من زنم و حق کار دارم؛ روایتی نامعلوم از مجوز کار زنان مهاجر در ایران
«من هیچجوره امکانش نیست برگردم کشورمون، اینجا متولد شدم. کار کردن جزو معمولیترین حقوقمون باید باشه. باید یه راهی باشه که در کنار زندگی عادیمون اجازه کار داشته باشیم». اینها جملات پایانی در گفتگو با سمیه (اسم مستعار) است؛ داستان محرومیت مهاجرین از حداقل حقوق شهروندی لایههایی عمیقتر از آنچه فکرش بکنیم دارد. محرومیتهایی که اینبار بدون هیچگونه منطق و توضیحی تا به امروز گریبان دختران و زنان مهاجر در ایران را گرفته است.
مهاجرت به خودی خود دارای محدودیتهای فراوانی است که کار و اشتغال هم جزئی از آن است. اما ممنوعیت کار مطلق برای بخش بزرگی از مهاجرین ساکن در ایران که دختران و زنان افغانستانی هستند، مسئلهای است که از نظرها مغفول مانده است. این زنان برای تحصیل، اشتغال و مشارکت در اجتماع به ایران مهاجرت کردهاند. اما ممنوعیت کار برای کسانی که یا در کشور خود مهارت و تحصیلات کسب کردهاند و حال در ایران اجازهی کار ندارند. یا برای دخترانی که در همین کشور تحصیل میکنند و برای تامین نیازها (بخصوص شهریه و …) نیاز به منبع درآمد دارند، دور از منطق و سیاستگذاری صحیح است. ترکیب محدودیتهای مهاجرت و جنسیت برای زنان مهاجر افغانستانی آنها را از مشارکت در اجتماع کنار میگذارد.
پس از تسلط دوبارهی طالبان و سیل مهاجرتی از کشور افغانستان به خارج، ایران نزدیکترین مقصد برای سکونت، کار و زندگی برای آنان است. پیشینهی حضور مردم افغانستان به سالهای دور برمیگردد و امروز نسل دوم و سوم این مردم در ایران زندگی میکنند.
با این همه 36 درصد خانوادههای تازهوارد از افغانستان به ایران زن-سرپرست هستند. به دلیل سیاستهای ضدزن طالبان و اعمال قوانین محدود و ممنوعکنندهی بسیار بر زنان، بعید به نظر نمیرسد که شاهد مهاجرت دختران و زنان بدون مرد یا خانواده و … نیز باشیم.
اکثریت مهاجرین زن ساکن در ایران زیر ۳۰ سال سن دارند و از نسل دوم و سوم مهاجران به شمار میآیند. (سال 1399)
حدود 757 هزار نفر از اتباع افغانستانی در چارچوب نظام آموزشی ایران، اعم از آموزش و پرورش و آموزش عالی، در حال تحصیل هستند که بخش بزرگی از این آمار را دختران به خود اختصاص میدهند. با ممنوعیت تحصیل دختران در افغانستان این آمار در حال افزایش است.
فاطمه که یک سال از فارغالتحصیلیاش گذشته از محدودیتهای بازار کار میگوید:
«من حقوق خوندهم اینجا، بهترین دانشگاه ایرانم درس خوندم. ولی اینجا قانونشه که اگه بخوای وکیل شی باید ایرانی باشی حتما. بقیهی آزمونا مثل دفتر اسناد رسمی و بانک و کلا استخدامیا هم برای ما ممنوعه. من نمیدونم باید چیکار کنم دقیقا؟! هرجام میرم برای کار میگن کارت کار نداری و اگه بفهمن جریمهمون میکنن… من برای چی درس خوندم اگه نتونم کار کنم؟»
قانون کار و رویه درمورد اتباع خارجی
قوانین کار ایران درمورد اتباع خارجی در مواد 121-129 و 181 قانون کار و بند ج ماده 11 قانون بخشی از مقررات دولتی و آییننامه اجرایی ماده 129خلاصه میشود.
بر اساس ماده 120 قانون کار مهاجران و پناهندگان نمیتوانند در ایران مشغول به کار شوند مگر آن که اولا دارای روادید ورود با حق کار مشخص بوده و ثانیا مطابق قوانین و آئیننامههای مربوط پروانه کار دریافت دارند و در این قانون برای عدهای نیز تسهیلاتی مقرر گردیده است. ماده 122 قانون کار وزارت کار و امور اجتماعی را مجاز بر صدور، تمدید و تجدید پروانه کار افراد ذیل نموده است:
- تبعه بیگانه حداقل مدت ده سال مدام در ایران اقامت داشته
- تبعهای که دارای همسر ایرانی باشد
- مهاجرین کشورهای بیگانه خصوصا کشورهای اسلامی و پناهندگان سیاسی به شرط داشتن کارت معابر مهاجرت و یا پناهندگی و پس از موافقت وزارتخانههای کشور و امور خارجه.
همچنین در سال 1400براساس ماده 181 قانون کار تصویب شد؛ هر کارفرمایی که به صورت غیرمجاز از نیروی کار خارجی استفاده نماید و یا در مشاغلی به جز شغل تعیین شده در پروانه کار اقدام نماید، به ۵ برابر حداقل دستمزد یعنی ۴ میلیون و ۴۲۵ هزار و ۸۲۵ ریال برای هر روز اشتغال جریمه میشود.
مهاجرین افغانستانی در ایران مدارک اقامتی متفاوتی دارند، دارندگان کارت آمایش (از سال 1379 تا 1381) و یا گذرنامه خانواری، میتوانند درخواست پروانه کار بدهند. دارندگان این پروانه کار مشمول ماده 122قانون کار میباشند.
افراد دارای گذرنامه اقامتی (توریستی، سیاسی و …) نیز درصورت نیاز کارفرما میتوانند درخواست مجوز کار بدهند. دانشجویان دارای گذرنامه تحصیلی حق کار کردن ندارند و درصورت تخلف پاسپورت آنها باطل میشود. پس از پایان تحصیلات و تبدیل پاسپورت تحصیلی به پاسپورت کاری اجازه تحصیل ندارند.
سمیه که مدرک کارشناسی مدیریت مالی خود را گرفته و بهدنبال دریافت مجوز کار بوده میگوید:
«به من گفتن باید ویزای کاری بگیری، اینجوری اجازه تحصیل نداری. اما من میخوام کار کنم تا بتونم تا ارشد بخونم، اگه قرار باشه اجازهی درس خوندن نداشته باشم مفت نمیارزه. دیگه بیخیالش شدم.»
دانشجویان مهاجر (یا بینالملل) برای تامین حداقلهای زندگی و پرداخت شهریه، خوابگاه، کتاب و …نیاز به داشتن شغل و کار امنی دارند که به نظر قوانین ایران این مهم را درنظر نگرفته است.
افرادی که به تازگی وارد ایران شدهاند و دارای برگه سرشماری هستند در طرح جدید تعیین وضعیت شغلی مردان اتباع خارجی شرکت کردهاند تا برای مجوز کار آنان تصمیمگیری شود.
در رابطه با تعداد مهاجرین شاغل در ایران هم آمار درستی در دست نیست، چرا که بخش غیررسمی فعال و اطلاعات کافی در این مورد وجود ندارد. طرح تعیین وضعیت شغلی مردان اتباع خارجی تا پایان اردیبهشت 1402 ادامه دارد و تا این لحظه ٤٢٠ هزار و ۵۰۷ نفر اطلاعاتشان در سامانه جامع اشتغال اتباع خارجی وزارت ثبت و در مورد تعداد ١٢٨٠٩٠ نفر تصميمگيری شده است.
در گذشته نیز در اطلاعیهی صدور و تمدید پروانه کار از سرپرست و فرزندان ذکور (مردان) خانوار دعوت میشد که نشان از نادیده گرفتن زنان مهاجر در روند اجرایی است.
زنان مهاجر کجای این قانوناند؟
در قانون کار خبری از محدودیت در رابطه با اشتغال زنان مهاجر نیست. در دستورالعملها و آییننامهها نیز نه از لفظ مردان استفاده میشود و نه زنان از استثنائات دسترسی به حق کار به شمار میروند. درحالیکه در سرشماریها، اطلاعیههای دعوت از مردان دعوت میشود و در لیست مشاغل مجاز اتباع، عناوین شغلیای نوشته شده که زنان حتی اگر بخواهند هم بعید است کارفرما اجازه دهد. با این همه، زنان دارای کارت آمایش بعد از حضور در دفاتر کفالت یا اداره کار با ممنوعیت روبهرو میشوند.
سمیه که فارغالتحصیل رشتهی مدیریت مالی است و زبان تدریس میکند از تجربهاش میگوید:
«من با خیال اینکه سالها قبل خواهرم تو کادر اداری آموزشگاه کار میکرد و بیمه هم شده بود، رفتم اداره بیمه، برای بیمه و … اقدام کردم، یه آقایی اونجا گفت: من تاحالا ندیدم به کسی مجوز کار بدن، مگه رشتهت پزشکی و پیراپزشکی باشه. بعدش رفتم اداره کار یه آقای دیگهای بود که خیلی هم رفتارش بد بود، گفت: به خانوما مدرک نمیدیم. یا باید سرپرست خونواده باشی یا بدسرپرست.»
شرط نداشتن برادر، پدر بازنشسته و نانآور خانواده بودن از دیگر مواردی است که زنان در مسیر دریافت کارت کار با آن مواجه شدهاند.
تنها اعلام رسمی از سمت مدیركل اشتغال اتباع خارجی وزارت تعاون، كار و رفاه اجتماعی در سال 93 است که گفت: بكارگیری و اشتغال بانوان اتباع خارجی به عنوان خدمه و یا عناوین دیگر در منازل مسكونی غیرقانونی است.
اما نه دلایل آن مشخص شد و نه محدودهی آن. آنچه مشخص است، این است که ممنوعیت اشتغال زنان مهاجر در ایران غیرقانونی است و براساس سلیقهی شخصی تصمیم گرفته میشود.
صابره که فارغالتحصیل رشتهی پرستاری و یک سالی است به دنبال گرفتن مجوز کار در بیمارستانی است که اعلام نیاز خود را برای نیروی کار اتباع اعلام کرده از رفتار یکی از کارمندان وزارت بهداشت میگوید:
« یه آقایی بود تو وزارت بهداشت، خیلی سنگ مینداخت جلوی پای ما، یه بار گفت: تو اتباعی برای چی میخوای کار کنی؟ بشین تو خونه.» یا میگفت: ما نیرو نمیخوایم برو سیستان بلوچستان.» درحالیکه من میدونستم دوستام و پرستارای دیگه تو بیمارستان دارن بهخاطر نبودن نیرو، له میشن زیر فشار کاری.»
کار خانگی؛ نیروی کار ارزانتر
بیتوجهی به اشتغال قانونی زنان افغانستانی آنها را در معرض نابرابری مضاعف در مقایسه با دیگر مهاجرین قرار میدهد. درنتیجه به صورت رسمی وارد بازار کار نمیشوند. موقعیت تبعیض چندگانه؛ نداشتن حقوق شهروندی، تبعیض معمول مربوط به جنسیت در فرهنگ، خانواده و قانون، وابستگی اقتصادی، تعلق به طبقهی فرودست اجتماع، تفاوتهای قومی و نژادی موجب روبهرو شدن آنان با نوعی طرد و ننگ اجتماعی میشود. آنان به خدمات اجتماعی همچون بیمه دسترسی ندارند، بازار کار رسمی را از دست میدهند و فرصت مشارکت اجتماعی را ندارند.
مهاجرت و جنسیت دو متغیر مرتبط با اشتغال غیررسمی است. مهاجرین افغانستانی در ایران اصولا به دو دستهی مردان مجردی که برای کار به ایران آمدهاند و مردانی که با خانواده (زن و کودک) به قصد زندگی دائمی در ایران آمدهاند تقسیم میشوند. اما با طولانی شدن وضعیت افغانستان و حضور دوبارهی طالبان، هم مهاجرت زنان به قصد تحصیل و زندگی بیشتر شده، هم نسل دوم و سوم به سنی رسیدهاند که مستعد حضور در جامعه و شاغل شدن را هستند. نسلی که در این کشور تحصیل کرده و حرفهای را کسب کردهاند. زنان افغانستانی ساکن در ایران یا بیسوادند و سواد اندک دارند یا دانشجو و فارغالتحصیلاند.
معضلات ناشی از مهاجرت مانع بزرگی در مسیر پروژههای توانمندسازی زنان دستهی اول است. وابستگی مالی به مردان در میان این زنان نه تنها موجب افزایش محرومیت آنان میشود، میزان نقشآفرینی و قدرت تصمیمگیری آنان را نیز کاهش میدهد. ممنوعیت اشتغال زنان و شرط سرپرست خانوار بودن برای آنان باعث شده بسیاری از این افراد به کارخانگی و روزمزد روی آورند.
کارهایی همچون خیاطی، کاردستی، بافتن فرش و گلیم، میخصافکنی و …. هرچند جنبههای مثبتی برای زنانی که تا پیش از این بهعنوان یک عضو غیرفعال (از نظر اقتصادی و نه جنبههای اجتماعی و تربیتی) معرفی میشده، داشته است و نگرشی مثبت به خود را ایجاد میکند، به دلیل ویژگیهای کار خانگی همچون توافق بدون قرارداد، ناامنی شغلی، تمام وقت بودن، فقدان ارتباط با همکاران و … زمینهی سوءاستفادهی کارفرمایان غیرمنصف را فراهم میآورد.
ریحانه درمورد کار خیاطی که مادرش انجام میداد میگوید: اسمش کیسهست ولی چون باید تمیزتر دوخته بشه خیلی زمان میگرفت. برش زدن 1000 تا کیسه و دوختنش، دونهای دو تومن واقعا ظلمه. صبح تا شب باید مشغول باشی، سر وقت تحویل بدی و از بیرونیام بهتر بدوزی.»
محبوبه هم از تفاوت قیمت فروش کالا در بازار و پولی که به خیاطها در خانه میدهند گفت:
« یکی دوسال پیش لباس ورزشیای که 300-400 تومنه تو بازار به ما میگفتن بدوزید دونهای هفتتومن. اصلا درآمدی نداره ولی زحمتش خیلی زیاده.»
ویژگیهای اجتماعی اقتصادی زنان مهاجر دستهی اول، همچون فقر، محدودیت خروج از خانه، مهارت پایین و تحصیلات اندک و اقامت غیرقانونی آنها را در موقعیتی قرار میدهد که به عنوان نیروی کار ارزان منتظر و حرفشنو تعریف شوند. زنانی که چنین وضعیتی دارند، بخشی از نیروی ذخیره کار را تشکیل میدهند و کارفرمایان با استفاده از چنین وضعیتی و با فقدان حمایت قانونی از زنان کارگر مهاجر میتوانند شرایط خود را با کمترین مانعی به آنها تحمیل کنند و زنان مجبورند شرایط کارفرما را به تمامی قبول کنند.
زهرا در ایران متولد شده، تحصیلات دبیرستان را تمام کرده و بهدلیل ازدواج در همان سن و بچهدار شدن ادامه تحصیل نداده، وضعیت نامتعادل کار همسرش و علاقهی خودش به کار باعث شده به کار در خانه روی آورد:
«من تو دبیرستان کلاس زبان میرفتم، به درجهی استادی رسیده بودم. ول کردم یه مدت به خاطر ازدواج و ..، بعد که خواستم برم تدریس کنم و استخدام شم. بعضی آموزشگاهها اصلا اجازه کار نمیدادن میگفتن شما غیرقانونیاید؛ مگه این کارت آمایشا قانونی نیست؟! یه جاهایی هم میگفتن بیمهت نمیکنیم و کلا حقوق کمتری پیشنهاد میدادن»
زهرا قید تدریس را میزند و ترجیح میدهد در خانه کار کند:
«با خودم گفتم خوب همین درآمد رو با خیاطی و کفش دوزی درمیارم. تازه خونه پیش بچهم هم هستم. ولی نه، الان اینایی که برامون کار میارن برای هر کفشی چندرغاز بهت نمیدن. این زمان رو شوهرم بیرون بذاره سه برابر درمیاره»
پایاننامه ”وضعیت اشتغال زنان مهاجر افغانستانی شاغل در کار دستمزدی خانگی“ (۱۳۹۸)، سیمین کاظمی:
از معدود مشاغل زنان تحصیلکرده فعالیت در سمنهای حوزهی مهاجران، پژوهشگری، معلمی در مدارس خودگردان و فعالیتهای هنری و رسانهای و …. و در موارد محدود فارغالتحصیلان رشتههای پزشکی، پرستاری و مامایی در درمانگاهها و مطب شخصی مشغول به کارند.
پژوهش و گزارشها درمورد کار زنان مهاجر در ایران
نتیجهی مشاهدات و گفتوگوهایی با زنان افغانستانی در محلهی امامزاده یحیی تهران سال ۱۳۹۵-۱۳۹۴ و نیز مجموعهای از فعالیتهای میدانی نویسنده در رابطه با زنان افغانستانی از آن زمان تا کنون در گزارشی تحت عنوان «در کارگاهِ خانه: زنان افغانستانی در ایران و کار مزدی خانگی» در سایت میدان آمده است.
در این نوشته بیشتر از تجربهی زنان افغانستانی که در بازار کار غیررسمی مشغول به کارند گفته شده:
«مثلا یک سگک لباسی بود، دو متر بود طولش، عرضش تقریبا در میاومد هشت نُه سانت. خیلی پر کار و کار شده بود، که دونهای هفت هزار تومن دستمزدش بود. که من و خواهرم شاید در طول یک و نیم ساعت یا دو ساعت دو الی سه تاش رو میتونستیم بزنیم. دو الی سه تا. چون یه خرده کارش کار داشت، پر کار بود.»
در تحقیقی که به وضعیت رفاهی زنان افغانستان پرداخته و 90 زن مهاجر افغان شرکت داشتند که عمدتاً ساکن تهران (مناطق پاسگاه نعمت آباد، مولوی، خیام، پانزده خرداد )، شهریار و کورهپزخانههای محمودآباد در جنوب تهراناند، تنها ۲۲.۲ درصد از زنان مهاجر افغان در این تحقیق، بهنوعی شاغل بودند و در تأمین اقتصاد خانوار نقش داشتند که اکثر این زنان شاغل، همراه با خانوارهای خود در کورههای آجرپزی به خشتزنی مشغول بودند. کارگر خیاطی، کارگر کارگاه جوراببافی، کارگر نظافت خانگی، کارگر بستهبندی کردن میوه، و همچنین فروشندگی از جمله شغلهایی است که زنان مهاجر افغان در این پژوهش، به آنها مشغول هستند.
در گزارش دیگری به ممنوعیت کار زنان افغانستانی، استخدام در بخش غیررسمی و پیامدهای آن اشاره شده است:
«ملیحه» که پس از ۱۰ سال زندگی و اشتغال در ایران، بالاخره از طریق پسرش به سوئد رفته و آن جا پناهنده شده است، تلخترین روزهای زندگی خود را زمانی میداند که در ایران مشغول به کار بود: «بچههایم کوچک بودند و مجبور بودم هر کاری بکنم. یک بار یک آدم مثلا خیر مرا به صاحب یک کارگاه خیاطی معرفی کرد. یکی دوماهی آن جا کار میکردم و راضی بودم. نزدیکهای عید نوروز همان سال صاحب کارگاه از من خواست به خاطر سفارشهای عید، بیش تر از ساعت کاری بمانم. من هم به خاطر پول قبول کردم.
چند روزی که اضافه کار کردم، یک روز غروب مرا تنها توی کارگاه گیر آورد. خواست یک جوری به من نزدیک شود و رابطه جنسی برقرار کند اما من جیغ و داد راه انداختم. او هم ترسید و مرا انداخت بیرون. حقوق دو ماه را هم نتوانستم بگیرم. به کجا میتوانستم شکایت کنم؟ کل کارم آن جا غیرقانونی بود. خودم و بچههایم آن سال عید گرسنه ماندیم.»
سیمین کاظمی هم در نامه انجمن جمعیتشناختی ایران (سال ۱۴م، شماره ۲۸م، صص ۱۱۳ ــ ۱۴۰) مقالهای تحت عنوان ”وضعیت اشتغال زنان مهاجر افغانستانی شاغل در کار دستمزدی خانگی“ (۱۳۹۸) نوشته است:
«کارِ دستمزدی زنان کارگر مهاجر افغانستانی در خانه، به دلیل آنکه در حوزه خصوصی انجام میشود، دو پیامد منفی عمده برای زنان کارگر به دنبال دارد: اول اینکه، آنها را به کارگران نامرئی تبدیل میکند که شرایط کارشان از دید جامعه پنهان میماند و همین آنها را در معرض بهرهکشی بیشتر و مستمر قرار میدهد. در واقع، در سراسر جهان، کارگران خانگی در یک چیز مشترکاند و آن محل کار غیرمعمول است که غیرقابل بازرسی و خارج از دید عموم است، که این وضعیت بهرهکشی از زنان را تسهیل میکند.
از طرف دیگر، کار دستمزدی در خانه، زنان کارگر را در سلولهای بریده از جهان محصور میکند و ارتباطشان را با حوزه عمومی قطع میکند، به طوری که این کارگرانِ منزوی نمیتوانند تعاملی با کارگران همسرنوشت خود داشته باشند و برای بهبود وضعیتشان همفکری کنند. در چنین نوعی از کار، آگاهی طبقاتی امکان وقوع ندارد و کارگران قادر به کنش جمعی برای بهبود وضعیت شغلیشان نخواهند بود.»
پایاننامهی فاطمه خسروی در رشتهی جامعهشناسی با عنوان «اشتغال و توانمندسازی زنان مهاجر افغانستانی: مطالعه موردی مرکز دوستداران کودک مشتاق» (1396ش) به نقش توانمندسازی و کار خانگی در زندگی زنان افغانستانی ساکن در کرمان پرداخته و آثار و تبعات آن را بررسی کرده است:
«به طور کلی علیرغم محدودبودن سطح درآمدهای ناشی از کسب و کارهای خانگی برای زنان و نارضایتی آنان از میزان دستمزد این مشاغل توانسته به نحو مؤثری بر سطح توانمندی اقتصادی آنان تأثیرگذار باشد و دایره انتخابهای آنان را در درون خانواده بهبود دهد. به همین دلیل است که زنان با وجود مشکلات فراوان در این عرصه برای داشتن درآمد در خانه تلاش میکنند.»
سایت کارخانه گزارشی با عنوان «سرِ زمین: گزارشی از وضعیت زنان کشاورز افغانستانی حاشیهی تهران» تهیه کرده است:
«تقریباً نیمی از زنان مهاجر افغانستانی که ساکن شهرهای اطراف تهراناند به دلیل نداشتن مدرک شناسایی معتبر، سواد و مهارت لازم برای انجام سایر کارها به کار کشاورزی روی میآورند. محدوده سنی آنها بین ۱۸ تا ۶۰ سال است و گاهی به ۷۰ هم میرسد. ناگفته نماند که دختران و پسران زیر ۱۸ سال به همراه خانوادههای خود هم به کار کشاورزی مشغول میشوند. حال اگر این دختربچه یا پسربچه جثه بزرگی داشته باشد و همچون بزرگسالان کار کند، مانند دیگر کارگران دستمزد میگیرد و، در غیر این صورت، صاحبکار دستمزد کمتری را برای او در نظر میگیرد.»
«زینب بیات» شاعر افغانستانی طی یادداشتی اختصاصی در سال 98 به بررسی ابعاد تشکیل کمیسیون زنان مهاجر پرداخت. این یادداشت درواقع گزارشی است بر نشستی که به همت دفتر امور اتباع مشهد برگزار شده و بهمانند بسیار نشستها و جلسات دیگر نتیجهاش درهمین حد خلاصه میشود.
معاون امور زنان و خانواده رییسجمهور در سال 99 در نشستی با زنان موفق مهاجر مقیم در ایران نیز مهمترین مسائل زنان مهاجر مطرح شد که به نظر میرسد خروجی خاصی بعد از 2-3 سال نداشته است.
جمعبندی
بهنظر میرسد سیاستگذاری اشتغال برای اتباع در ایران معطوف به مردان است و زنان در قوانین و بازار کار ایران نادیده گرفته شدهاند. برای مهاجرینی که از زندگی در فقر و ناامنی اقتصادی و … فرار کرده و به دنبال زندگی نسبتا متعادلی هستند داشتن کار و منبع درآمد از ضروریات است. ممنوعیت کار برای زنان مهاجر در ایران و نداشتن فرصت به همان صورت محدودی که برای مردان مهاجر وجود دارد هیچ وجه قانونی، اخلاقی و اجتماعیای ندارد. پیامد این ممنوعیت، اشتغال زنان مهاجر به صورت غیررسمی است که خود زمینهای برای محرومیت و طرد بیشتر از جامعه است.
وضعیت اقتصادی در شرایط کنونی به صورتی نیست که در یک خانواده فقط یک فرد (سرپرست خانوار) بتواند ابتداییات یک زندگی را فراهم کند. منطق حاکم بر ممنوعیت اشتغال برای زنان مهاجر، هرچه که هست، از سیاستگذاری بازگشت مهاجرین به کشور خودشان تا نادیده گرفتن زنان به صورت کلی، مسئلهای است که پیامدهای آن نه برای جامعهی میزبان و نه مهاجرین ساکن در آن مناسب نیست. بسیاری از جوانان بخصوص دختران افغانستانی بهدلیل همین ممنوعیت اشتغال راهی کشورهای اروپایی میشوند و مسیر غیرمتعارف قاچاقی و … را انتخاب میکنند.
درحالیکه کشور ایران در بسیاری از مشاغل و حرفهها به نیروی ماهر نیاز دارد. اینکه آیا سیاستگذاری اشتغال تاثیرپذیر از پیشفرضهای حاکم بر مردم ایران است و درنظر آنان زنان افغانستانی تنها خانهنشیناند یا تمایل و اجازه برای کار در بیرون را ندارند خود مسئلهی مهمی است که جای کار دارد. اما 50 سال از حضور مهاجرین افغانستانی (زنان و دختران) میگذرد و نسل دوم و سوم آنان، اجازهی کار (حتی به همان صورت محدودو لیستشده) را از اولیهترین حقوق خود بهعنوان یک مهاجر یا پناهنده میدانند. نمیتوان کار و مزایای آن را سلب کرد و منتظر پیامدهای منفی آن نبود.
- قسمتی از این مطلب مورخ 7 خرداد 1402 در روزنامه شرق منتشر شده است.
باسلام
وقت خوش عاقبت بخیر
من هم در سال ۱۳۸۰ ایران متولد شدم و تابحال کشورم رو ندیدم و در تمام طول زندگیم ایران بودم اینجا درس خوندم و الان هم دانشجو هستم اما برای اینکه اتباع هستم باید پاسپورت و ویزای دانشجویی بگیرم و این هزینه ای حدود ۱۵ میلیون تا ۲۰ میلیون در برمیگیره اما نمیتونم کار کنم پدرم هم دستفروش هستن و هیچ هزینه ای نمیتونن بپردازن من هم مجبورم با ساعتی ۱۴ تومن در فست فودی کار کنم با بعضی روزها تا ۱۰ ساعت در روز کار میکنم گاهی اوقات حتی تا بعدازظهر صبحانه و ناهار نمیخوریم اما چون کار نیست مجبوریم این شرایط رو قبول کنیم بیمه هم که توی هیچکاری بهمون نمیدن
ماهی ۳ تومن حقوقم میشه و اصلا کفاف خرج دانشگاه و گرفتن پاسپورت و ویزا رو نمیده
میخوام شغل خانگی در منزل شروع کنم اما مجوز مشاغل خانگی رو به اتباع نمیدن
در پایان میخواستم از خانم موسوی از دانشجوی روشندل و روشنفکری که پایان نامه شون رو اینقدر با نگاه عمیق به جامعه نوشتن تشکر کنم همینطور از تمام کسانی که در نوشتن این متن تاثیرگذار بودن و همراهی کردن ????⚘
امید است که تاثیری در وضعیت کنونی بگذارد