فرزندان بی هویت، فرزندان بی سرزمین
فرزندان بی هویت، فرزندان بی سرزمین
طبق قوانین تابعیت ایران، فرزندان متولد شده (چه داخل ایران و چه خارج از ایران) از مادر ایرانی و پدر خارجی، نمیتوانند تابعیت ایرانی داشته باشند. در واقع سیستم تابعیت ایران بر اساس خون بوده و آن هم فقط خون پدر. این مساله مشکلات زیادی برای این حدود يك میلیون فرزند ایجاد کرده است. افزایش بیهویتی و احساس انتقامگیری از حاکمیت تنها یکی از تبعات این پدیده اجتماعی است که نگاه تبعیض گونه قوانین به این مساله آنها را به وجود آورده است.
اما یکی از مخالفتهای همیشگی در مواجهه با این مساله، تهدید برای امنیت ملی کشور عنوان میشود. متاسفانه هیچگاه بیان دقیقی از این استدلال، مطرح نشده است و تنها عبارت مبهم «ابعاد امنیتی» بیان میشود. درحالیکه سیاستگذار باید با بررسی ابعاد امنیتی وضع موجود و با یک تحلیل مبتنی بر هزینه و فایده، سیاستهای جدید را طراحی كند. در ادامه لازم است به نکاتی جهت پاسخ به این استدلال مخالفان اشاره شود.
بی هویتی بزرگترین تهدید امنیتی
درصد کمی از اتباع خارجی که با بانوان ایرانی ازدواج میکنند، ازدواج خود را بهصورت رسمی ثبت میکنند. در سایر موارد، هیچ اطلاعی از این ازدواجها و همینطور فرزندان آنان، در اختیار حاکمیت قرار نمیگیرد. به همین دلیل، آمارها درباره تعداد کودکان بیشناسنامهای که نتوانستهاند تابعيت را از مادر بگيرند، متفاوت است و حاکمیت، هیچگونه اشراف اطلاعاتی در این حوزه ندارد. در واقع، مساله امنیتی این است که هیچ دادهای از هویت بیش از یکمیلیون فرزند حاصل از این ازدواجها در دسترس حاکمیت قرار ندارد. هیچ پایگاه داده معتبری وجود ندارد که پاسخی برای این سوالها داشته باشد.
آمار ازدواج دختران ایرانی با اتباع خارجی چه تعداد است؟ چند درصد از این ازدواجها ثبت شدهاند؟ این اتباع خارجی از چه ملیتی هستند؟ فرزندان حاصل از این ازدواجها چه تعداد هستند؟ وضع دختران ایرانی پس از ازدواج چگونه است؟ در کدام استانهای کشور سکونت میکنند؟
وضعیت موجود را میتوان به تردد «خودروهای بدون پلاک» در سطح شهر تشبیه کرد. تصور کنید، بخش زیادی از خودروهای جاری در معابر عمومی شهر، بدون پلاک باشند و هیچ ابزاری برای کنترل آنها در دسترس حاکمیت نباشد. دوربینهای شهری، هیچ رد و نشانی از آنها را نمیتوانند ثبت کنند و همچنین سوابق مالکیت خودرو، در هیچ سامانهای قابل ردیابی نیست. صاحبان این خودروها میتوانند دست به هر اقدامی بزنند بدون آنکه شناسایی آنها ممکن باشد. در این صورت، حاکمیت چه ابزاری برای اعمال اراده خود بر صاحبان خودرو دارد؟
بی هویتی؛ بستری برای تهدیدهای امنیتی آینده
در وضعیت موجود، فردی از مادر ایرانی و در خاک ایران متولد میشود اما هیچگونه مدرک هویتی ندارد. این کودکان تا ١٨سالگی، تعیین تکلیف نمیشوند. معلوم نیست که آیا ایرانیاند یا افغانستانی؟ این فرد، دسترسی به انواع خدمات آموزشی و شهروندی را ندارد و هیچگاه احساس داشتن هویت در وی ایجاد نمیشود. در بسياري از مسابقات دانشآموزی، به دلیل افغان بودن نمیتوانند شرکت کنند، در المپیادها پذیرفته نمیشوند. بهتدریج زمینههای طرد شدن وی از اجتماع، فراهم میشود و تبعات فراوانی برای فرد و جامعه ایجاد خواهد کرد.
نکته مهم دیگر این است که تا ١٨سالگی سن بسیار مهمی است. شخصیت یک فرد در این دوران شکل میگیرد. بعد از ١٨سالگی به فرض که تابعیت ایرانی هم به این کودک بدهند، این جبران لطمهها و محرومیتهای وی تا سن ١٨سالگی را نمیکند. آسیبهای پنهان این کودکان بسیار زیاد است.
بهطور خلاصه بايد گفت، با عدم پذیرش این افراد در جامعه امروز، دو حالت برای آینده متصور است؛این فرد از کشور خارج میشود و با تصویر بدی که از ایران دارد، بهجای آنکه سفیر ایران باشد، یک دشمن بالقوه است.این فرد در حاشیه جامعه ایران به زندگی خود ادامه میدهد و علاوه بر آنکه مستعد همراه شدن با انواع آسیبهای اجتماعی است، خطرات امنیتی برای کشور دارد.
ازدواجهای فراملی؛ ثباتبخشی به امنیتمرزها
بخشی از این ازدواجها در نواحی محروم مرزی کشور رخ میدهد. درصورتیکه سیاستگذار در کنار رویکرد امنیتی، ابعاد فرصتی این پدیده را نیز بررسی کند میتوان باهدف امنیتبخشی به نواحی مرزی کشور، این ازدواجها را به رسمیت شناخت. آنها شهروندان کشور محسوب و از خدمات عمومی بهرهمند شوند. در این صورت، سطح رضایت این افراد از حاکمیت افزایش مییابد و این مهم، به امنیت نقاط حساس مرزی کمک میکند.
نکته دیگر اینکه، ازدواجهای صورت گرفته تاکنون نشان میدهد که حاکمیت نمیتواند مانع رخ دادن این ازدواج شود و بهصورت قانونی و غیرقانونی در حال انجام است. تنها اقدامی که میتوان انجام داد، بهرهبرداری از فرصتهای این ازدواجها و کنترل تهدیدهای بالقوه است.
*این نوشته پیشتر در روزنامه قانون منتشر شده است.
*عکس از سایت کودکان آفتاب برداشته شده است.