بحران مهاجرتی اروپا به روایت یک دیلماج
انجمن دیاران با همکاری انجمن انسان شناسی ایران برگزار میکند:
بحران مهاجرتی اروپا به روایت یک دیلماج
با حضور
آرش اسکویی؛ مترجم پناهجویان در آلمان
حسین میرزایی؛ هیات علمی انسانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی
روایتی از آرش اسکویی از تجربهی مترجم پناهنجویان شدن در آلمان:
من از سال ۲۰۱۰ برای تحصیل به آلمان رفتم و سال ۲۰۱۴ طی یک اتفاق وارد این پروسه شدم چون کلا در آلمان شما اگر بخواهید یک ساختمان را رنگ بکنید یعنی کارهای خیلی ساده و پایین باید حتما دروهای در آن زمینه ببینید. یک دوره دو ساله تا سه ساله برای هر کاری باید ببینید. یکی از دوستان من گفت که در اردینگ آلمان در جنوب آلمان وضعیت بحرانی پیش آمده، تعداد زیادی پناهجو از سوریه، افغانستان و کمابیش از ایران آمدهاند و نیاز به نیرو و مترجم دارند. من دوره دیده و قسمخورده نبودم. فقط در دفتر دوست عمویم کار ترجمه میکردم اما بیشتر برای کسانی که از ایران برای نمایشگاه میآمدند و بروشور یا چیزهایی به این شکل را میخواستند ترجمه بکنند. یک روز قرار گذاشتیم و به نورنبرگ رفتیم که من مدارکم را بدهم، باید به اداره بامف میرفتم؛ اداره مهاجرت آلمان که تحت نظر ارتش آلمان است. یک ساختمان قدیمی و خیلی شلوغ و درهم و برهم بود یعنی وضعیت بحرانی کاملا قابل لمس بود. برخورد خیلی تندی کردند که حرفهایی که اینجا میشنوید و چیزهایی که میبینید نباید از اینجا بیرون برود. در آلمان همچین صحبتهایی برای هم غیرقابل تصور بود. من با دوستم صحبت کردم و گفت که مشکلی نیست، اینطور با همه صحبت میکنند که دیسیپلین کارهای بوروکراتیک رعایت بشود. قرارداد را امضا کردیم، ما را به اردینگ بردند. وارد آن محوطه شدیم، خیلی دردناک بود، خیلی محوطه کثیف و قدیمی بود. بوی بدی میآمد. چادر زده بودند و جاهایی که مرتبتر بود، کانکس بود. خیلیها همان لحظه میرسیدند یعنی کامل خیس بودند. برای من که اولینبار همچین صحنههایی میدیدم، خیلی درک این قضیه و همزادپنداری برایم سخت بود. در واقع شوک شده بودم. دو روز شروع کردیم. آخر هفته بود. آنجا به ما کمپ میدادند که بخوابیم و غذا. من وقتی برگشتم چون دانشگاه داشتم و این کار به نظرم خیلی سخت بود و گفته بودند باید واکسنی بزنید و من خیلی ترسیده بودم چون میگفتند بیماریهای مختلف میآید و شما ممکن است بگیرید. اولش گفتم من نمیآییم تا ترم تمام بشود و میخواستم تحقیق بکنم و اطلاعات بدست بیاورم از دوستم که رفته ببینم واقعا داستان چیست. آپریل ۲۰۱۵ هی به تلفن من زنگ میزدند که هر جور شده بیا. ما هزینه بنزین، اقامت و نهار و شامتان را میدهیم. مثل اینکه واقعا بحران مهاجرتی اتفاق افتاده بود… من اصلا به عنوان دانشجو اجازه کار نداشتم یعنی ۱۲۰ روز تمام وقت و ۲۴۰ روز پارهوقت به عنوان دانشجو اجازه کار دارید. من این را مطرح کردم، گفتند همه چیز تدارک دیده شده، میروید در اداره مربوطه و یک مهر میزنند و میتوانید به عنوان یک شغل آزاد هر چقدر که بخواهید کار کنید. چیزی که در آلمان غیرقابل تصور است.
زمان: شنبه 6 مهرماه 1398، ساعت 17 تا 19
مکان: تهران، بزرگراه جلال آل احمد، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، طبقه اول، سالن کنفرانس انجمن انسانشناسی ایران
حضور برای همه آزاد و رایگان است.