سرنوشت هويتي فرزندان مادر ايراني-پدر غيرايراني در بوته نقد


در اسفند ماه سال گذشته پايگاه خبري تحليلي عيارآنلاين در دانشگاه تربیت مدرس نشستي تخصصي برگزار كرد و به ابعاد مختلف موضوع هويت و تابعيت فرزندان حاصل از ازدواج زنان ايراني با مردان غيرايراني پرداخت. در اين نشست رضا شيران خراساني (نماينده مردم مشهد در مجلس شوراي اسلامي), حجت الاسلام سلكي (مدير کل سابق دفتر حقوقي و امور مجلس جامعه‌المصطفي العالميه), خانم ميرمالك (مدیرکل دفتر امور حمایتی و توانمند سازی وزارت تعاون, كار و رفاه اجتماعي), رسول صادقي (استاد جمعيت شناسي دانشگاه تهران) و حقيقت طلب (مدير پژوهش هاي انجمن دياران) به بررسي ابعاد مختلف مسئله پرداختند.

پياده شده اين نشست را در ادامه مي خوانيد:

سير تاريخي اعطاي تابعيت به فرزندان حاصل از ازدواج زنان ايراني با مردان غيرايراني

مجری:

خدمت مهمانان عزیز خیر مقدم می‏گویم و بابت اینکه دعوت ما را پذیرفتید، تشکر می­کنم. انشاالله بتوانیم برنامه خوبی را داشته باشیم و از نظرات عزیزان استفاده کنیم. در ابتدا من به طور خلاصه طرح بحث می­کنم.

موضوع بحث ما بی‏هویتی فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایران با مردان غیر ایرانی است. واقعیت این است که اگر یک مرد ایرانی با یک زن خارجی ازدواج کند فرزند حاصل از ازدواج آنها در هر جایی از دنیا که متولد شود، می‏تواند شناسنامه ایرانی دریافت کند و تابعه ایران باشد. اما اگر یک زن ایرانی با یک مرد خارجی ازدواج کند حتی اگر فرزندشان داخل ایران هم به دنیا بیاید فاقد شناسنامه و تابعیت ایران خواهد بود.

مواد 976 تا 991 قانون مدنی شامل قوانین مربوط به تابعیت ایرانی است. براین اساس ماده 976 تبعه ایران را در 7 بند تعریف می‏کند. بند 3 (بند 1 و 2 تقریبا مرسوم است) می‏گوید: کسانی که در ایران متولد شدند و پدر و مادر آنها نامعلوم باشد تبعه ایران محسوب می‏شوند. بند 4 تصریح دارد کسانی که پدر و مادرشان خارجی است ولی یکی از آنها در ایران متولد شده باشد باز هم فرزندشان تبعه ایران محسوب می‏شود. اما بند 5 که به همین موضوع فرزند مادران ایرانی اختصاص دارد اشاره می­کند، این فرزندان فقط زمانی که به 18 سال برسند و تا 1 سال بعد از آن سن، ادعای درخواست تابعیت ایران را کنند، برایشان تابعیت صادر می‏شود. بند 6 بیان می­کند: هر زن تبعه خارج که شوهرش ایرانی باشد.

طبق آئین‏نامه هیات وزیران مصوب سال 1345، در بحث ثبت ازدواج زن ایرانی با مرد غیر ایرانی دو مساله را مهم دانسته است که یکی نکاح مسلمه با غیر مسلم است که جایز نیست و حتما باید رعایت شود. در صورتی هم که منع شرعی نداشته باشد باید از طرف دولت برای این امر اجازه صادر شود.

براین اساس طبق آیین­نامه مذکور روال تقریبا طولانی و سختی را برای ثبت این ازدواج ها و دریافت پروانه زناشویی برای زنان ایرانی در موارد ازدواج با مرد خارجی درنظر گرفته شده است. نتیجه این روند هم انجام ازدواج­هایی بدون ثبت در کشور است که فرزندان حاصل از این ازدواج‏ها هم نمی‏توانند تابعیت و هویتی داشته باشند. این مساله به لحاظ امنیتی مشکلاتی را پیش می‏آورد. زیرا نه این ازدواج‏ها برای حاکمیت شفاف است نه فرزندان آنها به صورت رسمی هویت دارند.

محرومیت فرزندان حاصل از این ازدواج‏ها از انواع و اقسام خدمات بهداشتی، درمانی، بیمه، بانکی و تحصیلی و همه این‏ها از جمله مشکلات است. در برخی موارد همسران این زنان به لحاظ قانونی نمی­توانند در ایران زندگی کنند، بنابراین این خانواده­ها بدون سرپرست هستند و با فقر دست و پنجه نرم می­کنند. از طرفی به صورت رسمی از طرف نهادهای حمایتی هم نمی‏توانیم به آنها کمک کنیم.

سیر تاریخی که در دهه‏های مختلف در مورد این مساله داشتیم را می‏توان به چند قسمت تقسیم کرد:

در دهه 60 اگر پروانه زناشویی از طرف دولت صادر شده بود، والدین می­توانستند شناسنامه ایرانی به نام پدر برای فرزندانشان دریافت کنند. اگر پروانه زناشویی نمی­بود، شناسنامه ایرانی به نام مادر و با ارائه صیغه‏نامه شرعی ارائه می­شد.

در دهه 70 مسائل کمی پیچیده‏تر شد.  اگر والدین پروانه زناشویی داشتند، اهدای شناسنامه ایرانی به نام پدر اتفاق می‏افتاد، اگر چنین پروانه­ای نداشتند صیغه‏نامه را مطالبه می‏کردند، اگر صیغه‏نامه نبود شناسنامه‏ای تعلق نمی‏گرفت، اگر صیغه‏نامه وجود داشت برای اثبات هویت و تابعیت به مراجع نظامی و شورای تامین شهرستان ارجاع می­شد. اگر این دو مورد تایید قرار می­گرفت شناسنامه ایرانی به نام مادر تعلق می‏گرفت، در غیراین صورت فرزندان بدون شناسنامه باقی می­ماندند.

در دهه 80 این سیر تقریبا خیلی پیچیده‏تر شد. همان روال قبلی بود به اضافه روال جدیدی که اضافه شد. به این صورت که فرزندانی که 18سالشان تمام شده می توانند برای درخواست شناسنامه ایرانی اقدام کنند و قبل از 18 سال ایرانی به حساب نمی آیند. پدر و مادر باید پروانه زناشویی را داشته باشند. اگر پروانه زناشویی ندارند پدر باید از ایران خارج شود و پاسپورت کشور خودش را بگیرد، بعد برای ویزای ایران اقدام کند و با تکمیل مدارک بتواند پروانه زناشویی بگیرد. بعد باید فرزند مادر ایرانی گواهی ولادت داشته باشد. اگر گواهی ولادت برای فرزند وجود دارد و سنش 18 سال تمام است، 1 سال وقت دارد که برای تابعیت ایرانی درخواست بدهد در غیر این صورت اگر ظرف مدت 1 سال درخواستی ارائه نکند دیگر هرگز نمی تواند درخواست تابعیت ایرانی بدهد. اگر ظرف همان 1 سال درخواست داد، سابقه کیفری و امنیتی آن بررسی می‏شود، سپس  در وزارت خارجه پرونده تشکیل می­شود،  فرزند مادر ایرانی در ادامه باید برای تقاضای رد تابعیت پدری اش به کشور پدرش مراجعه کند، رئیس جمهور آن کشور نامه ی رد تابعیتش را امضا کند، بعد از این مراحل کمیسیونی در وزارت امور خارجه تشکیل می شود و در نهایت اعلام می کنند که آیا درخواست تابعیت ایرانی اش پذیرفته شده یا نه.

دهه 90 اتفاقاتی که افتاد شرایط با توجه به دستور رهبری در مورد اینکه این فرزندان به هیچ وجه نباید از حق تحصیل باز بمانند کمی بهبود یافت.

در دهه 90 کمیسیون قضایی و مجلس طرحی را داده بودند که این فرزندان ایرانی به شمار روند. ولی به دلیل ملاحظات سیاسی-امنیتی این طرح رد شد. در سال 92 طرحی برای برخورداری فرزندان مادر ایرانی از حقوق اولیه شهروندی در مجلس رای آورد. اما این طرح نیز با مخالفت شورای نگهبان به دلیل مغایرت با اصل 75 قانون اساسی رد شد. سال 93 شورای عالی رفاه و تامین اجتماعی، وزارت تعاون را ملزم کرد تا راه حلی برای این مساله پیدا کند و سال 95 وزارت تعاون با همکاری وزارت کشور، خارجه و اطلاعات برای رسمی شدن هویت این‏ها وارد میدان شد و در نهایت سال 97 هم لایحه‏ای از طرف دولت به مجلس شورای اسلامی ارسال شد که در این نشست در مورد آن بیشتر صحبت خواهیم کرد.

وزارت رفاه, فقر مطلق و ورود به مسئله فرزندان مادر ايراني-پدر غيرايراني

برای شروع بحث سوالی را از سرکار خانم میرمالک می­پرسم: دلیل ورود وزارت رفاه از سال 1395 به این مساله چیست؟ نتیجه پیمایش سال گذشته چه بود؟

خانم میرمالک

بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و ادب و احترام دارم و بابت برگزاری این جلسه خیلی ممنونم. مشخصا به دو دلیل وزارت تعاون، کار و رفاه وارد این مساله شد. مساله اول بحثی بود که خودتان در سیر  تطور فرایندها که مطرح می‏کردید وجود داشت. در سال 95 وزارت تعاون، کار و رفاه همچنین وزارت کشور، وزارت امور خارجه  و وزارت اطلاعات مکلف شدند شورایی را تشکیل دهند و در آن شورا شناسایی و سرشماری این زنان و این کودکان حاصل از ازدواج آنها و به تبع آن مشکلاتی که آنها دارند را مورد بررسی قرار دهند.

محور دیگری که وزارت تعاون، کار و رفاه و به طور مشخص معاونت رفاه خودش را مسئول دانست که وارد این مساله شود بحث فقر است. یکی از رسالت‏های وزارت تعاون کاهش فقر و بهبود وضعیت معیشتی اقشار جامعه به ویژه اقشار آسیب‏پذیر است. افرد مورد بحث ما گروهی هستند که در وهله اول دچار فقر هویتی هستند و به تبع آن از خیلی از خدمات و بهره‏‏مندی‏های شهروندی محرومند. بنابراین معاونت رفاه این بحث را پی‏گیری کرد.

 در شهریور سال 96 ما سرشماری زنان ایرانی که با مردان خارجی ازدواج کردند را شروع کردیم. برای این کار اول پرسش‏نامه‏ای تهیه شد و بعد از آن وقتی پرسش‏نامه‏‏ها را مورد بازنگری قرار گرفت که چه سوال‏هایی مطرح شود به صورت زیرنویس، پیامکی داده شد. قبل از اینکه پیامک داده شود زیرنویسی روی اخبار و جاهایی که ما فکر می‏کردیم این امکان وجود دارد که این زنان مطلع شوند نوشته شد. در استان‏هایی که فکر می‏کردیم امکان آگاه شدن زنان وجود ندارد، ما از طریق ادارات کار استان‏ها در کوچک‏ترین و محروم‏ترین شهرها هم سعی کردیم با نصب کردن بنر این اطلاع‏رسانی را انجام دهیم به این صورت که زنان مذکور کد ملی خودشان را به شماره 2000195 پیامک کنند.

پس از 40 روز از نصب این بنرها، حدود 30 هزار زن پیامک زدند. از این تعداد برخی کد ملی­ها تکراری بود. چرا که آنها می­خواستند نسبت به ارسال کدملی­ها مطمئن شوند.داده‏ها را که پاک‏سازی کردیم حدود 15081 زن کد ملی‏شان را ثبت کرده بودند که مجموعا کل خانوار این 15081 زن 79697 نفر می‏شد. بعد ارسال پیامک­ها از دو موسسه مربوط به معلولین خواستیم که با این زنان تماس بگیرند و سوالات پرسش‏نامه‏‏ای که از قبل تهیه شده بود از آنها بپرند. سوالات پرسش‏نامه‏ این بود که: همسرشان تابعیت چه کشوری را دارد؟ آیا کارت اقامت دائم ندارند؟ چه تعداد فرزند دارند؟ فرزندشان به مدرسه می‏رود یا خیر؟ در حال زندگی با همسرشان هستند یا نه؟ و موارد مشابه.

بعد از اینکه تحلیل داده ‏ها صورت گرفت نتایجی که به دست آمد این بود: مجموع کل خانوادر این  15081 زن، 79697 بود که 48130 فرزند در آنها زندگی می­کردند. از مجموع فرزندان بی هویت، 47.8 درصد دختر و 52.2 درصد را پسر تشکیل می­دادند. میانگین بعد خانوار 2/5 بود که می‏بینیم خیلی بیشتر از میانگین بعد خانواری هست که در حال حاضر در کشور وجود دارد. میانگین بعد خانوار را مرکز آمار 3/3 درنظر می‏گیرد. بعد خانوار در استان‏های شرقی به ویژه در استان سیستان و بلوچستان از سایر استان‏ها بیشتر بود. میانگین سنی فرزندان این خانوار 15 سال بود. یعنی تقریبا 60 درصد کودکان و فرزندان این خانوارها بین 0 تا 18 سال بودند و همین مساله وظیفه ما را سنگین‏تر می‏کرد که این مساله را بیشتر پی‏گیری کنیم.

میانگین سنی زنان 39 سال بود یعنی همه زنان جزء قشر جوان ما بودند. از لحاظ وضعیت خانوار از نظر ازدواج، موضوعی که ما را بر این داشت که بیشتر این مساله را پی‏گیری کنیم وضعیت زندگی این‏ها بود. 80 درصد از این زنان در حال زندگی مشترک با همسرانشان بودند و فقط 7/1 درصد آنها ازدواج موقت داشتند، 8/8 درصد آنها طلاق گرفته یا متارکه یا همسرشان آنها را ترک کرده بودند. 7/9 درصد هم زنانی بودند که همسرشان فوت شده بود. نتیجه این بود که 80 درصد این زنان زندگی پایدار دارند و دارند به زندگی خودشان ادامه می‏دهند.

وضعیت تحصیلی این خانواده‏ها بسیار نامناسب بود: 5/45 درصد فرزندان این‏ها یا به مدرسه نرفته یا مجبور شده بودند به دلایل شرایط معیشتی که آنها داشتند ترک تحصیل کنند. اگر 3 دهک اول جامعه را به عنوان دهک‏های پایین بدانیم 70 درصد این خانوارها در 3 دهک پایینی قرار داشتند.

موضوع دیگری که از این سرشماری حاصل شد این بود که همسران زنان ایرانی از 34 ملیت بودند که بیشترین آنها از نظر درصد افغانستان بود با 8/59 درصد و سپس عراق 12 درصد و پاکستان 4/6 درصد. بنابراین بیشترین تعداد مهاجرین مزدوج با زنان ایرانی از ملیت‏های افغانی، عراقی و پاکستانی بودند. اکثریت این خانوارها از نظر رفاهی همانطور که گفتم در وضعیت بدی به سر می‏بردند: 7/60 درصد آنها در 3 دهک پایین درآمدی بودند.

از این خانوارها 46 درصد آنها موفق به اخذ گواهی تولد برای کودکانشان نشده بودند یعنی بچه‏های این‏ها گواهی ولادت نداشتند که این موضوع بیشتر در استان‏های شرقی و جنوبی کشور دیده می‏شد که وضعیت به مراتب اسف‏بارتری نسبت به بقیه داشتند. 5/61 درصد این همسران خارجی گواهی کار نداشتند و این مساله آنها را به سمت بازارهای غیر رسمی و یا حتی غیر قانونی سوق می‏داد. حدود 22درصد از همسران این زنان گواهی کار و اشتغال داشتند.

به طور میانگین حدود 75 درصد از افراد این خانوار فاقد هرگونه پوشش بیمه‏ای یا حمایتی بودند. لازم به ذکر است  افرادی می‏توانند تحت پوشش نهادهای حمایتی به ویژه دو نهاد حمایتی عمده کشورمان بهزیستی و کمیته امداد قرار بگیرند باید ایرانی باشند. یعنی کد ملی و شناسنامه داشته باشند. چون فرزندان این‏ زنان بی هویت هستند امکان حمایت از سوی دولت برای این‏ها وجود ندارد.

موضوع دیگر این است که 23 درصد افراد این خانوارها دارای پوشش بیمه‏ای بودند و درصد پوشش بیمه تامین اجتماعی در استان‏های شرقی و جنوبی کمتر و بیمه سلامت در این استان‏ها بیشتر است که  بیمه سلامت هم این قانون اخیری که وزارت بهداشت گذاشت و توانستند خیلی از این خانوارها بحث بیمه سلامت را داشته باشند دیگر منتفی است.

این خلاصه‏ای از این سرشماری بود که توسط معاونت رفاه وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی انجام شد. ما  سعی کردیم این نتایج را در محافل و مراجعی که می‏تواند تاثیرگذار باشد مطرح کنیم تا انشاالله بتوانیم این موضوع را پی‏گیری کنیم.

مجری:

رقم 15 هزار زنی که شما در این سرشماری به دست آوردید، تا چه حد به رقم واقعی وجود این زنان در کشور نزدیک است؟

خانم میرمالک

نمی‏توانم بگویم مشت نمونه خروار است. با توجه به اینکه ممکن است خیلی‏ از این زنان به موبایل یا تلویزیون دسترسی نداشته باشند، ما سعی کردیم از طریق ادارات کل تعاون، کار و رفاه و ادارات بهزیستی در محروم‏ترین مناطق مراجعه و کد ملی‏ها را دریافت کنیم. خیلی از زنان تمایل نداشتند کد ملی‏شان را بدهند. چون می‏ترسيدند همسرانشان را از کشور بیرون کنند. بنابراین فکر می­کنیم. این جمعیت می‏تواند 2 یا 3 برابر باشد.

حجت الاسلام سلکی و تابعیت فرزندان مادر ایرانی پدر غیرایرانی
حجت الاسلام سلکی

فقه اسلامي هم انتقال تابعيت از مادر را مي پذيرد

مجری

 آقای سلكي  نظر شما در مورد تابعیت فرزندان مادران ایرانی چیست؟ به لحاظ فقهی، عرفی، شرعی این مساله ضرورتی دارد یا خیر؟

آقای سلكي

بسم الله الرحمن الرحیم. من فکر می‏کنم این جلسه باید بر پایه تعداد افراد بیشتری برگزار می‏شد تا تصمیم‏گیرانی که در این مساله موثرند از آرای مختلف بیشتر بهره بگیرند.

مجری: نتیجه این جلسه خدمتشان ارسال خواهد شد.

ساکی: خیلی از نتایج جلسات ارسال شده اما به هیچ نتیجه‏ای هم نرسیده است. من در ابتدا نقدی به شرایط ساختار کشور در این موضوع دارم که چرا وزارت خارجه متولی اعطای تابعیت به افراد غیرایرانی یا فردی است که از پدر یا مادر ایرانی متولد شده باشد؟! همه جای دنیا این موضوع به دست وزارت کشور یا به دست سازمان‏های مهاجرت است. ما سازمانی به نام سازمان مهاجرت نداریم و مساله را به وزارت خارجه سپردیم. و اين كه عنوان من اینجا اشتباه نوشته شده است. من نمایندگی جامعه المصطفی را حدود 7 سال در روسیه به عهده داشتم. قبل از آن هم مسئول طرح و برنامه و هم مسئول ‏میز افغانستان جامعة المصطفی بودم. همچنین در مساله عراق قبل از حمله آمریکا پژوهشی را درباره آینده عراق و وضعیت طلابی که در جامعة المصطفی مشغول به تحصیل هستند برعهده داشتم. بنابراین با مساله تابعیت غیر ایرانی‏ها دورادور در ارتباط بودم و خودم هم برای حل مشکل این افراد گاهی به وزارت خارجه مراجعه می‏کردم. نوع نگاه ایران از پیش از انقلاب اسلامی به مساله تابعیت، به دو بخش خون و خاک تقسیم شده است. نگاه مبتنی بر خون این است که گفته می­شود خون از پدر در عروق فرزند جاری می‏شود بعد وقتی که می‏آیید می‏گویید که چرا سادات را همه به فاطمه زهرا (س) نسبت می‏دهند، آنجا چه کار می‏کنید؟ یا آنکه در تابعیت به خاک  اولویت می‏دهد پس کَأنَّ این خانم، این مادر سهمی از خاک ندارد.

ولی در فرهنگ ایرانی‏ها داماد مجبور بوده که نزدیک خانه مادر همسرش زندگی کند و اگر دورتر می­رفت، آن مادر راضی به عقد ازدواج نمی‏شود آن وقت که در مساله تابعیت قرار می‏گیریم خیلی از فضای فرهنگی خودمان دور می‏شویم.

در فقه در چند جا این مساله‏ را داریم که ولد (فرزند) به کدام از پدر یا مادر ملحق می‏شود؟ در قدیم که بحث کنیز و غلام بود این مساله در آنجا مطرح بود. زمانی که یکی از پدر یا مادر متدین به دین اسلام نباشند این مساله مطرح می‏شود. دو مساله دیگری هم مطرح می‏شود که نیاز نیست بگویم. در مساله کنیز و غلام می‏گویند اگر مادر آزاد نبود یعنی کنیز بود یا پدر آزاد نبود یعنی غلام بود، فرزندی که به دنیا می‏‏آید تابع کدام است؟ بر این فرزند را قانون برده‏‏داری بر او حاکم کنیم یا قانون انسان آزاد را؟ می‏گوید فرزند به «اشرف الابوین» ملحق می‏شود. به با شرف‏ترین پدر یا مادر. اینجا حریت را ملاک قرار داده است.  در اسلام یکی از پدر یا مادر گفته می­شود، فرزند به «اشرف الابوین» ملحق می‏شود. اگر شما خون را ملاک قرار می‏دهید و می‏گویید ما ایرانی هستیم، خون ایرانی، نژاد آریایی خیلی مهم است، خیلی برتری دارد اینجا «اشرف الابوین» چه می‏شود؟ صرف نظر از اینکه آن افغانستانی هم نژادش آریایی است و به این مساله کاری نداریم.

ما در چارچوب مرز خودمان را محصور کردیم. از این باب هم هیچ مستمسکی نمی‏توانیم پیداکنیم که در شرع بگوییم شرع چیزی به ما داده است که با آن می‏توانیم اعطای تابعیت را به کسی که مادرش ایرانی است و پدرش ایرانی نیست محدود کنیم. فقط این پایین‏ترین فرض است چون فرض‏های دیگر را دیدیم که جواب داده بودند.

این نکته می‏ماند که از زاویه انسانی چه طور می‏شود به قصه نگاه کرد؟ گفتیم در شرع این قصه وجود دارد. اولا که چرا این پدیده بوجود می‏آید؟ سرکار خانم اشاره‏ای کردند و آن این بود که اکثر این ازدواج‏ها در مناطق فقیر صورت گرفته است. کدام یک از شما به روستاهای سیستان و بلوچستان تشریف بردید؟ من روستایی بین استان کرمان و سیستان و بلوچستان رفتم  که در آنجا آب شرب از آب گندیده یک گودال تامین می­شد. آب می‏خواستند بخورند از آب گندیده یک گودال می‏خوردند. وقتی دختر در این فضا بزرگ می‏شود، بدون هیچ تحصیلی، آینده خود را در این می­بیند که به اولین درخواست ازدواج از ناحیه هر کسی باشد که بتواند او را از این وضع موجود برهاند و قوتی بر سفره او بگذارد جواب مثبت می‏دهد. شما اگر می‏خواهید به این مساله بپردازید این از بی دردی مسئولین ما است که وزارت کار و رفاه آمده است وارد مساله شده است. ما این کار را به  وزارت‏خانه‏ای سپردیم که آن وزارت‏خانه‏ هزار و یک مشکل برای خودش دارد، و این موضوع  مساله‏اش نیست.

وزارت‏ رفاه چرا دنبال این مساله رفته است؟ چون دیده است فقر یک جا دارد بی‏داد می‏کند، یک جا بی‏عدالتی دارد مثل بقیه‏ بی‏عدالتی‏ها در جامعه سر ریز می‏کند گفته است من به اندازه توانم بروم جلوی این را بگیرم. پس باید در درجه اول باید با این فقر مقابله کنیم بعد به این مساله بپردازیم. آنهایی که نسبت به این مساله، دید امنیتی دارند باید بدانند یارکشی از بین این فرزندان برای کارهای ضد امنیتی مثل آب خوردن است. وقتی شما به کسی هویت ندادید یارکشی از بین آنها برای ترور و انفجار انتحاری خیلی ساده است.

پس باید به افراد توجه کرد و آنها را مثل فرزندان یک مادر دانست. به لحاظ اخلاقی هر کدام از ما اگر عملی انجام دهیم چه مثبت چه منفی، عکس العمل آن را در همین زندگی‏مان می‏بینیم. جامعه هم وقتی  بی‏توجهی کند عکس العمل این بی‏توجهی به سمت خودش برمی‏گردد.

قوانين موجود موجب طرد اجتماعي كودكان مادر ايراني مي شود

مجری:

خیلی ممنون. در خدمت آقای دکتر صادقی باشیم. آسیب‏شناسی که شما در مورد وضعیت فعلی این خانواده‏ها و این فرزندان را انجام دادید شرح دهید. وضعیت فعلی چه آسیب‏هایی را دارد؟ ارزیابی شما از راه حل فعلی که وزارت رفاه بانی آن بوده چیست؟

دکتر صادقی:

بسم الله الرحمن الرحیم. اگر ما بخواهیم این بحث را آسیب‏شناسی کنیم می‏توانیم از سه دید به این قضیه نگاه کنیم: علت اینکه تا الان هیچ راه حلی در این قضیه به نتیجه نرسیده است بخش عمده آن به رویکرد و گفتمانی که نسبت به مهاجرت و مهاجرین داریم برمی‏گردد. اینکه آیا مهاجرت یا مهاجرین را به عنوان یک فرصت نگاه می‏کنیم یا تهدید؟ کشور ما چهار دهه است شاهد حضور بخش قابل توجه‏ای از مهاجرین به ویژه از کشورهای همسایه افغانستان و عراق است.  در دهه 1370 کل پناهندگان در جهان 16 میلیون بود که 4 میلیون آن در ایران بودند. در آن زمان یک چهارم کل پناهندگان جهان در ایران زندگی می‏کردند. در طول زمان این تعداد کمتر شد. بر خلاف بعضی از کشورها که معمولا پناهندگان را در کمپ‏ها نگه می‏دارند، خیلی از خانواده‏های مهاجر در اجتماع ایران حضور پیدا کردند. فرهنگ جامعه ایرانی را تا حدودی پذیرفتند و در بعضی از مناطق با ایرانی‏ها وارد تعامل شدند. این شرایط فرصتی برای بروز ازدواج­هایی شد.

در این مدت خدمات ارزشمندی هم به مهاجرین ارائه شده است بویژه در بخش آموزش که ما به نوعی نتایج آن را هم می‏بینیم. برخی از فرزندان این مهاجرین به سطوح بالای تحصیلی در جامعه هم رسیدند ولي با این حال رویکرد غالب مخصوصا از دهه 80 به بعد که بحث سیاست بازگشت در مورد مهاجرین مطرح شد،، نوعی طردشدگی اجتماعی یا محرومیت اجتماعی بوده است. این نگاه به مهاجرت و مهاجر بالتبع زنان ایرانی هم که با مردهای مهاجر ازدواج کردند را هم به نوعی دچار طردشدگی می‏کند. طردشدگی هم از سوی جامعه بوده است یعنی از سوی اطرافیان که ازدواح با مهاجر را مایه ننگ و حتی بی­آبرویی می­دانستند.

بخش از این طردشدگی، طردشدگی ساختاری بوده است که قوانین‏مان وجود دارد و حاج آقای ساکی به خوبی به آن اشاره کردند. به این شکل که بحث تابعیت بر اساس بحث خون  باعث کنار گذاشتن مادر شد. بنابراین این زنان همزمان طرشدگی اجتماعی و ساختاری را تجربه کردند.

اين طردشگی به نوعی به فرزندان هم منتقل شده است. طبق قوانین تا 18 سال این طردشدگی ادامه دارد و پس از آن می­توانند با درخواست تابعیت، تابعیت ایرانی بگیرند. ولی همه ما می‏دانیم که زمان جامعه‏پذیر شدن یک کودک عمدتا زیر 18 سال اتفاق می‏افتد. چنانکه علی رغم درگیر بودن این خانواده­ها با فقر، اغلب این زنان مهمترین دغدغه خود را فاقد شناسنامه بودن فرزندانشان عنوان می­کردند. زیرا بدون شناسنامه از خدمات جامعه محروم هستند و طردشدگی مادر، در فرزندان شکل مضاعفی پیدا می­کند. بنابراین افراد دچار بحران هویت می­شوند.

تحقیقی روی نسل دوم مهاجران در ایران صورت گرفت که تعداد محدودی از این نسل، مادر ایرانی داشتند. در این تحقیق متوجه شدند که الگوی حاشیه­ای بودن و طردشدگی در افرادی با مادر ایرانی بیشتر است. چون برای مثال هم از جامعه افغانستان طرد شده بودند و هم از طرف جامعه ایران.

حاج آقا هم اشاره‏ای به این قضیه داشتند که وقتی بحران هویت اتفاق می‏افتد زمینه برای آسیب‏ها و چالش‏های اجتماعی بیشتر می‏شود و این در همان دوران کودکی و نوجوانی، دورانی که ریسک رفتار پر خطر افراد بالا می‏رود، اتفاق می­افتد. این احساس تبعیض منجر به واکنش­های منفی هم می‏شود. این مساله می­تواند چالش­های امنیتی ایجاد کند.

من به شخصه معتقد هستم که چالش‏های آتی‏ ما به لحاظ امنیتی، چالش‏های اجتماعی در کشور است. یکی از چالش‏ها همین بحث بحران هویت، بی‏هویتی و طردشدگی است که در این کودکان اتفاق افتاده که می‏تواند مسائل و آسیب‏ها را خیلی بیشتر کند.

مسئله اعطاي تابعيت از طريق خون مادر در جهان مسئله اي حل شده است

مجری: خیلی ممنون. در خدمت آقای حقیقت طلب باشیم. سوال اختصاصی از شما دارم این است که چه چیز باعث شد ان جی او ها (NGO) وارد این مساله شوند؟ کشورهای دیگر چه ساز و کاری برای این مساله اتخاذ کردند؟

حقیقت طلب:

به نام خدا . دیاران حدود یک سال و نیم است که در حوزه مهاجران کار می­کند و ورود آن به مساله مهاجرت زمانی بود که دیدیم معضلی به اسم مهاجرت در ایران وجود دارد.

 عموما وقتی در ایران از مهاجرت صحبت می­شود، بحث مهاجرات ایرانی­ها از کشور مطرح شده و بعد دیگر درنظر گرفته نمی­شود. در حالی که در این حوزه دو مزیت بزرگ برای ایران وجود دارد. یکی اینکه مردم افغانستان به عنوان به عنوان همسایه همزبان و هم دین و دیگر کشورهای همسایه تمایل به مهاجرت به کشور ما را دارند. دیگری اینکه ایران به عنوان تنها کشور شیعه جهان جذابیت خاصی برای سایر مسلمانان جهان دارد.

در شروع کارمان با مهاجرهای سایر کشورها از جمله مهاجرین فرانسوی و اسپانیایی مواجه شدیم و زمانی که عنوان می­کردیم ما مهاجرانی غیر از افغانستانی­ها داریم با تعجب برخورد می­کردند.

بسیاری از مشکلات مهاجرین در ایران ناشی از قوانین است. کار خیریه‏ای در ایران حل کننده مشکلات مهاجرین نیست. ان جی او ها تنها می­­توانند در سطح خرد مسائل مهاجران را حل کنند. اصل مشکل در قانون است.

یکی از مسائلی که با آن مواجه شدیم بحث هویت بچه‏های مادر ایرانی و پدر خارجی بود. ما این را به عنوان یک مساله برای خودمان تعریف کردیم که روی آن تمرکز کنیم. اولین فازی که داشتیم شناخت مسئله بود. در ابتدا قوانین مربوطه را کاملا موشکافی کردیم، با بسیاری از دست اندرکاران این حوزه صحبت کردیم که ببینیم روندها چه طور بوده است؟ و الان چه مشکلاتی وجود دارد.

 بخشی که به ما خیلی کمک کرد مصاحبه‏های عمیق با زنان ایرانی بود که دچار این وضعیت بودند.  ما با حدود 30 زن ایرانی که شوهرهای از ملیت‏های مختلف داشتند در این حوزه صحبت کردیم و این مجموعه مصاحبه‏ها انشاالله بزودی در قالب یک کتاب چاپ می­شود. مشکلات را احصا کردیم و فهمیدیم که مسائل در چه جاهایی است.

بعد وارد فاز مطالعات تطبیقی شدیم که ببینیم آیا این مساله در سایر نقاط جهان هم وجود داشته است و اینکه آنها چه طور حل کردند. در اینجا مثلا فهمیدیم که قانون تابعیت ایران مصوب سال 1313 ترجمه قانون تابعیت سال 1806 فرانسه است و آن بندهایی که در مورد تبعیض جنسیتی در قانون تابعیت ما وجود دارد ریشه در همان قانون فرانسه دارد. در آن زمان قوانین فرانسه زن‏های خودش را زیاد به رسمیت نمی‏شناخته و فقط تابعیت از خون پدر را قبول داشته است. منتها به تدریج فرانسوی‏ها متناسب با نیازهای روز جامعه‏شان این قانون‏شان را تغییر دادند البته تا سال 1927 هم این تبعیض بود همچنان وجود داشت. بعد از جنگ جهانی اول مشخص شد تعداد زیادی از زنان فرانسوی با مردان سایر کشورها مخصوصا آلمانی­ها ازدواج کردند و از آنها صاحب فرزند شده­اند. این فرزندان بی­هویت و بی­تابعیت بودند. اما فرانسوی­ها برای جلوگیری از تبدیل این مساله به بحران، قانون تابعیت را تغییر دادند و گفتند بچه‏هایی که مادرشان فرانسوی و پدرشان خارجی باشد به شرط تولد در فرانسه، فرانسوی محسوب می‏شوند. 20 سال بعد،پس از شکل گیری جنبش زنان در فرانسه تغییرات دیگری در قوانین این کشور رخ داد ولی ولی متاسفانه قانون مدنی ما تبدیل به یک تابو شد که هرگونه تغییر در این قانون مدنی غیر ممکن است. با این حال همان قانون مصوب 1313 جوابگوی نیاز ایران بود اما بعد از انقلاب و افزایش مهاجرهای بین المللی دیگر قانون تابعیت، پاسخگوی نیازها نبود و تلاش­ها برای تغییر هم با ممانعت­هایی روبرو می­شد.

در نتیحه ما مجموعه‏ پژوهش‏ها در این حوزه را به مرکز پژوهش‏های مجلس ارائه دادیم و خوشبختانه مرکز پژوهش‏های مجلس هم کار پژوهشی ما را چاپ کرد منتها محرمانه چاپ کرد. نگاه امنیتی حاکم بر این موضوع باعث شد که این گزارش فقط به صورت محرمانه برای نماینده‏های مجلس چاپ شود و ما این را حس کردیم که باید تا جای ممکن در مورد این مساله صحبت شود.

آن نگاه امنیتی هم واقعا امنیتی نبود. چون حل نکردن این مساله امنیتی‏تر است تا اینکه بگذاریم به حال خودش باشد. چرا که اگر الان دو تا بی‏تابعیت داریم، 15 سال دیگر این‏ها 4 تا می‏شوند بعد 8 تا می‏شوند به صورت نمایی رشد می‏کنند کما اینکه الان هم این اتفاق افتاده است و این مساله چون 20 سال پیش حل نشده، بزرگتر شده است.

مجری: میانگین بعد خانوار که خانم میرمالک فرمودند خیلی بیشتر شده است.

حقيقت طلب:

بله این‏ها خانواده پر جمعیتی هستند .

اینکه این فرزندان بی هویت زندگی کنند بدتر است یا اینکه ما به آنها هویت­بخشی کنیم؟

رضا شیران خراسانی نماینده مجلس:

ماده ي 976 قانون مدني شرايطي را براي تابعيت ذاتي يك ايراني در نظر گرفته است. طبق تابعیت ذاتی هر کسی این شرایط را داشته باشد ایرانی و این مساله حقوق مکتسبه فرد محسوب می­شود و کسی نمی­تواند به او بگوید ایرانی نیست. بر این اساس کسی ایرانی است که در ایران ساکن است، کسی که از پدر ایرانی در هر جای دنیا متولد شود، اولادی که در خاک ایران پیدا شده ولو اين كه پدر و مادرش مشخص نباشند(طبق بند 3)، هر کسی که از پدر و مادر خارجی که یکی‏ از آنها در ایران متولد شده باشد، ایرانی است. این شکل از تابعیت اکتسابی نیست چون به محض تولد ایرانی است.

حال سوالی که من دارم این است: در قانون مدنی ما در بحث احوال شخصیه، زن تابع قوانین دولت متبوع شوهرش است. یعنی اگر زن هندی با مرد ایرانی ازدواج کند از لحظه ازدواج به بعد در احوال شخصیه تابع دولت ایران است. دولت افغانستان هم دقیقا همین را دارد و تصریح می­کند زمانی که زن ایرانی با مرد افغانی ازدواج کند، از لحظه‏ای که خطبه ازدواجشان خوانده شود، این زن از تابعیت ایران خارج خواهد شد. قانون ایران هم این اجازه را داده است. بنابراین این زن تبعه ایران نیست هرچند که در ایران متولد شده است. بنابراين فرزند حاصل از ازدواج يك زن ايراني با مرد افغانستاني طبق بند 4 ماده 976 قانون مدني بايد ذاتا ايراني باشد. ولي در عمل اين اتفاق نمي افتد و اين بند اجرايي نشد و ماده واحده ي سال 1385 تصويب شد و مبنا قرار گرفت.

بر اساس قانون ما باید هویت‏بخشی کنیم. در تمام دنیا وقتی مشكلي در رابطه با تابعيت به وجود می­آید موضوع را به دادگاه صالحه ارجاع می­دهند نه شورای تامین. اما در ایران وقتی به هویت فردی ایراد وارد می­شود در شورای تامین رسیدگی می­شود.

ما در طرحی که ارائه دادیم عنوان کردیم این موارد به دادگاه صالحه ارجاع شود. وقتی این موضوعات در شورای تامین بررسی شود،  هیچ کدام از این‏ها را راه نمی‏دهند و هیچ کدام قابل دفاع نیست. اما این طرح به نتیجه نرسید و در لایحه­ای که دولت ارائه داده خوشبختانه این مساله گنجانده شده است.

نکته اول آنکه ما با کدام عقل و حق‏مان زن ایرانی را از این که نتواند فرزند خودش را به تابعیت خودش در بیاورد، محروم می‏کنیم؟ این کار چه مبنای شرعی و عقلی دارد؟ این قانونی است که ما وضع کردیم. چرا شما مادر ایرانی را محروم می‏کنید؟ دلیلتان چیست؟ دوم اینکه متن لایحه دولت ناقص است. ما در کمیسیون قضایی و حقوقی متن را هم اصلاح کردیم ولی باز هم در آن ابهامات جدی وجود دارد. بهتر است که ما همان بند 2 ماده 976 را تغيير بدهيم و به جاي اين كه بگوييم كسي كه پدرش ايراني است بنويسيم كسي كه پدر يا مادرش ايراني است.

چرا از نظر برخی قانون مدنی وحی منزل است؟! ما بخواهیم یا نخواهیم صورت مساله را نمی‏توانیم پاک کنیم. زن‏های ایرانی چه در داخل و چه در خارج کشور، با مردان خارجی ازدواج می­کنند و محصول این ازدواج‏ها فرزندانی است که باید تعیین سرنوشت شوند.

در اوایل انقلاب اعلام کردیم اسلام مرز ندارد؛ ما گفتیم ما مهاجر پذیر هستیم. در مشهد حدود 700 هزار نفر افغانی ساکن شد که الان این رقم به 400 هزار نفر کاهش یافته است. ما فرش قرمز برای آنها پهن کردیم. حالا نمی­خواهیم هزینه آن را بپردازیم؟! ما مرد افغانی را وارد جامعه کردیم و او با محروم‏ترین لایه هاي اجتماعی ايران ازدواج کرد. حال نمی­خواهیم هزینه این مساله را پرداخت کنیم و می­گویم ازدواج و فرزندت به ما ربطی ندارد؟!

اینکه این فرزندان بی هویت زندگی کنند بدتر است یا اینکه ما به آنها هویت­بخشی کنیم؟ ماده 978 قانون مدنی تصریح دارد کسانی که تابعیت اکتسابی می‏گیرند از برخی مشاغل محرومند. ما هم اصرار کردیم به این افراد هویت­بخشی کنید اما اجازه ندهید، رئیس جمهوری، نماینده مجلس، عضو شورای شهر و شورای نگهبان شوند.

در هر صورت فضایی که الان در مجلس وجود دارد، نسبتا فضای خوبی است. واقعیت این است وقتی به مرد مهاجر عراقی اجازه ورود به کشور داده شد، این فرد با زن ایرانی ازدواج کرد و حالا که این زن را با 5 فرزند رها کرده است، حاکمیت باید هزینه آن را بپردازد. اگر او جرمی مرتکب شده است، جامعه‏ای که اجازه داده که این جرم ایجاد شود، نباید مجازات شود؟ اگر موضوع مجازات است که من اعتقاد دارم جرمی واقع نشده است.

در نهایت کلیت این بحث این است: 1)نگاه به آینده است. ما می‏خواهیم در آینده قانون‏ را اصلاح کنیم که چرا زن ایرانی را از این حق محروم می‏کنیم؟

2)ما باعث این ازدواج­ها شدیم. زمانی من پاسدار بودم و در واحد نهضت آزادی بخش و حوزه افغانستان کار می­کردم. ما برای این‏ها فرش قرمز پهن کردیم؛ راه را باز کردیم که ما مهاجر می‏پذیریم؛ عراقی را هم در مشهد آوردیم. نسل اول این‏ گروه تمام شده است و نسل سوم­شان بی­هویت در ایران حضور دارند. دختران این افراد بیشتر آسیب می­بینند. برای نمونه یکی از آنها قبلا همسر یک مرد افغانی سالم شده بود و بار دوم با یک مرد هندی معتاد ازدواج کرد. چون هویت ندارد! در گذشته در ماده 16 قانون ثبت اجازه می‏داد مادر برای این فرزندان درخواست شناسنامه کند. رژیم قبل به این نقطه رسیده بود که اگر این افراد بدون پدر بمانند، زمینه بزه­دیدگی آنها به وجود می­آید. از این رو تصویب کردند که جلو نام پدر بنویسند محمدرضا که معلوم نشود این ها بی پدر هستند!!! زیرا در زمان ثبت نام این افراد در مدرسه، وقتی معلم متوجه می­شود بی پدر هستند زمینه آسیب‏دیدگی‏های بعدی در اجتماع برای آنها فراهم می­شود.

الان هم همین بحث است. دوستان ما آقای خادم و دیگران به طور جدی پیگیر این مساله هستند. بارها به دوستان گفتم اگر طرح این را در این خلاصه کردید که فقط مرد افغانی با زن ایرانی ازدواج کرده است، ظلم به این طرح است. بحث ما این است که چرا زن ایرانی نباید از این حق برخودار باشد؟ اگر مساله شرعی است فقها بررسی کنند که کجای آن با شرع مغایرت دارد؟ من ندیدم هیچ فقیهی بگوید این موضوع با شرغ مغایرت دارد.

تابعيت و مسئله ي حقوق زنان

مجری:

خانم میرمالک شما به عنوان نماینده‏ای از جامعه زنان بفرمایید چرا به این مساله تا آن حد که مثلا بحث حضور زنان در استادیوم پرداخته شده، توجهی صورت نگرفته است؟

خانم میرمالک:

 این دو مساله‏ای که اشاره کردید اصلا با یکدیگر قابل قیاس نیستند. حضور زن در استادیوم کجا و این که یک مادر (زن ایرانی) دغدغه‏ هویت فرزندش را دارد، کجا؟!

. شاید این که اهمیت موضوع به خوبی برای دفاع جا نیفتاده است، حضور بعضی از نهادها به صورت مخالف است. ما بعضا در جلسات کمیسیون هاي مجلس که شرکت می­کنیم، شاهد هستیم مثلا برخي نهادها با این قضیه مخالف هستند. شاید پرداختن به این موضوع از ابعاد دیگر خیلی می‏تواند به ما کمک کند. یک زن ایرانی که از روی فقر (البته ما اکثر این زنان را درنظر می‏گیریم) چون برای نمونه خانم مریم میرزاخانی در شرایط ایده آلی بودند و بازهم نمی­توانستند برای فرزندش تابعیت ایرانی بگیرد و آخرین حلقه ارتباطی فرزند این خانم با ایران، با فوت خانم میرزاخانی از بین رفت. اما اگر اکثریت این زنان را درنظر بگیریم می‏بینیم که از قشر محروم هستند و نمي توانيم بگوییم به ناچار زیرا سرشماری ما پایداری 80 درصد این ازدواج­ها را نشان می­دهد. شاید این زنان زندگی‏هایی هم دارند که از آن راضی هستند یا به قول حاج آقا از آن شرایط فلاکت‏باری که در خانواده پدری خودشان داشتند واقعا نجات پیداکردند ولی الان این دغدغه‏ای که فرزندشان از ابتدایی‏ترین حقوق شهروندی محروم است، این‏ها را می‏آزارد. بحث تبعیض جنسیتی از این سطوح باید شروع شود و به موضوع استادیوم برسد. درجه اهمیت آن خیلی متفاوت است.

شیران خراسانی

خانم میرمالک به خوبی اشاره کردند. ما ژن نخبگی هم داریم یعنی فرزند خانم مریم میرزاخانی حتما آن ژن مادر هم در او اثر دارد. در دنیا از این ژن‏های نخبگی به راحتی نمی‏گذرند. سوالی از جمع دارم: این سلبریتی‏ها چه طور اینقدر دغدغه کنسرت، استادیوم و این‏ موارد را دارند، اما به این حقوق واقعی نمی­پردازند؟!

يكي ازحضار:

ذات مساله تابعیت (حفظ تابعیت زن) شبیه حق رای است. اینکه خانمی‏ با شوهر ایرانی ازدواج می‏کند زمینه برای او از بین می‏رود ولی آن خانمی که هنوز ازدواج نکرده است این زمینه در او وجود دارد که با یک مرد غیر ایرانی ازدواج کند. اما به محض جاری شدن خطبه عقد این حق را از او سلب می­کنیم.

مجری: سرکار خانم میرمالک بفرمایید که وضعیت پی‏گیری این لایحه در مجلس در حال حاضر در چه شرایطی قرار دارد و فکر می‏کنید با توجه به پی‏گیری‏های که از طرف دولت انجام می‏شود این لایحه در مجلس به نتیجه می‏رسد یا خیر؟

خانم میرمالک:

اگر این سوال را از آقای شیران بپرسید شاید بهتر باشد. آخرین اطلاعی که من دارم مربوط به سه هفته پیش است که در خدمت آقای دکتر بودیم و فضای کمیسیون حقوقی و قضایی فضای مثبتی بود. همین طور که ایشان فرمودند مواردی بود که در آن پیشنهادی که دولت برای لایحه داده بود، اصلاح شد. دو هفته قبل هم در خدمت خانم دکتر ابتکار، خانم جلودارزاده، خانم سیاوشی و خانم اولادقباد بودیم و اهمیت این موضوع را در حضور آقای شریعتمداری بازگو کردیم و آنها قول مساعد دادند که از طریق فراکسیون زنان موضوع با جدیت تمام پی‏گیری شود. ما امیدوار هستیم که انشاالله به امید خدا با حضور نمایندگان محترم و پی‏گیری آنها انشاالله قبل از سال جدید به نتیجه برسیم.

اعطاي حق تابعيت به فرزندان مادر ايراني و بيم افزايش مهاجرت به ايران

مجری: آقای صادقی سوال بعدی را از شما می­پرسم، یکی از استدلال­های مخالفین که در فضای رسانه‏ای مطرح شده این است که اعطای حق تابعیت به فرزندان مادران ایرانی باعث افزایش مهاجرت به کشور می‏شود و در ادامه به بحث­های امنیتی و حضور طالبان و داعش اشاره می­کنند. آیا به لحاظ کارشناسی چنین احتمالی ممکن است به وقوع بپیوندد؟

صادقی:

افزایش مهاجرت به کشور قطعا تحت تاثیر این مساله نیست. مهاجرت‏هایی که در کشور داشتیم از جمله از افغانستان، بیشتر به دلایل ناامنی و بحث‏های اقتصادی بوده. ازدواج با زن ايراني براي مردان افغانستاني هيچ حقي در اكتساب تابعيت ايراني ايجاد نمي كند و بنابراين بسيار دور است كه بگوييم مردان افغانستاني به خاطر زن ايراني به ايران مهاجرت مي كنند.

آقای سلكي:

در حمایت از صحبت‏های شما، مگر در روسیه که زنان روس تابعيت روسي را به شوهر غيرروسشان انتقال مي دهند، ایرانی‏ها استقبال زیادی از ازدواج با زنان روسی کردند؟

صادقی:

 البته یک بحث در مطالعات مهاجرت داریم اصطلاحا  marriage immigrationمهاجرت ازدواجی که مربوط به سیاست‏های کشورها است. مثلا من یک مدت در آسياي جنوب شرقی روی موضوعی به اسم بازار ازدواج کار می‏کردم. به این صورت که در چین به دلیل سیاست تک فرزندی و وجود فرهنگ ترجیح پسر بر دختر در این حوزه جغرافیایی، سقط جنین دختر زیاد بود. این مساله باعث شده بود که روند طبیعی 105 پسر در برابر 100 دختر، در چین به 124 برسد و در مناطق شرقی این کشور به 150 تا 180 هم افزایش یابد. از این رو الان این کشور واردکننده دختر شده است. چون در سن ازدواج به شدت دچار کمبود دختر شده است.

ما در ایران با این مشکل مواجه نیستیم که بگوییم به نوعی مهاجرت مردها برای ازدواج با زنان یا دختران ایرانی است. بنابراین من فکر نمی­کنم اعطای تابعیت به فرزندان با مادری ایرانی تبدیل به انگیزه­ای برای مهاجرت شود.

اعطاي تابعيت به فرزندان مادر ايراني باعث دو تابعيتي مي شود؟

مجری: جناب حقیقت طلب، نظر شما راجع بحث جمعیت دو تابعیتی چیست؟

حقیقت طلب:

قانون مدني فعلي كشور ما توليد جمعيت دو تابعيت مي كند. مثلا در بند 6 بدون هیچ شرطی، در صورت ازدواج مرد ایرانی، تابعیت ايراني به زن خارجی انتقال می­یابد و آن زن خارجي در اكثر موارد دوتابعيتي مي شود. كه این مساله مشکلاتی را برای زن‏های خارجی ساکن در ایران بوجود آورده است. چون آنها هیچ پروسه‏ای را طی نمی‏کنند و  مرد ایرانی در هر جایی از دنیا بچه‏اش به دنیا بیاید دوباره بچه او تابعیت ایرانی می‏گیرد. در کشورهایی که قانون خاک دارند عملا دو تابعیتی ایجاد می‏شود. دو تابعیتی هم در همه جای دنیا چاقوی دو لبه‏ است که هم بیشترین فایده را دارد هم همیشه مظنون به جاسوسی می­شوند.

 در مورد مردان ایرانی در مواردی توانسته­ایم از فواید دو تابعیتی‏ها استفاده کنیم مثلا در تیم ملی فوتبال ما سامان قدوس و اشکان دژاکه دو تابعیتی هستند ولی ما بعد مثبت آن را گرفتیم و توانستیم از آنها استفاده کنیم. یا در خیلی از موارد دور زدن‏ تحریم‏ها ما از دو تابعیتی‏ها استفاده کردیم.

حجم مبادلات مالی‏ ایران با افغانستان خیلی زیاد است. یک سوم واردات کشور افغانستان از ایران صورت می­گیرد. در سفر که به آنجا داشتم عنوان شد که این ایرانی‏ها نیستند که به افغانستان کالا صادر می‏کنند؛ بلکه افغانستانی‏هایی هستند که روزگاری در ایران مهاجر بودند یا دو تابعیتی‏هایی هستند که مثلا در ایران به دنیا آمده‏اند و می‏توانستند تابعیت ایران را داشته باشند. این افراد در نتیجه آشنایی با فرهنگ دو کشور توانسته­اند تبادل مالی زیادی را بین ایران و افغانستان ایجاد کنند. این از فواید دو تابعیتی است.

اما مضراتی هم دارد. نهادهای امنیتی به این خطرات امنیتی آن نگاه می­کنند و چشم از فوایدش برمی­دارند که یعنی کوچک‏تر کردن و پاک‏کردن صورت مساله.

عدم اعطاي تابعيت به فرزندان مادر ايراني نشانه ي ضعف امنيتي است

آقای سلكي:

وقتی شما ویزای ورود به فرودگاه را براي بيش از 50 كشور جهان برقرار کردید یعنی سیستم ضد اطلاعات این کشور به قدری قدرت دارد که لازم نیست ویزای در حین درخواست در کشور مبدا را بگیرد و فرصتی برای بررسی داشته باشد. در حال حاضر 5 میلیون نفر توریست به ایران می­آیند این رقم را در برابر نهایتا 150 هزار فردی درنظر بگیرید که مادر ایرانی دارند و بدون شناسنامه هستند. چطور ممکن است در برابر مشکلات این تعداد اندک سیستم اطلاعاتی کشور ناتوان باشد؟

حقیقت طلب:

من هم مثالی در مورد اشراف اطلاعاتی سازمان امنیتی‏ کشور بزنم. پدیده مهاجرت غیرقانونی از افغانستان به ایران خودش یک چرخه کامل است. چون هزینه‏های ورود قانونی به ایران حداقل 400 الی 500 دلار و 300 دلار هم بلیط هواپیما از افعانستان به ايران است. خیلی از افغانستانی‏ها ترجیح می‏دهند از کانال غیر قانونی به ایران بیایند یعنی از طریق پاکستان وارد استان سیستان و بلوچستان شوند و از آنجا هم با افغانی‏کش‏ها به جاهای مختلف ایران بروند. این شبکه‏ای است که کاملا شکل گرفته و گردش مالی دارد اما جلوي آن را نگرفتند.

افغان‏کشی پژوهایی هستند که زنجيره اي از مشاغل هم ایجاد کرده اند: تعمیرکارهایی که در سیستان و بلوچستان کار می‏کنند، آدم‏هایی که مراقب جاده‏ها هستند پلیس به آنها گیر ندهد. بسیاری از کارفرماها در شهرهای مختلف ایران مانند تهران و چهار راه سیروس، سفارش کارگر افغانی می­دهند.

افغان‏کش‏ها کارگرها رامی‏آورند و قسطی هم پول می‏گیرند. اما در نتیجه این روند هیچ مشکل امنیتی پیش نیامده است و من فکر می‏کنم این به خاطر اشراف نهادهای اطلاعاتی ما بوده است که اجازه داده اند در سیستان و بلوچستان چنین اتفاقی رخ دهد.

مجری: حاج آقای ساکی شما در جامعة المصطفی از میان طلابی که تشریف می‏آورند نخبگانی وجود دارد که کشور می­تواند از فواید آنها استفاده کند. لطفا این مساله این را تشریح کنید.

سلکی:

ما با پدیده ازدواج طلاب غیر ایرانی با زنان ایرانی رو به رو بودیم و این مشکل زودتر از سایر جاها در مجموعه ما خودش را نشان داد. ولی چون ما یک پوشش آموزشی داشتیم فرزندان آنها را ولو با فقدان مدارک هویتی در این مدارس تحت آموزش قرار دادیم.

افرادی که به جامعة المصطفی مراجعه می­کنند، بیشتر نخبگان فرهنگی هستند از این زاویه به این مساله می‏شود نگاه کرد. مثلا همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی آقایی از یوگسلاوی سابق که الان صربستان است، به قم مهاجرت و حدود چند سال پیش فوت کرد. به دلیل علاقه­اش به ایران نام فرزندی که در صربستان به دنیا آمده بود را تهران گذاشته بود. دو پسر دیگرش هم در قم متولد شدند. این سه پسر پس از فوت پدرشان در جامعه المصطفی دکترا گرفتند و یکی از آنها که بانبوغ‏ترین پسرها بود با یک خانم ایرانی ازدواج کرد و الان به کشور خودش مهاجرت کرده است. حالا آن خانم تابعیت صربستان را دارد و آنجا مرکز اسلامی به نام قم درست کرده است و در حوزه فلسفه بویژه فلسفه اسلامی آن مرکز پژوهشی کار می‏کند. آنها مجله‏ای را منتشر کردند که این مجله یکی از مجلات رفرنس در حوزه فلسفی صربستان است.

همچنان که آقای حقیقت طلب اشاره کردند فضای انقلاب اسلامی برای عده‏ای جذابیت‏هایی داشته است. فرهنگ ایرانی جذایت‏هایی دارد و آن گوهری که در خیلی از جوامع دنیا کم یافت می‏شود: عفت و طهارت است که باعث شد عده‏ای به سراغ جامعه ایرانی می‏آیند. انکار نمی‏کنم که مساله فقر را هم باید ویژه باید نگاه کنیم.

با این حال من چشم انداز روشنی از مجلس نمی‏بینم؛ هر چند خانم میرمالک به فضای کمیسیون اشاره کردند. نکته­ای که آقای شیران از لغو کنفرانس یا همایشی که مرکز پژوهش‏ها مي خواسته برگزار کند معلوم است فشار زیادی پشت این قضیه وجود دارد و بنابراین نیازمند فضاسازی بیشتری هستیم.

 حتی به نظر من قبل از اینکه آن پرسش‏نامه‏ها یا بعد از آنکه آن پرسش‏نامه‏ها را وزارت رفاه اجرا می‏کرد باید فراخوان می‏داد و پرسش‏نامه‏ را با فراخوان تکمیل می‏کردند. خانم میرمالک فرمودند رقم 15081 را سه برابر کردند تا واقعی شود. این شکاف کوچکی نیست و شاید عدد بازهم از این بزرگتر باشد. من در بغداد با خانواده ایرانی رو به رو شدم که این شوهر این خانواده عراقی بود ولی آنها را رها کرده بود. این خانم هم چون فرزندانش هویت ایرانی نداشتند مجبور شده بود به عراق برود و در یکی از مراکز ما کار خدماتی انجام ‏دهد تا زندگیش بگذرد.

ناسيوناليست ها مخالف اعطاي تابعيت به فرزندان مادر ايراني اند

مجری: جناب شیران خراسانی شما بیشتر از بقیه عزیزان در مجلس درگیر این مساله بودید، در مورد ادله‏ای که مخالفان برای مخالفت با این طرح می‏آورند جواب مجلس چیست؟

شیران خراسانی:

مخالفان چند دسته هستند: یک دسته کل این بحث را فقط ازدواج زن‏های ایرانی با تبعه‏های افغانی و عراقی می‏بینند یعنی کلا فقط این فضا را می‏بینند و آنچه را که به عنوان مصداق مطرح می‏کنند مربوط به این فضا است. در صورتی که بحث ما فراتر از این است؛ یعنی زن‏های ایرانی با تبعه همه کشورها ازدواج می‏کنند. در مشهد خانم پزشک حاذقی با یک فرد پزشک افغانی ازدواج کرده است. هر دو هم پزشک هستند.

مخالفین دیگر مخصوصا در  NGOها هستند که فوق‏العاده ناسیونالیست هستند. تا حدی که گاه در جلسات خصوصی می‏گویند چرا قانون اساسی در مورد شرط رهبری ایرانی‏الاصل بودن را نگذاشته است.  اگر کمی به این افراد فضا بدهیم بعضی از این‏ها می‏گویند که اصلا سادات ایرانی نیستند مگر شما نمی‏گویید که این‏ها اجدادشان ائمه اطهار هستند؟ ائمه اطهار هم که ایرانی نبودند!

بخش دیگری از مخالفین هم فقط نگاه امنیتی ابتدایی دارند. اصلا به رشد تکنولوژی در حوزه امنیت توجه نکردند. فرمایش بسیار دقیقی گفتند ما در حال حاضر در حوزه امنیت به مرحله‏ای رسیدیم که در فرودگاه ویزا می‏دهیم. الان ما در این اتاق که نشستیم ابزارهای جاسوسی وجود دارد که کاملا می‏توانند صدای ما را شنود کنند، به این صورت که ماشینش را نزدیک دانشگاه پارک کند و صداها را بشنوند.

بحث بعدی سوال است که آیا بی تابعیتی مضرتر است یا دو تابعیتی؟ ما قطعا در بحث دو تابعیتی جرایمی را در قانون مدنی و در حوزه کیفری دیدیم اما آثاری که بی تابعیتی دارد خیلی در حوزه اجتماع سخت­تر است.

بحث بعدی آیا این مهاجر اساسا فرصت است یا تهدید؟ حتی همین مهاجرین افغانی که می‏گویند. آیا این‏ها برای کشور ما فرصت بودند یا تهدید؟ من یه یکی از عزیزان گفتم فاطمیون سوریه بچه‏های شیعه خالص نخبه افغانی هستند. مگر این طور نیست که که امروزه جلو داعش را در افغانستان طالبان گرفته است. طالبان یعنی همین جامعه سنی افغانستان.

در بعد اقتصادی هم باید این مسائل سنجیده شود. پس من معتقد هستم مهاجرین فرصت هستند. جامعه مهاجرپذیر جامعه‏ای است که می‏تواند فرصت داشته باشد. اقتضای جامعه مهاجرپذیر همین اتفاقات است. زندگی بین‏الملل امروز زندگی ساده‏ای شده است. امروزه که کسی با شتر سفر نمی‏کند. شخص صبح در اتريش صبحانه مي خورد. ظهر در ايران به جلسه مي رود و شب در اتريش شام مي خورد. وقتی زندگی بین الملل اینقدر راحت شده است ما مطابق این زندگی باید قوانین را دنبال کنیم. از طرفی، آیا مسائل مهاجرتی مگر فقط برای ایران است؟ دعوایی که ترامپ سر مکزیک دارد سر چیست؟ اخیرا خرمشهر بودم گفتند عرب‏های خرمشهر و بصره با هم فامیل هستند. در مجالس همدیگر رفت و آمد می‏کنند. وقتی ما مرز داریم در مرزهایمان قوم‏ها هم هستند.

بحث من این است که در مجموع این نگاه‏ها، نگاه‏هایی نیست که بتواند به نیازهای امروز کشور جواب دهد. البته اینجا من از خانم‏ها گلایه دارم که اینقدر در سایر حقوق‏ مختلفشان داد می‏زنند اما راجع به این مساله صدایشان  بلند نیست. آیا خود این‏ها نمی‏خواهند از حقشان دفاع کنند؟

يكي از حضار:

آقای شیران این موردی که می‏گویید اکثریت یک قشری از جامعه در هر مساله‏ای بتوانند به یک … از نظر همه‏شان حداقل یا اکثریت قابل توجهی‏شان این مساله به عنوان یک چالش مطرح شود. حس من این است که خانم‏ها چون در مورد اقلیتی از آنها مطرح است شاید به گوش خیلی از آنها این مساله نرسیده باشد یا ارتباطی نداشتند یا تجربه‏ای نداشتند.

آقای سلكي:

اینجا هم در اقلیت هستند. در فرهنگ ما می‏گوییم آقای حقیقت طلب اشاره کردند یک تابو را شکستند، صدا و سیما یک مناظره گذاشته است. اگر صدای این مساله بلندتر شود مطمئنا اکثریت خانم‏های ایرانی این‏ها پای این موضوع  می‏ایستند ولی چون ما رفتارمان بویژه مسئولین طوری بوده است که چنین چیزی را پنهان کنند.

مساله بعدی موضوع حاشیه‏نشینی است. جمعیت حاشیه شهر چابهار که پاکستانی هستند از  جمعیت ساکن در متن شهر بیشتر است ولی اجازه داده نمی­شود سر و صدایی از آن بلند شود. در غیر اینصورت باید پاسخگو باشند.

شيران خراساني:

بحث مهاجرت و قضیه‏ای که در ابتدای صحبت‏هایم اشاره کردم به این برمی‏گردد که ما خلائی در کشور داریم. خلاء این است که ما سازمان، نهاد و یا متولی مهاجرت نداریم. در وزارت کشور بخش اداره اتباع خارجی داریم که این بحث‏ها باید از آنجا بیرون می‏آمد. چون آنها بیشتر با این افراد سر و کار دارند. ما این مساله و مشکل را داریم. درخواستم از آقای شیران این است که چون در مجلس تشریف دارند بحث تاسیس سازمان مهاجرت ولی نه در ذیل سازمان وزارت کشور را پیگیری کنند.

ما موارد مختلف دیگر در این حوزه خواهیم داشت. در حال حاضر ما با نسل دوم و سوم مهاجرین روبرو هستیم. در گلشهر در ساختمان طلاب مشهد که زندگی می­کردم می­دیدم که بسیاری از آنها نخبه هستند.

اشاره کردند امر عصر اطلاعات و ارتباطات است، اما عصر مهاجرت هم هست. نخبه‏گان ما در حال مهاجرت هستند. سیاست بازگشت هم سیاست موفقی نبوده است باید به سمت چرخش نخبگان رفت و اینکه بتوانیم از نخبه‏گان کشورهای دیگر  کمک بگیریم. بخشی از این نسل دوم و سوم مهاجران که در ایران هستند، تحصیلکرده هستند و ابداعات و اختراعاتی دارند. آنها دوست ندارند به افغانستان برگردند، خیلی از انها پس از کسب دکترا از ایران به کشورهای دیگر می­روند. این بع معنای از دست دادن سرمایه انسانی است. سایر کشورها هم در ازای خدمات ارزشمند تابعیت اعطا می­کنند.

ما در این حوزه هم مشکل داریم. بحث فرزندان مادر ایرانی یک مساله است و در آینده هم مسائل مختلف دیگری را در این حوزه شاهد هستیم.

مجری: آقای شیران، متن دقیق لایحه‏ای که الان در مجلس نهایی شده است را بفرمایید.

شیران خراسانی:

 فقط ماده واحده را می‏خوانم: فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان غیر ایرانی که قبل یا بعد از تصویب این قانون متولد شده یا می‏شوند، قبل از رسیدن به سن 18 سال تمام شمسی به درخواست مادر ایرانی به تابعیت ایران در می‏آیند

آقای سلكي

چرا اتوماتیکش نکردید؟ چرا مادر باید درخواست دهد؟ یعنی باز هم مادر حقی ندارد.

شیران خراسانی:

در بند دوم می‏خواستند این را اکتسابی کنند و فرزندان مذکور در صورت عدم تقاضای مادر می­توانند پس از رسیدن به سن 18 سال شمسی تقاضای تابعیت ایران را نمایند که در صورت فقدان شکل امنیتی ( به تشخیص وزارت اطلاعات) به تابعیت ایران پذیرفته می­شوند. پاسخ به استعلام امنیتی باید ظرف 3 ماه انجام شده و نیروی انتظامی نسبت به پروانه اقامت برای پدر غیرایرانی مذکور اقدام کند که پدرش را نگه دارند.

تبصره: در صورتی که پدر یا مادر متقاضی در قید حیات نبوده و یا در دسترس نباشند در صورت ابهام اثبات نسب در دادگاه صالحه انجام می شود.

آقای سلكي:

یعنی شورای تامین نیست.

شیران خراسانی:

نه دادگاه است. عرض کردم که باید به دادگاه ارجاع شود.

تبصره 2: افراد فاقد تابعیتی که خود و حداقل یکی از والدین‏شان در ایران متولد شده باشند می‏توانند پس از رسیده به سن 18 سال تمام شمسی تقاضای تابعیت ایرانی را بنمایند که در صورت نداشتن مشکل سوء پیشینه کیفری و نیز نداشتن مشکل امنیتی به تشخیص وزارت اطلاعات به تابعیت ایران پذیرفته می‏شوند.

البته این در قانون مدنی هست و تبصره 2 ابهام دارد و آن اینکه بچه‏هایی که الان به سن 18 رسیدند (همین نسلهایی که الان داریم صحبتشان را می‏کنیم)باید خودشان تقاضای تابعیت کنند. این قبلا در قانون بوده است و می‏توانستند این مسیر را انجام دهند. اینجا حرف ما …

من می‏خواهم اصلاحیه بدهم. اگر چاپ شد برای کسانی که تا این تاریخ متولد شدند اگر هم از سن 18 سال گذشته باشند همان تقاضای مادر بتواند برایشان … ولی دوای درد این نیست. دوای درد همان فرمایش حاج آقا هست که ما بنویسیم از پدر یا مادر ایرانی.

خانم میرمالک:

بحث مهم شمولیت موضوع است. همانطور که دوستمان فرمودند قشر بسیار کوچکی از جامعه با این موضوع درگیرند و ازاین رو بسیاری از مردم این قضیه را لمس نمی‏کنند. مثلا شاید در همسایگی یا محله ما یک مورد هم این قضیه نباشد. بعد از شمولیت، مظلومیت این قشر است که صدایش را نمی‏تواند برساند. گروهي ازين مادران به صورت خودجوش شكل گرفتند كه حدود 300 نفر بودند. نماینده ي این 300 نفر، خانم نیک انجام بود که توانست خودش را به وزارت‏خانه و مجلس برساند. از طرفي ديگرسلبریتی‏ها به دنبال مسائل لوکس هستند.

نکته دیگر خیلی از مخالفین در آخرین جلسه‏ای که ما داشتیم گفت شما با این کارتان شان دختر ایرانی را پایین می‏آورید که الان برای نمونه در سیستان و بلوچستان برای مثال  دو تا گوسفند می‏دهند و در مقابل دختر خانواده را به عقد یک خارجی درمی­آورند.

در حالي كه این قانون (اگر چنین لایحه‏ای تصویب شود) عین ارزش گذاشتن به زن و دختر ایرانی است. بچه‏ای که در خیابان پیدا می‏کنیم و نمی‏دانیم فرزند نامشروع است یا خیر، شناسنامه­دار و هویت­دار می­شود. ولی کسی که مادرش ایرانی است به دلیل اینکه پدرش ایرانی نبوده چنین امکاناتی ندارد. بنابراین این وظیفه ما را به عنوان طرف دولت و همچنین نمایندگان محترم دوچندان می‏کند که هر روز پی‏گیری کنیم.

آقای شیران خراسانی:

 اینقدر این مساله مظلوم است. در کمیسیون هم وزارت‏خانه‏های دولت با هم اختلاف داشتند. ولی اگر رسانه شویم و صدای این‏ها را برسانیم حداقل اتفاق بزرگی می‏افتد. این لایحه حتما در 6 ماه اول سال 98 به صحن می­رود. ما 50 تا امضاء جمع می‏کنیم تا به آن اولویت بدهیم. باید در این موضوع بانوان فعال شوند و هر نماینده‏ای را توجیه کنند که تبدیل به مطاللبه شود.


به اشتراک بگذارید

دیدگاه ارسال کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *