به دنبال هویت
لیلی خرسند- خبرنگار: فرزندانی که مادرایرانی و پدر غیرایرانی دارند، با ابلاغ قانون جدید موفق شدهاند هویت و تابعیت ایرانی را بگیرند؟ بهنظر میرسد باید به این سؤال جواب منفی داد.
مهر امسال بود که سلمان سامانی، سخنگوی وزارت کشور خبر داد که قانون جدید تابعیت فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان غیرایرانی به سازمان ثبت احوال و استانداران ابلاغ شده است. طبق این قانون کسانی که بعد یا قبل این قانون متولد شدهاند، با درخواست مادر میتوانند تابعیت ایرانی بگیرند. دادن این تابعیت یک شرط داشت اینکه وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تأیید کند که این افراد مشکل امنیتی ندارند. این قانون نیروی انتظامی را هم مکلف میکرد پروانه اقامت برای پدر غیرایرانی صادر کند. البته این پدر هم نباید مسئله امنیتی داشته باشد. اما هفتههای گذشته در کانال تلگرامی «زندگی نگاری زنان ایرانی مزدوج با مردان خارجی»، پیامی منتشر شد که تأکید میکرد دستورالعمل اجرایی این قانون هنوز صادر نشده است. این پیام تصویری از اطلاعیه اداره اتباع و امور مهاجرین خارجی بود که روی تابلوی اعلانات این اداره نصب شده بود با این مضمون: «بدینوسیله در رابطه با مصوبه اخیر مجلس شورای اسلامی پیرامون موضوع تحصیل تابعیت (شناسنامه ایرانی) فرزندان حاصل از ازدواج بانوان ایرانی با اتباع خارجی اعلام میگردد، تا زمان ابلاغ مصوبه فوق به این اداره کل هیچگونه اقدامی صورت نمیپذیرد. لذا خواهشمند است از طرح سؤال در این خصوص خودداری فرمایید.»
اسفندیار آبنوس، وکیل پایه یک دادگستری به همشهری میگوید: «وقتی قانونی تصویب میشود، بعد از انتشار، اجرای آن الزامآور است. قانون صریحتر از این نمیتواند بگوید؛ هر مصوبه جدیدی 15روز بعد از انتشار در روزنامه قابل اجراست. از ابلاغ قانون جدید تابعیت خیلی وقت گذشته و بهنظر نمیرسید منعی برای اجرای آن وجود داشته باشد.» هیوا عبدالکریمی که او هم از وکلای پایه یک دادگستری است، صحبتهای آبنوس را تأیید میکند اما میگوید: «بهنظر میرسد هنوز دستورالعملها و آییننامههای اجرایی این قانون آماده نشده است. تا زمانی هم که دستورالعمل و آییننامه اجرایی تهیه نشود، عملا اتفاقی نمیافتد. مجری و کارمند ادارههای مربوطه هم حق دارند که کاری انجام ندهند، به هر حال آنها باید دستورالعملی داشته باشند تا بدانند کار را چطور باید انجام دهند.»
دادن تابعیت ایرانی به فرزندانی که از مادر ایرانی و پدر خارجی متولد شدهاند، سالهای سال است که فعالان اجتماعی و حقوقدانان را درگیر کرده است. بهنظر میرسد که آنها با ابلاغ قانون جدید، باید راضی باشند اما عبدالکریمی تنها راهحل این مشکل را ابلاغ این قانون نمیداند: «قبل از اینکه این قانون مصوب شود، ما مکاتباتی را برای گرفتن تابعیت این بچهها با استانداری تهران انجام داده بودیم اما هیچوقت به نتیجه نرسیدیم. ثریا شارقی، مدیرکل امور زنان و خانواده استانداری تهران همکاری زیادی داشت. هم استانداری و هم ثبتاحوال کمک میکردند تا مشکلات حل شود اما موضوع این است که کسانی که درخواست گرفتن تابعیت برای فرزندانشان داده بودند، مشکل مدارک داشتند. یا پدر شناسنامه نداشت یا مادر.»
چرا تابعیت داده نمی شود؟
در بیشتر ازدواجهایی که زنان ایرانی با مردان غیرخارجی انجام دادهاند، مردان از مهاجران افغانستانی هستند، مردانی که با وجود سالها زندگی در ایران نتوانستهاند تابعیت این کشور را بگیرند. آبنوس مشکل اصلی را مسدود بودن و گرفتن تابعیت اکتسابی در ایران میداند: «کلیت قانون مدنی شرایطی را برای کسب تابعیت در نظر گرفته است. اگر اشخاص با این توجه به قوانین و فرمولهایی که هست، درخواست تابعیت بدهند، دستگاههای مربوطه به صرف این درخواست، قبول میکنند، تابعیت بدهند؟ جواب به این سوال نه است.»
آبنوس مشکل دادن تابعیت در ایران را فقط منوط به بچههایی نمیداند که مادر ایرانی دارند. از نظر او دادن تابعیت در ایران از اساس مشکل دارد، به خصوص دادن تابعیت به افرادی که یا خودشان ملیت افغانستانی دارند یا پدر آنها افغانستانی است:«چه بخواهیم و چه نخواهیم بیش از دو میلیون اتباع افغانستانی در ایران زندگی میکنند. از این بین حضور بعضی از اتباع در ایران به نسل سوم رسیده؛ خودشان، بچههایشان و نوههایشان در ایران متولد شدهاند اما هنوز نتوانستهاند تابعیت بگیرند. در ایران هیچ وقت نگاه جامعی به بحث تابعیت نداشتهایم. مابین اتباع افغانستانی افرادی را داریم که خدمات زیادی به کشورمان داشتهاند، نفرات شاخصی که در حرفه خودشان تراز اول هستند، افرادی نظیر دکتر محمد کاظم کاظمی، استاد میرزایی، آقای شریعتی… آنها اگر در کشورهای دیگر بودند، خود کشور میزبان پیشنهاد دادن تابعیت را مطرح میکرد اما ما حاضر نیستم بعد سالها زندگی در ایران به آنها تابعیت بدهیم.» آبنوس در این شرایط و با توجه به نوع ازدواجهایی که زنان ایرانی با اتباع افغانستانی داشتهاند، دادن تابعیت به فرزندان آنها را راحت نمیداند: «99درصد زنانی که با اتباع خارجی بهخصوص اتباع افغانستان ازدواج کردهاند، از طبقه پایین جامعه هستند. نخستین مشکلی که آنها دارند، این است که ازدواجشان به رسمیت شناخته نمیشود. ازدواج زن ایرانی با تبعه غیرایرانی باید با اجازه دولت باشد. وقتی این اجازه گرفته نمیشود، ازدواجی هم ثبت نمیشود، وقتی ازدواجی هم ثبت نمیشود، بچه حاصل از آن ازدواج هم نمیتواند تابعیت بگیرد. این مشکل اساسی است. زنی که از خانواده فقیر است، نمیتواند از یارانه هم استفاده کند و به مشکلاتش اضافه میشود. در این نوع ازدواج تضمینی برای پایبندی شوهر به زوجه نیست. زنان حقوق قانونیشان را نمیدانند و برای گرفتن این حق باید از هفتخوان رد شوند. گرفتن وکیل هم از شرایط مالی آنها خارج است. البته بعضی از وکلا رایگان به آنها کمک میکنند.»
شوهرانی که رفتهاند
با مشکلات اقتصادی سالهای اخیر ایران، شرایط زنانی که با مردان افغانستانی ازدواج کرده بودند، بدتر شده. تعداد قابل توجهی از شوهران زن و فرزندانشان را رها کرده و راهی اروپا شدهاند چون مزدی که در ایران میگرفتند، ارزش سابق را برای آنها نداشت، حالا زنانی در ایران ماندهاند که فرزندانشان نه هویتی دارند و نه پدری. آنها درآمدی هم برای تامین هزینههای زندگی ندارند، یارانه و دفترچه بیمه هم شامل حال خودشان و بچههایشان نمیشود .آبنوس درباره شرایط این زنان میگوید: «اوج بحران را در این خانوادهها میشود دید. خانوادهای که به خاطر فقر حاضر شده است، دخترش را به همسر مرد افغانستانی دربیاورد، با رفتن شوهر با وضعیت بدتری مواجه میشود. بیشتر این زنان درآمدی ندارند، با رفتن همسر مجبور میشوند که مایحتاج فرزندانشان را خودشان تامین کنند. بچهها از نظر هویتی بلاتکلیف هستند. از نظر مالی هم به مشکل میخورند. بدترین اتفاقاتی که برای آنها میافتد همین مشکلات مالی و بعد از آن دور افتادن از اجتماع است. » اما چرا زنان ایرانی حاضر میشوند بدون اجازه دولت تن به ازدواج بدهند تا در این شرایط قرار بگیرند؟ آبنوس میگوید: «بیشتر اتباع افغانستانی از طبقه کارگر هستند و سواد چندانی ندارند و بنابراین از ضوابط پیچیده برای گرفتن تابعیت، اطلاعاتی چندانی ندارند. بیشتر آنها مدارک قانونی اقامت ندارند. ازدواج آنها با زنان ایرانی غیررسمی و بدون اجازه دولت است.»
افغانستانیها تنها اتباع خارجی حاضر در ایران نیستند. چند سالی است که مهاجران ازبکستانی، عراقی و لبنانی هم وارد ایران شدهاند. ازبکهایی که به ایران آمدهاند، بیشتر خانوادگی هستند و کمتر پیش آمده که ازدواج مرد ازبک با زن ایرانی ثبت شده باشد. اما مردان عراقی و لبنانی ازدواجهایی با زنان ایرانی داشتهاند. به گفته آبنوس اتباع عراقی و لبنانی مشکلات چندانی برای ازدواج با زنان ایرانی و گرفتن شناسنامه برای بچههایشان ندارند. چرا که آنها قانونی وارد ایران میشوند و ازدواج آنها با زنان ایرانی هم با اجازه دولت است. به همین دلیل ازدواجشان ثبت رسمی میشود و میتوانند برای بچههایشان هم شناسنامه میگیرند.
بیشتر اتباع افغانستانی از طبقه کارگر هستند و سواد چندانی ندارند بنابراین از ضوابط پیچیده برای گرفتن تابعیت اطلاعاتی چندانی ندارند. بیشتر آنها مدارک قانونی اقامت ندارند. ازدواج آنها با زنان ایرانی غیررسمی و بدون اجازه دولت است
نادر موسوی: من خودم دوست داشتم هویت ایرانی داشته باشم
آمار رسمی از تعداد فرزندانی که از مادر ایرانی و پدر افغانستانی متولد شدهاند در دست نیست اما افرادی که با این بچهها و خانوادههای آنها در ارتباط هستند، میگویند تعداد این بچهها کم نیست، بچههایی که نه هویت ایرانی دارند و نه هویت افغانستانی و مشخص نبودن هویت بیشترین آسیب را به آنها زده است. نادر موسوی که دکتری جامعهشناسی دارد، مدیر مدرسه فرهنگ است، مدرسهای که بچههای افغانستانی که بیشتر آنها بچههای کار هستند، در این مدرسه درس میخوانند. در بین این دانشآموزان بچههایی هستند که مادر ایرانی دارند و پدر افغانستانی، موسوی میگوید: «نداشتن هویت مشکل اساسی این بچههاست. تا ششسالگی باید هویت بچه مشخص شود. بچهای که مادر ایرانی دارد، تا 18سالگی باید صبر کند تا در این سن هویت بگیرد اما تا 18سالگی باید چه کار کند، خودش را با چه هویتی معرفی کند؟» موسوی دو دانشآموز با این ویژگی دارد: «یکی از بچهها اول دبستان است. موقع ثبتنام مادرش گفت که پدر بچه گم شده و خبری از او نیست. یکی از بچهها هم کلاس نهم است. این بچه سعی میکند هویتش را پنهان کند. میگوید اگر دوستان ایرانیام بدانند پدرم افغانستانی است، من را رها میکنند.»
موسوی خودش از اتباع افغانستانی است که از کودکی به ایران آمده و همین جا درس خوانده. او داشتن هویت ایرانی را دلیل رشد میداند: «وقتی یک بچهای مادرش ایرانی است و میتواند هویت ایرانی داشته باشد، چرا باید هویت افغانستانی به او داد؟ به ظاهر بچههایی که هویت افغانستانی دارند، با بچههای ایرانی تفاوتی ندارند اما در عمل این اتفاق نمیافتد. آنها نمیتوانند در مسابقات کشوری و المپیادها شرکت کنند، خیلی جاها این هویت آنها را عقب نگه میدارد و پس میزند، این اتفاقات اعتماد به نفسش را میگیرد. دوستم فوقلیسانسش را به تازگی گرفته. روزهای پیش، ناظم مدرسه دوره راهنماییاش را دید. ناظم تعریف میکرد که خیلی جاها دوستم شاگرد اول بوده اما مدیر بچههای دیگر را جایگزین میکردم و بهخاطر همین همیشه با هم درگیر بودند. دوست من چهل سالش است ولی وقتی این داستان را تعریف میکرد، چشمانش پر از اشک شده بود. ما از معلمان و مربیان ایرانی خیلی سپاسگزاریم ولی بعضی جاها این تفاوتها و تبعیضها هست. این مسائل برای بچههای مهاجر دستانداز است ولی چرا برای بچههایی که مادر و هویت ایرانی دارند، این موانع و شرایط باید وجود داشته باشد؟»
پیش از این بچههایی که از مادر ایرانی و پدر غیرایرانی متولد میشدند باید تا 18سالگی صبر میکردند و بعد درخواست تابعیت ایرانی میدادند. موسوی مطمئن نیست بچههایی که به این سن رسیدهاند توانسته باشند، تابعیت بگیرند: «مسئله من این است اگر قرار بوده در سن 18سالگی این تابعیت داده شود، چرا از همان روز اول تولد این تابعیت را ندادهاند؟ گرفتن تابعیت در این سن خیلی سخت بود. طبق قانون باید این بچهها اول ترک تابعیتشان را میآوردند و بعد درخواست تابعیت ایرانی میدادند. نامه ترک تابعیت را باید رئیسجمهور افغانستان امضا کند. تصور کنید بچهای که هیچ وقت افغانستان نبوده، چطور باید به این کشور میرفت و با امضای رئیسجمهوری نامه ترک تابعیت میگرفت.»
ابوالفضل یکی از پسرانی است که از مادر ایرانی متولد شده، او سال پیش تصمیم گرفته بود که به ترکیه برود چون تصور میکرد شرایط زندگی آنجا برایش بهتر است. موسوی درباره ابوالفضل میگوید: «بچههایی مثل ابوالفضل از نظر روحی مستاصل هستند. میگفت من هیچ مدرک شناسایی ندارم. بچههایی که مادر ایرانی دارند، ترجیح میدهند هویت مادرشان را داشته باشند. وقتی هویت مادر را به آنها بدهیم، تردید از ایرانی بودن یا افغانستانی بودن آنها برداشته میشود و با شرایط روانی بهتر زندگی میکنند. به هر حال باید قبول کنیم که بچهها بهخاطر هویت افغانستانیشان به سخره گرفته میشوند.»
موسوی بچهای را میشناسد که قبل از ابلاغ قانون جدید تابعیت ایرانی گرفته: «عرفان مادر ایرانی و پدر افغانستانی دارد. پدر مادرش امام جماعت یکی از مساجد کاشان است، از همان بچگی توانستند برای عرفان هویت ایرانی بگیرند اما بچه دوم این خانواده که چهار سالش است، هنوز نتوانسته شناسنامه ایرانی داشته باشد.»
بچههایی که روز اول برای ثبتنام به مدرسه موسوی میروند باید به یک سؤال جواب بدهند، اینکه دوست دارند ایرانی باشند یا افغانستانی؟ تقریبا همه جواب مشابهی میدهند، همه بچهها دوست دارند، هویت ایرانی داشته باشند: «میخواهم ببینم چه در سر بچهها میگذرد. آنها در ایران به دنیا آمدهاند و دوست دارند، هویتشان هم ایرانی باشد. میگویند نمیخواهیم جایی باشیم که جنگ است. این بچهها از بودن در ایران خوشحال هستند. در این شرایط درنظر بگیرید بچههایی که مادرشان ایرانی است، چه حسی دارند. ما از آنها یک حقی را گرفتهایم. بچهای که مادر ایرانی دارد، باید هویت ایرانی داشته باشد. من خودم بندرعباس زندگی میکردم، چهرهام شبیه بندریها بود همه تصور میکردند بندریام. من دوست داشتم بندری باشم و هویتم را مخفی میکردم و با این کار حقارتی را در درونم پرورش میدادم. تکلیف بچههایی را که هویتشان مشخص نیست، باید زودترروشن کنیم تا بیشتر آسیب نبینند.»