آنچه که هنوز از دست نداده‌ایم

اعداد و ارقامی که این روزها از ابعاد مختلف مهاجرت نخبگان و متخصصین از ایران و روند آن اعلام و منتشر می‌گردد، بعضاً متناقض و بسیار محل مناقشه است، برخی آن را اغراق‌آمیز دانسته اما بسیاری معتقدند که در این مورد زنگ خطر برای کشور ما به صدا درآمده است و ما شاهد موج‌های عظیم مهاجرت نخبگان و متخصصین هستیم. اجازه بدهید در این یادداشت به مناقشات آماری بر سر این موضوع نپردازم و تنها این موضوع را در نظر داشته باشیم که تعداد قابل توجهی از ایرانیان نخبه و متخصص اکنون در کشورهای توسعه‌یافته حضور دارند و انباشتی قابل توجه از ذخیره سرمایه انسانی را تشکیل داده‌اند و روندی قابل توجه از این دست مهاجرت‌ها نیز اکنون در جریان است.
اکنون همه به سوگ از دست رفتن سرمایه‌های انسانی در ایران نشسته‌اند اما سوالی که در این میان مطرح می‌گردد این است که آیا مهاجرت نخبگان و متخصصان لزوماً به معنای از دست رفتن منابع و سرمایه‌های یک کشور است؟ ‌آیا سرمایه‌ انسانی ایران همچون منابع طبیعی در حال تخلیه است؟ در پاسخ به این سوال نشان خواهم داد که پدیده مهاجرت سرمایه انسانی واجد پیچیدگی‌هایی است که شاید نتوان براحتی آن را به تخلیه منابع تشبیه نمود.
بخشی از پیچیدگی پدیده مهاجرت متخصصان به ماهیت انسانی پدیده مهاجرت مربوط می‌شود. مهاجرت به عنوان پدیده‌ای انسانی، همچون بسیاری از پدیده‌هایی از این دست، با «انگیزه‌ها‌» گره خورده است. بطور خیلی خلاصه مهاجرت همواره با انگیزه جستجوی شرایط زیست بهتر سر و کار دارد. بنابراین همانگونه که سرمایه ترجیح می‌دهد به سمت و سویی جریان یابد که ضمن تضمین امنیت آن، بیشترین بازدهی ممکن را داشته باشد، سرمایه انسانی نیز بر همین اساس در میان مرزها در حال جابجایی است. به همین ترتیب نخبه و یا متخصص، در جستجوی بستری است که بتواند شرایط شغلی و یا تحصیلی بهتری را تجربه کرده و بیشترین بهره را از انباشت دانش و تخصص خود ببرد. شرایط و بستر کشور مقصد همچون عامل جاذبه عمل می‌کند و آنچه تعیین کننده است مقایسه‌‌ای است که بین شرایط کشور مبدا و مقصد و هزنیه-فایده‌ ذهنی فرد مهاجر در ارتباط با مهاجرت صورت می‌گیرد.
در واقع همین محاسبه است که توضیح می‌دهد چرا جریان مهاجرت نخبگان و متخصصان غالباً از سوی کشورهای در حال توسعه به سوی کشورهای توسعه‌یافته در جریان است. نتیجه این جریان پدیده‌ای است که به کرات به گوشمان خورده است: «فرار مغرها». این مفهومی است که در ادبیات کلاسیک مهاجرت سرمایه انسانی وضع گردید و تلاش داشت ضمن آنکه مهاجرت نخبگان را توضیج می‌دهد، از آن به عنوان پدیده‌ای مذموم یاد کند چرا که به عقیده بسیاری نتیجه این مهاجرت‌ها خالی شدن کشورهای در حال توسعه از انباشت سرمایه انسانی و انباشت هرچه بیشتر این سرمایه‌ها در کشورهای توسعه‌یافته بود؛ وضعیتی که نتیجه آن احتمالا شکاف هرچه بیشتر میان جهان در حال توسعه و جهان توسعه‌یافته تلقی می‌شد. تصور محوری در ارتباط با این مفهوم، تلقی مهاجرت سرمایه انسانی به عنوان جریانی یک‌طرفه بود. اما با گذشت زمان پژوهش‌های جدیدتر این دیدگاه را به چالش کشیدند. شواهد جدیدتر نشان دادند که مهاجرت سرمایه انسانی نه تنها بخودی خود پدیده‌ای منفی نیست، بلکه می‌تواند آثار مثبت قابل توجهی را برای کشورهای فرستنده مهاجر به ارمغان بیاورد. این آثار مثبت ممکن است در قالب تحول در نظام آموزشی و نوآوری و حتی انتقال ارزش‌های مثبت سیاسی و افزایش کیفیت نهادهای سیاسی کشور فرستنده مهاجر باشد. در واقع مهاجران می‌توانند با تجربه، توانایی‌ها و دانشی که در کشور میزبان کسب می‌کنند نقش قابل توجهی در توسعه همه‌جانبه کشورهای مبدا ایفا کنند. نتیجه تغییر نگرش به مهاجرت نخبگان و متخصصان وضع شدن اصطلاحی جدید در ادبیات نظری پژوهش‌های مذکور بود: «چرخش مغزها».
این اصطلاح از این نظر در مقابل اصطلاح قدیمی “فرار مغزها” قرار می‌گیرد که بر آثار مثبت مهاجرت نیروی کار ماهر برای کشور فرستنده مهاجر تاکید دارد و بیان می‌کند که این مهاجران می‌توانند با انتقال تجربه و دانش بدست آورده شده در کشور میزبان به کشور خود کمک نمایند. البته باید توجه داشت که آثار مثبت این مهاجرت‌ها در بستر خاصی آشکار می‌گردد. بستری که به لحاظ اقتصادی-سیاسی می‌تواند محمل انتقال تکنولوژی، دانش و سرمایه باشد. برای نمونه تجربه هند و چین نشان می‌دهد که زمانی این کشورها توانستند از پتانسیل مهاجران خود بهره ببرند که اولویت‌های توسعه‌ای را در دستور کار خود قرار دادند و در کنار آن سیاست‌هایی همچون سیاست درهای باز را بکار بستند. نگاهی به تجربه جالب هند در این موضوع درس‌های آموزنده‌ای برای ما به همراه دارد.

تجربه درخشان هند درباره مهاجرت نخبگان

هند امروزه به عنوان یکی از رهبران بازار صنعت IT و ICT شناخته می‌شود و جالب است بدانید هند این جایگاه را بیش از همه چیز مدیون دیاسپواری هندی(جامعه هندی‌های خارج از کشور) است. نقش دیاسپورای هندی به قدری در توسعه این صنعت مهم بوده است که می‌توان به راحتی ادعا کرد که بدون نقش‌آفرینی دیاسپورای هندی، دستیابی به چنین جایگاهی غیرممکن بود. سرآغاز ماجرای توسعه این صنعت به جریان‌های مهاجرتی دهه 1950 و 1960 هندی‌ها به کشورهای غربی و بخصوص ایالات متحده باز می‌گردد. در آن دوره بیشتر فارغ‌التحصیلان موسسات عمومی هند(با محوریت موسسات تکنولوژی و موسسات مدیریت) به دلیل عدم امکان یافتن شغل در هند در ابتدا شروع به مهاجرت به بریتانیا و سپس ایالات متحده نمودند. در آن زمان البته دیدگاه عمومی به هندی‌های خارج از کشور نیز بدبینانه بود. زمانی جواهر لعل نهرو، دیاسپورای هندی را بیگانه دانسته و خطاب به آنان خواسته بود تا صرفا هرچه بیشتر تلاش کنند در جوامع خارجی ادغام شوند؛ دیدگاهی که تا دهه1980 در هند مسلط بود. با این حال هندی‌های مهاجر رفته رفته جایگاه خود را در ایالات متحده پیدا نموده و متخصصان هندی به لطف شرایط مساعد محیط کسب و کار در ایالات متحده، به موفقیت‌های فنی، مدیریتی و کارآفرینی دست پیدا کردند. این موفقیت‌ها آنچنان درخشان بود که ذهنیت عموم جامعه هند و سیاست‌گذاران هندی را نیز نسبت به آنان متحول کرد. همزمان، در حالی که صنعت فناوری اطلاعات در هند در دوران نوزادی خود بود، هندی‌های مقیم خارج چند شرکت در این زمینه در هند تشکیل دادند که مهم‌ترینشان مجموعه شرکت‌های تاتا بود. شرکت‌های تاسیس شده کار خود را با خدمات مشاوره‌ای و آموزشی آغاز کردند و نسلی اولیه از متخصصان این صنعت را تربیت نمودند که در دهه‌های آینده به هسته صنعت فناوری اطلاعات در هند بدل شدند. همزمان بازار بزرگ هند از یکسو و نیروی کار ارزان در هند توجه بسیاری از شرکت‌های فناوری اطلاعات آمریکایی را به خود جلب کرد. شکاف تکنولوژیک بین بازار غربی و بازار داخلی هند مانعی بود که توسط دیاسپورا از میان برداشته شد. هندی-آمریکایی‌ها برنامه‌هایی ویژه و مناسبِ برنامه‌نویسان هندی خلق کردند و شروع به هدایت و کمک به شرکت‌های هندی برای ارتقاء کیفیت و کارایی‌شان نمودند. تا دهه 1990 بسیاری از هندی‌های متخصص به مدیران اجرایی، کارآفرین و سرمایه‌گذار و مدیرعامل شرکتها‌ی فناوری اطلاعات بدل شدند. آن‌ها با رصدِ رشد صنعت فناوری اطلاعات هند، شروع به همکاری با طرف‌های هندی خود و برون‌سپاری کار خود به کمپانی‌های هندی نمودند. برون‌سپاری به لطف هزینه پایین نیروی کار به حلقه اصلی توسعه صنعت IT بدل شد. دیاسپورای هندی از یکسو به تربیت نیروهای متخصص در سطوح مختلف پرداخت، رفته رفته مدیریت شرکت‌های خود را در هند تاسیس نمود و در نهایت با استراتژی برون‌سپاری این صنعت را در هند شکوفا نمود.
دو اتفاق مهم در طول دهه 1990، که موجب ارتقاء فوق‌العاده صنعت فناوری اطلاعات هند و تسهیل مشارکت دیاسپورا گردید، آغاز اصلاحات اقتصادی و آزادسازی و همزمان تحول عظیم در دولت هند در قبال دیاسپورا بود. راه‌های جدیدی برای مشارکت دیاسپورا گشوده شد که به آرامی و به‌ وضوح مواهب اقتصادی آن به بار آمد. شاید کلید اصلی داستان در همین مساله باشد. دولت هند بدون مداخله‌گری جدی، نقشی تسهیلگر را به عهده گرفت و بستری حاصلخیز را فراهم نمود که ثمره آن جایگاه فعلی هند در این صنایع است.
شاید کمتر کسی فکر می‌کرد نطفه‌های صنعتی که امروزه هند به رهبری آن افتخار می‌کند در آغاز با مهاجرت‌هایی گذاشته شود که منشا آن ناامیدی از یافتن شغل در همان کشور بود. داستان هند این نکته را برجسته می‌کند که مهاجرت متخصصان و نخبگان به معنی از دست رفتن سرمایه‌های انسانی یک کشور نیست و تحت شرایطی حتی می‌تواند به موتور توسعه ملت‌ها نیز بدل شود. اما آنچه نباید از آن غافل شد همان بستر و محیط کسب و کاری است که ضروری‌ترین و پایه‌ترین شرط بهره بردن ازسرمایه‌های انسانی یک کشور است و البته نمونه‌های موفق همگی در یک نقطه مشترک بوده‌اند: اصلاحات اقتصادی گسترده با محوریت باز نمودن اقتصاد و آزادسازی اقتصادی.

 

 

این مقاله پیش از این در مجله ی تجارت فردا با عنوان سوگ مهاجرت منتشر شده بود.

به اشتراک بگذارید

دیدگاه ارسال کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *