تجربه من از پناهندگی
تجربه من از پناهندگی روایت پناهندگی افغانستانیهای ساکن ایران است. سوادآموزان افغانستانی پس از این که نوشتن آموختند و قلم به دست گرفتند در بخش انشا، از تجربه خودشان از پناهندگی در ایران نوشتند، از خاطراتشان و از آرزوهای از دست رفتهشان در پناهندگی. روایتهایشان از تحقیر شدن بوسیلهی ایرانیها حکایت دارد، از ترسها و اضطرابهایشان از اینکه روزی دستگیر شوند و رد مرز شوند. آنها با همه هزینههای گزاف، ترسها و تحقیرها و آزادیهایی که ندارند، باز هم میخواهند در ایران زندگی کنند. ایران را جای عالی میدانند و آن را دوست دارند. تحقیر شدهاند اما خوبیهای ایرانیها را از یاد نبردهاند و از آن یاد میکنند. خاطراتشان در ایران است نه افغانستان و ازین رو به نوعی خود را جزیی از این خاک میدانند اما مرزها این اجازه را به آنها نمیدهد و آنان همچنان پناهندهاند. چیزی هست که نمیگذارد آنها انسان عادی باشند و معمولی زندگی کنند و این همان پناهندگی است. استیگمایی که آنها را رها نمیکند.
مجموعهای از دست نوشتههای سوادآموزان در زیر میآید:
*ایده نوشتن انشا و عکس دست نوشتهها متعلق است به روشنای طلوع مهر.
*عکس شاخص مطلب برداشته شده از صفحه اینستاگرام everyday golshahr است.