خوبی هایمان به مهاجران افغانستانی دیده نمی شود!
«امیر هاشمی مقدم»، پژوهشگر حوزهی مهاجران، در تحلیلی برای انصاف نیوز در مقایسهی رفتار ایران با مهاجران افغانستانی با رفتار اخیر آمریکا با مهاجران نوشت:
یکی از خبرسازترین رفتارها و برنامههای دولت امریکا در روزهای گذشته، جداسازی کودکان مکزیکی از پدر و مادرشان است. با وجود گستردگی نهادهای حقوق بشری و سیاستمداران دیگر کشورها، دولت ترامپ بر رفتار خود پافشاری دارد؛ یکبار به نام خواستهی مردم امریکا و یکبار با استناد به انجیل این رفتارش را توجیه میکند. نزدیک به دو هزار و پانصد کودک تاکنون از پدر و مادرشان جدا شدهاند. گاهی حتی به مادران میگویند که فرزندانشان را برای حمام کردن برده و باز میگردانند؛ اما این فریبی بیش نیست. چه اینکه آنان را دیگر باز نمیگردانند. البته دیر یا زود این خبر در لابلای دیگر اخبار مهاجرتی امریکا گم شده و این کشور، همچنان بهعنوان بهشت مهاجران دیده خواهد شد.
در سوی دیگر، ایران را داریم؛ کشوری که خودش همچنان تا حد زیادی با فقر و توسعهنیافتگی دست به گریبان است؛ اما بیش از چهار دهه میزبان همسایگان افغانستانی شده و چند میلیون از آنها را در خود جای داده است. با آنکه رفتارهای سلیقهای برخی مسوولین و قانونهای بدون کارشناسی تصویبشده، زندگی مهاجران در ایران را با دشواریهای جدیای روبرو کرده، اما هرگز چنین رفتارهای غیراخلاقی در ایران رخ نمیدهد. مواردی بوده که در طرح بازداشت در خیابانهای شهر و بازگرداندن مهاجران غیرقانونی به افغانستان، پدر خانوادهای را به کشورش باز گرداندهاند که آن هم با واکنش تند چهرهها و گروههای ایرانی مدافع حقوق افغانستانیها روبرو شده است. اما اینکه به گونهای سیستماتیک فرزندان را از پدر و مادرانشان جدا کنند، هرگز در ایران رخ نداده و خوشبختانه به نظر نمیآید که هرگز جامه عمل به خود بپوشاند.
همچنین همین فرایند را میتوان دربارهی اعطای حق شهروندی امریکا یادآور شد که به کسانی تعلق میگیرد که در ارتش این کشور خدمت کنند. سالانه حدود ۹ هزار نفر از کشورهای گوناگون، بهویژه کشورهای فقیر از راه پیوستن به ارتش امریکا و جنگیدن برای این کشور در مناطق خطرناکی همچون افغانستان، عراق و… شهروندی این کشور را به دست میآورند. فرایند دادن شهروندی امریکا به اتباع دیگر کشورها سالیان درازی است که جریان دارد و همگان از آن آگاه هستند اما این را حق طبیعی امریکا میدانند.
همین فرایند را در سوی دیگر ماجرا، چند سال پیش در ایران دیدیم. یعنی کسانی که مهاجرت غیرقانونی به ایران کرده بودند، پس از شناسایی، دو راه پیش پایشان بود: یا به افغانستان باز گردند و یا در سوریه و علیه داعش جنگیده و سپس شهروندی ایران را برای خود و خانوادهشان به دست آورند. چه موجی منفی علیه ایران به راه افتاد برای همین ماجرا! تفاوت رفتار دولت ایران با دولت امریکا چه بود؟ چرا کسی به امریکا که سالهاست این کار را میکند خرده نمیگیرد؛ اما نوبت به ایران که میرسد همگان منتقد میشوند؟ البته این به معنای پشتیبانی از فرستادن افغانستانیها به سوریه نیست. نگارنده نیز مانند بسیاری از دیگر ایرانیان، به هزینههای بیش از حدی که ایران در سوریه، لبنان و فلسطین میپردازد انتقاد دارد اما بحث اینجا دربارهی رویکرد دوگانه به یک رفتار است: شهروندی امریکا دادن به کسانی که عضو ارتش این کشور شده و برای امریکا در مناطق خطرناک جنگ کنند؛ و کسانی که برای دریافت شهروندی ایران در سوریه میجنگند.
هرچند باید به این نکته اشاره کرد که مقایسهی وضعیت مهاجران در ایران با وضعیت مهاجران در اروپا و امریکا، اصولاً چندان منطقی هم نیست. یعنی باید شرایط مشابهی باشد تا بتوان مقایسه کرد. افغانستانیها در ایران بر پایهی گزارشهای رسمی، چیزی حدود سه میلیون نفرند. اگر در کشوری چنین جمعیتی از افغانستانیها باشد، آن وقت بهتر میشود مقایسه کرد. پاکستان شرایط تقریباً مشابهی دارد؛ رفتارشان هم کمابیش شبیه همین رفتار ما است. یک روش دیگر، مقایسهی جمعیت مهاجر مشابه است. مثلاً پس از درگیریهای داخلی در سوریه، حدود سه میلیون مهاجر سوری هم به ترکیه سرازیر شد. حساسیتها نسبت به این مهاجران سوری در ترکیه هم بالا گرفت و بارها برخوردهای خشن بینشان رخ داد. در یک مورد، شهروندان ازمیری به کمپ و چادرهای مهاجران حمله کرده و آسیب زیادی به آنها و وسایلشان رساندند. این در حالی است که تازه پنج-شش سال است پای مهاجران سوری به ترکیه باز شده و به این زودی کاسهی صبر ترکیهایها دارد لبریز میشود. حتی در همین ترکیه، گاهی میبینم گزارشهای خبری تهیه میشود از کارگران افغانستانی که جای کار کارگران ترکیهای را گرفتهاند.
نمونههای ترکیه و پاکستان نشان میدهد که ما در تحلیلهایمان همانگونه که به کشورهای اروپایی و قوانین پیشرفتهشان در این زمینه توجه داریم، به این نکته هم توجه داشته باشیم که در منطقهی ما، بهطور کلی شرایط متفاوت است، نه اینکه تنها ایران اینگونه باشد. هرچند باید شرایط را به سوی ایدهآلتر پیش ببریم. آنچه دربارهی مقایسهی برخی جنبههای زندگی مهاجران غیرقانونی در ایران و امریکا آمد، برای آن بود تا نشان دهد اگرچه از نظر شرایط مالی، سیاسی، امنیتی و… ایران و امریکا یا دیگر کشورهای غربی اصولاً مقایسهپذیر نیست، اما باز هم میبینیم که ایران در برخی موارد برخوردهایی به مراتب انسانیتر با مهاجران دارد؛ آن هم در حالیکه این جنبههای مثبت هرگز دیده نمیشود.
نگارنده پیش از این در صدها مقاله، یادداشت و گفتگوی رسانهای، به رفتارهایی که در ایران با مهاجران و پناهندگان افغانستان صورت میگیرد انتقاد کرده، کمپین راه انداخته و راه حل پیشنهاد داده است. اما یکسویه رفتن و نادیده گرفتن مزیتهایی که مهاجران در ایران دارند نیز، هم غیرمنصفانه است و هم در بازتولید چهرهی منفی از ایران مؤثر. بنابراین باید گاهی کفهی دیگر ترازو را نیز نشان داد.
اما به راستی چرا چنین چیزی رخ میدهد؟ به سخن دیگر، چرا همهی رفتارهای منفی ایران در برابر مهاجران دیده شده، اما رفتارهای مثبت دیده نمیشود؟ چرا بسیاری از رسانههای افغانستان همین که برخوردی ناشایست با یک شهروند افغانستانی در ایران رخ بدهد، تیتر اصلیشان را به آن رویداد اختصاص میدهند، اما حتی یک بار هم از مزیتهای ایران برای مهاجران افغانستانی سخن به میان نمیآورند؟
در کنار وابستگی مالی بسیاری از رسانههای افغانستان به کشورهای غربی، بیگمان یک دلیلش سیاست مبهم حاکمیت ما نسبت به افغانستانیها است. ما پس از چهار دهه از حضور این مهاجران، هنوز تکلیفمان را مشخص نکردهایم که در برابر آنها چه برنامهای داریم؟ اگر میخواهیمشان چه برنامهای داریم و اگر نمیخواهیمشان چه تصمیمی برایشان گرفتهایم؟ یا اگر بخشیشان را میخواهیم و بخشی را نه، کدام بخش را میخواهیم و بر پایهی چه معیارهایی؟
اینها تا چه زمان در ایران مهاجران خواهند بود؟ قوانین شهروندی ایران بسیار دشوار است و همین باعث میشود ما حتی نخبگان افغانستانی را هم نپذیریم. کسی که پدر و مادرش در ایران زندگی کرده و خودش اینجا به دنیا آمده و بزرگ شده را، همچنان بهعنوان مهاجر میبینیم. او در واقع یک ایرانی است که ما نمیخواهیم به هویتش اعتراف کنیم. شنیدن اخباری دربارهی وزیر، نمایندهی پارلمان یا شهردار فلان پایتخت کشور اروپایی شدن یک مهاجر هم، مایهی بازاندیشی در سیاستهایمان نمیشود.
ما نخبگان افغانستانی بسیاری داریم که در ایران به دنیا آمده و بزرگ میشوند؛ اما پس از آنکه از دانشگاههایمان دانشآموخته شدند، آنان را اخراج میکنیم. چنین چیزی در دنیا بی سابقه است که نخبهپروری کرده و سپس اخراجشان کنند.
برخی سخن از قوانین ضد مهاجران در ایران به میان میآورند؛ اما این ادعای نادرستی است. در ایران به جای اینکه بگوییم قوانینمان ضدمهاجران است، بهتر است بگوییم قوانینمان مبهم، برنامهریزی نشده و بدون پشتوانه اجرایی کافی است. به تعبیر محمدحسین جعفریان، سیاستهای ایران در قبال افغانستان «رنگین کمانی» است. همین سیاست دربارهی مهاجرین افغانستانی هم هست. یعنی در حالیکه هزینهی قابل توجهی برای مهاجرین افغانستانی میشود، اما نبود یک برنامهی منسجم در برابر آنها، فضا را همیشه علیه ایران منفی میسازد. این سخن یا ادعای نگارنده یا مسوولین ایرانی نیست، بلکه رییس دفتر کمیساریای عالی امور پناهندگان در ایران میگوید که ایران در این زمینه هزینهی قابل توجهی صرف میکند. کمیساریا تنها به مهاجران قانونی در ایران رسیدگی کرده و تازه چیزی کمتر از ۱۰% هزینههای آنان را میپردازد، بقیه توسط دولت ایران پرداخت میشود. اما نبود برنامهریزی باعث شده که یک نگاه و در واقع شایعهی نادرست در بین افغانستانیها وجود داشته باشد که کمیساریا بودجهی زیادی برای مهاجرین و پناهندگان افغانستانی به ایران میپردازد، در حالیکه ایران آن را برای خودش بر میدارد!
همچنانکه گاهی رفتارها یا سخنان افرادی، به پای کشور و همهی ایرانیان نوشته میشود. برای نمونه، در پروندهی بهاره، دختر بچهی افغانستانی که به او در خمینیشهر تجاوز شد، موج انتقادات و پیامهای همدلانهی ایرانیان به سوی خانوادهی دختر روانه شد. اما مادرش میگوید پلیس به آنها گفته پیگیری میکنیم، ولی متهم قطعاً ایرانی نبوده و افغانستانی بوده. بعد هم میبینیم نمایندهی خمینیشهر در مجلس، آن سخنان شرمآور دربارهی این رویداد را بر زبان آورده و وقتی با واکنش منفی ایرانیان روبرو میشود، تلاش میکند با سخنان شرمآورتری، کار خود را توجیه کند. این جزو همان بیبرنامگیها است. در پروندهی ستایش هم شاهد قاطعیت نظام قضایی با متهم بودیم و اتفاقاً بازتاب خوبی هم در میان افغانستانیها داشت. اما چنین سخنان بیپایه و غیرمنطقی، اثر آن جدیتها را از بین میبرد.
نمونهای دیگر از این بیبرنامگی ایران را میتوان در همین رویداد دختربچهی افغانستانی دید. در خبرها آمده که بهاره، هشت خواهر و برادر دیگر دارد. یعنی ۹ فرزند هستند. جدا از اینکه وقتی یک خانوادهای ۹ فرزند داشته باشد، توجه و رسیدگیاش به فرزندان هم کم شده و ممکن است برایشان حادثه پیش آید، این نشان از بیبرنامگی ایران در این زمینه هم هست. بسیاری از خانوادههای مهاجر افغانستانی دیگر هم اینگونهاند که بر پایهی برداشتهای دینی و سنتی، از بارداریهای پی در پی پیشگیری نمیکنند. این هم برای خودشان که به سختی هزینههای زندگی را به دست میآورند دردسرساز است، هم برای ایران که باید هزینههایی همچون آموزش رایگان این کودکان در مدارس را فراهم کرده یا تاوان سرپرستی نادرست کودکان (در رویدادهایی همچون تجاوز به بهاره) را بدهد.
هر کشوری میتواند قوانین منطقی برای مهاجران بگذارد. همین دو سال پیش که موج مهاجرتها به اروپا گسترده بود، بسیاری از مقامها و حتی روشنفکران خواستار تدوین قوانین برای این افراد، پس از اقامتشان در کشورهای اروپایی شدند. حتی روشنفکری همچون اسلاوی ژیژک هم ضمن پشتیبانی از پذیرش مهاجران، گفته بود باید برخی موارد همچون ممانعت از کاربرد روبنده توسط زنان که مخالف ارزشهای اروپایی است، به مهاجران تفهیم شود. ایران هم باید یک برنامهریزی منسجم داشته باشد در این زمینه. اینکه چشمانتظار بیرون رفتن این افراد از کشورمان باشیم، بهواسطهی پیشبینی ناپذیر بودن پایان شرایط بحرانی افغانستان، عقلانی نیست. همچنانکه بیرون راندن اجباری این افراد هم نه تنها عقلانی و عملی نیست، بلکه انسانی و اخلاقی هم نیست. باید بالاخره این سیاست رنگین کمانی را کنار گذاشت.
بنابراین میبینیم نگاهی منفی و انتقاداتی – گاه غیرمنطقی و غیرمنصفانه – به رفتارهای ایران در برابر مهاجران افغانستانی وجود دارد که نخستین پیامدهایش برای خود ایران است؛ کشوری که هزینههای بسیار در این زمینه کرده، اما آنچه درو میکند یکسره نگاه منفی و نادیده گرفتن خوبیها است. ایران نیازمند یک برنامهریزی پایهای و سپس نظام تصمیمگیری و قانونگذاری جدی در این باره، و از آن مهمتر، پشتوانهی اجرایی قوی و پیشگیری از رفتارها و سخنان سلیقهای است. ایران میتواند برای پذیرش مهاجر یا دادن شهروندی، شرایط دقیق و سختگیرانه اعلام کند. مثلاً نخبگان دانشگاهی، کارشناسان و متخصصان برخی حوزههای دانش، مخترعان کالاهای ارزشمند، قهرمانان ورزشی و… را از کشورهای دیگر جذب کند. در کنار آن میتواند برای برخی گروههای دیگر، شرط خدمت در ارتش با شرایط ویژه (همچون آنچه امریکا انجام میدهد) را در نظر بگیرد و با جدیت آن را دنبال کند. وگرنه بر پایهی رفتارهای سلیقهای، در بر همین پاشنه میچرخد و همهی خوبیها نادیده، و بدیهای کوچک شاخ و برگ مییابد.
*این نوشته پیشتر در انصاف نیوز منتشر شده است.