در باب موج مهاجرتی اخیر از افغانستان به ایران

خروج آمریکا از افغانستان تا ماه‌ها تیتر یک اخبار رسانه‌های مختلف دنیا بود. برای کشورهای مختلف این خروج معناهای مختلفی داشت. برخی می‌گفتند شکستی دیگر برای آمریکا. برخی از ظهور دوباره‌ی طالبان و تبعات آن برای جهان دم می‌زدند. در ایران اما خیلی‌ها معنای آن را شروع موج مهاجرتی دیگری از افغانستان به ایران می‌دانستند.
در جهان کریدورهای مهاجرتی مختلفی وجود دارد. دالان‌هایی بین کشورها که همواره مهاجران و جمعیت‌های میلیونی نیروی انسانی بین آن‌ها در حال جابه‌جایی هستند. مکزیک به آمریکا، آفریقا به اروپای غربی، تاجیکستان به روسیه، هندوستان به امارات متحده‌ی عربی و… کریدورهای مهاجرتی هستند که همواره در آن‌ها انسان‌ها در حال رفتن به کشور مقصد و بازگشت هستند. دولت‌ها برای کنترل این جریان‌ها ورود قانونی را سخت می‌کنند. اما این کریدورها و جریان انسانی جاری در آن‌ها با با افزایش سخت‌گیری‌های مرزی متوقف نمی‌شوند. اگر دولت‌ها سخت بگیرند، قاچاق‌بران و ورود غیرقانونی جایگزین می‌شود. افغانستان به ایران هم یکی از کریدورهای مهاجرتی مشهور دنیاست. جریان مهاجرت نیروی انسانی از افغانستان به ایران در ۵۰ سال گذشته جریانی ممتد و همواره جاری بوده است. همه‌ی روزهای سال همواره تعدادی از افغانستانی‌ها در حال مهاجرت به ایران بوده‌اند. این جریان مهاجرتی گاهی اوقات از ایران عبور می‌کند و از ترکیه هم رد می‌شود و به کشورهای مختلف اروپایی می‌رسد.
در این میان، موج‌های مهاجرتی همواره برای کشورهای مقصد هزینه‌زا بوده است. چرا که در جریان‌های مهاجرتی همواره تعداد مشخصی نیروی انسانی در حال ورود و خروج‌اند و همه‌ی فرآیندها تدریجی پیش می‌رود. اما در موج مهاجرتی به یک باره کشور میزبان با جمعیتی چند صدهزار نفری و یا حتی میلیونی از مهاجران مواجه می‌شود. امری ناگهانی به وقوع می‌پیوندد و پاسخ ناگهانی همیشه دشوار است.
کریدور مهاجرتی افغانستان به ایران در چند دهه‌ی گذشته با چند موج مهاجرتی مواجه بوده است: حمله‌ی شوروی به افغانستان، جنگ‌های داخلی افغانستان، تسلط طالبان بر افغانستان و حمله‌ی آمریکا به افغانستان. در بین موج‌هایی که در ۴۰ سال اخیر رخ داده است، موج مهاجرتی افغانستانی‌ها پس از تسلط طالبان در میانه‌های دهه‌ی ۷۰ شمسی بزرگ‌ترین موج مهاجرتی بود. طالبان حکومتی متحجر بود که تمام پیشرفت‌های بشری در قرون اخیر را می‌خواست نادیده بگیرد. قوانین خشک و برخوردهای خشن طالبان و ناآشنایی با اصول اولیه‌ی حکمرانی و اداره‌ی کشور، باعث شده بود که بسیاری از افغانستانی‌ها حتی اگر به قیمت جان‌شان هم باشد، فرار را بر قرار ترجیح دهند.
با تسلط دوباره‌ی طالبان بر افغانستان در سال گذشته، گروه‌هایی در ایران سعی کردند این چهارچوب‌بندی را جا بیندازند که طالبان جدید با طالبان قدیم متفاوت است. سعی کردند از طریق رسانه‌های مختلف این را القاء کنند که طالبان، فاتح جنگ با آمریکا در افغانستان بوده است و روزهای خوبی برای افغانستان در راه است. اما از همان روزهای اول تسلط طالبان بر افغانستان مشخص شد که این طالبان همان طالبان است: زنان اجازه ندارند بدون همراه مرد محرم‌شان به خیابان‌ بیایند و دختران نباید سوادشان به بالاتر از کلاس ششم ابتدایی برسد!

موج جدید مهاجرتی شکل می‌گیرد

شاید یکی از ماندگارترین تصاویر از قرن بیست‌ویکم، پرواز هواپیمای آمریکایی از فرودگاه کابل باشد که صدها نفر از افغانستانی‌ها درونش کیپ تا کیپ هم نشسته‌اند و عده‌ی زیادی به بال‌ها و چرخ‌هایش آویزان شده‌اند و حتی وقتی هواپیما ده‌‌ها متر از زمین ارتفاع می‌گیرد باز هم عده‌ای رهایش نکرده‌اند. تصویری نمادین که میل به مهاجرت و در حقیقت فرار افغانستانی‌ها را بیان می‌کند. میلی که در هفته‌ها و ماه‌های بعدش به شکل جریان مهاجرتی بزرگ به ایران نمودار شد.
علی‌رغم این‌که این موج مهاجرتی کاملا قابل پیش‌بینی بود و علی‌رغم این‌که ایران سابقه‌ی مواجهه با موج‌ مهاجرتی افغانستانی را دارد، باز هم مدیریت ورود مهاجران به ایران و اعلام سیاست‌های مهاجرتی، غیرشفاف و نامشخص و حتی متناقض بود. در ۲۴ مرداد سال ۱۴۰۰، مدیر کل امور مرزی وزارت کشور اعلام کرد که با وجود شرایط بحرانی افغانستان و احتمال ورود اتباع افغان به کشور، از دو ماه قبل طرح اسکان موقت این اتباع در مرز استان‌های خراسان رضوی، خراسان جنوبی و سیستان و بلوچستان تهیه و اجرا شده است . اما ۳ روز بعد در ۲۷ مرداد ۱۴۰۰، مدیر کل امور اتباع و مهاجرین خارجی وزارت کشور ایجاد اردوگاه‌هایی برای پذیرش آوارگان و مهاجران جدید افغانستانی را تکذیب کرد .
به طور کلی این طور فهمیده شد که ایران نمی‌خواهد به هیچ وجه پناهنده‌ی جدید بپذیرد. اما خودداری ایران از پذیرش به معنای نیامدن مهاجران نبود. کریدور مهاجرتی معمول افغانستان به ایران، شامل حال کارگران فصلی بود که در ماه‌هایی از سال به قصد کار به ایران مهاجرت می‌کردند و پس از چندی به کشور خودشان بازمی‌گشتند. اما در موج مهاجرتی پس از تسلط طالبان، دسته‌های مختلفی از افغانستانی‌ها به سوی مرزهای ایران روانه شدند. خانوادگی بودن مهاجرت‌ها وجه بارز این موج مهاجرتی بود و این‌که در میان مهاجران اقشار مختلفی از جامعه‌ی افغانستان هم حضور داشتند. این بار فقط کارگران فصلی نبودند که در حال مهاجرت بودند. بسیاری از نخبگان و طبقات متوسط و حتی مرفه افغانستانی هم راهی ایران بودند.
طی دهه‌های گذشته، عدم ساماندهی جریان مهاجرت نیروی کار افغانستانی به ایران و خودداری از پذیرش رسمی این کریدور مهاجرتی باعث شد که شبکه‌ی قاچاق مهاجران در ایران شکل بگیرد و روز به روز تقویت شود. «افغانی‌کِشی» یک زنجیره‌ی شغلی است که دامنه‌اش از روستاهای شرقی‌ترین مرزهای ایران تا کوه‌های شمالی‌غربی ایران کشیده شده است. پاسخ کلی ایران در قبال موج جدید مهاجرتی باز هم عدم پذیرش رسمی بود. به نظر می‌رسد شرایط اقتصادی دشوار ایران، شیوع کرونا و عدم حمایت جامعه‌ی جهانی از دلایل اصلی اتخاذ این سیاست بودند.
ایران تنها ورود مهاجرانی را می‌پذیرفت که از سفارت ایران در کشور افغانستان موفق به دریافت ویزا می‌شدند. از آن طرف هم ساخت اردوگاه‌های مرزی برای اسکان موقت منتفی شده بود. جمعیت متقاضی ویزای ایران آن‌قدر زیاد بودند که به هر حال اکثریت جمعیت نمی‌توانستند ویزا تهیه کنند. راهکار چه بود؟ استفاده از شبکه‌ی قاچاق مهاجر. اگر روزگاری فقط پژوها و زانتیاها بودند که با سرعت‌های سرسام‌آور مهاجران را به صورت غیرقانونی از جاده‌های ایران عبور می‌دادند، در موج مهاجرتی اخیر آن‌قدر این کار پردرآمد شد که دیگر پرایدها هم به جرگه‌ی خودروهای افغانی‌کِش پیوسته بودند .
هم‌زمان با افزایش ورود غیرقانونی مهاجران، برخوردهای نیروهای انتظامی با مهاجران غیرقانونی نیز افزایش یافت. دستگیری و رد مرز مهاجران غیرقانونی افغانستانی در یک سال گذشته بی‌سابقه بوده است. فقط در مرداد و شهریور سال ۱۴۰۰ حدود ۱۰۸ هزار نفر مهاجر بدون مدرک افغانستانی دستگیر و رد مرز شدند. در مدت مشابه در سال ۱۳۹۸ این رقم برابر با ۳۷ هزار نفر بود. در حالی‌که متوسط بازگشت سالیانه‌ی مهاجران افغانستانی به کشورشان از ایران حدود ۵۰۰ هزار نفر بود، در سال ۲۰۲۱ این رقم به حدود ۱ میلیون نفر رسید . اما برای اکثریت خروج و رد مرز به معنای بازگشت نیست. بلکه به معنای مهاجرت دوباره به ایران است.
چرخه‌ی «ورود غیرقانونی، مدتی حضور در ایران و دستگیری و رد مرز به افغانستان و دوباره ورود غیرقانونی»، چرخه‌ای است که در سالیان اخیر در مورد کریدور مهاجرتی افغانستان به ایران همواره جاری بوده است. در یک سال گذشته این چرخه با شدت و حدتی بیشتر تکرار شده است.

هم‌دردی کم‌سابقه‌ی ایرانیان و بازار کار تشنه‌ی ایران

در روزهای خروج آمریکا از افغانستان و پیشروی شهر به شهر نیروهای طالبان تا فتح کابل، هم‌دردی اقشار مختلف ایران با افغانستانی‌ها کم‌سابقه بود. چه در فضای مجازی و چه در تجربه‌های واقعی، ایرانیان از صمیم دل با افغانستانی‌های هم‌زبان و هم‌فرهنگ و اتفاقی که در آن کشور به وقوع پیوسته بود همدردی می‌کردند. این‌که چرا ایرانیان با افغانستانی‌ها تا این درجه هم‌دردی کردند خود به بررسی جداگانه‌ای نیاز دارد. در بسیاری از موارد این همدردی‌ها به کنش هم منجر شد. گروه‌های خودجوش فراوانی آستین‌ها را بالا زدند و برای خانواده‌های تازه‌مهاجرت‌کرده‌ی افغانستانی سرپناه جستند و مقدمات اسکان آن‌ها را فراهم کردند. افزون بر این مهاجران افغانستانی حاضر در ایران که سابقه‌ی حضور چند دهه‌ای دارند هم به یاری خانواده‌های تازه‌مهاجرت‌کرده آمدند.
گزارش‌های شورای پناهندگان نروژ (NRC)، در اواسط پاییز سال ۱۴۰۰ برآورد کرده بود که روزانه به طور متوسط ۴هزار تا ۵هزار افغانستانی در حال ورود به ایرانند و پیش‌بینی کرده بود که تعداد مهاجران تازه‌وارد تا پایان پاییز از ۵۰۰ نفر فراتر می‌رود . گزارشی که روزنامه‌ی نیویورک‌تایمز در هفته‌های اخیر منتشر کرده رقم مهاجران خارج شده از افغانستان را تا فراتر از ۱ میلیون نفر تخمین زده است .
علاوه بر هم‌دردی ایرانیان، یکی دیگر از عوامل پذیرش مهاجران جدید، شرایط بازار کار ایران است. آقای مسعودی که در یکی از پر رفت و آمدترین نقاط تهران صاحب سوپرمارکت است، یک دستیار افغانستانی پرجنب‌وجوش دارد. از قومیت هزاره نیست و از روی چهره اصلا نمی‌توان تابعیت او را فهمید. او می‌گوید: «من دست‌تنها نمی‌تونم این‌جا رو بچرخونم. کارگر نیاز دارم. اما کارگر ایرانی دردسره. الان وزارت کار گفته حداقل حقوق کارگر ۵ میلیون و ۷۰۰ هزار تومن. مگه من چه قدر درآمد دارم؟ تازه این ۵ میلیون و ۷۰۰ اولشه. کارگر ایرانی بیمه می‌خواد، عیدی می‌خواد. سرجمع ماهی ۱۰ میلیون برام خرج برمی‌داره. ۱۰ میلیون برای یه وردست؟ نمی‌صرفه. این بنده خدا از افغانستان اومده، بهش اعتماد دارم. حقوق هم نصفه می‌گیره. تازه کلی دوندگی کردم که شاید بشه براش مدرک اقامت قانونی جور کنم. رفتم گفتم من ضمانت این آدمو می‌کنم. مدرک ندادن. خب وقتی حداقل حقوق رو ۵ میلیون و ۷۰۰ می‌ذاری، مشخصه که من دیگه بی‌خیال کارگر ایرانی می‌شم! یه پسر دارم ۲۳ سال‌شه. دانشجوئه. بهش می‌گم بیا وردستم. می‌گه من می‌خوام استارت‌آپ بزنم. می‌گه دوست ندارم ۷ صبح بیدار شم سوار مترو اتوبوس شم برم سر کار. می‌خوام کارآفرین شم و شرکت دانش‌بنیان بزنم. اینا رو من یادش ندادم که… این فرهنگیه که ایجاد کردن تو جوون‌های ما. این بچه نمیاد کار کنه. من چی بگم بهش؟ خب کلی کار هست. ولی کسی نیست انجام بده.»
استدلال‌هایی که او ارائه می‌کند نشان می‌دهد که مهاجران تازه‌وارد چه قدر برای کارفرمایان ایرانی جذابیت دارند. این تنها یک نمونه‌ی دم دستی و کوچک است و اگر به کارگاه‌های صنعتی با مقیاس بزرگ‌تر مراجعه کنید و حرف کارفرمایان را بشنوید متوجه خواهید شد که این نیاز چه شدتی دارد.

رویه‌ای بس خطرناک

در هفته‌های اخیر جریان‌های مهاجرستیز گوناگونی در فضای مجازی ایران شکل گرفته است. فیلم‌ها و پیام‌هایی که وایرال می‌شوند به صورتی پنهانی ترس و نفرت از مهاجران افغانستانی را به مخاطبان ایرانی القا می‌کنند. جریان پرشماری از افغانستانی‌ها در کوه‌ها که در حال عبور از مرزهای ایران جلوه داده می‌شوند. فیلم‌هایی که مسئولان می‌گویند برای ماه‌های گذشته است. پیام‌هایی که در مورد اجاره‌ی منزل به اتباع افغانستانی هشدار می‌دهند و… در این میان برخی مسئولین خواسته یا ناخواسته هم‌زمان پیام‌هایی را به جامعه مخابره می‌کنند که باعث تقویت این جریان‌ها می‌شوند. مسئولی هشدار می‌دهد که ایرانیان حق ندارند به اتباع افغانستانی ملک اجاره دهند و به آن‌ها شغل و کار بدهند و اگر کسی این کار را کند برخورد قضایی می‌بیند و…
تیم مارشال، در کتاب «در اسارت جغرافیا» به درستی به این نکته اشاره می‌کند که کشور ایران در مقابل تهدیدهای بیرونی کشوری مقاوم است. اما به این هم اشاره می‌کند که وجود قومیت‌ها و اقلیت‌های مختلف و ایجاد اصطکاک بین این قومیت‌ها و دامن زدن به نارضایتی‌های قومی و اقلیتی می‌تواند هزینه‌ای گران داشته باشد. در طول چند دهه‌ی اخیر ایران همواره میزبان جمعیت‌های میلیونی از کشور افغانستان بوده است. بسیاری از آنان از نسل‌های دوم و سوم و چهارم مهاجران افغانستانی حاضر در ایران هستند و می‌توان آنان را به عنوان یکی از اقلیت‌های ساکن در کشور ایران به شمار آورد. چه به صورت رسمی بپذیریم و چه نپذیریم، واقعیت موجود این است که ایران در کنار بیش از ۸۵ میلیون نفر جمعیت خودش، یک اقلیت چند میلیون نفری از افغانستانی‌ها را هم میزبانی می‌کند. اقلیتی که سابقه‌ی هم‌زیستی مسالمت‌آمیز چنددهه‌ای با ایرانیان دارد. در موج مهاجرتی اخیر نیز که بیش از ۶ ماه است به وقوع پیوسته ایران پذیرای بیش از ۱ میلیون نفر مهاجر جدید افغانستانی شده است. مهاجرانی که به هر حال از نظر هویتی خود را به مهاجران افغانستانی قدیمی‌تر حاضر در ایران نزدیک می‌دانند. دامن زدن به جریان‌های مهاجرستیزی، باعث افزایش اصطکاک‌های قومیتی در ایران می‌شود و این می‌تواند در میان‌مدت و طولانی‌مدت هزینه‌هایی جبران ناپذیر برای کشور ایران به همراه داشته باشد. به گمان نگارنده و آنچه تجربه‌های بین‌المللی نشان داده است، به جای دامن زدن به جریان‌های مهاجرستیزانه، شاید بهتر باشد که ایران در مذاکرات بین‌المللی کوشاتر باشد تا هم بتواند کمک‌های سازمان‌های جهانی را بهتر جذب کند و هم شرایط را در کشور افغانستان به گونه‌ای مهیا کند که شاهد مهاجرت‌های اجباری کمتری از این کشور به ایران باشیم.

 

این مطلب پیش از این در روزنامه شرق شماره چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۴۰۱ منتشر شده بود.

به اشتراک بگذارید

دیدگاه ارسال کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *