جانستان کابلستان

 «چای سبز در پل سرخ» با عنوان فرعی «یادداشت های سفر به افغانستان»، کتابی است نوشته پیمان حقیقت طلب، محسن شهرابی فراهانی و حسین شیرازی که توسط انتشارات میراث اهل قلم با همکاری نشر آمو به چاپ رسیده است. این کتاب که درواقع می توان آن را سفرنامه نویسندگان به افغانستان دانست، حاصل تلاشی است که برای درک بهتر و دقیق تر زندگی مهاجران افغانستانی صورت گرفته است. «چای سبز در پل سرخ» مجموعه پنجاه وچهار یادداشت از سفر نویسندگان به افغانستان به همراه دو پیوست است.  پیوست اول کتاب معرفی سفرنامه هایی است که قبل از این کتاب به زبان فارسی طی سال های مختلف به چاپ رسیده اند. کتاب«جانستان کابلستان» یکی از کتاب‌هایی است که در پیوست این کتاب مورد بررسی قرار گرفته است:

 

اما مشهورترین سفرنامه‌ی افغانستان که در سال‌های اخیر منتشر شده «جانستان کابلستان» [1]است. رضا امیرخانی خسته از حوادث پس از انتخابات ۱۳۸۸ ایران، از طرف دوستی ادیب به هرات دعوت می‌شود. به همراه خانواده‌اش راهی افغانستان می‌شود تا ضمن دیداری با اهل فرهنگ هرات، افغانستان را هم ببیند. او چند روز را در هرات سپری می‌کند. از ابنیه‌ی تاریخی این شهر باستانی تمام و کمال دیدار می‌کند. با اهالی فرهنگ هرات طی جلساتی گپ و گفت می‌کند. سپس همسر و کودک را در هرات می‌گذارد. با هواپیما راهی کابل می‌شود و بعد از آن زمینی به مزارشریف می‌رود و همان راه آمده را به همان طریق برمی‌گردد.

«جانستان کابلستان» بر یکسانی فرهنگ ایران و افغانستان بسیار تاکید می‌کند و جای جای کتاب پر است از روایت‌هایی در مورد هموطن بودن اهالی دو کشور و ساختگی بودن مرزهای بین مردم ایران و افغانستان.

«آخرین محاصره‌ی هرات، برمی‌گردد به سال ۱۸۳۸ میلادی. یعنی نزدیک به صد و هفتاد سال پیش. کل ماجرای این جنگ و محاصره و برادرکشی نیز بی‌تردید برمی‌گشت به اختلاف میان انگلیس و روسیه و مسائل مربوط به هند. از دوره‌ی احمدخان ابدالی از فرمان‌دهان سپاه نادری که سعی نمود ولایت افغانستان را تا نواحی هند گسترش دهد،‌هیچ والی در این منطقه نبود که ولایتش را مستقل از ایران بزرگ فرض کند. والی یاغی هرات نیز فاصله‌ای نداشت با الحاق و پذیرش خراج‌گزاری سالانه که قشون انگلیس بخشی از جنوب ایران را تصرف کردند  تا ایران را وادار به عقب‌نشینی کنند.

یعنی بین ما و قوماندان[2] فاصله‌ای است کم از صد و هفتاد سال. فاصله‌ای که نه پدران من ساخته‌اند آن را و نه پدران قوماندان افغانی. فاصله‌ای که فقط برمی‌گردد به حیله‌ی بیگانگان. حالا که وارثان همان جاعلان مرزهای سیاسی به حذف مرزها روی آورده‌اند و مرزهای قدیمی خود را در اتحادیه‌ی اروپا در هم می‌شکنند، و این سوی عالم نیز از همان اتحادیه‌ی اروپا به اتحادیه‌ی عرب رسیده‌ایم، تشکیک در مرزهای زیر دویست سال،‌ آن هم در فرهنگ و میان اهل فرهنگ، نبایستی چندان موضوع جگرخراشی باشد.» ص ۷۸ و ص ۷۹

امیرخانی به اشتراکات زبانی و فرهنگی ایران و افغانستان بسیار می‌پردازد. از اختلاف زبان فارسی و پشتون و بازی‌های سیاسی پشت پرده اظهار نگرانی می‌کند و کم‌کاری‌های دولت ایران در حفظ زبان فارسی و اشتراکات فرهنگی ایران و افغانستان را مورد انتقاد قرار می‌دهد.

زبان ادبی رضا امیرخانی در سفرنامه‌ی جانستان کابلستان و توجه ویژه‌ی او به واژه‌ها نقطه قوت این سفرنامه است. امیرخانی در فصولی از کتاب، جایگاه خود به عنوان یک نویسنده و دغدغه‌مند فرهنگ را کنار می‌گذارد و همچون یک تحلیلگر سیاسی به تحلیل انتخابات ریاست‌جمهوری در افغانستان و عراق و لبنان می‌پردازد. مقدمه‌ی این سفرنامه هم در مورد انتخابات ایران و عدم موضع‌گیری سیاسی رضا امیرخانی است. در تمام فصولی که او به یک تحلیلگر سیاسی تبدیل می‌شود سفرنامه به شدت افت می‌کند.

نتیجه‌گیری او از سفر به افغانستان این است که افغانستان از نظر وضع اقتصادی می‌تواند به سرعت پیشرفت کند، اما فرآیند ملت‌سازی در این کشور اتفاق نیفتاده و این باعث فاصله‌ای صد ساله بین ایران و افغانستان شده است و به مخاطب می‌گوید که:

«اگر ما مردم قدر یک‌دیگر ندانیم و قدر کشور ندانیم و قدر نظام ندانیم و افسار مملکت را بدهیم دست جاه‌طلبی چهار نفر قدرت‌طلب بی‌فرهنگ سیاسی، یقین بدانیم که ظرف ۵ سال بدل خواهیم شد به نسخه‌ی برابر اصل هم‌سایه…»ص ۳۲۱

 

[1] این کتاب توسط نشر افق منتشر شده است.

[2] فرمانده – در محاوره قومندان هم گفته می‌شود.

 

برای خرید سفرنامه” چای سبز در پل سرخ” و ارسال رایگان،  روی تصویر زیر کلیک کنید.

به اشتراک بگذارید

دیدگاه ارسال کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *