چگونه بحران پناهندگان اوکراینی، اروپا را تغییر خواهد داد؟
لوتس[1]، در غرب اوکراین، نزدیک خط مقدم جنگ نیست، اما در دسترس بمبهای روسیه است. در اواسط ماه مارس، روسها برای دومین بار به فرودگاه شهر حمله کردند. یانا سوپرونیوک[2]، طراح داخلی 29 ساله، میتواند بمبهای آتشین را از آپارتمان خود ببیند. هنگامی که او فیلم را با تلفن همراه خود پخش میکند، هنوز از دیدن آن شوکه است. در ساعت 5 صبح روز 23 مارس، پس از روزها بلاتکلیفی، او و یکی از دوستانش به سمت مرز لهستان حرکت کردند. نیروهای داوطلب آنها را پیدا کردند و به ایستگاه مرکزی قطار ورشو بردند. این دو وارد صف بلیت برلین شدند چراکه یک دوستی موافقت کرده بود آنها را بپذیرد.
خانم سوپرونیوک و همراهش ازجمله اعضای جدیدتر موج عظیم پناهندگانی هستند که از اوکراین فرار کردهاند، که کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان در 30 مارس تعداد آنها را بیش از ۴ میلیون نفر برآورد کرده بود. این رقم ۶.۵ میلیون نفری را که در اثر تهاجم روسیه در داخل خود اوکراین آواره شدهاند، حساب نکرده است.[3] تاکنون نزدیک به یک چهارم جمعیت اوکراین مجبور به نقلمکان شدهاند. اگر جنگ ادامه یابد و مردان کمتر از ۶۰ سال سن که از خروج از کشور منع شدهاند، شروع به پیوستن به زنان و کودکان خارج از کشور کنند، تعداد پناهندگان میتواند بیش از سه برابر رقم فعلی برسد. این امر مهاجرت اوکراین را در زمره بزرگترین مهاجرتهای تاریخ قرار میدهد که حتی با آنچه در جنگ جهانی اول به وقوع پیوست نیز قابلمقایسه است.
این کشور تاکنون یکی از سریعترین آمارهای جابهجایی را داشته و در اوایل جنگ تقریباً یک میلیون نفر در هفته کشور را ترک میکردند. اگرچه این جریان اخیراً به کمتر از نصف کاهش یافته است، اما همچنان فشار بر دولتها، نهادهای سازمان ملل و سازمانهای غیردولتی که این مسئله را مدیریت میکنند، بسیار زیاد است. یکی از مقامات سازمان ملل دراینباره میگوید: «ما پل را در همان حال که روی آن راه میرویم, میسازیم».
پیامدهای بحران پناهجویان اوکراینی برای اروپا کاملاً نامشخص است اما احتمالاً پیامدهای آن عمیق خواهد بود. پیامدهای این مسئله به این بستگی دارد که افرادی مانند خانم سوپرونیوک، که امیدوار است ظرف چند هفته به
خانه بازگردد، چه مدت بمانند. اگر همان طور که محتمل به نظر میرسد، درگیری ادامه یابد و تعداد پناهندگان افزایش یابد، شیوههای پایدار سیاست، اقتصاد و تفکرات اروپا در مورد مهاجرت تغییر خواهد کرد. تاکنون واکنش غرب روشنگرانه و سخاوتمندانه بوده است اما اگر دولتها پذیرش و ادغام پناهندگان را نادرست مدیریت کنند و سرخوردگی و خستگی ایجاد شود، ممکن است واکنش آنها تغییر کند.
در حال حاضر، این بحران پیشفرضها را در مورد چگونگی واکنش اروپا به هجوم گسترده مردم تغییر داده است. حجم مهاجرت اوکراین تقریباً سه برابر موج مهاجرت سوریها و سایرینی است که در سال 2015 به اروپا رسیدند. در آن زمان آلمان و سوئد در ابتدا از مهاجران استقبال کردند اما بعداً موجی در حمایت از سیاستمداران ضد مهاجر در سراسر اروپا به راه افتاد. این امر منجر به سخت شدن مرزهای اروپا، توافق با ترکیه برای جلوگیری از ورود پناهجویان سوری به سایر نقاط اروپا، به عقب راندن (پس زدن) پناهجویانی که با قایق میرسند و ایجاد چالشهایی توسط سیاستمداران در مورد ایدههای پناهندگی شد.
در پاسخ به بحران اوکراین، اروپا تشکهای استقبال را هم بهصورت استعاری و هم لفظی، پهن کرده است. اتحادیه اروپا در 3 مارس برای اولین بار از دستورالعمل حفاظت موقت خود استفاده کرد و به اوکراینیها حق زندگی، کار و دریافت مزایا در 26 کشور از 27 کشور عضو خود را داد (دانمارک که دارای حق انصراف است، قانون حمایتی مشابهی را تصویب کرده است). اوکراینیها با فرایند طولانی و نامطمئن درخواست پناهندگی مهاجران وارد شده سال 2015، یا محبوس شدن در کمپهایی که بر برخی گروهها اعمال شده است، مواجه نخواهند شد. برخی از کشورهایی که قبلاً بیشترین نفرت را از پناهجویان داشتند، اکنون یکی از مقاصد اصلی اوکراینیها هستند. لهستان ۲.۲ میلیون نفر را پناه داده است. مجارستان که نخستوزیر آن، ویکتور اوربان[4]، اولین رهبر اروپایی بود که در سال 2015 حصاری برای جلوگیری از ورود پناهجویان ساخت، 340000 نفر را پذیرفته است. در 24 مارس، جو بایدن نیز گفت کشورش 100000 پناهنده اوکراینی را میپذیرد و یک میلیارد دلار به اروپا برای مدیریت ورود پناهجویان کمک خواهد کرد. کانادا که بزرگترین دایاسپورای اوکراینی جهان در خارج از روسیه را در اختیار دارد، گفته است هر تعداد از اوکراینیها که قصد آمدن به کانادا دارند، را میپذیرد. صدها هزار اروپایی اتاقهایی را در خانههای خود در اختیار اوکراینیهای نیازمند قرار دادهاند. دولت لهستان با ارائه 40 زلوتی (9 دلار) در روز به میزبانان برای هر پناهنده به مدت دو ماه، چنین سخاوتی را تشویق میکند. بریتانیا ماهیانه 350 پوند (460 دلار) به هر خانوار میدهد، اگرچه بوروکراسی دافعه برانگیز آن، ورود را برای بسیاری از اوکراینیها سخت کرده است. ایتالیا نیز که دایاسپورا اوکراینی گستردهای دارد، از اوکراینیها استقبال کرده است.
در استان شمالی مودنا جمعیت اوکراینیها که تا قبل از جنگ نزدیک به 5000 نفر بود، تا 23 مارس بیش از 2200 نفر افزایش یافته است. مقامات در حال یافتن مکانهایی در مدارس محلی برای کودکان پناهنده هستند. تفاوت واکنش اروپاییها با سوریها در مقایسه با اوکراینیها در سال ۲۰۱۵، فقط به دلیل پوست روشنتر و مذهب مسیحی بیشتر اوکراینیها نیست، اگرچه این امر قطعاً توضیح بخشی از ماجرا است. استقبال از پناهندگان بخشی از بسیج برای جنگی نزدیک است که در آن ناتو و اروپا اگرچه جزء طرفین تخاصم نیستند اما بهشدت حامی یک طرف جنگ یعنی اوکراین هستند. فعالان حقوق بشر دعا میکنند که روحیه استقبال اروپا پس از این جنگ نیز تداوم پیدا کند و درنهایت به پناهندگانی که از درگیریهای دورتر فرار میکنند نیز گسترش یابد. هارلم دزایر[5] از کمیته نجات بینالملل که یک سازمان مردمنهاد است، میگوید: «الآن زمان آموزش است».
اما چنین امیدهایی به ادغام موفقیتآمیز اوکراینیها در کشورهای میزبانشان برای مدت طولانی بستگی دارد و این کاملاً تضمین شده نیست. نزدیکترین همسایگان اوکراین در حال حاضر احساس فشار میکنند. مولداوی که 370000 پناهنده معادل حدود یکدهم جمعیت خود را پذیرفته است، دستپاچه شده است. بیشتر اوکراینیها قصد دارند به کشورهای دیگر بروند اما بیش از حد در انتظار میمانند که این امر تا حدی به این دلیل است که
اکثر مردم مولداوی روسی صحبت میکنند. پناهندگان جدیدتر که معمولاً فقیرتر هستند و احتمال کمتری دارد که اکنون در اروپای غربی خانوادهای داشته باشند، ممکن است بیشتر نیز بمانند. مولداوی یک زمین بازی برای قاچاقچیان انسان است که ممکن است شبیه نیروهای داوطلبی به نظر برسند که اشخاصی چون خانم سوپرونیوک را به مکانهای امن میرسانند.
بخشهایی از لهستان در اثر فشار مهاجران در حال خم شدن هستند. حدود 300000 پناهجو به ورشو، پایتخت آمدهاند و جمعیت آن 17 درصد افزایش یافته است. بیش از 100000 نفر در کراکوف، دومین شهر بزرگ لهستان، که معمولاً 780000 نفر در آن زندگی میکنند، سکونت دارند. رافائل ترزاسکوفسکی[6]، شهردار ورشو، میگوید: «هرچه تعداد افراد بیشتر باشد، شرایط بدتر خواهد شد». در ایستگاه قطار شهر، نقشه بزرگی به رنگ آبی و زرد پرچم اوکراین، 20 شهر لهستان و زمان رسیدن به آنها را نشان میدهد. این متن پناهندگان را تشویق میکند که از رفتن به شهرهای کوچکتر نترسند.
آقای ترزاسکوفسکی معتقد است به یک سیستم اروپایی یا حتی جهانی برای انتقال پناهندگان به مکانهایی که ظرفیت پذیرش آنها را داشته باشند، نیاز است. طبق نظرسنجی اخیر، تقریباً سهچهارم لهستانیها با او موافق هستند، اگرچه دولت ملی در تلاش است بگوید پناهندگان باید خودشان تصمیم بگیرند که در کجا مستقر شوند. درخواست آقای ترزاسکوفسکی بخشی از یک همخوانی است: آنالنا بائربوک[7]، وزیر امور خارجه آلمان، “مرکزهای بشردوستانه” را برای هدایت پناهندگان در سراسر اتحادیه اروپا و آمریکا و یک خط حملونقل هوایی برای کمک به مولداوی پیشنهاد میکند. آقای دزایر میگوید آنچه موردنیاز است مکانیزمی است برای تطبیق عرضه بزرگ پناهندگان با تقاضای گسترده در سراسر اروپا برای پذیرش آنها، قبل از این که این اشتیاق کاهش یابد. آقای دزایر میگوید: «مکانهای زیادی میگویند که آماده هستند» اما پناهندگان اغلب فاقد اطلاعات هستند تا بدانند کجا باید بروند. این مشکل افزایش خواهد یافت زیرا نسبت پناهندگان با ارتباطات در اروپا بهناچار کاهش مییابد.
کشورهای درگیر ورود پناهندگان در سال ۲۰۱۵، از یونان گرفته تا بلژیک، توانایی خود را برای ثبتنام و پردازش پناهندگان بسیار بهبود بخشیدهاند. برخی مانند آلمان قوانینی را تصویب کردند و مؤسساتی را برای ادغام پناهندگان تأسیس کردند. بهعنوان مثال مدارس در برلین، «کلاسهای استقبال» را دوباره راهاندازی کردهاند و تازهواردان را با زبان و شیوه زندگی آلمانی آشنا میکنند. اما از آن جایی که فرایندهای پناهندگی چشمپوشی شده است، مسئولیت فوری بر عهده وزارتخانهها و شهرداریهایی قرار گرفته که از افزایش ناگهانی تقاضا برای خدمات استفاده نمیکنند. هانه بیرن[8] از موسسه سیاستگذاری مهاجرت در بروکسل میگوید: «در بلژیک که انتظار 200,000 اوکراینی را دارد، سازمانهای مسئول مزایای رفاهی کاملاً در وحشت هستند».
برای اقتصادها، پناهندگان میتواند هم بار اضافی و هم یک موهبت باشد. بانک گلدمن ساکس[9] تخمین میزند که چهار کشور بزرگ اتحادیه اروپا تقریباً 0.۲ درصد از تولید ناخالص داخلی خود را برای حمایت از این جریان پناهجویان هزینه میکنند، با فرض این که 4 میلیون پناهنده به این منطقه بیایند. این رقم، رقم متوسطی است اما فراتر از دیگر هزینههای مرتبط با جنگ است. میتوان گفت کسری بودجه در این چهار کشور احتمالاً تا ۱.۱ درصد تولید ناخالص داخلی سال جاری افزایش خواهد یافت.
بااینحال در یک نگاه کلانتر اکنون زمان مساعدی است. نرخ بیکاری در منطقه یورو در پایان سال گذشته به رکورد پایین 7 درصد کاهش یافت. در آلمان و لهستان نرخ بیکاری کمتر از نیمی از آن است. بر اساس گزارش کمیسیون اروپا، یکچهارم از شرکتها در ژانویه گفتند که کمبود نیروی کار باعث کاهش تولید آنها شده است که بالاترین رقم ثبت شده است. اقتصاددانان نگران هستند که پیری و کاهش جمعیت اروپا درنهایت استانداردهای زندگی را کاهش دهد. اوکراینیها ممکن است افزایش جمعیتی غیرمنتظرهای ایجاد کنند.
اوکراینیهایی که اکنون در آلمان هستند، صلاحیت بالاتری نسبت به پناهندگان سوری دارند، به نحوی که باید به آنها در یافتن کار کمک کرد. فراوانی نسبی کار بدان معنی است که خطر کمی وجود دارد که آلمانیها تازهواردان را به گرفتن مشاغل خود متهم کنند. بر اساس گزارش اخیر بانک دویچه[10]، نرخ بیکاری احتمالاً تنها چند دهم درصد افزایش مییابد و سپس دوباره کاهش مییابد. در طولانیمدت ممکن است اوکراینیهای مالیاتدهنده بهجای آن که کاهشدهنده بودجه باشند، سهم خالصی در تأمین بودجه داشته باشند.
اما چنین پیشبینیهای امیدبخشی بر مبنای این فرض است که اقتصادها همچنان قوی باقی بمانند و نرخ بیکاری پایین بماند – فرضیاتی که ممکن است در اثر افزایش قیمت انرژی مرتبط با جنگ تضعیف شود. پیشبینیکنندگان همچنین ممکن است میزان کاری را که مادران مجردی که در اثر پرواز از اوکراین دچار آسیب شدهاند و نگران شوهرهایشان در اوکراین هستند، بیشازحد ارزیابی کرده باشند، مخصوصاً در جایی که اماکن مهدکودک کمیاب و گران هستند.
اگر جنگ ادامه یابد، اقتصادها کند شود و دولتها نتوانند مسکن، خدمات و شغل برای تازهواردان فراهم کنند، ممکن است استقبال اروپاییها کمرنگ شود. هماکنون در برخی از کشورهایی که زیر فشار سنگین پناهجویان هستند، مخالفتهایی شنیده میشود. در رومانی، یک اقلیت ناسیونالیست ادعا میکند که اوکراین دشمن است، نه روسیه. در مولداوی برخی از خودروهای اوکراینیها تخریب شده است. فیلیپو گراندی[11]، رئیس آژانس پناهندگان سازمان ملل، نگران گسترش خصومت است. او در مصاحبهای با وبسایت خبری پولیتیکو هشدار داد: «همبستگی ممکن است تمام شود و واکنشهای منفی برانگیزد». این یک پیروزی برای آقای پوتین خواهد بود و یک مصیبت دیگر برای خانم سوپرونیوک و میلیونها نفر دیگر که از یک جنگ بیهوده فرار میکنند.