بازیکنان مهاجر، تیمهای ملی و جام جهانی فوتبال
هنگامی که جام جهانی فوتبال مردان در 20 نوامبر در قطر آغاز شود، مردم محلی چشمان خود را محکم به یک مرد خواهند دوخت: المعز علی[1]. علی یکی از بازیکنان مهاجر تیم ملی قطر است که قهرمان جام ملتهای آسیا 2019 شد. او در آن مسابقات رکورد 9 گل را به ثبت رساند و تیمش قدرتهای معتبرتری مانند ژاپن و کره جنوبی را شکست داد.
علی در قطر به دنیا نیامده، بلکه در سودان به دنیا آمده است. او و یکی از همتیمیهایش به دلیل کسب شهروندی قطر از طریق قبول تابعیت، در طول مسابقات جام ملتهای آسیا، بر اتهامات امارات متحده عربی مبنی بر غیرقانونی بودن بازی آنها برای قطر غلبه کردند. او تنها نیست و قطر بازیکنان مهاجر زیادی دارد. درواقع حدوداً نیمی از تیم مردان قطر در خارج از کشور قطر متولد شدهاند. مادر علی متولد قطر است و همین امر او را واجد شرایط بازی در این کشور کرد. اما به نظر میرسد هم تیمیهایی مانند پدرو میگل[2]، مدافع میانی پرتغالی الاصل، هیچ ارتباط قبلی با این کشور حاشیه خلیجفارس ندارند. جزئیات دقیق اینکه چگونه آنها به تابعیت قطر درآمدهاند، نامشخص است. قطر معمولاً موانع شدیدی را برای کسب شهروندی ایجاد میکند. اما به نظر میرسد مسیر آسانتری را برای بازیکنان مهاجر تیم ملی فوتبال ایجاد کرده است.
عکس 1. المعز علی
چه کسی نماینده کشور است؟
قطر ممکن است یک مورد استثنایی باشد زیرا بخش بزرگی از تیمش متولد خارج هستند. اما در ورزش بینالمللی داشتن بازیکنان مهاجر با منشأ ملی متفاوت بههیچوجه کمنظیر نیست. بهطور متوسط، نزدیک به 10 درصد از بازیکنان در جامهای جهانی قبلی برای کشورهایی به میدان رفتهاند که در آن متولد نشدهاند. این بازیکنان در برخی موارد از ابتدا توانسته بودند تابعیت تیم ملی را از طرقی مانند والدین یا پدربزرگ و مادربزرگ خود دریافت کنند. در بسیاری از موارد هم تابعیت را بعداً در طول زندگی خود کسب کرده بودند. در برخی موارد دیگر هم، آنها از بدو تولد شهروند بودهاند، حتی گرچه در کشور دیگری متولد شدهاند.
فوتبال، بهعنوان محبوبترین ورزش روی کره زمین، نمونه بارز شیوه نقشآفرینی تعلق ملی، شهروندی و مهاجرت در زمین ورزش را نشان میدهد. اما سؤالات مشابهی بهطور مرتب در ورزشهای دیگر هم مطرح میگردد. برای مثال در بازیهای المپیک زمستانی اخیر در پکن، اسکیباز اهل کالیفرنیا، آیلین گو[3]، عنوان جوانترین قهرمان اسکی آزاد المپیک در تاریخ را ثبت کرد؛ رقابتی که او بهعنوان عضوی از تیم چین، کشور محل تولد مادرش، در آن برنده شد، درحالیکه قبلاً نماینده ایالاتمتحده بود. همچنین در سال 2018، برونو ماسوت[4] و آلجونا ساوچنکو[5] درحالیکه قبلاً به نمایندگی از فرانسه و اوکراین، کشورهای محل تولد خود، شرکت کرده بودند، به نمایندگی از آلمان، طلای المپیک را برای اسکیت نمایشی دونفره به دست آوردند.
جام جهانی امسال در قطر ورزشکاران مشهور جهان را در اوج دوران حرفهای خود و درحالیکه برای یکی از ارزشمندترین جامها در تمام رشتههای ورزشی رقابت میکنند، نمایش میدهد. برای بسیاری از طرفداران و بینندگان، جام جهانی همچنین فرصتی برای بررسی سؤالات پیچیده ارائه میدهد در مورد اینکه کشورها چه کسانی را انتخاب میکنند تا نماینده آن ملت باشند. وقتی هواداران تیمهای ملی خود را تشویق میکنند، واقعاً از چه کسی حمایت میکنند؟
این مقاله با تکیه بر تحقیقات پروژه تحقیقاتی ورزش و ملیت دانشگاه اراسموس روتردام، به بررسی استفاده از شهروندی در مسابقات ورزشی بینالمللی، بهویژه بازیکنان مهاجر در جام جهانی فوتبال میپردازد.
تاریخچه بازیکنان مهاجر در جامهای جهانی:
بازیکنانی که در کشوری غیر از تیم ملی که برای آن بازی میکنند، متولد شدهاند، از زمان آغاز جام جهانی فوتبال در سال 1930، بهعنوان نماینده کشورها در جام جهانی فوتبال شرکت کردهاند (شکل 1 را ببینید). ازلحاظ تاریخی درواقع بسیار رایج بوده است که بازیکنان نماینده کشورهایی باشند که در آن متولد نشدهاند. نمونههای معروف بازیکنان مهاجر عبارتاند از آلفردو دی استفانو[6] فوتبالیست متولد آرژانتین که از دهه 1940 تا 1960 برای آرژانتین و اسپانیا بازی کرد و فرانس پوشکاش[7] مجارستانی الاصل که در همان دوران نماینده مجارستان و اسپانیا بود.
شاید خاطرهانگیزتر از همه، لوئیس مونتی[8] متولد آرژانتین باشد که در جام جهانی 1930، نماینده کشور محل تولدش بود. وی چهار سال بعد نماینده ایتالیا، کشوری که پدر و مادرش در آن متولد شدند، بود. مونتی با رسیدن هر دو تیم به فینال، تبدیل به تنها مردی شد که در چند فینال جام جهانی برای تیمهای ملی مختلف بازی کرد. (او با آرژانتین شکست خورد اما با ایتالیا پیروز شد).
عکس2. لوئیس پونتی
شکل 1. سهم بازیکنان مهاجر در جام جهانی فوتبال مردان، 2018-1930
یادداشت: دادهها بر اساس مرزهای بینالمللی تا سال 2020 است و بازیکنانی را هم دربرمیگیرد که در یک مستعمره سابق یا کشوری مانند یوگسلاوی که دیگر وجود ندارد، متولد شدهاند.[9]
در دهههای اخیر، بازیکنان بهطور ثابت بهعنوان نماینده تیمهای ملی غیر از کشور محل تولد خود به میدان رفتهاند. در بیشتر موارد این بازیکنان مهاجر برای کشورهایی رقابت میکنند که ازلحاظ تاریخی به کشور محل تولدشان مرتبط هستند، مانند قدرتهای استعماری سابق، کشورهای دوست یا همسایگان که همگی احتمالاً دارای درجهای از شباهت فرهنگی هستند و به احتمال زیاد بهراحتی شهروندی آن را به دست آوردهاند. برای مثال در مورد تیم ملی فعلی قطر این موضوع صادق است چراکه ازجمله ویژگیهای مشترک آنها این است که اکثر بازیکنان مهاجر قطر در شمال آفریقا یا خاورمیانه متولد شدهاند و اصالتاً عرب زبان و مسلمان هستند.
علاوه بر این با گذشت زمان، اگرچه تفاوتهای زیادی بین کشورها وجود داشته است اما کشورهای محل تولد بازیکنان متنوعتر شدهاند. بهعنوان مثال ایالاتمتحده ازنظر تاریخی بیشترین بازیکنان متولد خارج از کشور را انتخاب کرده است – 48 بازیکن تا سال 2018 – درحالیکه برزیل تا زمان نوشتن این مقاله حتی یک بار هم در تیم ملی خود ورزشکار متولد خارج از کشور نداشته است. با توجه به حضور استعدادهای بزرگ در برزیل بهعنوان کشوری دیوانه فوتبال که بیش از هر کشور دیگری جام جهانی را برده است، تفاوت آن با قطر کاملاً قابل درک است.
تیمهای فوتبال و دایاسپورا:
تیم ملی مراکش، 17 بازیکن از 23 بازیکنی را که به جام جهانی فوتبال 2018 بردند، متولد خارج از این کشور بودند. (شکل 2 را ببینید). پنج نفر در هلند به دنیا آمده بودند که این امر باعث شد که بسیاری از هواداران هلندی – بهویژه آنهایی که از نسل مراکشی هستند – با علاقه بیشتری این تیم را دنبال کنند. هشت بازیکن دیگر در فرانسه، دو بازیکن در اسپانیا و یک بازیکن در بلژیک و یک بازیکن هم در کانادا متولد شده بودند. ترکیب این تیم شامل زبانهای مختلفی ازجمله عربی، هلندی، فرانسوی و اسپانیایی بود. با وجود اینکه هیچ یک از بازیکنان در انگلیس متولد نشده بودند، از انگلیسی برای برقراری ارتباط با کسانی که عربی صحبت نمیکردند استفاده میشد.
شکل 2. کشورهای محل تولد بازیکنان تیم ملی فوتبال مردان مراکش، 2018
به همین ترتیب از 22 بازیکنی که جمهوری ایرلند به جام جهانی ایتالیا در سال 1990 برد، 16 بازیکن متولد بریتانیا بودند.
به چالش کشیدن ترکیب تیمهای «ملی»:
سؤالات در مورد تیمهای ملی به قلب مفهوم ملیت ضربه میزند. 9 نفر از تیم فرانسه، قهرمان جام جهانی 1998، یا مهاجر بودند یا فرزندان مهاجران. هنگامی که تیم فرانسه دو دهه بعد دوباره برنده این جام شد، تیم دارای 17 بازیکن مهاجر یا فرزندان مهاجر بود که همگی بهجز دو نفر آفریقاییتبار بودند. برای مثال استیو مانداندا[10] در کشور زئیر آن زمان و کنگوی فعلی به دنیا آمده بود. بنجامین مندی[11] والدینی سنگالی دارد، والدین پل پوگبا[12] اهل گینه و خانواده نبیل فکیر[13] الجزایری هستند. هنگامی که تمام تیمهای کشورهای آفریقایی حذف شدند، بسیاری از هواداران به ترکیب فرانسه بهعنوان بهترین گزینه بعدی روی آوردند. هنگامی که فرانسه جام را بلند کرد، بسیاری از هواداران فوتبال در سراسر آفریقا این پیروزی را به همان اندازه هواداران فرانسوی با شور و اشتیاق تشویق کردند.
عکس 3. تیم ملی فرانسه جام جهانی 2018
ملیت بازیکنان مهاجر فرانسه در جام جهانی ۲۰۱۸:
در ایالاتمتحده، ترور نوآ[14]، کمدین متولد آفریقای جنوبی، احساسات بسیاری را با این اظهارنظر خلاصه کرد: «آفریقا قهرمان جام جهانی شد! آفریقا قهرمان جام جهانی شد!». او در دیلی شو[15]، یک برنامه تلویزیونی محبوب در اواخر شب این گفته را اظهار داشت. «من متوجه شدم – آنها باید بگویند این تیم فرانسه است. اما به آن بچهها نگاه کنید، نه؟ دوستان من از وقتگذرانی در جنوب فرانسه نمیتوان به چنین حدی از برنزه بودن رسید!».
همه مایل به پذیرش تبار چندملیتی تیم نبودند. ژرار آرود[16]، سفیر فرانسه در ایالاتمتحده، بهشدت از اظهارات نوآ انتقاد کرد. او اعلام کرد که فرانسه به نژاد، مذهب یا سابقه مهاجرتی شهروندان خود توجهی نمیکند. او در نامهای به نوآ نوشت: «فرانسه درواقع یک کشور جهانوطنی است. هر شهروند بخشی از هویت فرانسوی است و همگی با هم به ملت فرانسه تعلق دارند. برای ما هیچ هویت بیگانهای وجود ندارد، ریشهها یک واقعیت فردی هستند». ازنظر آرود و دیگران، نوآ با اشاره به ریشههای آفریقایی بازیکنان، هویت فرانسوی آنها را انکار میکرد و همچنین به بازیهای نژادپرستانهای میپرداخت که تاریخ سیاهپوستان فرانسه را نادیده میگرفت. سفیر در نامه خود تأکید کرد که پیشینه غنی و متنوع تیم فرانسه نشاندهنده تنوع این کشور است.
این اظهارات باعث شد نوآ اینگونه پاسخ دهد: «من سعی نمیکنم یک احمق باشم. اما فکر میکنم این امر بیشتر بازتابی از استعمار فرانسه است زیرا اینطور نیست که دقیقاً تصادفی باشد – همه آنها یک چیز مشترک دارند».
مردم چگونه شهروندی کسب میکنند؟
خارج از دنیای ورزش، تابعیت برای بسیاری موضوع بحث نیست. تابعیت معمولاً از طریق محل تولد (jus soli) یا از طریق تبار، بهواسطه والدین یا پدربزرگ و مادربزرگ (jus sanguinis) کسب میشود. راجرز بروبیکر[17] جامعهشناس نشان میدهد که چگونه این نظامهای مختلف درنتیجه رویکردهای مدنی و قومی به عضویت ملی در فرانسه و آلمان در قرن 18 و 19 شکل گرفتند. درک فرانسویها از شهروندی و ملیت مبتنی بر حق تولد بود و شامل همه افراد میشد: هرکسی که در قلمرو فرانسه متولد میشد، فرانسوی بود یا در مورد والدین با ملیتهای مختلف هم شخص میتوانست فرانسوی شود. فرانسویها تمایل داشتند کشور خود را بهعنوان یک واحد سیاسی تعریف کنند؛ مسئله اصلی این نبود که چه چیزی یک فرد را فرانسوی میکند، بلکه این بود که چه کسی از حقوق سیاسی برخوردار است.
بهطور مشابه توسعه شهروندی ایالاتمتحده هم بر اساس حق تولد سرزمینی بود، اگرچه فرزندان اتباع ایالاتمتحده که در خارج از کشور متولد میشوند نیز در بدو تولد حق شهروندی دارند. با توجه به تجربه این کشور با میلیونها انسان به بردگی گرفته شده، مباحثات در اوایل قرن نوزدهم، شرایطی را ایجاد کردند که بر اساس آن مهاجران بتوانند شهروند ایالاتمتحده گردند.
بااینحال درک آلمانی مبتنی بر تبار و ریشههای قومی فرهنگی بود و بنابراین نگاهی انحصاری داشت. خون، اصل و نسب و آنچه «روح ملی»[18] خوانده میشد، ملت را ایجاد میکرد. هلند نیز از سیستم مشابهی برای اعطای شهروندی استفاده میکند: هر کسی که حداقل از یکی از والدینش هلندی باشند، در بدو تولد حق شهروندی هلندی را دارد.
این دو اصل نشان میدهند که چقدر آسان است که یک فرد حتی از بدو تولد چندین تابعیت را به دست آورد. بهعنوان مثال، کودکی که در ایالاتمتحده از پدری هلندی و مادری آلمانی متولد شود، حق شهروندی ایالاتمتحده، هلند و آلمان را دارد.
قبول تابعیت سومین شیوه اصلی کسب تابعیت است که به مهاجرانی که چندین سال در جایی زندگی و کار کردهاند و مالیات پرداختهاند – معمولاً بیش از پنج، گاهی ده یا بیشتر – اجازه میدهد گاهی اوقات پس از شرکت در آزمون شهروندی، تابعیت کسب کنند. این اصل نشاندهنده «حق ارتباط» (jus nexi) است که متفکر حقوق، آیلت شاچار[19] بر اساس ارتباطات واقعی یک فرد با کشور جدیدش آن را تعریف کرد. اقامت طولانی مدت، ازدواج با یک شهروند و در برخی موارد، سرمایهگذاری مقدار قابل توجهی پول در یک کشور نیز راههایی برای اخذ شهروندی است. این امر پیچیدگی را بیشتر میکند و برای برخی از افراد داشتن وفاداری و وضعیت حقوقی با کشورهای مختلف را آسانتر میکند.
ورزشها و ملیت:
رقابتهای ورزشی بینالمللی بر پایه شهروندی است و ورزشکاران عمدتاً میتوانند فقط به نمایندگی از کشورهای متبوع خود رقابت کنند. بااینحال اغلب در این موارد، قوانین اعطای شهروندی بهراحتی منبسط میشوند. برای بازیکنان، تابعیتهای متعدد به آنها فرصتی برای رقابت در بالاترین سطح و حضور در تیمی با بهترین فرصت برای موفقیت را میدهد. همچنین برای کشورها، ظرفیت وسیعتری برای انتخاب بهترین تیم ممکن و افزایش شانس پیروزی فراهم میکند.
وجود بازیکنان مهاجر با ملیتهای متعدد و انگیزههای تیمهای ملی برای جذب بازیکنان برتر منجر به مجموعهای از قوانین سرگیجهآور شده است. این قوانین تعیین میکند یک ورزشکار چه زمانی و چگونه میتواند نمایندگی از یک کشور را به کشور دیگری تغییر دهد. منشور المپیک معمولاً مستلزم یک دوره انتظار سه ساله بین زمان تغییر تیم توسط ورزشکار و حضور آنها در بازیهای المپیک است.
مقررات فیفا در مورد ملیت بازیکنان فوتبال:
فیفا آخرین بار قوانین شایستگی خود را در سال 2020 بهروزرسانی کرد و به ورزشکاران با ملیتهای مختلف اجازه داد تنها یک بار تیم ملی خود را تغییر دهند. البته تا زمانی که در بیش از سه مسابقه برای تیم قبلی بازی نکرده باشند. این قوانین همچنین به بازیکنان بالای 18 سال که چندین سال در یک کشور زندگی کردهاند (سه سال اگر کمتر از 10 سالگی به آنجا نقل مکان کردهاند، پنج سال اگر دیرتر به آنجا نقل مکان کردهاند) اجازه میدهد تا برای تیم ملی آن کشور بازی کنند.
گاهی اوقات این وضعیت در میان طرفداران ورزش که در پی آن هستند که یک ورزشکار در میدان بازی کدام یک از تابعیتهای چندگانهاش را نمایندگی میکند، به نگرانی شدیدی منجر شده است. تصمیمی که معمولاً شامل ملاحظات چشمانداز تیم، نقش بازیکن و هزاران سؤال دیگر به غیر از وفاداری ملی است. در یک حالت استثنایی، عدنان یانوزای[20] هافبک فوتبال، پنج تیم داشت که میتوانست برای بازی در جام جهانی 2014 انتخاب کند: بلژیک، کشور محل تولد او، یا آلبانی، کوزوو، صربستان، یا ترکیه که میتوانست بهواسطه والدین و پدربزرگ و مادربزرگش همه آنها را نمایندگی کند. (اگرچه کوزوو در آن زمان توسط فیفا به رسمیت شناخته نمیشد).
عکس 4. عدنان یانوزای
ریشه در تیم ملی به چه معناست؟
در جام جهانی و سایر مسابقات ورزشی بینالمللی، بسیاری از مردم در سراسر جهان سرود ملی کشور خود را میخوانند، پرچمهای ملی را به اهتزاز درمیآورند و به رنگهای ملی خود لباس میپوشند. چنین مواقعی به نظر میرسد ورزش جایگزین میدانهای جنگ گذشته است. در ظاهر برای بسیاری از مردم حمایت از تیم ملی امری طبیعی یا بدیهی است و حمایت از هر تیم دیگری به معنای عدم وفاداری است.
هنگامی که بازیکنی به نظر میرسد از کشور محل تولد خود رو برمیگرداند، ممکن است با واکنشهای شدیدی همراه باشد. تصمیم دیگو کاستا[21] در سال 2013 برای نمایندگی اسپانیا به جای برزیل، جایی که او متولد شد و در دو بازی دوستانه هم برای آن بازی کرد، او را تبدیل به یک سوژه مورد توجه قرار داد. در میان این خشم حتی فدراسیون فوتبال برزیل خواستار سلب تابعیت برزیلی او شد.
به سوی جامهای جهانی آینده:
یکی از سؤالات مهمی که توسط تحقیقات ورزش و ملیت مطرح میشود این است که آیا تعداد بازیکنان مهاجر متولد خارج از کشور در جام جهانی افزایش یافته است؟ از منظر تاریخی پاسخ منفی است. سهم ورزشکارانی که برای کشوری غیر از کشوری که در آن متولد شدهاند، بازی کردهاند از اولین دوره بازیها در سال 1930 تا 2018 بین 2 تا 14 درصد نسبتاً ثابت مانده است. اما چند تفاوت جالب وجود دارد. کشورهایی مانند انگلیس، فرانسه و هلند که دارای تاریخ طولانی استعمارگری هستند، اغلب از ظرفیت استعداد استعماری خود برای جذب بازیکنان متولد خارج و فرزندان مهاجران استفاده کردهاند.
در آینده هواداران فوتبال احتمالاً شاهد تعداد فزایندهای از تیمها خواهند بود که حول بازیکنان دایاسپورا ساخته شدهاند. مشابه تیمهای مراکش و تونس در سالهای اخیر. کشورهایی مانند تایوان، ویتنام و برخی از کشورهای جنوب صحرای آفریقا بهطور فزایندهای بازیکنان متولد خارج از کشور را که مهارتهای خود را در اروپا آموختهاند اما ارتباط مشترکی با سرزمین مادری خویش دارند، جذب میکنند.
بازیکنان مهاجر راهکاری برای تقویت تیمهای فوتبال:
اخیراً کشورهای مستعمره سابق ازجمله کوراسائو[22] و سورینام[23] به نظر میرسد قصد دارند از ورزشکاران رده بالایی که پیوند اجدادی با آنها دارند، با اجازه تابعیت مضاعف یا معرفی آنچه پاسپورت ورزشی نام دارد، سرمایهگذاری کنند. همانگونه که سورینام در سال 2019 محدودیتهای تابعیت چندگانه خود را کنار گذاشت. پاسپورت ورزشی حق رأی، حق مالکیت، دسترسی به مراقبتهای بهداشتی یا سایر خدمات دولتی را به فرد نمیدهد. اما به ورزشکاران اجازه میدهد تا بدون انصراف از تابعیتهای دیگر، نماینده آن کشور در میدانهای ورزشی باشند.
در مورد سورینام پاسپورت ویژه اجازه میدهد بازیکنان دارای ریشه سورینامی از هلند، قدرت استعمارگر سابق این کشور که احتمالاً نمیتوانند موقعیتی در تیم ملی هلند کسب کنند، جذب کند. انجام این کار میتواند به سورینام، کشوری با جمعیت کمتر از یک میلیون نفر، کمک کند تا شانس خود را در مسابقات منطقهای و جهانی افزایش دهد. پس از معرفی پاسپورت ورزشی، سورینام برای اولین بار از سال 1985 به مسابقات قهرمانی منطقهای کونکاکاف راه یافت.
فیفا با پاسپورت ورزشی سورینام موافقت کرده است اما به بازیکنان اجازه تغییر تیم ملی پس از رقابت در سطح بزرگسالان را نمیدهد. بااینحال هواداران و بازیکنان ممکن است اعتراض کنند. بهعنوان مثال، اجازه دادن به بازیکنان رده بالای هلندی-سورینامی مانند جورجینیو واینالدوم[24] و ویرجیل فن دایک[25] برای بازی برای سورینام، مثلاً در اواخر دوران حرفهای آنها بهطور قابل تصوری کیفیت بازی ملی را بهبود میبخشد و درواقع مشاجرات را در رقابتهای منطقهای افزایش میدهد.
قطر چطور؟ این کشور به دلیل دادن پاسپورت به بازیکنان مهاجر مستعد برای افزایش شانس خود در جام جهانی و سایر مسابقات مورد انتقاد قرار گرفته است. سایر کشورها نیز در مورد رژیم شهروندی خود انعطافپذیر بودهاند. برای مثال اخیراً مشخص شد که اکوادور از یک مدرک جعلی برای تضمین پاسپورت یک بازیکن کلمبیایی الاصل استفاده کرده است که باعث شد از این تیم سه امتیاز در راهیابی به مسابقات 2026 کسر شود.
تلاشهای قطر در راستای تمرکز گستردهتر این کشور بر دیپلماسی مبتنی بر فوتبال است که شامل میزبانی جام جهانی امسال، مالکیت آن بر تیم فرانسوی پاری سن ژرمن و مالکیت بخشی از تیم پرتغالی اس سی براگا میشود. اما دلیل کمی وجود دارد که اعتقاد پیدا کنیم کشورهای دیگر نیز از این روند پیروی خواهند کرد. قابل ذکر است که مهاجران بیش از 70 درصد از جمعیت قطر را تشکیل میدهند. از این نظر تیم ملی قطر ساختار آن کشور را منعکس میکند، درست همانطور که قدرتهای استعماری سابق و ایالاتمتحده خود را کشورهای مهاجران تصور میکنند و دارای ورزشکارانی هستند که در سراسر جهان متولد شدهاند. بههرحال اگر المعز علی در جام جهانی امسال گل بزند، احتمالاً هم در دوحه و هم در خارطوم تشویق خواهد شد.
این مقاله ترجمه مقالهای به نام Who Represents the Country? A Short History of Foreign-Born Athletes in the World Cup که در سایت موسسه migration policy منتشر شده است.
[1] Almoez Ali
[2] Pedro Miguel
[3] Eileen Gu
[4] Bruno Massot
[5] Aljona Savchenko
[6] Alfredo Di Stéfano
[7] Ferenc Puskás
[8] Luis Monti
[9] منبع: تجزیه و تحلیل فهرست بازیکنان توسط نویسنده، Gijs van Campenhout و Jacco van Sterkenburgm
[10] Steve Mandanda
[11] Benjamin Mendy
[12] Paul Pogba
[13] Nabil Fekir
[14] Trevor Noah
[15] Daily Show
[16] Gérard Araud
[17] Rogers Brubaker
[18] Volksgeist
[19]Ayelet Shachar
[20] Adnan Januzaj
[21] Diego Costa
[22] Curaçao
[23] Suriname
[24] Georginio Wijnaldum
[25] Virgil van Dijk