بازیکنان مهاجر، تیم‌های ملی و جام جهانی فوتبال

نسخه صوتی این مطلب

هنگامی که جام جهانی فوتبال مردان در 20 نوامبر در قطر آغاز ­شود، مردم محلی چشمان خود را محکم به یک مرد خواهند دوخت: المعز علی[1]. علی یکی از بازیکنان مهاجر تیم ملی قطر است که قهرمان جام ملت‌های آسیا 2019 شد. او در آن مسابقات رکورد 9 گل را به ثبت رساند و تیمش قدرت‌­های معتبرتری مانند ژاپن و کره جنوبی را شکست داد.

علی در قطر به دنیا نیامده، بلکه در سودان به دنیا آمده است. او و یکی از هم­‌تیمی­‌هایش به دلیل کسب شهروندی قطر از طریق قبول تابعیت، در طول مسابقات جام ملت‌های آسیا، بر اتهامات امارات متحده عربی مبنی بر غیرقانونی بودن بازی آن­‌ها برای قطر غلبه کردند. او تنها نیست و قطر بازیکنان مهاجر زیادی دارد. درواقع حدوداً نیمی از تیم مردان قطر در خارج از کشور قطر متولد شده‌­اند. مادر علی متولد قطر است و همین امر او را واجد شرایط بازی در این کشور کرد. اما به نظر می‌­رسد هم تیمی‌­هایی مانند پدرو میگل[2]، مدافع میانی پرتغالی الاصل، هیچ ارتباط قبلی با این کشور حاشیه خلیج‌فارس ندارند. جزئیات دقیق این‌که چگونه آن‌­ها به تابعیت قطر درآمده­‌اند، نامشخص است. قطر معمولاً موانع شدیدی را برای کسب شهروندی ایجاد می‌­کند. اما به نظر می­‌رسد مسیر آسان‌­تری را برای بازیکنان مهاجر تیم ملی فوتبال ایجاد کرده است.

معز علی

عکس 1. المعز علی

چه کسی نماینده کشور است؟

قطر ممکن است یک مورد استثنایی باشد زیرا بخش بزرگی از تیمش متولد خارج هستند. اما در ورزش بین­‌المللی داشتن بازیکنان مهاجر با منشأ ملی متفاوت به‌هیچ‌وجه کم‌­­نظیر نیست. به‌طور متوسط، نزدیک به 10 درصد از بازیکنان در جام‌­های جهانی قبلی برای کشورهایی به میدان رفته­‌اند که در آن متولد نشده­‌اند. این بازیکنان در برخی موارد از ابتدا توانسته بودند تابعیت تیم ملی را از طرقی مانند والدین یا پدربزرگ و مادربزرگ خود دریافت کنند. در بسیاری از موارد هم تابعیت را بعداً در طول زندگی خود کسب کرده بودند. در برخی موارد دیگر هم، آن‌­ها از بدو تولد شهروند بوده‌­اند، حتی گرچه در کشور دیگری متولد شده‌­اند.

فوتبال، به‌عنوان محبوب‌­ترین ورزش روی کره زمین، نمونه بارز شیوه­ نقش‌­آفرینی تعلق ملی، شهروندی و مهاجرت در زمین­ ورزش را نشان می­‌دهد. اما سؤالات مشابهی به‌طور مرتب در ورزش­‌های دیگر هم مطرح می‌­گردد. برای مثال در بازی‌های المپیک زمستانی اخیر در پکن، اسکی‌باز اهل کالیفرنیا، آیلین گو[3]، ‌عنوان جوان‌ترین قهرمان اسکی آزاد المپیک در تاریخ را ثبت کرد؛ رقابتی که او به‌عنوان عضوی از تیم چین، کشور محل تولد مادرش، در آن برنده شد، درحالی‌که قبلاً نماینده ایالات‌متحده بود. همچنین در سال 2018، برونو ماسوت[4] و آلجونا ساوچنکو[5] درحالی‌که قبلاً به نمایندگی از فرانسه و اوکراین، کشورهای محل تولد خود، شرکت کرده بودند، به نمایندگی از آلمان، طلای المپیک را برای اسکیت نمایشی دونفره به دست آوردند.

جام جهانی امسال در قطر ورزشکاران مشهور جهان را در اوج دوران حرفه­‌ای خود و درحالی‌که برای یکی از ارزشمندترین جام­‌ها در تمام رشته­‌های ورزشی رقابت می­‌کنند، نمایش می‌­دهد. برای بسیاری از طرفداران و بینندگان، جام جهانی همچنین فرصتی برای بررسی سؤالات پیچیده ارائه می‌­دهد در مورد این‌که کشورها چه کسانی را انتخاب می‌­کنند تا نماینده آن ملت باشند. وقتی هواداران تیم‌­های ملی خود را تشویق می­‌کنند، واقعاً از چه کسی حمایت می­‌کنند؟

این مقاله با تکیه بر تحقیقات پروژه تحقیقاتی ورزش و ملیت دانشگاه اراسموس روتردام، به بررسی استفاده از شهروندی در مسابقات ورزشی بین‌­المللی، به‌ویژه بازیکنان مهاجر در جام جهانی فوتبال می­‌پردازد.

تاریخچه بازیکنان مهاجر در جام‌­های جهانی:

بازیکنانی که در کشوری غیر از تیم ملی که برای آن بازی می‌کنند، متولد شده‌اند، از زمان آغاز جام جهانی فوتبال در سال 1930، به‌عنوان نماینده کشورها در جام جهانی فوتبال شرکت کرده‌­اند (شکل 1 را ببینید). ازلحاظ تاریخی درواقع بسیار رایج بوده است که بازیکنان نماینده کشورهایی باشند که در آن متولد نشده‌اند. نمونه‌­های معروف بازیکنان مهاجر عبارت‌اند از آلفردو دی استفانو[6] فوتبالیست متولد آرژانتین که از دهه 1940 تا 1960 برای آرژانتین و اسپانیا بازی کرد و فرانس پوشکاش[7] مجارستانی­ الاصل که در همان دوران نماینده مجارستان و اسپانیا بود.

شاید خاطره­‌انگیزتر از همه، لوئیس مونتی[8] متولد آرژانتین باشد که در جام جهانی 1930، نماینده کشور محل تولدش بود. وی چهار سال بعد نماینده ایتالیا، کشوری که پدر و مادرش در آن متولد شدند، بود. مونتی با رسیدن هر دو تیم به فینال، تبدیل به تنها مردی شد که در چند فینال جام جهانی برای تیم­‌های ملی مختلف بازی کرد. (او با آرژانتین شکست خورد اما با ایتالیا پیروز شد).لوییس مونتی

عکس2. لوئیس پونتی

شکل 1. سهم بازیکنان مهاجر در جام جهانی فوتبال مردان، 2018-1930

جام جهانی
جام جهانی

یادداشت: داده‌­ها بر اساس مرزهای بین­‌المللی تا سال 2020 است و بازیکنانی را هم دربرمی­‌گیرد که در یک مستعمره سابق یا کشوری مانند یوگسلاوی که دیگر وجود ندارد، متولد شده‌­اند.[9]

در دهه‌های اخیر، بازیکنان به‌طور ثابت به‌عنوان نماینده تیم‌های ملی غیر از کشور محل تولد خود به میدان رفته‌­اند. در بیشتر موارد این بازیکنان مهاجر برای کشورهایی رقابت می‌­کنند که ازلحاظ تاریخی به کشور محل تولدشان مرتبط هستند، مانند قدرت­‌های استعماری سابق، کشورهای دوست یا همسایگان که همگی احتمالاً دارای درجه‌­ای از شباهت فرهنگی هستند و به احتمال زیاد به‌راحتی شهروندی آن را به دست آورده‌­اند. برای مثال در مورد تیم ملی فعلی قطر این موضوع صادق است چراکه ازجمله ویژگی‌های مشترک آن­ها این است که اکثر بازیکنان مهاجر قطر در شمال آفریقا یا خاورمیانه متولد شده‌اند و اصالتاً عرب زبان و مسلمان هستند.

علاوه بر این با گذشت زمان، اگرچه تفاوت‌های زیادی بین کشورها وجود داشته است اما کشورهای محل تولد بازیکنان متنوع‌تر شده‌اند. به‌عنوان مثال ایالات‌متحده ازنظر تاریخی بیشترین بازیکنان متولد خارج از کشور را انتخاب کرده است – 48 بازیکن تا سال 2018 – درحالی‌که برزیل تا زمان نوشتن این مقاله حتی یک بار هم در تیم ملی خود ورزشکار متولد خارج از کشور نداشته است. با توجه به حضور استعدادهای بزرگ در برزیل به‌عنوان کشوری دیوانه فوتبال که بیش از هر کشور دیگری جام جهانی را برده است، تفاوت آن با قطر کاملاً قابل درک­ است.

تیم‌های فوتبال و دایاسپورا:

تیم ملی مراکش، 17 بازیکن از 23 بازیکنی را که به جام جهانی فوتبال 2018 بردند، متولد خارج از این کشور بودند. (شکل 2 را ببینید). پنج نفر در هلند به دنیا آمده بودند که این امر باعث شد که بسیاری از هواداران هلندی – به‌ویژه آن‌هایی که از نسل مراکشی هستند – با علاقه بیشتری این تیم را دنبال کنند. هشت بازیکن دیگر در فرانسه، دو بازیکن در اسپانیا و یک بازیکن در بلژیک و یک بازیکن هم در کانادا متولد شده‌­ بودند. ترکیب این تیم شامل زبان‌های مختلفی ازجمله عربی، هلندی، فرانسوی و اسپانیایی بود. با وجود این‌که هیچ یک از بازیکنان در انگلیس متولد نشده بودند، از انگلیسی برای برقراری ارتباط با کسانی که عربی صحبت نمی‌­کردند استفاده می­‌شد.

شکل 2. کشورهای محل تولد بازیکنان تیم ملی فوتبال مردان مراکش، 2018

مراکش
مراکش

به همین ترتیب از 22 بازیکنی که جمهوری ایرلند به جام جهانی ایتالیا در سال 1990 برد، 16 بازیکن متولد بریتانیا بودند.

به چالش کشیدن ترکیب تیم‌­های «ملی»:

سؤالات در مورد تیم­‌های ملی به قلب مفهوم ملیت ضربه می­زند. 9 نفر از تیم فرانسه، قهرمان جام جهانی 1998، یا مهاجر بودند یا فرزندان مهاجران. هنگامی که تیم فرانسه دو دهه بعد دوباره برنده این جام شد، تیم دارای 17 بازیکن مهاجر یا فرزندان مهاجر بود که همگی به‌جز دو نفر آفریقایی‌تبار بودند. برای مثال استیو مانداندا[10] در کشور زئیر آن زمان و کنگوی فعلی به دنیا آمده بود. بنجامین مندی[11] والدینی سنگالی دارد، والدین پل پوگبا[12] اهل گینه و خانواده نبیل فکیر[13] الجزایری هستند. هنگامی که تمام تیم‌­های کشورهای آفریقایی حذف شدند، بسیاری از هواداران به ترکیب فرانسه به‌عنوان بهترین گزینه بعدی روی آوردند. هنگامی که فرانسه جام را بلند کرد، بسیاری از هواداران فوتبال در سراسر آفریقا این پیروزی را به همان اندازه هواداران فرانسوی با شور و اشتیاق تشویق کردند.

داستان فرانسه، مهد پرورش فوتبالیست های مهاجر

عکس 3. تیم ملی فرانسه جام جهانی 2018

ملیت بازیکنان مهاجر فرانسه در جام جهانی ۲۰۱۸:

در ایالات‌متحده، ترور نوآ[14]، کمدین متولد آفریقای جنوبی، احساسات بسیاری را با این اظهارنظر خلاصه کرد: «آفریقا قهرمان جام جهانی شد! آفریقا قهرمان جام جهانی شد!». او در دیلی شو[15]، یک برنامه تلویزیونی محبوب در اواخر شب این گفته را اظهار داشت. «من متوجه شدم – آن­‌ها باید بگویند این تیم فرانسه است. اما به آن بچه‌­ها نگاه کنید، نه؟ دوستان من از وقت‌گذرانی در جنوب فرانسه نمی‌­توان به چنین حدی از برنزه بودن رسید!».

همه مایل به پذیرش تبار چندملیتی تیم نبودند. ژرار آرود[16]، سفیر فرانسه در ایالات‌متحده، به‌شدت از اظهارات نوآ انتقاد کرد. او اعلام کرد که فرانسه به نژاد، مذهب یا سابقه مهاجرتی شهروندان خود توجهی نمی­‌کند. او در نامه­‌ای به نوآ نوشت: «فرانسه درواقع یک کشور جهان‌وطنی است. هر شهروند بخشی از هویت فرانسوی است و همگی با هم به ملت فرانسه تعلق دارند. برای ما هیچ هویت بیگانه‌­ای وجود ندارد، ریشه­‌ها یک واقعیت فردی هستند». ازنظر آرود و دیگران، نوآ با اشاره به ریشه‌های آفریقایی بازیکنان، هویت فرانسوی آن­‌ها را انکار می‌کرد و همچنین به بازی‌های نژادپرستانه‌­ای می‌پرداخت که تاریخ سیاه‌پوستان فرانسه را نادیده می‌گرفت. سفیر در نامه خود تأکید کرد که پیشینه غنی و متنوع تیم فرانسه نشان‌دهنده تنوع این کشور است.

این اظهارات باعث شد نوآ این‌گونه پاسخ دهد: «من سعی نمی­‌کنم یک احمق باشم. اما فکر می­‌کنم این امر بیشتر بازتابی از استعمار فرانسه است زیرا این‌طور نیست که دقیقاً تصادفی باشد – همه آن­‌ها یک چیز مشترک دارند».

مردم چگونه شهروندی کسب می‌کنند؟

خارج از دنیای ورزش، تابعیت برای بسیاری موضوع بحث نیست. تابعیت معمولاً از طریق محل تولد (jus soli) یا از طریق تبار، به‌واسطه والدین یا پدربزرگ و مادربزرگ (jus sanguinis) کسب می­‌شود. راجرز بروبیکر[17] جامعه‌­شناس نشان می‌دهد که چگونه این نظام‌­های مختلف درنتیجه رویکردهای مدنی و قومی به عضویت ملی در فرانسه و آلمان در قرن 18 و 19 شکل گرفتند. درک فرانسوی­‌ها از شهروندی و ملیت مبتنی بر حق تولد بود و شامل همه افراد می‌­شد: هرکسی که در قلمرو فرانسه متولد می­‌شد، فرانسوی بود یا در مورد والدین با ملیت‌­های مختلف هم شخص می‌­توانست فرانسوی شود. فرانسوی‌­ها تمایل داشتند کشور خود را به‌عنوان یک واحد سیاسی تعریف کنند؛ مسئله اصلی این نبود که چه چیزی یک فرد را فرانسوی می­‌کند، بلکه این بود که چه کسی از حقوق سیاسی برخوردار است.

به‌طور مشابه توسعه شهروندی ایالات‌متحده هم بر اساس حق تولد سرزمینی بود، اگرچه فرزندان اتباع ایالات‌متحده که در خارج از کشور متولد می‌­شوند نیز در بدو تولد حق شهروندی دارند. با توجه به تجربه این کشور با میلیون­‌ها انسان به بردگی گرفته شده، مباحثات در اوایل قرن نوزدهم، شرایطی را ایجاد کردند که بر اساس آن مهاجران بتوانند شهروند ایالات‌متحده گردند.

بااین‌حال درک آلمانی مبتنی بر تبار و ریشه­‌های قومی فرهنگی بود و بنابراین نگاهی انحصاری داشت. خون، اصل و نسب و آنچه «روح ملی»[18] خوانده می‌­شد، ملت را ایجاد می‌­کرد. هلند نیز از سیستم مشابهی برای اعطای شهروندی استفاده می‌­کند: هر کسی که حداقل از یکی از والدینش هلندی باشند، در بدو تولد حق شهروندی هلندی را دارد.

این دو اصل نشان می‌دهند که چقدر آسان است که یک فرد حتی از بدو تولد چندین تابعیت را به دست آورد. به‌عنوان مثال، کودکی که در ایالات‌متحده از پدری هلندی و مادری آلمانی متولد شود، حق شهروندی ایالات‌متحده، هلند و آلمان را دارد.

قبول تابعیت سومین شیوه اصلی کسب تابعیت است که به مهاجرانی که چندین سال در جایی زندگی و کار کرده­‌اند و مالیات پرداخته‌اند – معمولاً بیش از پنج، گاهی ده یا بیشتر – اجازه می‌دهد گاهی اوقات پس از شرکت در آزمون شهروندی، تابعیت کسب کنند. این اصل نشان‌دهنده «حق ارتباط» (jus nexi) است که متفکر حقوق، آیلت شاچار[19] بر اساس ارتباطات واقعی یک فرد با کشور جدیدش آن را تعریف کرد. اقامت طولانی‌ مدت، ازدواج با یک شهروند و در برخی موارد، سرمایه­‌گذاری مقدار قابل توجهی پول در یک کشور نیز راه­‌هایی برای اخذ شهروندی است. این امر پیچیدگی را بیشتر می‌کند و برای برخی از افراد داشتن وفاداری و وضعیت حقوقی با کشورهای مختلف را آسان‌تر می‌کند.

ورزش­‌ها و ملیت:

رقابت‌های ورزشی بین‌المللی بر پایه شهروندی است و ورزشکاران عمدتاً می‌توانند فقط به نمایندگی از کشورهای متبوع خود رقابت کنند. بااین‌حال اغلب در این موارد، قوانین اعطای شهروندی به‌راحتی منبسط می­‌شوند. برای بازیکنان، تابعیت­‌های متعدد به آن­ها فرصتی برای رقابت در بالاترین سطح و حضور در تیمی با بهترین فرصت برای موفقیت را می‌­دهد. همچنین برای کشورها، ظرفیت وسیع‌تری برای انتخاب بهترین تیم ممکن و افزایش شانس پیروزی فراهم می‌کند.

وجود بازیکنان مهاجر با ملیت‌های متعدد و انگیزه‌های تیم‌های ملی برای جذب بازیکنان برتر منجر به مجموعه‌ای از قوانین سرگیجه‌آور شده است. این قوانین تعیین می‌­کند یک ورزشکار چه زمانی و چگونه می­‌تواند نمایندگی از یک کشور را به کشور دیگری تغییر دهد. منشور المپیک معمولاً مستلزم یک دوره انتظار سه ساله بین زمان تغییر تیم توسط ورزشکار و حضور آن‌­ها در بازی‌­های المپیک است.

مقررات فیفا در مورد ملیت بازیکنان فوتبال:

فیفا آخرین بار قوانین شایستگی خود را در سال 2020 به‌روزرسانی کرد و به ورزشکاران با ملیت‌های مختلف اجازه داد تنها یک بار تیم ملی خود را تغییر دهند. البته تا زمانی که در بیش از سه مسابقه برای تیم قبلی بازی نکرده باشند. این قوانین همچنین به بازیکنان بالای 18 سال که چندین سال در یک کشور زندگی کرده­‌اند (سه سال اگر کمتر از 10 سالگی به آن­جا نقل مکان کرده­‌اند، پنج سال اگر دیرتر به آن­جا نقل مکان کرده‌­اند) اجازه می­‌دهد تا برای تیم ملی آن کشور بازی کنند.

گاهی اوقات این وضعیت در میان طرفداران ورزش که در پی آن هستند که یک ورزشکار در میدان بازی کدام یک از تابعیت‌های چندگانه‌­اش را نمایندگی می­‌کند، به نگرانی شدیدی منجر شده است. تصمیمی که معمولاً شامل ملاحظات چشم‌انداز تیم، نقش بازیکن و هزاران سؤال دیگر به غیر از وفاداری ملی است. در یک حالت استثنایی، عدنان یانوزای[20] هافبک فوتبال، پنج تیم داشت که می‌­توانست برای بازی در جام جهانی 2014 انتخاب کند: بلژیک، کشور محل تولد او، یا آلبانی، کوزوو، صربستان، یا ترکیه که می­‌توانست به‌واسطه والدین و پدربزرگ و مادربزرگش همه آن‌­ها را نمایندگی کند. (اگرچه کوزوو در آن زمان توسط فیفا به رسمیت شناخته نمی­‌شد).

عدنان یانوزای

عکس 4. عدنان یانوزای

ریشه در تیم ملی به چه معناست؟

در جام جهانی و سایر مسابقات ورزشی بین‌المللی، بسیاری از مردم در سراسر جهان سرود ملی کشور خود را می‌خوانند، پرچم‌های ملی را به اهتزاز درمی‌آورند و به رنگ‌های ملی خود لباس می‌پوشند. چنین مواقعی به نظر می‌­رسد ورزش جایگزین میدان­‌های جنگ گذشته است. در ظاهر برای بسیاری از مردم حمایت از تیم ملی امری طبیعی یا بدیهی است و حمایت از هر تیم دیگری به معنای عدم وفاداری است.

هنگامی که بازیکنی به نظر می­‌رسد از کشور محل تولد خود رو برمی‌­گرداند، ممکن است با واکنش­‌های شدیدی همراه باشد. تصمیم دیگو کاستا[21] در سال 2013 برای نمایندگی اسپانیا به جای برزیل، جایی که او متولد شد و در دو بازی دوستانه هم برای آن بازی کرد، او را تبدیل به یک سوژه مورد توجه قرار داد. در میان این خشم حتی فدراسیون فوتبال برزیل خواستار سلب تابعیت برزیلی او شد.

به سوی جام­‌های جهانی آینده:

یکی از سؤالات مهمی که توسط تحقیقات ورزش و ملیت مطرح می­‌شود این است که آیا تعداد بازیکنان مهاجر متولد خارج از کشور در جام جهانی افزایش یافته است؟ از منظر تاریخی پاسخ منفی است. سهم ورزشکارانی که برای کشوری غیر از کشوری که در آن متولد شده‌­اند، بازی کرده‌اند از اولین دوره بازی­‌ها در سال 1930 تا 2018 بین 2 تا 14 درصد نسبتاً ثابت مانده است. اما چند تفاوت جالب وجود دارد. کشورهایی مانند انگلیس، فرانسه و هلند که دارای تاریخ طولانی استعمارگری هستند، اغلب از ظرفیت استعداد استعماری خود برای جذب بازیکنان متولد خارج و فرزندان مهاجران استفاده کرده­‌اند.

در آینده هواداران فوتبال احتمالاً شاهد تعداد فزاینده‌ای از تیم‌ها خواهند بود که حول بازیکنان دایاسپورا ساخته شده‌اند. مشابه تیم‌های مراکش و تونس در سال‌های اخیر. کشورهایی مانند تایوان، ویتنام و برخی از کشورهای جنوب صحرای آفریقا به‌طور فزاینده‌­ای بازیکنان متولد خارج از کشور را که مهارت­‌های خود را در اروپا آموخته‌­اند اما ارتباط مشترکی با سرزمین مادری خویش دارند، جذب می­‌کنند.

بازیکنان مهاجر راهکاری برای تقویت تیم‌های فوتبال:

اخیراً کشورهای مستعمره سابق ازجمله کوراسائو[22] و سورینام[23] به نظر می‌رسد قصد دارند از ورزشکاران رده بالایی که پیوند اجدادی با آن­‌ها دارند، با اجازه تابعیت مضاعف یا معرفی آن­چه پاسپورت ورزشی نام دارد، سرمایه‌گذاری کنند. همان‌گونه که سورینام در سال 2019 محدودیت­‌های تابعیت چندگانه خود را کنار گذاشت. پاسپورت ورزشی حق رأی، حق مالکیت، دسترسی به مراقبت‌­های بهداشتی یا سایر خدمات دولتی را به فرد نمی­‌دهد. اما به ورزشکاران اجازه می‌­دهد تا بدون انصراف از تابعیت‌­های دیگر، نماینده آن کشور در میدان‌های ورزشی باشند.

در مورد سورینام پاسپورت ویژه اجازه می‌دهد بازیکنان دارای ریشه سورینامی از هلند، قدرت استعمارگر سابق این کشور که احتمالاً نمی‌توانند موقعیتی در تیم ملی هلند کسب کنند، جذب کند. انجام این کار می­‌تواند به سورینام، کشوری با جمعیت کمتر از یک میلیون نفر، کمک کند تا شانس خود را در مسابقات منطقه‌­ای و جهانی افزایش دهد. پس از معرفی پاسپورت ورزشی، سورینام برای اولین بار از سال 1985 به مسابقات قهرمانی منطقه‌­ای کونکاکاف راه یافت.

فیفا با پاسپورت ورزشی سورینام موافقت کرده است اما به بازیکنان اجازه تغییر تیم ملی پس از رقابت در سطح بزرگ‌سالان را نمی‌­دهد. بااین‌حال هواداران و بازیکنان ممکن است اعتراض کنند. به‌عنوان مثال، اجازه دادن به بازیکنان رده بالای هلندی-سورینامی مانند جورجینیو واینالدوم[24] و ویرجیل فن دایک[25] برای بازی برای سورینام، مثلاً در اواخر دوران حرفه­‌ای آن‌­ها به‌طور قابل تصوری کیفیت بازی ملی را بهبود می­‌بخشد و درواقع مشاجرات را در رقابت‌­های منطقه‌­ای افزایش می­‌دهد.

قطر چطور؟ این کشور به دلیل دادن پاسپورت به بازیکنان مهاجر مستعد برای افزایش شانس خود در جام جهانی و سایر مسابقات مورد انتقاد قرار گرفته است. سایر کشورها نیز در مورد رژیم شهروندی خود انعطاف­‌پذیر بوده­‌اند. برای مثال اخیراً مشخص شد که اکوادور از یک مدرک جعلی برای تضمین پاسپورت یک بازیکن کلمبیایی الاصل استفاده کرده است که باعث شد از این تیم سه امتیاز در راه‌یابی به مسابقات 2026 کسر شود.

تلاش‌های قطر در راستای تمرکز گسترده‌تر این کشور بر دیپلماسی مبتنی بر فوتبال است که شامل میزبانی جام جهانی امسال، مالکیت آن بر تیم فرانسوی پاری سن ژرمن و مالکیت بخشی از تیم پرتغالی اس سی براگا می‌شود. اما دلیل کمی وجود دارد که اعتقاد پیدا کنیم کشورهای دیگر نیز از این روند پیروی خواهند کرد. قابل ذکر است که مهاجران بیش از 70 درصد از جمعیت قطر را تشکیل می‌دهند. از این نظر تیم ملی قطر ساختار آن کشور را منعکس می‌کند، درست همان‌طور که قدرت­‌های استعماری سابق و ایالات‌متحده خود را کشورهای مهاجران تصور می‌­کنند و دارای ورزشکارانی هستند که در سراسر جهان متولد شده‌­اند. به‌هرحال اگر المعز علی در جام جهانی امسال گل بزند، احتمالاً هم در دوحه و هم در خارطوم تشویق خواهد شد.

این مقاله ترجمه مقاله‌ای به نام Who Represents the Country? A Short History of Foreign-Born Athletes in the World Cup که در سایت موسسه migration policy منتشر شده است.


[1] Almoez Ali

[2] Pedro Miguel

[3] Eileen Gu

[4] Bruno Massot

[5] Aljona Savchenko

[6] Alfredo Di Stéfano

[7] Ferenc Puskás

[8] Luis Monti

[9] منبع: تجزیه و تحلیل فهرست بازیکنان توسط نویسنده، Gijs van Campenhout و Jacco van Sterkenburgm

[10] Steve Mandanda

[11] Benjamin Mendy

[12] Paul Pogba

[13] Nabil Fekir

[14] Trevor Noah

[15] Daily Show

[16] Gérard Araud

[17] Rogers Brubaker

[18] Volksgeist

[19]Ayelet Shachar

[20] Adnan Januzaj

[21] Diego Costa

[22] Curaçao

[23] Suriname

[24] Georginio Wijnaldum

[25] Virgil van Dijk


به اشتراک بگذارید

دیدگاه ارسال کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *