرساخت‌ها و ارتقای امنیت و تاب‌آوری از مضرات تغییر اقلیم مصون نخواهد ماند. در این میان کشور افغانستان در زمره کشورهایی قرار می‌گیرد که با وجود ایفای نقش نسبتاً کم در شکل‌گیری این ابرچالش متحمل خسارات فراوانی خواهد شد. این کشور آسیایی و مهم از منظر مسائل ژئواستراتژیکی با اقلیم خشک و نیمه‌خشک قاره‌ای و تولید ناخالص ملی سرانه حدود ۵۰۰ دلار آمریکا (مبتنی بر ارزیابی‌های تا سال ۲۰۲۰) به دلیل از سر گذراندن چندین دهه جنگ، نزاع داخلی، عدم ثبات سیاسی و… یکی از ناامن‌ترین و چالش برانگیزترین کشورهای جهان برای شهروندانش محسوب می‌شود. هرچند معضلات افغانستان به مرزهای این کشور محدود نشده و چالش‌هایی را نیز برای همسایگانش در پی داشته است. موارد مذکور سبب شده است تا محیط زیست و معضلات مرتبط با آن در راس اولویت‌های حاکمان و مردم افغانستان نباشد.
هرچند که در برهه‌ای از تاریخ معاصر افغانستان، محیط زیست مورد توجه قرار گرفت. به صورتی که پس از جنگ در سال ۲۰۰۵ اداره ملی حفاظت از محیط زیست در این کشور دایر شد و اولین قانون محیط زیستی در سال ۲۰۰۷ به تصویب رسید و در سال ۲۰۰۹ اقداماتی نیز در جهت ارزیابی وضعیت ملی از تغییر اقلیم و برآورد خسارات احتمالی و آسیب پذیری صورت گرفت. همچنین فرایندهایی به قصد حصول توسعه اداری و تصویب قوانین در راستای کسب پشتیبانی‌های فنی و مالی به منظور بسترسازی سازگاری با چالش صورت پذیرفت اما از آنجا که دوران معاصر این سرزمین همواره با معضلات دیگری عجین بوده است، جنگ و انزوا این مسائل را به حاشیه راند. گسترش تحریم‌های سازمان ملل و ایالات متحده آمریکا پس از روی کار آمدن امارت اسلامی افغانستان نیز بر بی‌اهمیتی مسائل مرتبط با محیط زیست و امنیت زیست محیطی افزود. به هر روی مقوله آسیب‌پذیری شدید افغانستان از تغییر اقلیم قابل چشم‌پوشی نیست. کاهش سی درصدی میانگین بارندگی، افزایش دما و گرمای بیش از حد، وقوع وقایع فرین، تغییرات قابل توجه در الگوهای باد و بارش، خشکسالی و ضعف پوشش گیاهی، ناامنی آب و غذا و انرژی، تغییر مولفه‌ها و متغیرهای اقلیمی، کاهش یخچال‌های کوهستانی و کاهش دبی رودها، شوری و فرسایش خاک، طوفان، بحران ریزگرد، بروز سیل و سیلاب و طغیان رودها در برخی مناطق، نابودی تنوع زیستی و برهم خوردن چرخه زیست‌بوم و بارش بیشتر باران نسبت به برف، خشک شدن کاریزها و کاهش برف زمستانی برای کشوری که کشاورزی وابسته به بارش برف دارد و… تنها گوشه‌ای از پیامدهای نامطلوب تغییر اقلیم برای افغانستان است؛ کشوری که هم‌اکنون خود با تهدیدات شدید امنیت انسانی، مشکلات دسترسی به آب آشامیدنی، آوارگی، مهاجرت و از دست دادن جمعیت مواجه است. تغییر اقلیم همه موارد موجود و نقض‌کننده حقوق بشر در افغانستان مانند نابرابری‌های جنسیتی، برخوردار نبودن از حقوق اولیه انسانی و حق تحصیل و بحران آب و فقر را تشدید خواهد کرد. به علاوه کشاورزی سنتی افغانستان و برنامه‌های حفاظت در برابر سیلاب و خشکسالی و اقتصاد و توسعه این کشور هم از این مسئله تاثیر خواهد پذیرفت. این موارد معنایی جز تحمیل خسارات غیر قابل جبران جانی و مالی برای یک کشور در پی نخواهد داشت.
ناتوانی افغانستان در مدیریت بحران اقلیمی به معنای شکل‌گیری بحرانی در مقیاس بزرگتر در منطقه است. در این بین می‌توان به بحران و رقابت بر سر منابع مشترک آبی و نزاع برای کسب آب و بروز مناقشات در تعاقب ضعف دیپلماسی آبی افغانستان و کشورهای همسایه در راستای تامین حقابه رودها اشاره کرد. همچنین آوارگی و پناهجویی‌های غیرقانونی شهروندان افغانستان در کشورهای مجاور به ویژه ایران می‌تواند مسبب بروز مشکلاتی در کشور مبدا و کشورهای مقصد شود. کشور مبدا به ناتوانی در مدیریت جمعیت و تامین امنیت و کشور مقصد به بهره‌گیری از نیروی کار ارزان و عدم تامین نیازهای برحق مهاجران و مهاجر ستیزی متهم خواهند شد. هرچند که تغییر اقلیم بحث پناهجویی را وارد مرحله ای وخیم‌تر خواهد کرد.
بروز تروریسم و شکل‌گیری گروهک‌هایی با اهداف خاص سیاسی و اقتصادی و به تیرگی گراییدن روابط افغانستان با کشورهای همسایه بعید به نظر نمی‌رسد. موارد مطرح شده می‌تواند به سهولت به دستاویزی جهانی برای اعمال فشار به کشورهای منطقه با قصد ایجاد تنش تبدیل شود.
معضلات محیط زیستی و بحران اقلیمی با گفتمان مبتنی بر عقاید پوپولیستی و بیان خوشایند مردم به جای مصلحت آنان و سوءاستفاده از احساسات ملی‌گرایانه رفع نخواهد شد. البته هرچه برنامه‌های جهانی در این حوزه ناکام‌تر باشند، کشورهایی نظیر افغانستان بیشتر متضرر خواهند شد. کشوری چون افغانستان برای گذر از بحران اقلیمی و ارتقای تاب‌آوری و سازگاری و تقویت زیرساخت‌هایش در مواجهه با تغییر اقلیم نیازمند کمک‌های جهانی است. سازمان ملل و حقوق بشر با داعیه حفاظت از کرامت انسانی باید به طور جدی در تحقق هرچه بیشتر اصل مسئولیت مشترک ولی متفاوت بکوشند. توجه کشورهای توسعه‌یافته و انتقال دانش و فناوری و افزایش آگاهی افکار عمومی مردم افغانستان نیز بی‌تأثیر نخواهد بود. نقش افراد و رسانه‌های پرنفوذ و نهادهای ملی و یاری سایر کشورهای منطقه در آگاه‌سازی مردم افغانستان نسبت به تغییر اقلیم، اولویت بخشی به محیط زیست و سرمایه‌گذاری بر انرژی‌های تجدید پذیر و… انکارناپذیر است. هر چند که این موارد عمدتاً در کلام و بیان ساده است، اما به هر روی همه اقدامات بین‌المللی و سیاستگذاری‌های کلان از نخستین گام‌ها آغاز شده‌اند.

به اشتراک بگذارید

دیدگاه ارسال کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *