قانون بودجه‌ی سال ۱۳۹۹ و محدودیتی جدید علیه مهاجران در ایران… بسیاری از مهاجران حاضر در ایران جزء اقشار روزمزد و دهک‌های بسیار کم‌درآمد جامعه‌ی ایران هستند. با بحران کرونا و کاهش فعالیت‌های اقتصادی بسیاری از خانواده‌های مهاجر (به خصوص خانواده‌های زن سرپرست) از کار بی‌کار شده‌اند و برای نان شب‌شان دچار مشکل شده‌اند.

در این میان تبصره‌ای که در قانون بودجه‌ی سال ۱۳۹۹ گنجانده شده است باعث شده تا بسیاری از موسسات خیریه‌ی ایرانی که خواهان کمک به این افراد هستند هم دست‌وبال‌شان بسته شود. تبصره‌ای که کمک به اشخاص را منوط به داشتن کد ملی و شناسنامه کرده است!

بند ح تبصره‌ی ۱۷ قانون بودجه‌ی سال ۱۳۹۹ بیان می‌کند که:

“کلیه دستگاههای موضوع ماده (29) قانون برنامه ششم توسعه از جمله نهادهای عمومی غیردولتی و بنیادها که به هر شکل از اقشار آسیب پذیر حمایت می‌کنند، مکلفند تمامی حمایت‌ها و کمکهای خود را به تفکیک شماره(کد)ملی فرد دریافت‌کننده حمایت، در سامانه وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی ثبت نمایند. به منظور ساماندهی و کارآمدسازی سیاستهای حمایتی، اطلاعات سامانه در اختیار تمامی دستگاههای فوق قرار می‌گیرد.

پس از ثبت اطلاعات، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی مکلف است امکان استعلام استحقاق‌سنجی افراد دریافت‌کننده حمایت را در اختیار نهادهای حمایت‌کننده قرار دهد.

1- آن بخش از هزینه های مؤسسات خیریه خصوصی که به اشخاص پرداخت می‌شود تنها در صورت ثبت در سامانه مذکور از معافیت‌های مالیاتی برخوردار می‌شوند.

2- بانکها و مؤسسات اعتباری خصوصی و دولتی مکلفند تسهیلات قرض‌الحسنه پرداخت‌شده را به تفکیک شماره(کد)ملی در سامانه مذکور ثبت نمایند.

3- وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی مکلف است امکان ثبت اطلاعات حمایت‌های انجام‌شده و همچنین استعلام استحقاق سنجی افراد را برای مؤسسات خیریه مردم‌نهاد نیز فراهم نماید.”

اعتراض مهاجران حاضر د ر ایران

بسیاری از موسسات خیریه مجبور به اجرای این قانون شده‌اند و از کمک به مهاجران حاضر در ایران سر باز زده‌اند. یکی از کانال‌های تلگرامی مهاجران افغانستانی حاضر در ایران در واکنش به این اقدام موسسات خیریه شکواییه‌ی زیر را نوشت. در حقیقت قانون مصوب بودجه‌ی سال ۱۳۹۹ باعث ایجاد مشکلات عدیده‌تر برای مهاجران در ایران شده است:

ما به افغانی‌ها کمک نمی‌کنیم!

خیریه های فاشیست و نمایش مفتضح انسان دوستی

سیمین کاظمی

خیریه به مفهوم جدید و غیرسنتی‌اش، ابزاری است برای پوشاندن و بزک کردن زشتی‌های جامعه سرمایه‌داری که نابرابری، مشخصه آن است و در بهترین حالتش تمرکز ثروت در دست اقلیت و «بخور و نمیر و کارکُنی» برای اکثریت رنجبران آن است و در حالات بدترش مثل همین اپیدمی کروناویروس، بعضی را به شرف برگزار کردن کروناپارتی و تستهای هشتصد هزار تومانی رساندن و عده‌ای را در اعماق جامعه طبقاتی در حال دست و پا زدن برای تکه‌ای نان گذاشتن است.

این است کارکرد واقعی خیریه، اما برای شکم های گرسنه،تکه نانی از هر جا که برسد – دولت باشد یا خیریه یا صدقه- نجات دهنده زندگی شان است و وقتی کمک دولتی نباشد یا شامل حال شان نشود، خیریه کورسوی امیدی است برای دست یافتن به حداقل غذایی برای زنده ماندن.

اجتماع مهاجرین افغانستانی در ایران که  در پایین ترین سطوح اقتصادی- اجتماعی هستند، و اکثریت آنها در فقر مطلق زندگی میکنند، و مشمول هیچ کمک رسمی تشخیص داده نمی شوند، در این اپیدمی بیماری کروناویروس نیز به علت از دست دادن شغل، برای گذران زندگی با سختی بیش از پیش به فلاکت افتاده‌اند و از جمله نیازمندانند که ممکن است برای بقا حاجت شان به خیریه بیفتد.

حال در نظر بگیرید که زن کارگر افغانستانی که سرپرست خانواده‌ای هشت نفری با دو سالمند و همسری معلول است و شغل اش که نظافت منازل بوده، را در این هنگامه‌ی بحران کروناویروس از دست داده، در فقدان هر گونه کمک و حمایت، در چه سطحی از استیصال قرار دارد و چه کاری می تواند برای نجات خود و خانواده اش انجام دهد.

در چنین وضعیتی کارگر مزبور مطلع می شود که یک موسسه‌ای خیریه – که اتفاقاً خیریه اسم و رسم داری است و مالکش زنی است که به کارآفرینی مشهور است و خیریه را ساخته است که بخشی از ثروت حاصل از کارآفرینی را صرف “مهرآفرینی” کند، و بر آن است تا «نيازمندان را شناسايى كرده و با حفظ كرامات انسانى، شوربختى و فقر را از بخت و روزگارشان پاك کند» – به «مادران بیکار شده در اثر کرونا» کمک می‌کند.

زن کارگر افغانستانی چون کامپیوتر یا گوشی هوشمند و اینترنت ندارد لاجرم از طریق سایت خیریه مطلع نمی شود که این خیریه با «محوریت باورهای ملی، دینی و بومی» کار می کند و این محوریت چنان است که افغانستانی‌ای چون او مشمول الطاف «خانم» و خیّران وابسته و سفیران سلبریتی اش نمی شود. او صبح آخرین روز فروردین چادر به سر می کند، و پرسان پرسان خیریه را پیدا و در خواست کمک می کند، اما پاسخ می شنود که «ما به افغانی ها کمک نمی کنیم».

ظاهراً از نظر خیریه نژادپرست خانم کارآفرین، مهاجرین افغانستانی که نه با هویت شان می شود کمک به آنها را جایی به ثبت رساند و فرداروز برای کار فروبسته‌ای به آن استناد کرد، و نه حقوق شهروندی شامل حق رأی دارند که در انتخابات آینده شورای شهر یا مجلس به کار بیایند، نه فقر و شوربختی شان اهمیت دارد و نه اصلاَ «کرامت انسانی » دارند که لازم باشد حفظ شود؛ سزاوار کمک شناخته نمی شوند.!!

بر نحوه مواجهه این خیریه و نظایر آن با مهاجران افغانستانی و مبنا قرار دادن ملیت و نژاد برای کمک به افراد، نامی غیر از فاشیسم نمی توان گذاشت. تسلط این دیدگاه فاشیستی در خیریه ها، نشان دهنده خطرناک بودن طبقه‌ای است که سوار بر امواج فرصت طلبی و تاراج منابع و ثروت جمعی به انحاء موجه و غیر موجه بر ما مسلط شده اند و علاوه بر خطرناک بودن تفکرشان، دچار چنان حقارت و سفاهتی هستند که حتی نمی توانند نمایش انسان دوستی شان را با افتضاح کمتری اجرا کنند.

به اشتراک بگذارید

یک نظر

دیدگاه ارسال کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *