گزارش مشروح نشست اقتصاد آموزش عالی ایران و ظرفیت جذب دانشجویان بین الملل
در ابتدا مجری برنامه به تشریح ماموریت انجمن دیاران و چرایی ورود این انجمن به موضوع ظرفیت جذب دانشجویان بینالملل پرداخت و با مروری بر وضعیت بازار دانشجویان بینالملل در سطح جهان و منطقه، اشاره ای به تناقضات آماری در مورد تعداد دانشجویان بینالملل مشغول به تحصیل در ایران نمود و در راستای شفافسازی این تناقضات، سوالاتی را به شرح زیر مطرح نمود که به نوعی آغازگر مباحثه مهمانان برنامه بودند:
1- منشا اختلاف آمارهای اعلام شده در مورد تعداد دانشجویان بینالملل توسط سازمان امور دانشجویان و موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی چیست؟
2- آیا محصلین جامعه المصطفی قم دانشجو هستند یا طلبه دینی؟ آیا باید تعداد آنان را در تعداد دانشجویان بینالملل ایران لحاظ کرد؟
3- آیا دانشجویان مهاجر افغانستانی که در ایران متولدشدهاند و در ایران درس خواندهاند و بخش مهمی از دانشجویان بینالمللی ایران را تشکیل دهند، به واقع و بنابر تعاریف جهانی دانشجوی بینالمللی محسوب میشوند؟
سپس صالح رشید حاجی خواجه لو به ارایه سخنرانی خود با موضوع “بررسی پدیده صندلیهای خالی در دانشگاهها و ظرفیت جذب دانشجویان بینالملل” پرداخت. بر اساس نظر ایشان وجود صندلیهای خالی بسیار در دانشگاهها و هدف قرار دادن پر کردن این صندلیها توسط دانشجویان بینالملل امری واقع بینانه نیست و سیاستگذاری نباید در این حوزه معطوف به پر کردن صندلیهای خالی باشد.
رشید حاجی خواجه لو اظهار داشت: “بررسی پدیده صندلیهای خالی بر اساس سه آمار تعداد ثبت نامیها در کنکور، تعداد قبولشدگان در کنکور و تعداد ثبت نامکنندگان در دانشگاهها امکانپذیر است. این آمارها نشان میدهد که بیشترین میزان صندلیهای خالی در مقطع کارشناسی و در گروههای آزمایشی علوم انسانی و فنی مهندسی است. آمارها نشان میدهد در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا علیرغم کاهش ثبت نامکنندگان در کنکور، تعداد پذیرفتهشدگان و ثبت نامکنندگان در دانشگاه روند صعودی داشته است. بنابراین می توان گفت در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا با پدیده “صندلی خالی” مواجه نیستیم.”
رشید حاجی خواجه لو مطرح نمود که:” ما باید بینیم با توجه به شاخصهای موجود آیا اصولا با پدیده صندلی خالی مواجه هستیم یا نه؟ مثلا نسبت دانشجو به استاد در دانشگاههای وزارت علوم 22، در وزارت بهداشت 11 و در دانشگاههای غیردولتی 50 میباشد. استاندارد جهانی در این مورد بین 13 تا 16 متغیر است. ما در گذشته آمدیم مثلا در دانشگاهی رشتهای که 20 نفر ظرفیت داشته است را 40 نفر در آن ثبت نام کردیم. حال که تعداد دانشجوهای ثبت نام شده به 20 نفر استاندارد رسیده است میگوییم این رشته 20 نفر ظرفیت خالی دارد. در واقع از اول نباید اجازه ثبت نام این تعداد دانشجو را در گذشته در این رشتهها میدادیم. البته باید توجه کنیم که صندلیهای خالی موجود در دوره کارشناسی مربوط به دانشگاههای غیرانتفاعی و علمی کاربردی است که این دانشگاه ها نیز در گذشته به صورت غیرهدفمند و تنها برای تامین منابع مالیشان اقدام به ایجاد ظرفیت و پذیرش دانشجوکرده بودند. هم اکنون که امکان جذب دانشجو در سطح قبل وجود ندارد این شرایط را به عنوان “صندلی خالی” نام میگذارند. در حالی که به نظر من اصلا این پدیده صندلی خالی وجود ندارد و از اول نیز واقعیت نداشته است. با توجه به این مباحث سیاستگذاری جذب دانشجویان بین المللی برای پر کردن صندلیهای خالی عملا غیر ممکن است چون این صندلیها عمدتا در دانشگاههای بسیار کم کیفیت و در مقطع کارشناسی یافت میشوند که مناسب دانشجویان بینالمللی نیستند.”
در ادامه ایشان به ارائه راهکار در مورد چگونگی افزایش جذب دانشجویان بینالملل پرداخت که بر اساس آن ایران در بحث جذب دانشجویان بینالملل به جای بحث در مورد صندلیهای خالی باید بر روی رشتههایی که مرجعیت علمی دارد تمرکز نماید و در رشتههایی دانشجو جذب کند که حرف نویی در سطح جهان برای گفتن دارد. رشته هایی که ایران در آنها مرجعیت علمی دارد عبارتند از علوم هستهای، علوم فضایی، فناوری نانو، علوم پزشکی، علوم دفاعی، علوم دریایی، علوم کشاورزی و علوم هوایی. این رشتهها مزیت رقابتی کشور در منطقه هستند اما دانشجویانی که در دانشگاههای ایران جذب میشوند در این رشتهها جذب نمیشوند. ایران برای آنکه به مرجعیت علمی دست پیدا کنیم باید سایر مسایل حوزه دانشجویان بینالملل را نیز حل کنیم که آنها عبارتند از: ضعف مرجعیت آموزشی، پژوهشی و فناوری دانشگاهها و پژوهشگاهها در سطوح منطقهای و بینالمللی، شرایط و زیرساختهای اجتماعی و فرهنگی نامناسب در کشور، مسایل و نگرانیهای سیاسی – امنیتی، بروکراسی سنگین و پیچیده اداری در جذب دانشجویان، ضعف در شاخصها و سازوکارهای بینالمللی شدن دانشگاهها، ضعف در آشنایی و استفاده از زبان بینالمللی در دانشگاهها، ضعف مدیریتی در سطح کلان آموزش عالی، اختیارات و امکانات ناکافی اداری و مالی اعضای هیئت علمی در جذب دانشجویان بینالمللی و شرایط نامناسب اقتصادی کشور برای اشتغال دانشجویان خارجی. بر اساس نظر ایشان اگر دو مورد ضعف مرجعیت و اختیارات و امکانات ناکافی دانشگاهها و اعضای هیئت علمی در جذب دانشجویان حل شود سایر مسایل نیز به تدریج حل خواهد شد.
دکتر یعقوب انتظاری در ادامه این برنامه به بیان نظراتش پرداخت. او معتقد بود که “صندلی خالی” یک تعریف سیاسی است. ما باید در ابتدا پاسخ دهیم که آیا اصولا قبلا صندلی ایجاد کرده بودیم که هم اکنون خالی مانده باشد؟ ایشان ادامه داد ما قبلا صندلی ایجاد نکرده بودیم بلکه 2،3 نفر بر روی یک صندلی مینشستند. برای تعریف صندلی باید نسبت اعضای هیئت علمی به دانشجو را مشخص کنیم باید فضاهای آموزشی، کمک آموزشی و آزمایشگاهی استاندارد برای یک صندلی را تعریف کنیم. وقتی ما استانداری برای یک صندلی نداریم چگونه میتوانیم از پدیده “صندلی خالی” صحبت کنیم.
ایشان در ادامه افزودند که بحث جذب دانشجویان بینالملل به این سادگی نیست که فقط با توجه به وجود صندلیهای خالی یا مرجعیت علمی کشور قابل تحقق باشد. من تلاش کردم یک نظریه برای تقاضای بینالمللی برای آموزش عالی ارایه بدهم که جوابگوی سوالات مربوط به این حوزه خواهد بود. نام این نظریه “مطلوبیت زیست بوم” است. دو تحول عمده در جهان اتفاق افتاده و در حال شدت گرفتن است 1- ظهور اقتصاد دانش که بر اثر آن اهمیت منابع انسانی در توسعه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی افزایش پیدا میکند. 2- جهانی شدن سریع و فراگیر. این دو پدیده نوظهور در کنار یکدیگر موجب افزایش جریان بینالمللی عوامل تولید میشود که نخبگان و نیروی انسانی بخشی از این عوامل تولید هستند. بر اثر این فرآیند جابهجایی مردم و بالتبع آن دانشجویان در سطح جهان افزایش پیدا کرده است.
سوال اساسی که انتظاری در پی پاسخ به آن بود این است که این دانشجویان چه کشورهایی را به عنوان مقصد انتخاب میکنند برای پاسخ به این سوال باید به تراز تجاری آموزش عالی توجه کنیم. تراز تجاری از تفاضل تعداد دانشجویان ورودی به دانشجویان خروجی از آن کشور به دست میآید. طبق آمارهای بینالمللی در تراز تجاری ایالات متحده آمریکا رتبه اول تراز مثبت قرار دارد و پس از آن انگلستان ، استرالیا و روسیه قرار دارند. ایران از این لحاظ تراز منفی دارد به طور مثال در سال 2015 ایران 13000 دانشجوی بین الملی داشته است در حالی که 50000 دانشجوی ایرانی در آن زمان در خارج از کشور تحصیلاند و این یعنی تراز منفی 37000.
او برای تکمیل بحث اشاره کرد: “در این سالها تغییراتی در الگوی جابهجایی دانشجویان رخ داده است. پس از جنگ جهانی دوم و دهههای 60 و 70 میلادی جریان دانشجو از کشورهای در حال توسعه به سمت کشورهای توسعه یافته بود. اما از دهه 90 میلادی بدینسو به تدریج الگویی ظهور پیدا میکند که در آن بعضی از کشورهای در حال توسعه نیز به مقصدی جذاب برای دانشجویان بینالملل تبدیل میشوند مانند مالزی، سنگاپور، هند و چین. دلیل این اتفاق را باید در بهبود شرایط اقتصادی کشورهای در حال توسعه و استانداردسازی قوانین و ایجاد فرصتهای رشد و توسعه فردی در این کشورها جستجو کرد. این عوامل باعث شده است که رقابتپذیری این کشورها در حوزههای مختلف افزایش پیدا کند.
در حال حاضر برای جذب دانشجو یا عرضه خدمات آموزش عالی سه رویکرد وجود دارد 1- دانشجو به مثابه مشتری: هدف این رویکرد کسب درآمد در کوتاهمدت است و آموزش عالی در آن به مثابه صنعت میباشد. 2- دانشجو به مثابه سرمایه انسانی و نیروی کار آینده کشور مقصد: هدف این رویکرد، رشد و توسعه اقتصادی بلندمدت کشور مقصد جذب دانشجو است 3- دانشجو به مثابه سفیر فرهنگ و ایدئولوژی: هدف در این رویکرد تبلیغ ایدئولوژی و فرهنگ کشور مقصد در کشور فرستنده از طریق دانشجویان پذیرفته شده است.”
دکتر انتظاری افزود: “باید توجه کرد به علت تغییر الگوی جذب دانشجویان بینالمللی رقابت در این حوزه بسیار افزایش پیدا کرده است. حال باید پاسخ داد که چه عواملی تقاضا برای آموزش عالی را در یک کشور ایجاد میکنند؟ شرایط لازم برای پذیرش دانشجویان بینالمللی چه هستند؟ این سوالات با نظریه “مطلوبیت زیست بوم” پاسخ داده میشود که مبتنی بر نظریه تقاضای آموزش عالی و نظریه مهاجرت استعدادها یا نخبگان است. این دو نظریه بر انتخاب عقلایی افراد مبتنی است و با استفاده از مدلهای هزینه فایده تقاضای آموزش عالی و مهاجرت نیروهای انسانی را مدلسازی و تحلیل کردهاند. در این مورد به عوامل رانش کشور مبدا و عوامل کشش کشور مقصد برای جذب دانشجویان و نخبگان بایستی توجه کرد.”
بر اساس نظریه مطلوبیت زیست بوم ما دو زیست بوم داریم یک زیست بوم کشور مبدا است که برای دانشجو زیست بوم نامطلوبی است و دیگری زیست بوم کشور مقصد است که زیست بوم مطلوب است. پژوهشها نشان میدهد دانشجو وقتی قصد ادامه تحصیل در خارج از کشور را دارد پیش از توجه به شهریه یا سطح علمی آن کشور پارامترهای دیگری را مد نظر قرار میدهند. شاخصههای شناسایی زیست بوم مطلوب 5 مولفه اصلی هستند که تحت عناوین زیست بوم برای زندگی دانشجویی و پس از آن، زیست بوم برای تحصیل، زیست بوم برای کار، چگونگی سازگاری و همراهی این زیست بومها با قوانین و مقررات جهانی و نهایتا تعاملات و ارتباطاتی که این زیست بومها در عرصه جهانی دارا هستند. طبق این نظر یک دانشجو هنگامی که برای تحصیل به خارج از کشور میرود این زیست بومها را بر اساس مطلوبیت خود ارزیابی میکند و به کشوری میرود که بیشترین مطلوبیت را به دست آورد.
سوال این است آیا ایران ما زیست بوم مطلوب برای زندگی، کار و تحصیل هست؟ آیا ایران ما با قوانین و مقررات جهانی سازگار هست و همراهی میکند؟ آیا ایران ما تعاملات و ارتباطات بینالمللی دارد و پتانسیل آن را در کوتاهمدت دارد؟ پاسخ به این سوالات نشان میدهد که ایران وضعیت مطلوبی در این مولفهها ندارد بنابراین نمیتواند در جذب دانشجویان بینالمللی موفق باشد. کشوری که با رانش شدید دانشجویان و نخبگان خود مواجه است نمیتواند مقصد یا زیست بوم خوبی برای جذب دانشجویان بینالمللی باشد. بنابراین سیاستگذاران اگر میخواهند دانشجوی بینالمللی جذب کنند باید زیست بوم مناسبی را بر اساس مولفههای ذکر شده برای جوانان ایران و جهان در کشور تدارک ببینند.
در پایان این جلسه نظرات هر یک از سخنرانان در معرض سوالات حضار قرار گرفت و آنان به پاسخ این سوالات پرداختند.