آقا نعیم راننده تاکسی با دیدن هریرود و غروب خورشید از خوب بیخود میشود، با دستهایش بشکن میزند و با لهجهی هراتی شروع میکند به خواندن: سر پل مالان دختری دیدم قشنگ و زیبا او را پسندیدم قدش بلند بود راست میگی؟ موهایش چنگ بود راست میگی؟