اپیدمی کرونا و اپیدمی سهلانگاری و بیتوجهی
اپیدمی سهلانگاری در مهاجران افغانستانی در دوران کرونا.
کنش و رفتار جامعه در مواجهه و برخورد با هر پدیده و موضوعی تا حدود بسیار زیادی ریشه در باورها، تصورات و تصاویر ذهنیشان از آن موضوع و پدیده دارد که با توجه به اختلاف نظرهای فراوانی که از تعریف “فرهنگ” وجود دارد، با قدری تساهل و تسامح میتوان از این باورها، تصورات و تصاویر ذهنی نیز “فرهنگ” یاد کرد.
امیدوارم برههای که هماکنون آن را با دو بحران “بیماری کرونا” و بحران نابسامانیهای فکری و فرهنگی رایج میگذرانیم؛ با حداقل صدمات و خسارات سپری کنیم.
مسلماً بخشی از فرهنگ جامعه مهاجر افغانستانی در ایران به سبب حضور و تعامل با جامعه میزبان که خود دارای خردهفرهنگهای فراوانی است، دچار تغییر و تحولاتی شده است. بهترین گواه بر صدق این مدعا همین بس مهاجرین افغانستانی که ساکن ایران بودهاند وقتی به کشورشان باز میگردند به علت همین دگردیسی فرهنگی که در ایران برایشان به وجود آمده و بیشترین نمودهای ظاهری آن در گفتار و گویش و پوشش شان ظاهر میشود به آنها “ایرانیگگ” (به معنای “ایرانی کوچک” که در اثر حضور و زندگی در ایران، ایرانیزه شده) گفته میشود.
اینکه جامعه ایرانی به چه میزان این بحران و بیماری را جدی گرفته است؟! فقط از این زاویه برایم در این نوشتار مهم است که بالاخره جامعه مهاجرمان هم در همین کشور زندگی میکنند و این اپیدمی و بحران همه مرزهای “خودی و دیگری” را نوردیده و پیر و جوان، فقیر و غنی و ایرانی و افغانی نمیشناسد.
ازدحام و شلوغی بازارها در خرید شب عید، افزایش تردد جادهای برای سفر، فشارهای فراوان برای باز شدن قبور متبرکه در مشهد و قم، آمار زخمیهای چهارشنبه سوری، رشد آمار روزانه مبتلایان و درگذشتگان و… اینها همگی نشان میدهد علی رغم زحمات فراوان وزارت محترم بهداشت و ستاد ملی مبارزه با بیماری کرونا در ایران، متاسفانه عامه مردم این بیماری و بحران را جدی تلقی نکردهاند. متاسفانه این طرز تلقی و جدی نگرفتن بحران، بزرگترین آسیبی است که نه تنها میتواند بر وخامت اوضاع بیفزاید بلکه باعث شیوع گسترده و طولانی شدن مدت زمان مهار بحران نیز میشود.
ذهنیتها و تصورات رایج میان مهاجران افغانستانی از کرونا حاکی از آن است که متاسفانه مهاجرین به مراتب اسفبارتر این بحران و بیماری را جدی نگرفتهاند.
در ادامه برخی از نمونهها و نمودهای عینی این طرز تلقی را مرور خواهیم کرد که همانطور در سرآغاز یادداشت از آن سخن رفت ریشههای فرهنگی دارد.
داستانهای مشابهی که فلان اوراد و اذکار را بخوانید که در “خواب” به یک “شخصی” الهام شده است، در این ایام فراوان به گوش میرسد یا در فضای مجازی فوروارد میشود. گذشته از اینکه خواب هیچگونه “حجیت شرعی” ندارد از باب (کُلُّ ما حَکَمَ بِهِ الْعَقْلُ حَکَمَ بِهِ الشَّرْع) و (لا دينَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ) هم که شده ما مجاز به عمل کردن یا مورد اعتنا قرار دادن اینگونه “خرافات” نیستیم که متاسفانه شیوع اینگونه خرافات خود آسیب جدی در موضوع “دین” و “دینداری” نیز محسوب میشود. البته مسلم است که این بحث با موضوع “دعا” که آداب و شرایط خودش دارد متفاوت است.
“خدا نکشد، کرونا هیچ کشته نمیتواند”، “خدای کرونا هم هست”، “طالبان نتوانست ما را بکشد، کرونا میخواهد بکشد!” ذهنیتهای رایجی است که این روزها با لحن و بیانهای مختلف در میان مهاجرین تکرار و نهادینه میشود که با روح “دین” و “دینداری” و “عقلانیت” در تعارض است. جهان خلقت، جهان علل و اسباب و خداوند جهان هستی را بر مبنای اصل “علیت” اداره میکند و این یک “سنت الهی” است که در آن هیچگونه شوخی و تعارفی وجود ندارد. (آیه ۴۳ سوره فاطر)
سه هفته پیش که تازه بحث کرونا جدی شده بود موقع احوالپرسی با پیرمرد “سیدی” بهشان دست ندادم و برای اینکه ناراحت نشود توضیح دادم که رعایت مسائل بهداشتی در این وضعیت لازم است، گفت؛ (اگر من این بیماری را گرفتم به “سید بودنم” شک کن)…
فکر کنم دیگر خودتان از این مجمل، حدیث مفصل را خواندید…
امید است که با آگاهیبخشی خواص جامعه مهاجر که اهل علم و فرهنگ باشند، شاهد تغییر در اینگونه ذهنیتهایی باشیم که ریشه فرهنگی آن به مباحثی همچون “رابطه علم و دین” و برخورد “سنت و مدرنیته” بر میگردد.
این نوشته از گاهنامه علمی_اجتماعی نبض مهاجر (شماره نخست، فروردین ۱۳۹۹، ص ۲۲) نقل شده است.