دیاران‌گپ ۲ (محمدمسیح حمیدی)- دانشجوی افغانستانی دارنده مدال طلای المپیاد ریاضی دانشجویی ایران

المپیاد ریاضی

_ فلسفه نامگذاری شما چیست؟ محمد مسیح ترکیب جذابی است!

پدر و مادر من بعد از کلی فکر کردن تصمیم گرفتند نام متفاوتی برای من انتخاب کنند و گمان کردند ترکیب اسم دو پیامبر ترکیبی جالب است و نام من را محمد مسیح انتخاب کردند. در خانه من را مسیح صدا می کنند.

_ کمی از خودت و خانواده‌ات برایمان بگو.

خانواده پدری من در حدود سال 64 به ایران مهاجرت کردند ولی خانواده مادری من در سال 74 مهاجرت کردند عمده علت این مهاجرت مساله عدم وجود امنیت در افغانستان و وجود جنگ‌های داخلی در کشورمان بود. خانواده پدری و مادری من اصالتا از شهر هرات و فارس بودند.

من خودم متولد 77 هستم. در دوران دبستان در یک مدرسه معمولی نزدیک به منزل تحصیل کردم و شرایط من عادی بود. در دوره راهنمایی به دلیل برخی سیاست‌های وضع شده، مهاجرین حق نداشتند در هر مدرسه‌ای ثبت نام کنند و در دو منطقه محدود در حاشیه مشهد می‌توانستند تحصیل کنند که در منطقه گلشهر و قلعه ساختمان مشهد واقع شده بود. این مناطق از امکانات آموزشی کمتری برخوردار بودند ولی معلمان تبعیضی قائل نمی‌شدند و با دانش آموزان برخورد خوبی داشتند. حتی می‌توانم بگویم برخی از معلمان به نوعی بودند که به من بها می‌دادند و حتی به دید خاصی به من نگاه می‌کردند. من در آن زمان قاری قرآن بودم و در رشته قرائت در مسابقات شرکت می‌کردم و توانستم در دوره راهنمایی در مسابقات استانی مقام اول را کسب کنم و وارد محافل قرانی استان شدم. نمی توانم بگویم مسولین در مدرسه تبعیضی قائل می‌شدند. شکل اقامت ما در آن زمان کارت آمایش بود ولی الان چند سالی است که گذرنامه و اقامت گرفته ایم.

_ وارد دبیرستان شدید و برای کنکور آماده می شدید از این مرحله هم برای ما کمی بگویید؟

من در سال اول دبیرستان در یک مدرسه معمولی بودم ولی برای دوم دبیرستان بدون آزمون وارد یک مدرسه نمونه دولتی شدم که بخاطر معدل و رزومه خوبم ثبت نامم کردند و مشکل قانونی از جهت ثبت نام نداشتیم. من دیر اقدام کرده بودم و نتوانسته بودم در آزمون ورودی شرکت کنم که مدیر بعد از دیدن رزومه من پذیرفت ثبت نامم کند. قانون این بود که شهریه بگیرند ولی به دلیل معدل من و اینکه دانش آموز برتر بودم و می‌دانستند ما مشکلات مالی داریم، گذشتند.

_ در آن دوره مشخص که برای کنکور درس می‌خواندید آیا همزمان کار هم می‌کردی؟ کلاس کنکور و کتاب کمک آموزشی خاصی هم دریافت و استفاده می کردی؟

من تا دو سه ماه قبل از کنکور سر کار می‌رفتم. نزدیک خانه ما یک منبت‌کاری بود که من از اول راهنمایی خودم آن کارگاه را پیدا کرده و آنجا مشغول به کار شده بودم. اواخر چون بر کنکور متمرکز شده بودم آن کار را رها کردم. من کلاس کنکور هم نمی‌رفتم. رتبه کنکور من 803 بود.

_ با رتبه 803 تقریبا می‌توانستی در هر رشته‌ای پذیرفته بشی. چرا ریاضی را انتخاب کردی؟

همانطور که به ریاضی علاقمند بودم می‌خواستم در رشته‌ای درس بخوانم که ریاضی در آن کاربرد زیادی داشته باشد. یا باید مهندسی برق را انتخاب می کردم یا مهندسی عمران و یا رشته ریاضی. رتبه من به مهندسی برق و عمران شریف نمی‌خورد و به همین دلیل ریاضی را انتخاب کردم چون می‌خواستم در دانشگاه برتری چون دانشگاه شریف درس بخوانم.

_ گویا باید در دانشگاه شریف شهریه پرداخت می‌کردی. این رقم چقدر بود و آیا در تامین شهریه مشکلی داشتی یا نه؟

موظف نبودیم همه مبلغ شهریه را یکجا پرداخت کنیم ولی در پایان دوره و در زمان دریافت مدرک باید همه مبلغ را تسویه حساب می‌کردیم. من هم به همین صورت عمل کردم و در ترم‌های اول علی الحساب 500 تا یک تومان پرداخت می‌کردم. در اواخر دوره کارشناسی با بنیاد حمایت از محصلین افغان در ایران تحت سرپرستی دکتر احمد شاه فرهت آشنا شدم و آنجا لطف کردند و من را حمایت کردند. با پیگیری‌های این بنیاد و به دلیل خوب بودن رزومه‌ام، توانستم تخفیفی چهل درصدی از کل شهریه‌ای که بدهکار بودم بگیریم.

_ برای تامین هزینه‌های جاری زندگی در تهران مشکلی داشتی یا نه؟

کار من که منبت‌کاری بود در مشهد بود وقتی وارد تهران شدم نتوانستم آن کار را ادامه بدهم. از همان لحظه ورود به تهران من مشکل مالی داشتم چون درس‌های من بخصوص در ترم‌های اول که با دانشگاه آشنا نبودم سخت بود و نمی‌شد در کنار درس و رقابت با سایر دانشجویان کار کرد. به همین دلیل در ترم‌های اول نتوانستم زیاد کار کنم. هر چند وقت یکبار تدریس خصوصی داشتم و تایم فراغتم را با تدریس خصوصی کنکور و المپیاد پر می‌کردم.

_ زیست در تهران تجربه‌های جدید و متفاوتی برای کسی که از شهرستان یا شهرهای کوچکتر به این شهر مهاجرت می‌کند با خود به همراه دارد. کمی از تجربه شخصی زیستت در تهران به ما بگو.

به نظر من زندگی در خوابگاه تجربه‌های خوبی دارد دوستان زیادی پیدا می‌کنید. خوابگاه ما سالن ورزشی داشت و نزدیک دانشگاه استخر دانشگاه صنعتی شریف قرار داشت که بزرگترین استخر تهران است و ما هفته‌ای دو بار با دوستانمان به استخر می‌رفتیم و من هر شب به باشگاه بدنسازی می‌رفتم و خیلی خوب بود. روزهای خوابگاه روزهای خاطره‌سازی بود. اتاق‌های ما چهار نفره بود. در مقطع کارشناسی کلا دو خوابگاه پسران در شریف وجود دارد یکی خوابگاه احمدی روشن که برای بچه‌های شمال کشور است و دیگری طرشت سه که مخصوص مرکز و جنوبی‌ها است. به طور کلی این است و نظم خاصی ندارد و مهاجرین هم همین‌طور در بین همین بچه‌ها بودند.

_ برخورد اساتید و مسئولین دانشگاه با تو به عنوان یک دانشجوی ایرانی افغانستانی‌تبار چطور بود؟ آیا طی دوران زندگی و تحصیل در تهران محرومیتی وجود داشت که تو را اذیت کند؟

اساتید متوجه نمی‌شدند که من ایرانی نیستم. در مدرسه معلم از اول سال می‌فهمید که تو افغان هستی ولی دانشگاه مثل مدرسه نیست هر استادی کلا دو یا چهار جلسه در هفته دانشجو را می‌بیند و توجهی به این حرف‌ها و ملیت دانشجو ندارد و درسش را می‌دهد و می‌‍رود. سال پایانی کارشناسی بود و من به اداره استعدادهای درخشان صنعتی شریف مراجعه کردم تا برای کردیت ارشد و استفاده از سهمیه استعدادهای درخشان برای ورود به مقطع ارشد اقدام کنم. ولی اوایل مسئول از قانون با خبر نبود و گفت می‌توانید ولی بعدها تماس گرفته شد و به من گفته شد تو نمی‌توانی تحت حمایت استعدادهای درخشان قرار بگیری و باید کنکور بدهی. من کنکور دادم و این مانع برای من بهتر شد و کنکور دادم و رتبه 11 را کسب کردم و بخاطر این رتبه به مرحله نهایی المپیاد ریاضی راه پیدا کردم و رتبه یک شدم.

_ در مقطع فوق لیسانس هم شهریه پرداخت می‌کردی؟

به دلیل رتبه 11 از طریق اداره دانشجویان بین‌الملل دانشگاه به وزارت علوم نامه نوشتیم برای دریافت بورسه رتبه برتری اقدام کردیم و من فعلا معاف از پرداخت شهریه هستم ولی نمی‌دانم این قول پابرجا می‌ماند یا نه؟! به دلیل شرایط کرونا هنوز نتوانسته‌ام سند و مدرکی دریافت کنم.

_ برای المپیاد ریاضی به کلاس خاصی می‌رفتی؟

سوالات المپیاد ریاضی نوعی است که اگر در دروس پایه‌ای دانشگاه قوی باشید حتی بدون آمادگی می‌توانستید از عهده جواب دادن بر بیایید. من حقیقتا برای المپیاد و کنکور ارشد وقت زیادی نگذاشتم چون تا حدی بلد بودم و زحمت‌ها را قبلا و در دروس پایه کشیده بودم.

_ می‌دانید چندمین افغانستانی رتبه‌دار در المپیادهای علمی هستید؟

من دو نفر را از قبل می‌دانستم. یکی خانم مولودی که در سال 77 در المپیاد دانش آموزی مدال طلا کسب کردند. و دیگری آقای انوری که در سال 83 در المپیاد دانشجویی مقام اول را کسب کرده‌اند ولی در یک کانال تلگرامی خواندم که قبل از من ده نفر دیگر هم رتبه‌های برتر المپیادی در ایران کسب کرده‌اند.

_ بعد از وایرال شدن خبر موفقیت تو در رسانه‌ها بازخوردهایی که دریافت می‌کردی چگونه بود؟

در این مدت که بسیار مورد لطف قرار گرفته‌ام از کسانی که در دانشگاه‌های خارجی تحصیل می‌کنند ایمیل و پیام تبریک گرفته‌ام و حتی اساتید دانشگاهمان که نمی‌دانستند من ایرانی نیستم در واتسآپ به من پیام تبریک فرستاده‌اند. چند شب پیش به محفلی دعوت شدم و من استرس زیادی داشتم که به ددلاین یکی از تمرین‌هایم نمی‌رسم و در پایان شب به استادم پیام دادم و راستش را گفتم که به این دلیل نتوانسته‌ام تمرین را به موقع تحویل بدهم استادم جواب جالبی داد و گفت من هم این خبر را شنیده‌ام و این خبر چند روزی است که در کانال‌ها پیچیده و به عنوان جایزه می‌خواهم بگویم نمی‌خواهد این تمرین را تحویل بدهید.

_ از مدرسه قدیمی ات کسی برای تشویق و تجلیل به سراغ تو آمد؟

چند نفر از دوستان صمیمی من به من پیام تبریک گفتند و یکی از دوستانم دعوت کرد تا با هم بیرون برویم. ولی از مدرسه‌ام پیامی دریافت نکرده‌ام و فکر می‌کنم حتی متوجه نشده‌اند.

_ این رتبه اولین افتخار مهاجرین افغان در ایران نیست. ظاهرا نسل دوم و سوم مهاجرین افغان قاب و تصویر کلیشه‌ای که ما از مهاجر افغان داشته‌ایم را دارند تغییر می دهند. نظر خودت چیست؟ فکر می‌کنی موفقیت‌های شما چه تاثیری بر زندگی دوستانت و نسل بعدی مهاجرین دارد؟ بطور مثال یکی از تاثیرات موفقیت تو با این حجم پوشش رسانه‌ای، این است که نگرش عمومی نسبت جمعیت مهاجران افغانستانی ایران و ایرانی‌افغانستانی‌تبارها تغییر پیدا می‌کند. یعنی اینکه خیلی‌ها متوجه می‌شوند که مهاجر افغان الزاما نباید کارگر باشد و می‌تواند موفقیت‌هایی در حوزه هنری واقتصادی آکادمیک داشته باشد.

اینکه یک نفر به عنوان یک مهاجر در کشوری دیگر رتبه کسب می‌کند می تواند تاثیر زیادی بر زندگی دانش آموزان مهاجر دیگر بگذارد. من ایمیلی از پدری دریافت کردم که پسرش در ایران درس می‌خواند و از من می‌پرسید تو چه برنامه‌ای داشتی و برای این موفقیت چه کار کرده‌ای؟ من فکر می‌کنم این موفقیت‌ها باعث تربیت می‌شود و تاثیر دارد و راه تو دنبال می شود و جویا می‌شوند که روش تو چه بود که موفق شده‌ای.

_آیا تا به حالا به افغانستان رفته‌ای؟

من کلا دو بار به افغانستان رفته‌ام. بار اول در 7 سالگی که طی سفری تفریحی رفتیم. بار دوم وقتی ترم 5 کارشناسی بودم برای اخذ ویزای دانشجویی به هرات رفتم.

_ خودت را در ایران مهاجر می دانی یا نه؟

مهاجر نه به آن معنی که در داخل ایران تابع باشم! من در هر گوشه دنیا همین که هستم خواهم بود و هدفی را که خودم دارم دنبال می کنم و در قید و بند چیزی قرار نمی‌گیرم.

_ آیا می‌خواهی از ایران بروی و اگر می‌خواهی بمانی بزرگترین مانعت برای ماندن در ایران چیست؟

من تصمیمی نگرفته‌ام و بستگی به شرایط دارد. باید دید بستر کار و پیشرفت در کجا بیشتر فراهم است. حداقل چیزی که می‌شود انتظار داشت این است که در پایان تحصیلات، استاد دانشگاه یا هیات علمی بشوید و فکر نمی‌کنم این امکان برای مهاجرین در ایران فراهم باشد. رشته ما علوم محض است و کارهایی که ما بعد می‌توانیم انجام بدهیم بیشتر کارهای آکادمیک است و این مانع بزرگ وجود دارد.

_ پس مهمترین دغدغه تو که با برطرف شدن آن به رفتن از ایران فکر نخواهی کرد، شغل است؟

انگیزه اصلی مهاجرت، بهبود بخشیدن به وضعیت کاری است. وقتی کار فراهم باشد دیگر دلیلی برای مهاجرت به کشور ثالث وجود ندارد. البته این برای من دلیل است، شاید برخی برای مهاجرت دلایل دیگری داشته باشند.

_ در آینده خود روزی را می‌بینی که به افغانستان برگردی و آنجا کار کنی و بخشی از تجربه خود را در اختیار مردم افغانستان قرار بدهی؟!

یکی از مهمترین مشکلات افغانستان این است که در کنار نبود امنیت ، ثبات هم وجود ندارد و هر روز قانونی و داستانی جدید بوجود می آید و فکر نمی کنم فعلا افغانستان گزینه خوبی باشد مگر اینکه شرایط در این کشور مساعد شود.

المپیاد ریاضی المپیاد ریاضی  المپیاد ریاضی المپیاد ریاضی 

 

به اشتراک بگذارید

دیدگاه ارسال کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *