جداسازی دانشآموزان مهاجر از دانشآموزان بومی، آسیب یا راهحلی ناگزیر؟

در هفتمین نشست انجمن دیاران که در خانه اندیشهورزان برگزار شد، محمدمهدی دهدار، پژوهشگر سیاستگذاری مهاجرت سوالی را مطرح کرد که ظاهراً به چالشی جدی سر راه سیاستگذاران حوزۀ مهاجرت در دنیای امروز تبدیل شده است: یکی از نمایندگان مجلس چند وقت پیش بحثی رو مطرح کرد که قدمت طولانی داره؛ اینکه دانشآموزان مهاجر افغانستانی باید از دانشآموزان ایرانی جدا بشوند. مثلا یک گروه شیفت صبح بروند مدرسه یک گروه شیفت عصر. خب از هیچ جنبهای چنین چیزی توجیهی ندارد؛ نه اخلاقی نه انسانی نه علمی و نه حتی طبق تجارب کشورهای دیگه. من اول فکر کردم این ایدهی خود نماینده مجلس بوده بعد رفتم تحقیق کردم دیدم نه! خواست مردم اون منطقه بوده!!! من سوالم اینکه سیاستگذار در مواجهه با همچین پدیدهای چه واکنشی داره؟ چطور میتونه مردم رو متقاعد کنه که این جداسازی به نفع هیچکس نیست؟
اما ظاهرا در سطح جهانی نیز پس از گذشت دههها از سرگردانی و بیحاصلی سیاست در حوزۀ آموزش، به نظر میرسد که ادغام دانشآموزان مهاجر در مدارس به عنوان یک استراتژی اصلاح آموزش و پرورش آمادۀ بازگشت جدی است.
شصت و دو سال پیش، حکم تاریخی دیوان عالی فدرال ایالات متحده آمریکا Brown v. Board of Education؛ اعلام کرد که جداسازی مدارس دانشآموزان سیاهپوست و سفیدپوست مدارس از اساس ناعادلانه است. پنجاه سال پیش، شواهد موجود در گزارش کلمن که توسط کنگره تایید شده بود، حکم Brown را نه تنها تایید کرد بلکه نشان داد که ادغام اجتماعی-اقتصادی مدارس میتواند پیشرفت تحصیلی را بیش از هر استراتژی دیگری در مدرسه افزایش دهد.
اما زمانی که در اوایل دهه 1970 دستور منع جداسازی نژادی در مدارس به طور جدی دنبال شد، اجرای آن ناکارآمد و نسنجیده بود. قضات فدرال به مدارس دستور دادند که کودکان از نقاط مختلف شهر در مدارس حاضر شوند تا نژادهای متفاوت با یکدیگر تحصیل کنند. در این مورد خاص، هیچ حقی برای سرپیچی از دستور به خانوادههای دانشآموزان داده نمیشود. اما والدین از این دستور تبعیت نکردند و شروع به اعتراض کردند.
در نتیجه، ما سالها درگیر یک پارادوکس غمانگیز بودیم: با استناد به یافتههای کلمن، مجموعه پژوهشهایی که در حال گسترش نیز بودند، اتفاق نظری را در علوم اجتماعی رقم زدند که ادغام مدارس بر اساس نژاد و وضعیت اجتماعی-اقتصادی را برای تحصیل و آموزش کودکان موثر تلقی میکرد. اما در همین زمان، اتفاق نظری سیاسی بر این باور بود که هیچ کاری برای رسیدن به این نوع ادغام نمیتوان انجام داد.
اما یک چالش حقوقی جدید رأس نگرانیهای سیاسی قرار گرفت. دادگاه عالی که زمانی از حامیان جدی تبعیضزدایی مدارس بود، نسبت به برنامههای دولتی که از نژاد در تصمیمگیری و تبلیغات سواستفاده میکردند روز به روز شک و تردید بیشتری پیدا کرد. در حکمی در سال 2007، دادگاه رابرتز تلاشهای داوطلبانه حذف تبعیض نژادی در مدارس ایالات لوئیزویل و سیاتل را لغو کرد. به نظر عدهای، این تصمیم درست، پایانی بر حذف تبعیض نژادی در مدارس بود، چراکه مانع استفاده نژاد به عنوان عامل انتساب چند دانشآموز به مدرسهای دولتی شد و در نهایت تاثیر نژاد در تحصیل کودکان را از بین برد.
با این حال، امروزه به ادغام مدارس – با استفاده از رویکردهای جدید، حقوقی و سیاسی مناسبتری – در مقام یک استراتژی اصلاح سیستم آموزشی، نگاه دیگری میشود. به سخن دیگر، سیاستگذاران و پژوهشگران از تمام طیفهای سیاسی پس از مدتی دریافتند که نمیتوانند بدون لحاظ تحقیقات علوم اجتماعی در مورد تأثیرات منفی فقر در مدارس، اختلاف در دستاوردهای تحصیلی میان نژادها و گروههای اقتصادی متفاوت را از از بین ببرند. دایان راویچ و میشل ری – که نمایاندگان طرفهای مخالف بحث دو قطبی شده ما در مورد اصلاحات آموزشی هستند – هر دو از اقدامات جدیدی که در راستای ترویج ادغام مدارس و افزایش موفقیت دانش آموزان مناطق محروم انجام میشوند، حمایت کردهاند.
اما محرک سیاسی ادغام که بتواند منجر به تغییرات واقعی در مدارس شود، مزایای ملموسی نیست که نصیب دانشآموزان کمدرآمد میشود؛ بلکه اثبات این نظریه تازه مبنی بر تاثیر مثبتی است که بر فرایند یادگیری دانشآموزان طبقات متوسط و بالا در کلاسهای درسی متنوع-از لحاظ نژادی- به وجود میآید.
همانطور که جمعی از معلمان کالج کلمبیا در این گزارش مهم و جدید به وضوح نشان می دهند، “مزایای تنوع مدارس در همه جهات است.” شواهد فزایندهای وجود دارد که «تنوع ما را باهوشتر میکند»، یافتهای که مدتها پیش کالجهای منتخب پذیرفته بودند و تعداد فزایندهای از والدین بابت پیشرفت تحصیلی کودکانشان از ما قدردانی میکنند.
پژوهشگران در تحقیقات اخیر خود اثبات کردند که مواجهه دانشآموزان با دانشآموزان دیگری که با خودشان متفاوت هستند و ایدهها و چالش های جدیدی که چنین مواجههای به همراه دارد منجر به بهبود مهارتهای شناختی از جمله تفکر انتقادی و حل مسئله میشود.
همچنین شاخصهای دیگر مرتبط با موفقیت تحصیلی مانند رضایت دانشآموزان، انگیزه ادامه تحصیل، دانش عمومی و تفکر خلاقانه میان دانشآموزان رشد میکنند. به علاوه شواهدی وجود دارد که دانشجویان در کلاسهای دانشگاه زمانی که تعامل و ارتباط موثری با دانشجویانی از دیگر کشورها مختلف دارد، ذهن بازتر و مکالمات کلاسی جذابتری را تجربه میکنند و در این نوع کلاسها که دانشجویان بینالمللی حضور دارند، عمل یادگیری به نحو موثرتری اتفاق میافتد؛ چراکه مفاهیم انتزاعی به مثالهای عینی برگرفته از طیف وسیعی از تجربیات گره خوردهاند و دانشجویان میتوانند از نزدیک شاهد این طیف متفاوت از تجارب دیگر همشاگردان خود باشند.
فارغ از مزایای شناختی، دلایل دیگری وجود دارد که تعداد خانوادههای طبقه متوسطی که میخواهند فرزندان خود را به مدارس مختلف نژادی بفرستند روز به روز زیادتر میشود. درواقع خانوارهای طبقه متوسط و سفیدپوست متوجه شدند که فرزندانشان از نظر ترکیب جمعیتی در کشوری بسیار متفاوت از نسلهای قبلی بزرگ میشوند. برای اولین بار از زمان تأسیس جمهوری، اکثر دانش آموزان مدارس دولتی K-12 در ایالات متحده دانش آموزان رنگین پوست هستند.
اگر دانشآموزان در مدارس متنوع شرکت کنند، میتوانند در آینده و بزرگسالی خود درک بهتری از چگونگی مواجهه با جامعهای داشته باشند که هرروز متنوعتر میشود. مهارتی که کارفرمایان برای آن ارزش خاصی قائل هستند. نود و شش درصد از کارفرمایان اصلی شرکتهای بزرگ میگویند «مهم» است که کارمندانشان «به راحتی با سایر همکاران، مشتریان و/یا مشتریانی با پیشینههای فرهنگی متفاوت کار کنند».
پشت حمایتهای سیاسی از ایده ادغام، تغییر بزرگتری وجود دارد که در انتخاب محل زندگی خانوادههای طبقه متوسط نمایان میشود. در گذشته مناطق شهری فقیر معمولا توسط حومههای سفیدپوستنشین ثروتمند احاطه شده بود که دستیابی به ادغام مدارس از نظر لجستیکی را به چالش جدی برمیخورد و اگر هم تمایلی برای ثبتنام در مدارس متنوع وجود داشت، بخاطر حمل و نقل انحصاری با اتوبوسهای زردرنگ از بین میرفت.
اما امروز بسیاری از خانوادههای طبقه متوسط آن سبک زندگی قدیمی در حومه شهر را ناکارآمد و بیفایده میدانند و ترجیح میدهند در نقاطی زندگی کنند که دسترسی آسان به سایر محلهها داشته باشند. پژوهشگران تاکید میکنند که بر اساس یک نظرسنجی عمومی 77 درصد سفیدپوستان زندگی شهری را به زندگی در حومه ترجیح می دهند. این تغییر توسعهمحور فرصتهای جدیدی را برای تحصیل یکپارچه همه کودکان ایجاد میکند.
محرک جدیتر سیاسی و حقوقی در پایداری ادغام، ظهور سیاستهای جدیدی است که به جای استفاده اجباری، بر انتخاب و مشوقها تکیه میکنند و از شاخصهای اجتماعی-اقتصادی و نه نژادی به عنوان مبنای اولیه ادغام استفاده میکنند.
از مهدکودک تا کلاس دوازدهم، یک عبارت انگلیسی آمریکایی است که نشاندهنده گستره سالهای آموزش ابتدایی و متوسطه تحت حمایت دولت است که در ایالات متحده یافت میشود، که مشابه نمرات مدارس دولتی قبل از کالج در چندین کشور دیگر مانند افغانستان، استرالیا، کانادا، چین، اکوادور، مصر، هند، ایران، فیلیپین، کره جنوبی و ترکیه است.
سیاستهای جدیدی که بر وضعیت اجتماعی-اقتصادی تأکید میکنند، از موانع قانونی که از نژاد استفاده میکنند، اجتناب کرده و به یافتههای تحقیقاتی کلمن، که در مطالعات بعدی تکرار میشوند، استناد میکنند که وضعیت اجتماعی-اقتصادی همکلاسیها عامل مهمی برای پیشرفت دانشآموزان است.
یکی از نمونههای نوآورانهای را میتوان در ایالت نیویورک یافت، جایی که جان کینگ، کمیسر آموزش (در حال حاضر وزیر آموزش و پرورش ایالات متحده موقت) یک برنامه آزمایشی یکپارچهسازی اقتصادی-اجتماعی را ایجاد کرد تا مدارسی را که دچار مشکل هستند، تغییر دهد. برنامه نوآورانه کینگ به جای اخراج معلمان یا آوردن متخصصانی از مدارس دولتی، همانطور که در تلاشهای برای تغییر بسیاری از مدرسه رایج است، به دنبال تقویت مدارس با دانشآموزانی از بخشهای مختلف است.
سیاستهای جدید – با تأکید بر انتخاب و موقعیت اجتماعی – اقتصادی – در میان نسل جدیدی از والدین محبوبیت دارند. به عنوان مثال میتوان به تغییر قابل توجهی در نگرش در لوئیزویل، کنتاکی اشاره کرد؛ در اوایل دهه 1970، 98 درصد از والدین با اتوبوس اجباری برای حذف نژادی مخالفت کردند. تا سال 2011، 89 درصد از والدین از یک سیستم مبتنی بر انتخاب با تأکید بر اجتماعی-اقتصادی در کنار ادغام نژادی حمایت کردند.
بر این اساس میتوان نتیجه گرفت در دنیای امروز که ماحصل مطالعات اجتماعی را نمیتوان نادیده گرفت، ادغام آموزشی کودکان از خانوادهها و فرهنگهای مختلف نه تنها به کلیشههای منفی والدین باب همزیستی دانشآموزان از پیشنههای مختلف پشت میکند، بلکه به تقویت تواناییهای شناختی کودکان میانجامد. پایان سخن آنکه، چنین ادغامی پیامدهای مثبت تاثیرگذاری هم برای مهاجر و هم برای بومیان ساکن یک کشور به ارمغان میآورد.