اکران خانگی شکستن هم‌زمان بیست استخوان

شکستن هم‌زمان ۲۰ استخوان ، مثل فیلم‌های قبلی برادران محمودی به موضوع مهاجران در ایران می‌پردازد. به قلب زندگی آنان نفوذ می‌کند و روایتی نو از زیست مهاجران در ایران ارائه می‌دهد.

عظیم کارگر افغانستانی شهرداری است. او با خواهر و همسرش در یک خانه‌ی کوچک زندگی می‌کند. بچه‌دار نمی‌شود و این غم زندگی او است. مادرش با برادرش زندگی می‌کند. برادرش (فاروق) تصمیم می‌گیرد که به صورت غیرقانونی به آلمان مهاجرت کند. قرار است او مادر  را هم همراه خودش به آلمان ببرد. اما در لحظه‌ی آخر این کار را نمی‌کند و عظیم مجبور می‌شود که از مادرش نگه‌داری کند. اما مادر عظیم بیمار است. به طور اتفاقی متوجه می‌شود که مادرش قند دارد و چون دیر متوجه شده کلیه‌هایش از بین رفته‌اند و نیاز به عمل پیوند کلیه دارد. عظیم فقیر است. او یک کارگر ساده‌ی شهرداری است که شاق‌ترین کارها را انجام می‌دهد. اما دستمزد بالایی ندارد.

با یاری یکی از همکاران ایرانی‌اش او یک فرد ایرانی را پیدا می‌کند تا از او کلیه بخرد. همه چیز خوب پیش می‌رود تا لحظه‌ی آخر که در بیمارستان اعلام می‌کنند یک ایرانی نمی‌تواند به یک افغانستانی عضوی از بدنش را اهدا کند. و این محدودیت قانونی عظیم را به وادی یک انتخاب بزرگ می‌کشاند: کلیه‌ی خودش را به مادرش اهدا کند یا نه؟ عظیم خودش هم به صورت ارثی بیماری قند دارد و دکتر به او می‌گوید در صورتی که کلیه‌اش را اهدا کند بیشتر از ۳ سال نمی‌تواند با یک کلیه‌ زندگی کند. شکستن هم‌زمان ۲۰ استخوان روایتی است از انتخاب سخت عظیم: مادرش را رها کند تا بمیرد یا خودش را فدا کند تا مادرش زنده بماند؟

شکستن هم‌زمان ۲۰ استخوان فیلم تلخی است. اندوه زیادی دارد. مجموعه قوانینی که زندگی و زیست مهاجران را در ایران محدود و گیاهی کرده در فیلم به دور از هر گونه شعاری به نمایش درآمده است و تأثیرات عمیق فقط یکی از این قوانین در لحظه لحظه‌ی زندگی مهاجران در این فیلم نشان داده شده است.

شکستن هم‌زمان ۲۰ استخوان و ممنوعیت اهدای عضو به مهاجران در ایران

بحث ممنوعیت اهدای عضو از افراد ایرانی به مهاجران در ایران، در چند سال گذشته از چالش‌های حضور مهاجران در ایران بوده است.

مسئولان وزارت بهداشت همواره تأکید کرده‌اند که این ممنوعیت یک روال خارجی است. به عنوان مثال رییس مرکز مدیریت پیوند و امور بیماری‌های وزارت بهداشت ایران در این باره به خبرنگار خبرگزاری صدای افغان (آوا) گفته بود:

« پیوند اعضا در دنیا تابع یک سری مقررات و اخلاق پزشکی است و سعی می‌شود از یک روش جهانی تبعیت شود. یکی از مواردی که مورد مذمت است، مسأله توریسم در حوزه پیوند است، یعنی از نظر اخلاقی هم درست نیست یک نفر از یک ملیت بخواهد به کس دیگری از یک ملیت دیگر عضو اهدا کند، چون اگر چنین اتفاقی بیافتد، بیم آن می‌رود از کشورهایی که امکانات مالی بهتری دارند، افرادی را در جوامعی که از نظر اقتصادی ضعیف‌تر هستند، پیدا کنند و با این تبادل، تجارت اتفاق بیافتد.»

اما سوالی که در این‌جا مطرح می‌شود این است که آیا مهاجران حاضر در ایران به خصوص افغانستانی‌ها و عراقی‌هایی که دهه‌ها از حضورشان در ایران می‌گذارد اتباع خارجی (یا به قول برخی اتباع بیگانه) محسوب می‌شوند؟

در حقیقت مسئله‌ی ممنوعیت اهدای عضو ایرانیان به مهاجران حاضر در ایران، بیش از این‌که یک مسئله و قانون بهداشتی و پزشکی باشد، یک مسئله و قانون اقامتی و تابعیتی است.

مطابق با بند ۴ ماده‌ی ۹۷۶ قانون مدنی ایران نسل سوم مهاجران حاضر در ایران به صورت ذاتی تابعیت ایران را دارند.

مطابق با ماده‌ی ۹۷۹ قانون مدنی آن دسته از مهاجرانی که بالای ۱۸ سال دارند و سابقه‌ی ۵ سال سکونت قانونی در ایران دارند و فراری از خدمت نظامی نیستند و در هیچ کشوری دچار جنایت غیرسیاسی نشده‌اند می‌توانند درخواست تابعیت ایرانی بدهند.

مطابق با ماده‌ی ۹۸۰ قانون مدنی ایران کسانی که خدمات شایان انجام داده‌اند، مردان غیرایرانی‌ای که همسر و فرزند ایرانی دارند و یا دارای مقامات عالی تخصصی هستند می‌توانند به تابعیت ایران در بیایند.

مطابق با بند ۵ ماده ۹۷۶ قانون مدنی کسانی که در ایران از پدری که تبعه خارجه است به وجود آمده و بلافاصله پس از رسیدن به هجده سال تمام لااقل یک سال دیگر در ایران اقامت کرده باشند به صورت ذاتی ایرانی‌اند.

مطابق با واحده‌ واحده‌ی تعیین تکلیف تابعیت فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان غیرایرانی این فرزندان می‌توانند به تابعیت ایران در بیایند.

اما نکته‌ی تأسف‌برانگیز این است که هیچ کدام از این قوانین در مورد مهاجران حاضر در ایران به اجرا درنیامده است. یا اگر اجرایی شده مواردی انگشت‌شمار بوده و حتی شامل حال ۱ درصد از مهاجران صاحب حق در ایران نشده است.

شاید اگر فیلم به ریشه‌ی مشکل اهدای عضو که اجرا نشدن قوانین اقامت و تابعیت ایران است گریزی می‌زد، از نظر واقع‌نمایی و ریشه‌یابی مشکل با فیلمی عمیق‌تر روبه‌رو می‌شدیم.

ریتم فیلم کند است. نشان دادن یک شخصیت در یکی از لحظات تصمیم‌گیری زندگی‌اش فیلمسازان را ناگزیر کرده که ریتم فیلم را کند کنند. مشخصه‌ای که شاید از جذابیت فیلم بکاهد. اما در پایان باعث می‌شود تا بیننده به فکر فرو برود. به خصوص بیننده‌ای که با قوانین محدودکننده‌ی زیست مهاجران در ایران آشنایی ندارند.

شکستن هم‌زمان ۲۰ استخوان از شهریور ماه سال ۱۳۹۸ در سینماهای ایران به اکران در آمد و بعد از تعطیلات عید نوروز وارد شبکه‌ی پخش خانگی شد. این فیلم که با همکاری ایران و افغانستان ساخته شده در نود و یکمین دوره‌ی جایزه‌ی اسکار نماینده‌ی کشور افغانستان بود. این فیلم در جشنواره‌های بین‌المللی جوایز زیادی را به خود اختصاص داده است و بهترین فیلم جشنواره‌های فیلم بوسان کره جنوبی، استکهلم سوئد و دیورامای هندوستان شده است.

به اشتراک بگذارید

دیدگاه ارسال کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *