سهراب شهید ثالث، فیلمساز مهاجر
قمر تکاوران
سهراب شهید ثالث (1323-1377) کارگردان، فیلمنامه نویس، مترجم و تدوینگر سینما است. او که در مدرسه پروفسور کراس وین رشته سینما خوانده است را یکی از آغازگران موج نوی سینمای ایران میدانند و حتی به گفته امیر نادری پدر سینمای مدرن ایران. شهید ثالث بعد از تحصیل برای ساخت فیلم به ایران برمیگردد و تا سال 1353 در ایران فیلم میسازد. او مستندهایی در ایران ساخت و قصد داشت فیلمی در مورد یتیمخانه بسازد که با مخالفت مسئولان وقت روبرو شد. شهید ثالث به خاطر رئالیسم انتقادی فیلمهایش خوشایند مسئولان نبود. حتی این مساله بعدها در آلمان نیز او را رها نکرد. یک اتفاق ساده (1352) و طبیعت بیجان (1353) حاصل کار او در این دوره در ایران بود که برنده جوایز بینالمللی شدند.
شهید ثالث سال 1353 ایران را به مقصد آلمان ترک کرد و سپس شروع به ساخت فیلم در آلمان کرد. او مستندهایی برای رسانههای آلمانی ساخت و گفته میشود فیلم در غربت (1354)، او را به کارگردانی در سطح جهانی تبدیل کرد. در غربت جایزه فیپرشی را از انجمن منتقدان گرفت. این فیلم، اولین فیلم سهراب شهید ثالث پس از مهاجرت است که به شکل مستقیم به مساله مهاجران میپردازد و او را به طور مشخص به فیلمساز مهاجر تبدیل میکند؛ کسی که هم خود مهاجر است و هم در مورد مهاجران فیلم میسازد. شهید ثالث در فیلم در غربت، زندگی کارگران ترک مهاجر در آلمان را روایت میکند اما شخصیت اصلی داستان را یک ایرانی یعنی پرویز صیاد بازی میکند و گفته میشود این فیلم تنهای میزند به وضعیت خود شهید ثالث و بیارتباط به شرایط خود او نیست. انگار او میخواهد خودش را روایت کند.
شهیدثالث در آلمان با خانم نقشهکشی به نام هلگا هوزر آشنا میشود، رابطه عاطفی بین آنها شکل میگیرد و فیلمنامه چند فیلمش را با همکاری خانم هوزر مینویسد، از جمله: در غربت و زمان بلوغ (1355). بدبینی همیشه همراه شهیدثالث بود و احساس میکرد شرایط برای کارش مناسب نیست؛ چه در ایران و چه در آلمان. این بدبینی تا جایی بود که هلگا هوزر سالها بعد در مصاحبهای میگوید: “او مرا آنقدر [از دنیای فیلمسازیاش] دور نگاه میداشت که بیشتر وقتها نمیدانستم او کجاست. وقتی از ملاقات یا سفری بازمیگشت، چندان توضیحی نمیداد. فقط در مورد چیزهایی حرف میزد که انجام شده بودند. یا وقتی کسی نمیخواست روی یک فیلم سرمایهگذاری کند، در مورد این موضوع مفصل حرف میزد، عصبانی و دلخور میشد”. [1] به خاطر اینکه نمیتوانست حتی به هوزر هم اعتماد کند، بعدها رابطهاش را با او قطع کرد و هوزر میگوید: فکر میکرد من برای ساواک کار میکنم.
جامعه آلمان آن زمان، چندان پذیرای مهاجران نبود. اداره مهاجرت آلمان چندبار به شهید ثالث تذکر داده بود و در پاسپورت او نوشته شده بود: “اجازه اقامت مساوی با اجازه کار نیست” اما او، خود را جزیی از فرهنگ فیلمسازی آلمان میدانست و در نامهای نوشت: “و حالا قبل از این که نامهام را شروع کنم مینویسم که نمیتوانید از دست من خلاص شوید، چون من به مسکو نخواهم رفت[2]! نه تنها چون در آنجا کسی من را نمیخواهد بل به این دلیل که به عنوان کارگردان، تاکنون پنج فیلم در آلمان تولید کردهام و در ساختار فرهنگی این کشور نقش داشتهام و بخشی از فرهنگ فیلمسازی آن به حساب میآیم، حتی اگر شما آقایان بهتر میدانید که دهانم را ببندم و پای خودم را از مسایل داخلی بیرون بکشم یا از دید شما تبعهی اینجا نباشم! این را به عنوان مقدمهی نامهی من بپذیرید”.[3]
مهاجران حتی برای گرفتن خانه هم در آلمان آن زمان، مشکل داشتند. فرشید زاهدی، دوست شهیدثالث با تاکید به این مساله میگوید: “سهراب وقتی از خواب بلند میشد، مدام مینوشت. بعد با شرکتهای مختلف تماس میگرفت که این کارها را عملی کند. مثلا نامههایی از این شرکتها وجود دارد که در آن نوشته شده بله با آقای ثالث ما در گفتوگو هستیم، به خاطر این که میخواهیم این فیلم را بسازیم. بعد او با این نوشته میرفته ادارۀ کار، از ادارۀ کار اجازه میگرفت و بعد میرفت ادارۀ اقامت. یعنی فاجعه بود. جامعۀ آن زمانِ آلمان، یعنی هم جامعۀ هنری و هم غیرهنری، هم روشنفکران و هم غیرروشنفکران، پذیرا نبود. واقعیت این است که سهراب [حتی] برای گرفتن خانه مشکل داشت، چون یک خارجی بود”.[4]
سهراب شهیدثالث مدتی هم به چکسلواکی میرود و در آنجا فیلم میسازد. او چند سال قبل از مرگش به آمریکا رفت اما دیگر در آنجا فیلمی نساخت. او به خاطر عود کردن سرطان در سال 1377 در شیکاگو درگذشت.
مستندی هم در مورد زندگی سهراب شهید ثالث ساخته شده است. این فیلم که سفر سهراب نام دارد را امید عبدالهی در سال 1397 ساخته است. سفر سهراب در مرکز گسترش سینمای هنر و تجربه تولید شده است و در دهمین جشنواره بینالمللی مستند ایران ،سینما حقیقت، اکران شد و به عنوان یکی از نامزدهای دریافت تندیس بهترین فیلم در این جشنواره معرفی شد. این فیلم به یکی از مهمترین مقطعهای زندگی شهید ثالث میپردازد یعنی سالهایی که او فیلمهای یک اتفاق ساده و طبیعت بیجان را ساخته است. امیر نادری به مناسبت ساخته شدن مستند سفر سهراب پیامی منتشر کرد و در مورد این فیلم گفت: “فیلم «سفر سهراب» حال مرا عجیب دگرگون کرد. از صحنه هایی که شهید ثالث راحت صحبت می کرد و نوع نگاهی که به زندگی، به مرگ، به هستی، به رفتن و ماندن داشت، لذت بردم و چقدر تصاویر آرشیوی خوبی در فیلم وجود دارد که در آنها شهید ثالث درباره شیوه کار و طرز فکرش حرف می زند. به عقیده من سهراب شهید ثالث اصلاً نمرده است”. [5]
[1] سهراب شهید ثالث از زبان معشوق؛ آدمی مغرور و غمگین، مصاحبه بهرنگ صمصامی با هلگا هوزر، ترجمه امید رضایی، متن کامل مصاحبه را از اینجا بخوانید:
[2] به گفته مریم پالیزبان، اینجا شهید ثالث به این سخن فریتز سرن نویسنده مشهور سوییسی اشاره دارد که در بیوگرافیاش به نام مارس نوشته است: “اینجا اگر کسی به چیزی ایراد بگیرد و نقد کند به او گفته میشود که اگر نمیتوانی خودت را تطبیق بدهی، بهتر است به مسکو بروی!”
[3] شکایتنامه سهراب شهید ثالث، مریم پالیزبان:
[4] نگاهی به سینمای سهراب شهیدثالث؛ بیمرزی ملال، ناصر صفاریان:
[5] امیرنادری: سهراب شهیدثالث اصلا نمرده است، متن پیام امیر نادری به مناسبت انتشار مستند زندگی سهراب شهیدثالث: