هویت زبانی مهاجران افغانستانی در ایران
گزارش مقاله “مطالعه انسان شناختی هویت زبانی مهاجران افغان در ایران[1]“
همانطور که میدانید هویت منابع مختلفی دارد. زبان موثرترین و جاودانهترین منبع هویت است. در این مقاله نویسنده سعی کرده است هویت مهاجران افغانستانی ساکن ایران را از طریق زبانشناسی اجتماعی ترسیم کند. او میخواهد رابطه امر زبانی را با متغییرهای سن، جنس، قومیت و ملیت در مهاجران افغانستانی نشان دهد.
دادههای این مطالعه از طریق مصاحبه و شنود گفتوگوهای روزمره دو خانواده از مهاجران نسل اول و دوم ساکن در شهرک قائم قم جمعآوری شده است. شهرک قائم از سه طرف به صورت مطلق و از طرف دیگر به صورت نسبی به بیابان منتهی میشود اما از همه امکانات لازم برای زندگی معمولی برخوردار است. تقریبا نیمی از ساکنان این شهرک مهاجران افغانستانی هستند.
نویسنده این مقاله از مفاهیم و نظریات نظریهپردازانی چون اوکز (Oakes)، ایجر (Ager) و بری (Berry) برای تحلیل یافتههای خود سود جسته است.
یافتههای این پژوهش نشان میدهد که میان مهاجران افغانستانی و ساکنان محلات مختلف ایران تقاطع گویشی پیش میآید و سازش زبانی دشوار میشود. مهاجران افغانستانی زمانی که به ایران مهاجرت میکنند، مکانی را برای زندگی در ایران انتخاب نمیکنند که شباهت گویشی زیادی به آنان داشته باشد و انتخاب مکان زندگی آنچه که برای آنان مهم تلقی میشود؛ دسترسی به کار است. به کارگیری گویش افغانستانی در نسلهای مختلف مهاجران متفاوت است. امر انطباق در نسل اول بسیار مشکل و گاه وفادارانه است در حالی که در نسلهای بعد سهلتر میشود. نسل اول کاملا بر سر دو راهی قرار میگیرد: راه نخست حفظ گویش خودی که نمودی از فرهنگ و ارزشهای معمول خود است و راه دوم پذیرش گویش جدید و در نهایت فرهنگ و ارزشهای آن در جامعهی جدید. در نسل دوم و سوم مهاجران تغییر هویت و تحول شخصیت ویژگی بارز آنها میشود و از نسل چهارم به بعد بارزتر نیز خواهد شد؛ تا جایی که فرزندان افغانستانی ملیت خود را ایرانی فرض میکنند. در میان مهاجران نسل دوم پرسشگر این پژوهش به افرادی برخورده است که میگویند: “من ایرانیام دیگر، من قمیام دیگر، اینجا به دنیا آمدم، پس کجاییام؟”.
در میان مهاجران افغانستانی هر چه به نسلهای جوانتر نزدیک میشویم هویت ملی و به طور خاص هویت زبانی به نفع هویت و زبان غالب ایرانی رنگ میبازد و جوانان از گویش محلی ایرانی استفاده میکنند. در مورد نسل اول باید بین نسل اول مسنتر و نسل اول جوانتر تفاوت قائل شد؛ گفتوگوی بین نسل اول مسنتر به گویش کاملا بومی افغانستانی است. گفتوگوی نسل اول مسنتر با نسل اول جوانتر نیز به گویش دری است اما گفت و گوی نسل اول با نسل دوم بسیار به گویش محلی ایرانی نزدیک است. در گفتوگو با ایرانیها هر سه دسته سعی دارند با لهجه غالب ایرانی صحبت کنند که به ترتیب نسل دوم، نسل اول جوانتر و بعد نسل اول مسنتر با مشکل کمتری در صحبت کردن به گویش محلی ایرانی دارند. مهاجران در شهرک به گویش دری صحبت میکنند اما خارج از آن به گویشهای محلی ایرانی. لازم به ذکر است که جوانان شهرک، گویش محلات مرفه را سرزنش میکنند:”این بچه بالاشهریا، ماکارونیا رو میگم، ایرونی حرف میزنن، میخوان بگن ما باکلاسیم. مگه کلاس به ایرونی حرف زدنه؟”.
جنسیت نیز در کاربرد زبان تاثیر دارد. در این پژوهش بارها دیده شده که دختر افغانستانی متولد ایران کاملا شبیه یک دختر ایرانی سخن میگوید، در حالی که پسرهای افغانستانی متولد ایران اینطور نیستند. زنان افغانستانی سعی دارند زبان خود را به گویش محلی ایرانی نزدیک کنند. پس مشخص شد که هر چه سن پایینتر باشد به صحبت کردن به گویش محلی ایرانی تمایل بیشتری وجود دارد. زنان نیز بیش از مردان از گویش محلی ایرانی استفاده میکنند.
امروز دیگر زبان جوانان مهاجر افغانستانی، تفاوت زیادی با مهاجران نسل اول دارد. گرچه با زبان جوانان ایرانی یکی نیست. جوان مهاجر افغانستانی به افغانستان مانند کشوری بیگانه مینگرد در صورتی که هنوز در ایران نیز به رسمیت شاخته نشده است. نویسنده مقاله بر این باور است که نابسامانی هویتی این نسل از مهاجران را تهدید میکند اما شکلگیری زبان و گویش جدید، خود به خود هویتی جدید پدید میآورد و جامعه ایرانی باید خود را برای پذیرش اقلیت ایرانی-افغانستانی با هویتی مستقل آماده کند.
[1] میرزایی، حسین (1393) مطالعهی انسانشناختی هویت زبانی مهاجران افغان در ایران، مجله مطالعات اجتماعی ایران، دوره هشتم، شماره سوم: 109-128
*عکس از صفحه اینستاگرام everydaygolshahr برداشته شده است.