ازدواج با مهاجران افغانستانی، راهی ناخواسته فراروی زنان ایرانی ؟

معرفی و خلاصه‌ی مقاله‌ی «واکاوی معنایی زمینه های ازدواج زنان ایرانی با اتباع افغانستانی» نوشته‌ی ایلناز امیری، علی یار احمدی و اصغر میرفردی:

همسایگی کشور ایران با افغانستان و پیشینه‌ی تاریخی و فرهنگی مشترک این دو کشور، از یک‌سو، و آشفتگی‌های سیاسی، جنگ‌های متعدد، شرایط نامساعد اقتصادی، ترس از جان و سایر عوامل سیاسی، اقتصادی از سوی دیگر باعث شده است که ایران یکی از مقصدهای مهاجرتی افغانستانی‌ها به ویژه در چهار دهة گذشته باشد. یکی از اتفاق‌هایی که با حضور اولین موج مهاجران در کشور ایران بسیار متواتر به وقوع پیوست و ادامه پیدا کرد، ازدواج زنان ایرانی با مردان غیرایرانی بود. ازدواج‌هایی که به دلایل متعدد دارای چالش بوده و معنایی خاص از زندگی خانوادگی را در ذهن زنان ایرانی دارای همسر افغانستانی، ایجاد کرده است. در ادامه به یافته‌های پژوهشی پرداخته‌ایم که با دیدگاهی جامعه‌شناختی  به واکاوی معنایی زمینه‌های ازدواج زنان ایرانی با اتباع افغانستانی پرداخته است.

ازدواج با مهاجران افغانستانی: گام نهادن در سرزمینی بی نام و نشان

یافته‌های این پژوهش نشان داد که مجموعه‌ای از ویژگی‌ها، کاستی‌ها و خلأ‌هایی در کانون زندگی خانواده پدری زنان ایرانی دارای همسر افغانستانی وجود دارند، که موجب شده‌اند این دسته از زنان با مهاجرینی ازدواج کنند که به‌دلیل مشکلات ساختاری موجود در کشورشان، مهاجرت نموده‌اند و به دلیل مهاجرت خارج از رویه و ضوابط قانونی مهاجرت، سختی‌های ویژه‌ای در مکان مقصد دارند، گو این‌که بسیاری از مهاجران افغانستانی که به ایران آمده‌اند و می‌آیند، هیچ‌گونه سند هویتی و گذرنامه‌ای ندارند و گونه‌ای «مهاجرت و زیست مهاجرتی در گمنامی» را تجربه می‌کنند. چنین زیستی هم برای سرزمین مقصد و هم برای زنان ایرانی که با این دسته از مهاجران ازدواج می‌کنند، زیان‌بار و خطرآفرین است، زیرا زندگی مشترک با انسانی که ابعاد هویتی وی آشکار نیست، گام نهادن در سرزمینی بی‌نام و نشان است.

روایتی از ناچاری، طرد و امید

یافته‌های پژوهش پیرامون ازدواج با مهاجران افغانستانی نشان داد که مجموعه‌ای از شرایط علّی، زمینه‌ای و مداخله‌‌گر در ازدواج زنان ایرانی با مهاجران افغانستانی نقش‌آفرین هستند؛ مجموعه این ویژگی‌ها روایت‌گر منظومه و چرخه‌ای از ناآگاهی، تحصیلات پایین یا بی‌سوادی، محرومیت، فقر، نداری و ناچاری، انگ، طرد و مشکلات پذیرش اجتماعی از سوی برخی از هموطنان است. این ویژگی‌ها، به‌گونه‌ای هم‌افزا، به بازتولید زیست ناخوشایند و نومیدانه زنان ایرانیِ درگیر در چنین زندگی‌هایی می‌انجامند.

همانندی نسبی و تجربه مشترک مردان افغانستانی و همسران ایرانی آن‌ها از مشکلات و تنگناهایی که با آن‌ها روبرویند، گونه‌ای از همگرایی در ادراک و تجربه شرایط سخت را برای آن‌ها رقم زده است. در کانون زندگی خانواده زنان ایرانی دارای همسر افغانستانی، مجموعه‌ای از تنگناهای اقتصادی (فقر و محرومیت)، مشکلات فرهنگی (نبود و یا کمبود آگاهی، نبود آینده‌نگری و تقدیرگرایی)، و مشکلات اجتماعی (مشکلات خانوادگی، رویه پدرسالاری شدید، موانع حقوقی و اداری برای پذیرش اجتماعی) وجود دارند که آن‌ها را به سمتی جهت می‌دهد که با وجود فاصله اجتماعی ادارک شده بین مهاجران افغانستانی و شهروندان ایرانی در زمینه میزان پذیرش اجتماعی در جامعه، تن به ازدواج با مردان افغانستانی می‌دهند. این کار، راهی برای کاستن از مشکلات و یا گریز از مشکلاتی است که همواره برای چنین خانواده‌هایی بازتولید می‌شود، در حالی‌که خود این زندگی نوین با مهاجر بیگانه، سرآغاز پدیدارسازی مشکلات دیگری است که چنین زنانی با جسم و روان خود آن‌ها را تجربه می‌کنند. زنان ایرانی دارای همسر افغانستانی، گونه‌ای از طرد اجتماعی را تجربه می‌کنند.

مروری بر مفاهیم و مقوله‌های بدست آمده از پژوهش نشان می‌دهد که ویژگی‌هایی که دوسویه گزینش و ناچار بودن به گزینش را در بر دارند، در بین این مفاهیم و مقوله‌ها برجستگی دارند. در این راستا، مفاهیم و مقوله‌ها، به مقوله محوری و هسته یعنی «گزینش و زندگی ناخواسته» رهنمون می‌شوند که خود گونه‌ای از تعارض مفهومی و همچنین مصداقی را دلالت می‌کند. تعارض در واقعیت، از این رو است که چنین زنانی، دست به گزینشی می‌زنند که کمتر زنی در شرایط عادی، پذیرای چنین شرایطی است، زیرا همراه با گونه‌ای ابهام، برچسب و طرد اجتماعی است. ظاهر چنین ازدواج‌هایی، کنشی از گونه گزینش را نشان می‌دهد. وضعیت هم‌فرهنگی در بین زنان ایرانی دارای همسر افغانستانی با همسران‌شان، موقتی است زیرا به روایت بیشتر این زنان، تفاوت‌های فرهنگی بین چنین زوج‌هایی پس از ازدواج پدیدار شده است.

زنان ایرانی دارای همسر افغانستانی به دلیل فاصله اقتصادی و اجتماعی ادراک شده خود با شهروندان ایرانی از یک سو، و تقاضا و پافشاری اتباع افغانستانی، که از نظر اقتصادی و اجتماعی نیز با جامعه ایرانی فاصله قابل‌توجهی دارند، از سوی دیگر، به‌گونه‌ای هم‌طرازی نسبی اجتماعی دست می‌یابند به‌گونه‌ای که چنین ازدواج‌هایی را به سان یک گزینه در شرایط سخت برای خود توجیه‌پذیر می‌دانند.

سخن پایانی این‌که، مهاجرت گسترده افغانستانی‌ها به ایران، به سبب ازدواج بخشی از زنان تهیدست و فرودست جامعه با مردان افغانستانی، کانون زندگی بخشی از خانواده‌های ایرانی را دستخوش تغییرات و چالش‌هایی نموده است و برای این دسته از زنان، گزینش معمول و ارادی در امر ازدواج و زندگی زناشوئی، جای خود را به پذیرش شرایط ناخواسته‌ای که ظاهر گزینش‌گونه دارند، داده است. چنین سبکی از زندگی خانوادگی، پیامدهای روانی، هویتی و اجتماعی برای این دسته از زنان، خانواده‌های آن‌ها و فرزندان برآمده از چنین ازدواج‌هایی دارد.

به اشتراک بگذارید

دیدگاه ارسال کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *