در وبینار آموزش کودکان مهاجر در دنیای جدید مطرح شد

ابعاد و آثار ادغام اجتماعی مهاجران افغانستانی در ایران

در نخستین بخش از وبینار آموزش کودکان مهاجر در دنیای مدرن که به همت «گروه مطالعات جوانان» موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد، «رسول صادقی»، جمعیت‌شناس و استاد دانشگاه، یکی از بزرگ‌ترین جابه‌جایی‌ها و حرکات جمعیتی در دنیای مدرن را مربوط به مهاجرت در افغانستان دانسته و با توجه به این‌که مهاجرت یکی از مقوله‌ های مهم در زندگی افغانستانی‌ ها ست، از بحثی با عنوان «فرهنگ مهاجرت» در آن کشور نام می‌برد چرا که هنوز پتانسیل بالایی برای مهاجرت وجود دارد که این روند با روی کار آمدن طالبان و نگرانی‌ هایی که نسل جدید به خصوص دختران و زنان پیدا کردند باعث شده جمعیت بیشتری به فکر مهاجرت باشند.

ابعاد و آثار ادغام اجتماعی مهاجران افغانستانی در ایران

مهاجرت اجباری و ۴ دهه زندگی در ایران

بحثی با عنوان «مهاجرت اجباری» وجود دارد که از سال ۲۰۰۰  در حال افزایش است که این افراد عموماً با صفاتی نظیر آوارگان و بی‌جا شدگان شناخته می‌شوند. البته باید در نظر داشت که سهم قابل توجهی از این مهاجران اجباری به کودکان اختصاص دارد که به تبع آن بحث آموزش کودکان هم در آن بسیار اهمیت دارد. طی سال‌ های اخیر، یکی از جریان‌ های مهم، بحث مهاجرت اجباری از افغانستان بوده که یک سوم جمعیت افغانستان تقریبا به ۷۲ کشور در جهان مهاجرت کرده‌اند که بخش عمده آن به ایران و پاکستان بوده است. چنانچه در سال ۱۳۷۰ کشوری که بعد از روسیه، تعداد متولدینش در خارج از کشور بیشتر بوده، افغانستان بوده و این رتبه در سال ۲۰۱۳ و سال‌های اخیر هم کماکان در بین ۱۰ کشور بالای لیست حفظ شده است.

در خصوص مهاجرانی که در ایران هستند؛ ۴ دهه زندگی در ایران باعث شده دو ساختار متفاوت شکل بگیرد. نسل اولی‌هایی که مهاجرت کردند و نسل دومی‌ها و سومی‌هایی که تجربه مهاجرت را نداشتند ولی در جامعه ایرانی متولد شده‌، مدرسه رفته، جامعه‌پذیری جامعه میزبان را تجربه کرده‌اند. درواقع این نسل از اهمیت بالایی در ساختار جمعیت مهاجران برخوردار هستند چرا که با توجه به الگوی باروری بالایی که داشتند، کودکان اهمیت قابل توجهی دارند. با این تفاسیر دو رویکرد «ادغام اجتماعی» و «طردشدگی اجتماعی» فراروی مهاجران است. وقتی از ادغام اجتماعی صحبت می‌شود مهاجران از حق و حقوقی برخوردار می‌شوند که در ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و آموزشی آن جامعه وجود دارد و وقتی با رویکرد طردشدگی اجتماعی روبرو باشیم مهاجران کنار زده شده و این احساس «ازخود بیگانگی» و «حاشیه نشینی» در بین مهاجران اتفاق افتاده و ادغام به کندی شکل می‌گیرد.

در بحث ادغام اجتماعی چند رویکرد در حوزه هایی مانند آموزش و پرورش، اشتغال و بازار کار، تابعیت و شهروندی مطرح بوده و در بحث رویکرد نسلی، مقایسه نسل اول و دوم به لحاظ وجود تفاوت‌ها مطرح است.

آموزش و اشتغال دو رکن اساسی در ادغام اجتماعی

دو بحث آموزش و اشتغال در بازار کار در ارتباط با بحث ادغام اجتماعی وجود دارد که وضعیت مهاجرین در مقایسه با بومی‌ها سنجیده می‌شود. این‌که آن‌ ها چه وضعیتی دارند و چه تفاوت بین نسلی درون خود مهاجرها وجود دارد از اهمیت زیادی برخوردارند. بنابراین اگر هیچ تفاوتی وجود ندارد یعنی در آن جامعه ادغام صورت نگرفته چرا که ادغام اجتماعی یک فرایند زمانی و نسلی است. یکی از وجوه ادغام اجتماعی، «ادغام آموزشی» است و این ادغام زمانی اهمیت می‌یابد که روی کودکان متمرکز باشد. ادغام اجتماعی در مورد بزرگسالان در حوزه درآمد و دسترسی به شغل و بازار کار هم مطرح می‌شود. براساس نتایج سرشماری‌ها، از سال ۱۳۷۵ بحث ادغام آموزشی در بین کودکان پناهنده، مشخص شده که سیاست‌ های آموزشی متفاوتی در زمینه آموزش کودکان مهاجر وجود داشته است. به عنوان مثال در دهه ۸۰ که بحث بازگشت مهاجران مطرح بود؛ برای ثبت نام این کودکان سختی‌هایی ایجاد شد. اما نقطه عطف در این حوزه از سال ۹۴ و بعد از دستور رهبری بود که «هیچ کودک افغانستانی حتی بدون مدرک نباید از تحصیل باز بماند». بعد از این دوره تعداد دانش‌آموزان مهاجر در مدارس ایرانی افزایش پیدا کرده، دسترسی به آموزش و شاخص‌هایی مثل میزان باسوادی در بین مهاجران از ۵۳ درصد در سال ۷۵ به ۶۴ درصد در سال ۹۵ رسید.

مقایسه آمار نشان می‌دهد که نسل اولی‌های مهاجران به افغانستان و نسل دومی‌ها بیشتر به ایرانی‌ ها نزدیک هستند که نسل دوم ادغام آموزشی خوبی داشته و دسترسی به امکانات آموزشی باعث شده باسوادی در بین آن‌ ها افزایش یابد.

حضور کودکان مهاجر در مدارس ایران، روندی کند اما افزایشی

شاخص دیگری که عمدتا در جامعه‌ شناسی محاسبه می‌شود، «تحرک بین نسلی» است. با مقایسه تحرک بین‌ نسلی تحصیلی مشخص می‌شود که برای نسل دوم به خصوص دختران در مقایسه با والدینشان ۷۳ درصد تحرک بین‌نسلی وجود داشته و عدم تحرک حدود ۲۶ درصد بوده است. در سال ۷۰-۷۱ حدود ۱۲۰ هزار دانش‌آموزان افغانستانی در مدارس ایرانی تحصیل می‌کردند که یک روند کند افزایشی داشته اما این میزان در سال ۸۳-۸۴ به ۸۴ هزار نفر رسیده و بعد یک مسیر افزایشی داشته و در سال‌های اخیر به نیم میلیون نفر هم رسیده که عمدتا در استان تهران هستند. پوشش تحصیلی برای کودکان ۶ تا ۱۷ ساله نیز از ۵۰ درصد به ۷۰ رسیده که این آمار در دوره ابتدایی از ۶۰ درصد به ۷۸ درصد و در دوره متوسطه اول از ۵۱ درصد به ۷۶ درصد و در دوره متوسطه دوم از ۲۵ درصد به ۴۲ درصد رسیده است. اما وقتی این آمار با جمعیت ایرانی مقایسه می‌شود، برای سنین ۶ تا ۱۷ سال در سال ۹۵ در مقایسه با سال ۷۵، شکاف و تفاوتی بین نرخ ثبت‌نام دانش‌آموزان ایرانی و افغانستانی کاهش پیدا کرده است. با این حال این تفاوت وجود دارد که ترک تحصیل در دانش‌آموزان افغانستانی مخصوصاً در سنین بالای ۱۴ و ۱۵ سال یعنی دوره متوسطه دوم بسیار بالاست. بخشی از این تفاوت‌ها نیز به پیشینه اقتصادی و اجتماعی خانواده‌ها برمی‌گردد که متفاوت هست. مثلا موانع فرهنگی در مورد دختران به ویژه در مورد ازدواج زودهنگام‌ باعث می‌شود ترک تحصیل در آن‌ها زیاد اتفاق بیافتد. عوامل نهادی و سیاستی هم تاثیرگذار بوده، بحث عدم ثبت نام کودکان بدون مدرک، پرداخت شهریه، تبعیض در مدارس ایرانی نیز در این زمینه بسیار موثرند. با این حال بحث مدارس خودگردان هم نقش قابل توجهی در دسترسی به آموزش کودکان افغانستانی به خصوص کسانی که بدون مدرک هستند داشته‌اند.

عامل دیگری که باعث پایین بودن این نرخ بوده بحث «کار کودکان» است. کودکان افغانستانی در سن ۱۵ سالگی حدود ۱۷ درصد در بازار کار حضور دارند که این میزان برای ایرانی‌ها ۴ درصد است. این میزان در سن ۱۷ سالگی برای ایرانی‌ها حدود ۱۰ درصد و برای افغانستانی‌ها حدود ۳۰ درصد است که این ورود زودهنگام به بازار کار از عوامل بازماندن از تحصیل است.

مهاجران نیروی کار با میزان اشتغال بالا

در حوزه بازار کار هم نرخ مشارکت اقتصادی مهاجران افغانستانی بالاست چرا که به عنوان مهاجر، نیروی کار محسوب می‌شوند. اما این میزان در مورد زنان نشان می‌دهد که نرخ اشتغال زنان ایرانی بالاتر از مهاجران است. نکته‌ای که در سال‌ های اخیر در ایران مطرح شده این است که نیروی کار مهاجران افغانستانی باعث افزایش بیکاری در کشور شده‌اند در حالی‌که بالاترین نرخ بیکاری در ایران مربوط به غرب کشور است که کمترین جمعیت مهاجر افغانستانی را دارند. البته بیکاری در ایران مربوط به جمعیت تحصیل کرده است در حالی‌که مهاجرین افغانستانی بیشتر به عنوان کارگر ساده مشغول به کار هستند و صنعتگر یا مهاجرین ماهر تنها در بین نسل دوم ظهور پیدا کرده است. با این حال وقتی این آمار با ایرانی‌ ها مقایسه می‌شود عمدتا مربوط به رده‌ های شغلی پایین به خصوص نسل اول است. اما در نسل دوم تغییرات نسبی اتفاق افتاده و وقتی تحرک شغلی بین نسلی بررسی می‌شود برخلاف آموزش، ۷۰ درصد عدم تحرک وجود دارد که این به دلیل قوانین سختگیرانه در این حوزه است. بنابراین هرجا که سیاست‌ها اجازه دهند ادغام اجتماعی زودتر و سریع‌تر اتفاق می‌افتد.

در زمینه نگرشی و رفتاری، و به لحاظ فردی هم مهاجران با توجه به ۴ الگو می‌توانند جدا یا ادغام شده و یا همانند ایرانی‌ها به لحاظ هویتی و… احساس تعلق به هیچ کدام نداشته باشند. حدود ۲۱ درصد فرزندان نسل دوم احساس می‌کنند ایرانی هستند چنانچه نتایج پژوهش‌ ها نشان داده که از بین جمعیت افغانستانی نسل دوم، ۴۱ درصد افغانستانی، ۲۶ درصد هویت دوگانه افغانستان ایرانی و ۱۱ درصد احساس بی‌هویتی می‌کنند. وقتی این وضعیت در کنار هم قرار می‌گیرند مشخص می‌شود که بخش قابل توجهی از مهاجران در ایران متولد و بزرگ شده‌اند ولی اجازه اشتغال ندارند. با توجه به شرایطی که افغانستان دارد به افغانستان برنمی‌گردند و به همین دلیل نسل دومی‌های تحصیل کرده بیشتر با موج‌های مهاجرتی به اروپا همراه می‌شوند.

از این‌رو نیاز است تا با توجه به تغییرات هویتی و فرهنگ‌پذیری که در کودکان به ویژه در نسل دوم و حتی سوم افغانستانی‌ها اتفاق افتاده برای ادغام اجتماعی سیاستگذاری کرد. اگر تابعیت براساس خاک بود نسل دومی‌ها هم ایرانی محسوب می‌شدند ولی مشکلاتی در حوزه تابعیت و اقامت وجود دارد که عمدتا نسل سومی‌ها را هم شامل نمی‌شود.

فراز و فرودهای تحصیل کودکان مهاجر در ایران

در دومین بخش از وبینار آموزش کودکان مهاجر در دنیای مدرن که از سوی «گروه مطالعات جوانان» موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد، وضعیت این کودکان به ویژه کودکان افغانستانی در ایران مورد بررسی و بازبینی قرار گرفت. بنابر مسائل مطرح شده در این وبینار، حوادث یک ماه اخیر افغانستان بازگو کننده حقایق بسیار زیادی در رابطه با میزان مهاجرت کودکان است. این که این کودکان از کجا آمده‌اند و تا چه میزان سواد داشته و با چه فراز و نشیبی روبرو هستند، از جمله موضوعاتی است که باید به‌طور جدی بدان پرداخته شود. «پیمان حقیقت‌طلب» مدیر پژوهش انجمن «دیاران»، در این رابطه مطالب خود را بیان کرده که مشروح آن در گزارش پیش‌رو قابل ملاحظه است؛

کودکان افغانستانی در ایران چه وضعیتی داشتند؟

در دهه‌ شصت و با اجرای سیاست درهای باز دولت، تحصیل کودکان مهاجر در کنار کودکان ایران به شکلی جدی پیگیری شد به شکلی که در سال تحصیلی ۱۳۶۷-۱۳۶۸ تعداد دانش‌آموزان افغانستانی که در مدارس دولتی شهر مشهد ثبت‌نام کرده و مشغول به تحصیل بودند برابر با ۳۵ هزار و ۴۶۵ نفر و تعداد ثبت‌نامی‌های نهضت سوادآموزی خراسان ۲۴ هزار و ۲۵۴ نفر بود. این آمار بیانگر سهولت تحصیل کودکان مهاجر در مدارس ایرانی در دهه ۶۰ است.

اما در دهه هفتاد و با مطرح شدن طرح «بازگشت آوارگان افغانستانی به موطن» که در شورای عالی امنیت ملی مطرح شد، وضعیت به شکل دیگری خودنمایی کرد. در این دوره قطع شدن یارانه‌ آموزش برای مهاجران ورودی بعد از سال ۱۳۷۱ و پولی شدن تحصیل این کودکان در ایران موجب شد تا مدارس خودگردان هم در این دوره پدیدار شوند که بدین ترتیب تحصیل سالانه ۹۰ هزار کودک مهاجر در این مدارس به شکلی جدی پیگیری شد.

در دهه هشتاد این سیاست‌ها باز هم دچار تغییر شد. در این دهه تحصیل کودکان مهاجر در مدارس ایران در سال‌های ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۵ ممنوع شد و حتی از فعالیت مدارس خودگردان در ایران بر اساس مصوبات وزارت کشور، ممانعت به عمل آمد که این اقدام موجب شد تا تعداد دانش‌آموزان مهاجر در ایران کاهش معناداری را تجربه کند.

دهه نود اما وضعیت بهتری را برای این دانش‌آموزان رقم زد. در این دهه با فرمان رهبر انقلاب و به رسمیت شناخته شدن حق تحصیل همه‌ کودکان مهاجر در ایران، تعداد دانش‌آموزان مهاجر در مدارس ایران افزایش یافته و تعدادی از مدارس خودگردان نیز به رسمیت شناخته شدند. این اقدام موجب شد تا در سال تحصیل ۱۳۹۸-۱۳۹۹ تعداد دانش‌آموزان مهاجر ثبت‌نامی در مدارس ایران به ۵۰۰ هزار نفر هم برسد. از این تعداد۹۵ درصد دانش‌آموزان افغانستانی بوده و حتی یک سوم آن‌ها هم فاقد مدارک قانونی بوده‌اند. این افزایش تعداد ناشی از افزایش پوشش تحصیلی نیز هست. آمار نشان می‌دهد که با این رویکردها، گرچه در سال ۱۳۷۵ تنها ۴۹ درصد کودکان زیر ۱۸ سال مهاجر در ایران مشغول به تحصیل بودند، اما این نسبت در سال ۱۳۹۵ به ۶۹ درصد رسید که از این حیث قابل توجه است.

فراز و فرودهای تحصیل کودکان مهاجر در ایران

تحصیل کودکان مهاجر، هدیه ایران به مهاجران

در دهه نود هرچند فرمان رهبری در چهار پنج سال ابتدایی بدون چون و چرا اجرا می‌شد، اما در دو سه سال اخیر با سخت‌گیری‌هایی نظیر ثبت‌نام نشدن تازه‌مهاجران، مشکلات ثبت‌نام کسانی که در مدارس خودگردان تحصیل کرده‌اند،  جلوگیری از ثبت‌نام کسانی که محل زندگی خود را تغییر داده‌اند و… در ثبت‌نام کودکان مهاجر در مدارس ایران موانعی به وجود آمد.

این در حالی است‌که خواسته بسیاری از کشورها آموزش و گسترش فرهنگ و زبان رسمی خودشان در میان کشورهای همسایه و جهان است. چنانچه هم‌اکنون در کشورهایی نظیر «آلمان» و «آمریکا» آموزش به کودکان بدون مدرک از کشورهای دیگر سابقه‌دار است. با این‌حال برخی متولیان سابق در وزارت کشور این را جزو لطف‌های حاکمیت دانسته و برای اجرای آن «منت»ی بزرگ بر سر جامعه مهاجر می‌گذاشتند.

با این وجود باید در نظر داشت که هرچند «تحصیل»، یکی از عوامل مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران بوده و برخی مجریان، تحصیل کودکان مهاجر را عامل افزایش مهاجرت به ایران می‌دانند، اما طبق نظرسنجی «پیمایش مردم افغانستان» در سال ۲۰۱۷،  بیش از ۵۰ درصد از افغانستانی‌ها «ناامنی» را مهم‌ترین علت تمایل به مهاجرت و حدود ۲۵ درصد نیز بیکاری و تنها ۲.۲ درصد تحصیل را علت تمایل خود به مهاجرت عنوان کرده‌اند.

در همین حال، تحصیل کودکان مهاجر هزینه‌ای گزاف برای ایران داشته و برخی مجریان، هزینه تحصیل کودکان مهاجر را رقمی بالغ بر ۱۵۰۰ میلیارد تومان برای ایران اعلام کرده و عدم حمایت سازمان‌های جهانی را دلیلی بر بی‌معنا بودن آن می‌دانند. در این میان برخی این پرسش را مطرح می‌سازند که آیا اگر ایران هم همچون ترکیه و عربستان در افغانستان مدرسه راه می‌انداخت و اگر در دهه ۸۰ تحصیل کودکان افغانستانی را دشوار نمی‌کرد چنین صحنه‌ای تکرار می‌شد؟

مدارس خودگردان به چه کار می‌آید؟

در سومین بخش از وبینار آموزش کودکان مهاجر در دنیای مدرن که «گروه مطالعات جوانان» موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران برگزار کرد، تجربه مدارس خودگردان مهاجران افغانستانی در ایران، از جانب «نادر موسوی» مدیر مدرسه فرهنگ و خانه کودکان آفتاب، تشریح شد.

به گفته موسوی، مدارس خودگردان در ایران که با تغییر سیاست‌ها با موانع متعددی روبرو شده بودند، با همت بسیاری از جوانان و به ویژه بانوان افغانستانی نقش بسیار زیادی در ارتقاء سطح سواد کودکان مهاجر داشته و با تربیت نیروی انسانی متخصص در زمینه آموزش، هویت‌بخشی، کاهش آسیب‌های اجتماعی جامعه مهاجر و میزبان، جامعه‌پذیری صحیح و در نهایت آماده‌سازی برای بازگشت و  شکل‌گیری تشکل‌ها و سازمان‌های اجتماعی و … گام‌های مهمی برداشتند. مشروح سخنان وی را در ادامه می‌خوانیم:

نگاهی به تجارب مدارس خودگردان 

مدارس خودگردان مدارسی که به دست تحصیل‌کردگان مهاجر افغانستانی و بویژه بانوان در یک اتاق از خانه‌شان، منازل مسکونی اجاره‌ای، مساجد و … تشکیل می‌شد. فعالیت این مدارس از همان نخستین روزهای مهاجرت به ایران در دهه ۶۰ آغاز و با وضع قوانین مهاجرتی و محدودیت تردد و محرومیت کودکان مهاجر از نام‌نویسی در مدارس، شکل جدی‌تری به خود گرفت و در دهه ۷۰ و ۸۰ به اوج خود رسید, چرا که با وضع قوانین محدود کننده و همچنین سخت‌گیری در دادن مدارک اقامتی به مهاجرین و خانواده‌هایی که با بحران جنگ‌های داخلی و طالبان، تازه به ایران می‌آمدند بسیاری از کودکان از رفتن به مدرسه محروم شدند. بدین ترتیب مدارس فوق در این ایام و از سوی بسیاری از معلمان افغانستانی که تازه به ایران مهاجرت کرده بودند و همچنین تحصیل‌کردگانی که درحال اخذ دیپلم و در سال‌های آخر دبیرستان بودند شکل گرفت. نظام آموزشی اکثریت این مدارس نیز مبتنی بر همان کتاب‌های درسی ایران بود که در کنار آن تاریخ و جغرافیای افغانستان هم تدریس می‌شد.

اگرچه شماری از این مدارس در آغاز کار در دفاتر احزاب جهادی فعالیت داشتند اما با اوج‌گیری بحران مهاجرت و آمدن مهاجرین بیشتر و به دنبال آن افزایش تعداد کودکانی که نمی‌توانستد در مدارس دولتی نام‌نویسی کنند و همچنین پراکندگی این کودکان در مناطق حاشیه شهر و روستاهای دور افتاده، با حضور بسیاری از بانوان و بویژه دخترانی که خود سال‌های آخر دبیرستان و آغازین دانشگاه را می‌گذراندند، در هر منطقه‌ای که شماری از کودکان بازمانده از تحصیل حضور داشت، یک مدرسه راه اندازی شد. حضور بانوان در این حوزه به قدری جدی بود که بنابر تجارب به دست آمده از حدود ۴۰۰ مدرسه خودگردان در سال ۱۳۸۵، سیصد مورد آن به دست بانوان اداره می‌شد. به گفته موسوی، مدارس خودگردان مهاجرین را می‌توان مستقل‌ترین و کارآمدترین نهادی دانست که از سوی خود مهاجرین تاسیس شده و فعالیت آن‌ها به دور از هرگونه خط کشی‌های قومی و مذهبی و نژادی بوده است.

دانش آموزان مدارس خودگردان چه کسانی هستند؟

دانش‌آموزان این مدارس نیز غالبا از کودکانی بودند که خانواده‌های آنان نتوانسته بود مجوز اقامت در ایران را گرفته و لذا فاقد هرگونه مدرک اقامتی برای ورود به مدارس دولتی بودند. خانوادهای این کودکان نیز اغلب در استانی غیر از استان صدور مدرک صادره‌شان اقامت داشته و متاسفانه سن آنها از کلاسی که باید در آن حضور می‌داشتند، فراتر رفته بود. لذا در بسیاری از موارد به خاطر تکمیل شدن ظرفیت مدارس دولتی نام‌نویسی هم نشده بودند. این در حالی بود که کودکانِ دارای مشکلات هویتی و ملیتی، تمایل زیادی به درس خواندن در این مدارس داشتند.

مدارس خودگردان طبیعتاً در هر شهر و روستا و منطقه‌ای که خانواده‌های مهاجر حضور داشتند و کودکشان نتوانسته بود وارد مدارس رسمی و دولتی شوند، توسط یک مهاجر دیگر و در موارد زیادی توسط یکی از تحصیل‌کردگان مهاجر یا ایرانی و بومی همان منطقه در خانه خودش و یا اجازه یک خانه مسکونی یا هر فضای موجود دیگری با حداقل امکانات شکل گرفته بود. بدین ترتیب در شهرهایی مانند تهران، قم، مشهد، اصفهان، کرج، کرمان و … که تراکم مهاجرین بیشتر بود شمار این مدارس هم زیادتر بود و امکانات و شکل و شمایل بیشتری به مدارس دولتی و رسمی پیدا کرده بودند.

مدارس خودگردان به چه کار می‌آید؟

مدارس خودگردان؛ کارکردهایی در خور و نقشی مهجور

اگرچه در فلسفه شکل‌گیری مدارس خودگردان، آموزش کودکان مهاجر بازمانده از تحصیل دارای محوریت بوده است، اما با پدید آمدن این مدارس کارکردهای بسیار دیگری هم پدیدار شدند که در ابتدا مورد انتظار نبود. با توجه به این‌که اکثریت مهاجرین تحصیل کرده جایی برای کنار هم آمدن و یافتن همدیگر و سایر فعالیت‌های فرهنگی نداشتند این مدارس به عنوان مرکز و «نخ نباتی» عمل کرد تا مهاجرین هم فکر، همدیگر را بیابند و از دل این مدارس سازمان‌ها و نهادهای بسیاری مانند شوراهای مدارس سرپرستی مدارس خودگردان، گروه‌های هم فکر برای چاپ و تالیف کتب درسی، انتشار مجله، گروه‌ها و تیم‌های ورزشی و هنری و …و حتی فامیلی، بیرون آمد که بعدها برای مهاجرین فعالیت می‌کردند. مضاف بر این‌که شرایط برای بانوان مهاجر و برای فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی فراهم شده و زمینه ورود کودکان مهاجر به مدارس دولتی هم ایجاد شد.

 تربیت نیروی انسانی متخصص در زمینه آموزش، هویت‌بخشی، کاهش آسیب‌های اجتماعی جامعه مهاجر و میزبان، جامعه‌پذیری صحیح و در نهایت آماده‌سازی برای بازگشت و شکل‌گیری تشکل‌ها و سازمان‌های اجتماعی و در نهایت ورود به عرصه تالیف کتب درسی و انتشار نشریات ویژه کودکان مهاجر نیز از جمله کارکردهایی بود که با وجود مهجور ماندن در عرصه اجتماعی، در این مدارس ظهور پیدا کرد.

فراز و فرود فعالیت مدارس خودگردان در دو دهه اخیر

اوج فعالیت مدارس خودگردان در سال‌های آغازین دهه‌های هشتاد و در سال‌های ۸۲ و ۸۳ و ۸۴ بود که مهاجرین ناچار بودند برای نام نویسی کودکانشان در مدارس دولتی کارت آمایش خود را تحویل داده و برگه خروج بگیرند. در همین زمان بسیاری از مهاجرین از ترس اخراج کارت خود را تحویل نداده و لذا فرزندانشان را در مدارس خودگردان ثبت نام کردند. درست در آن سال‌ها شمار مدارس خودگردان به حدود چهارصد مدرسه ثبت شده در دفتر نمایندگی وزارت معارف واقع در سفارت افغانستان در تهران رسید که شمار زیادی شاید در حدود صد مدرسه دیگر هم بدون ثبت در هیچ نهاد رسمی، مشغول آموزش کودکان بازمانده از تحصیل بودند.

در سال‌های اخیر و اکنون تسلط دوباره طالبان بر افغانستان و شکل‌گیری بحران مهاجرتی دیگری که موج آن آرام آرام به ایران هم خواهد رسید، یکی از نیازها و ضرورت‌های اصلی آموزش کودکان مهاجر ، آشنایی بسیاری از این کودکان با سیستم آموزشی ایران و همچنین موانع حضور آنان در مدارس دولتی و رسمی مدارس خودگردان است. با این وجود تحصیل‌کردگان مهاجر که هم با نظام آموزشی ایران آشنایی دارند و هم با فرهنگ و تفاوت گویش و نظام آموزشی افغانستان آشنا هستند می‌توانند به عنوان بازوی کمکی برای آموزش و پرورش ایران عمل کرده و مانع محرومیت از تحصیل این کودکان شده و شرایط آموزش آنان را تا فراهم شدن شرایط و امکانات مناسب آنان به مدارس دولتی به دوش گرفته و مانند «پلی» زمینه ورود آسان‌تر این کودکان را به مدارس دولتی و رسمی را فراهم کنند.

گزارش این نشست از سایت ایرنا/ بخش اول ، بخش دوم ، بخش سوم 

 

به اشتراک بگذارید

دیدگاه ارسال کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *