اختراعات این دختر مهاجر تهران را نجات می‌دهد

«تو ایرانی حرف زدنم نقصی نیست اما تو «دری» حرف زدنم ممکن است نقصی باشد.» چند تصویر محو از جنگ تنها تصویری بود که تا یک ماه پیش از وطن در خاطرش بود. اما آوازه نام و اختراعات این دختر مهاجر، امسال به کابل رسید و برای نخستین بار بعد از 26 سال کشورش را دید. اختراعاتش آنقدر مهم هستند که برخی می‌گویند می‌تواند تهران را در آینده نجات دهد. وقتی جنگ خانواده او را از کشور راند، سه ساله بود. پدرش کارمندی در اداره آمار در افغانستان را ر‌ها کرد و شد پیمانکار ساختمانی در تهران و مادر تحصیل‌کرده هم تمام وقتش را گذاشت برای تربیت فرزندانی که دوتایشان مهندس، دوتای دیگر دکتر شدند و دیگری هم دانشجوی ممتاز است. فروزان اما بین این پنج فرزند از همه بیشتر می‌‌درخشد. دختری که در ایران بار‌ها طعم تبعیض و سختی را چشیده است اما همچنان پای آن ایستاده. دختر جوان مهاجر، باانگیزه فراوان و باهوشی که ایران برایش کم از وطن ندارد با این حال امروز مصمم‌تر از همیشه است که با جدیت مسیر علم را اینجا بپیماید به امید روزی که فرزندان افغانستان به کشور بازگردند و کابل را بسازند. «فروزان فقیری» در این گفت‌و‌گوی صمیمانه بی‌تعارف از زندگی‌اش گفته مثل نمودارهای سینوسی پر از فراز و نشیب است و البته نقاط عطف.

شاگرد اول مدرسه به خاطر مشکلاتی که اینجا سر راه تحصیلش پیش آمد از مالزی برای تحصیل در دانشگاه پذیرش گرفت اما فکر کرد با رفتن این را پذیرفته است که مشکلات بر او غلبه کرده و او را از میدان به در کرده‌اند. پس ماند و با آنها دست و پنجه نرم کرد. «ما که ایران آمدیم مشکلات در تحصیل و روابط اجتماعی بود، سرسختی من در برابر مشکلات به همین مسأله ربط دارد. به نظرم آدم باید هضم کند که کجا و در چه شرایطی است. من به این فکر می‌‌کردم که بچه‌‌های ایرانی زیادی در شهر‌ها و مناطقی هستند که مشکلات خیلی بیشتری از من را تجربه می‌کنند. آدم اگر منطقی فکر کند می‌بیند نباید همه مشکلات را گردن دیگران بیندازد. درست است که من طعم مشکلات را چشیدم اما در عوض آن، بسیار کسانی بودند که خلأها را برایم پر می‌کنند و حتماً این مشکلات حل شده و حمایت‌هایی انجام شده که من الان اینجا نشسته‌ام. من دو طرح پژوهشی در دانشگاه کار کرده‌ام و برای طرح‌‌ها بودجه گرفته‌ام، در حالی که طرح پژوهشی و چنین امکانات و اختیاراتی برای استادان دانشگاه هم براحتی مهیا نمی‌شود چه برسد به من که دانشجو بودم و این به خاطر حمایت‌‌هایی است که از من شد»

بعد از آن وقفه تحصیلی و ناامیدی فروزان فیزیک حالت جامد را در مرکز تحقیقات فیزیوپلاسمای دانشگاه علوم تحقیقات شروع کرد و دکتر قرآن نویس که با 70 سال سن، بیشترین فعالیت را در مرکز داشت شد شخصیت الهام بخش زندگی فروزان. «به خودم گفتم یا فیزیک را شروع نمی‌‌کنی یا باید بهترین باشی و اگر می‌خواهی بهترین باشی، باید عاشق فیزیک شوی، وقتی فیزیک را شناختم، واقعاً عاشقش شدم. آنقدر شیرین بود که دیگر حاضر نبودم با هیچ چیز عوضش کنم، چون سخت بود و وقتی کار سخت را خوب انجام دهی برایت شیرین است و لذت می‌‌بری» به کمالگرایی‌اش از روز اول بها داد. روزی 18 ساعت درس می‌خواند و کار می‌کرد و با اختلاف نفر اول بود. «اینطور بود که من 20 می‌گرفتم نمره بعد از من 14 بود.» اما نه از این جنس درسخوان‌‌ها که فقط نمره بالا بیاورند و از کار و عمل رشته‌شان سررشته‌ای نداشته باشند. «هیچ وقت رغبت به انجام کار صرفاً تحقیقاتی که نتایجش در قفسه بماند و خاک بخورد و بی‌فایده باشد، ندارم. حتی اگر برایش نوبل بگیرم.»

فروزنده فقيري مخترع جوان افغانستاني, مهاجر ساكن در ايران

سنجش آلودگی هوا، گام اول در حل مشکل و خطرات ناشی از آن

برای این دختر مهاجر مهم بود روی پژوهشی وقت بگذارد که نتیجه ملموسش به درد بخورد. مثل مسأله آلودگی هوا و محیط که همه درگیر آن هستند. به گفته فروزان آلودگی‌سنج‌‌های سازمان هواشناسی، کنترل کیفیت هوا و محیط‌زیست از نظر تعداد محدود است و هرکدام در نقطه خاصی از شهر مستقر. برای حل این مسأله او دستگاه آلودگی‌سنج قابل حمل به اندازه یک جعبه دستمال کاغذی ساخت و برای راحتی کار، اپلیکیشن آن را هم برای تلفن‌‌های همراه نوشت که علاوه بر در دسترس قرار دادن اطلاعات دستگاه از هر جایی امکان کنترل و تغییر تنظیمات دستگاه را دارد و حتی امکان کنترل هوشمند سایر وسایل الکتریکی محیط مثل چراغ‌ها، تهویه هوا و… را با فناوری اینترنت اشیا مهیا می‌کند. فروزان چهار سال و نیم برای طراحی و تولید این آلودگی‌سنج وقت گذاشت و صفر تا صد کار را به تنهایی پیش برد. «دستگاه یک قسمت سنسور دارد که مربوط به فیزیک است. یک قسمت الکترونیک که چند ماه دانش طراحی‌اش را یادگرفتم و در ساختش آنقدر لحیم کاری کردم تمام دست‌هایم سوخته بود. شش ماه هم برای برنامه‌نویسی اپلیکیشن زمان گذاشتم.»
اهمیت اختراع فروزان زمانی مشخص می‌شود که بدانید الان دارند با همکاری شهرداری تهران این دستگاه را برای تونل توحید آماده می‌‌کنند «در این تونل اگر برای فن‌‌ها اتفاقی بیفتد و دیر متوجه شوند، شاهد فاجعه‌ای انسانی خواهیم بود چرا که در این تونل هیچ راه در رویی برای هوا وجود ندارد. یا مثلاً اگر در حادثه پلاسکو این سنسور وجود داشت و نشت گاز را هشدار می‌داد می‌شد حادثه را کنترل کرد» دستگاه فروزان قابلیت استفاده بیمارستانی، کارگاهی و صنعتی و… را دارد، چون قدرت سنسور را می‌توان بر حسب غلظت گاز و آلاینده‌‌های متفاوت تغییر داد. از طرفی سنسورهایش بر اساس آب و هوای خاورمیانه کار می‌‌کند و امکان تعویض دارد. او برای تولید سنسور‌ها شرکت دانش بنیانی را هم به ثبت رسانده است.

شیشه‌‌هایی که رنگ عوض می‌‌کنند

اختراع دیگر این دختر مهاجر که تز ارشدش بود و سه سال برای آن وقت گذاشت از اولی هم جالبتر است و باز کاربردی. شیشه‌‌های الکتروکرومیک مدت‌‌ها ذهن فروزان را درگیر کرده بود، شیشه‌‌هایی که با یک دکمه کدر و کرومیک می‌شوند و با یک دکمه به حالت شفافشان برمی‌گردند. روز اول کلاس‌های کارشناسی ارشد به پشتوانه چند ماه مطالعه یک ارائه کامل از ایده‌اش داد و گفت می‌‌خواهد روی چه چیزی کار کند. حالا با تحقیقات او ایران صاحب دانش تولید این شیشه‌هاست آن هم با یک پنجم قیمت واردات. پیش از شروع کار با صنعتگران شیشه ملاقات کرده تا این دانش را بشناسند و بدانند می‌شود صنعتی جدید در ایران در این زمینه راه انداخت. «با به کار بردن این شیشه‌‌ها در خودرو‌ها ذخیره انرژی انجام می‌‌شود، در زیبایی ساختمان‌‌های شیشه نما تأثیر دارد، در پارتیشن‌های محیط‌های داخلی اداری و خانگی با یک دکمه اتاق حالت خصوصی پیدا می‌کند و برعکس.»

فروزنده فقيري مخترع جوان افغانستاني, مهاجر ساكن در ايران

زکات علم را باید داد

فروزان که شاگرد اول کارشناسی ارشد بوده و رئیس دانشگاه آزاد از اختراعاتش پرده‌برداری کرده، در دانشکده آزمایشگاه و اتاق کار خودش را دارد. آزمایشگاهی که در بخش میکروالکترونیک برای پژوهش‌‌های او ایجاد شد، او که به تدریس در دانشکده هم مشغول است، وقت زیادی را هم صرف دانشجویان می‌‌کند. یک آرشیو کامل از کتاب‌‌ها و جزوه‌‌های درسی خریده و در اتاقش آماده دارد و با تسلطی که به سیلابس‌‌های درسی دارد مشاوره تحصیلی می‌‌دهد. «زکات علم را باید داد. تو نیکی می‌کن و در دجله‌انداز که ایزد در بیابانت دهد باز را بار‌ها تجربه کرده‌ام. در اتاقم به روی همه باز است. خیلی‌‌ها می‌خواهند انصراف بدهند یا بروند. به اینها باید امید داد چون نمی‌دانند چه می‌خواهند بی‌رمق هستند چون مشاوری ندارند.»

اگر از ایران بروم دستگاهم بی‌مادر می‌ماند!

اوکه به‌تازگی از تز ارشدش دفاع کرده برای دکترا از دانشگاه تهران پیشنهاد بورسیه دارد و برای گرفتن پذیرش از آلمان و امریکا هم اقدام کرده. «هنوز تصمیم نهایی را نگرفته‌ام اما اگر از ایران بروم دستگاه‌هایم بدون پدر و مادر می‌مانند!» او حتی برای ادامه تحصیل در ارشد نیز بورسیه کامل از دانشگاه اتریش گرفته بود اما چون دو طرح پژوهشی باز در ایران داشت، نرفت.» به نظرم هر جایی که آدم کار می‌کند و درس می‌خواند پتانسیلی برای خودش به وجود می‌آورد. اگر این دستاورد‌ها برایش با ارزش نباشند به آن لگد می‌زند و می‌رود اما اگر برایش مهم باشد، می‌ماند و آنها را رشد می‌دهد. من با همه مشکلات فعلاً این را انتخاب کردم.» او به افغانستان هم دعوت شده تا استاد دانشگاه کابل، بزرگترین دانشگاه افغانستان و پژوهشگر آکادمی علوم افغانستان که بیش از نیم قرن سابقه دارد، باشد.

زنان افغان لیاقت بیشتر از این را دارند

فروزان برنامه‌‌هایی هم برای زنان در بازگشت به افغانستان دارد. گرچه در ایران به خاطر جنسیتش هیچ وقت با مانعی روبه‌رو نبوده و تبعیضی را ندیده اما این تفاوت در سفرش به افغانستان خیلی به چشمش آمد. اینکه به زنان در افغانستان همچنان نگاه از بالا به پایین وجود دارد و گاهی حتی امکانات اولیه زندگی را ندارند و به آنها به چشم یک کالا نگاه می‌شود. «وقتی آقایان یک خانم را می‌بینند خیلی هیجان زده می‌شوند یا می‌‌پرسند مگر زنان هم می‌توانند؟ یا کسانی که می‌‌گفتند آخرش که چه؟ باید بروی خانه‌داری. گرچه در دانشگاه حضور خانم‌‌ها خوب بود. خانم‌‌های فعال مدنی و… در افغانستان هستند اما نسبت‌شان به کل خیلی کم است و زنان افغانستان خیلی جای کار دارند. در جوامع جهان سوم، اعتماد به نفس خانم‌‌ها خیلی کم است. در ایران این تناقض که من درس بخوانم یا ازدواج کنم در مورد زنان کمتر شده اما در افغانستان هنوز این نگاه وجود دارد. البته من همین الان هم در «ان جی او‌»هایی برای کودکان و بانوان افغان فعالیت‌هایی دارم.» فروزان همان‌طور که گفت‌و‌گویش را با تعریف از خانواده صمیمی‌اش شروع کرد در پایان گفت‌و‌گو هم از آنها یاد می‌کند، می‌گوید بعد از خدا هر چه دارد از خانواده‌اش است و ممنون و مدیون پدر و مادر و خواهر و برادرهایی است که همیشه حمایتش کردند تا او با فراغ خاطر به پژوهش‌هایش برسد.

ایران برای این دختر مهاجر کم از وطن ندارد

«هشت انتحاری و دو زلزله را پشت سر گذاشتم و زنده به ایران برگشتم!» فروزان ماه گذشته یک سفر به افغانستان داشت که آن را نقطه عطف زندگی‌اش می‌‌داند. سفری که در آن چند همایش در دانشگاه و مراکز علمی کابل برگزار و با وزیر آموزش افغانستان دیدار کرد و باعث شد بیشتر بین افغان‌‌ها شناخته شود. «قبلاً یک سفر خیلی کوتاه به کابل داشتم اما این سفر اصلی‌ام به کابل بود. قبل از رفتن دیدگاهم این بود که بروم هیچ کس حرفم را نمی‌فهمد یا تحویلم نمی‌‌گیرند. اما وقتی استقبال را در دانشگاه دیدم و از طرف وزیر دعوتم کردند و دیدم چقدر آدم‌ها تشنه علم هستند و امکانات اولیه یعنی حتی کتاب ندارند، علاقه‌ام به افغانستان صدبرابر شد. می‌دانم بعد از بازه‌ای کوتاه که بخواهم کار‌های پژوهشی ایران را تمام کنم یا دکترا بخوانم نهایتاً برمی‌گردم افغانستان.

من به عنوان یک دختر مهاجر هیچ وقت در ایران کمبودی نداشتم در یک سطح خوب زندگی کرده‌ام، روی ایران تعصب دارم و وقتی سرود ملی ایران را می‌خوانند بهم حس غرور دست می‌دهد و این یعنی برایم کم از وطن ندارد. دوست دارم 10 برابر آن دانشی را که به من داده است به آن برگردانم. اما اگر به دلم باشد صددرصد می‌روم کابل زندگی می‌کنم که یک گوشه کار را بگیرم و کشورم را بسازم. در حال حاضر به نظرم اگر بتوانیم از اینجا رابطه علمی دو سر سودی را با افغانستان برقرار کنیم بهتر است. گرچه می‌دانم در سطح کلان و بالا این تعامل وجود دارد اما در سطوح پایین و عملی‌تر لازم است این ارتباط برقرار شود. من آدم سیاسی نیستم و صرفاً مسأله علم و مردم را در نظر می‌گیرم و سعی می‌کنم کاری را انجام دهم که به نظرم به نفع مردم است. افغانستان ساخته می‌شود فقط فرزندانش باید به دل کشوربرگردند؛ اگر من فقط به فکر خودم باشم و دیگری و دیگری به نظرم کشور دیگر معنا و مفهوم پیدا نمی‌کند چون بزرگترین سرمایه کشور مردمش هستند.»

نوشته محدثه طالبي/ برداشت از روزنامه ايران مورخ 6 خرداد 1397

به اشتراک بگذارید

نظرات

  1. باعث افتخارن این بانو
    اما کاش این اختراع برای این مردم نمک نشناس صورت نمیگرفت
    هر چه در حق این مردم خوبی کنی بازم تو رو حقیر و پست میشمارن
    اما در هر صورت شاهد همچین
    بانو های باانگیزه باشیم

    • اگر با این لحن صحبت کنیم ما هم نمک نشناس خواهیم بود، زندگی در این همراه با تلخی ها وشیرینی ها برای هر مهاجری بوده و در کنار بی مهری ها دست ها و صدا های مهربانی نیز بوده است از آنها هم یاد کنیم

دیدگاه ارسال کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *