نگرانی‌ها از لایحه اعطای تابعیت به مادرایرانی‌ها واقع‌بینانه نیست

مهرداد عربستانی، هیأت علمی دانشگاه تهران و رئیس انجمن انسان‌شناسی ایران ابعاد مختلف لایحه اعطای تابعیت به فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی را بررسی کرده است.

مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

نظرتان در مورد لایحه اعطای تابعیت به فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی چیست؟ فکر می‌کنید چه تأثیری در جامعه خواهد داشت؟

اولاً که من فکر می‌کنم این موضوع که فرزند یک زن ایرانی بتواند تابعیت ایرانی داشته باشد، در عرف اجتماعی هیچ مشکل و منعی ندارد و اگر ما حداقل بخشی از حقوق را که منبع شرعی صریح ندارند، مطابق عرف تنظیم کنیم، از خیلی چالش‌ها و مشکلاتی که ممکن است پیش بیاید، جلوگیری کرده‌ایم.

توجه دارید که یکی از مسائلی که ما در نظام حقوقی‌مان داریم این است که منبع حق خداوند تلقی می‌شود، که در عمل همان اتکا به فقه و شرعیات معنا می‌شود. لذا خیلی از حقوق را که شرع در مورد آن ساکت است یا نظراتی ندارد بر اساس عرف و هنجار تدارک می‌بینند. در بسیاری موارد طراحی و تغییر قانون‌ها، چابکی کافی را ندارد و قوانینی که با هنجارهای ما سازگار نیست، سال‌ها ادامه پیدا می‌کند که در نتیجه تبعات نامطلوبی را به دنبال دارد.

یکی از این مسائل همین موضوع اعطای تابعیت به فرزند حاصل از ازدواج زنان ایرانی با پدران خارجی است که اعطای شهروندی به ایشان ظاهراً منع شرعی ندارد، ولی سال‌ها شناختن این حق به تعویق افتاده است.

بعضی از انسان‌شناسان در مورد نظام خویشاوندی در ایران به‌خصوص در شهرهای بزرگ، این‌طور ابراز نظر کرده‌اند که این نظام در عمل یک نظام خویشاوندی با تبار دوجانبه است. به این معنا که بچه‌ها به‌ویژه در شهرهای بزرگ، عرفا به هر دو شاخه خانواده یعنی هم از طرف مادر و هم از طرف پدر تعلق و وابستگی یکسان دارند، اینجور نیست که بچه‌ای به دنیا بیاید و تبارش فقط متعلق به خانواده پدری باشد. از این حیث من فکر می‌کنم این خیلی عرف است و الان هم این وابستگی دوجانبه فرزندان هم به خویشاوندان مادری و هم پدری خیلی آشکار است. به‌خصوص که در حال حاضر، خانواده هسته‌ای تقریباً وضع نرمال و هنجار خانواده در کشور است و ساختار خانواده گسترده خیلی کمتر شده است.

 

حل نشدن مسأله اعطای تابعیت ناشی از کندی نظام حقوقی حل مسائل است

 

البته هنوز جاهایی هم داریم که به خاطر سازمان‌دهی اجتماعی طایفه‌ای و قبیله‌ای هم‌چنان این وابستگی‌ها به‌صورت پدرتباری مشاهده می‌شود، ولی در عمل در زندگی روزمره کسی در این تردیدی ندارد که الزاماً فرزند متعلق به خانواده پدری نیست و به همان اندازه می‌تواند متعلق به خانواده مادری و مادر هم باشد. لذا عدم وارد کردن این موضوع در مسئله اعطای تابعیت به نظرم تا الان هم نابه‌جا و ناشی از کندی نظام حقوقی برای حل مسائل بوده است.

تبعات این رویکرد هم مشخص است؛ بچه‌های بی‌هویتی که از خیلی از خدمات اجتماعی، تحصیلی و غیره محروم شده‌اند و بسیاری از توانشان را برای ارتقای اجتماعی، مانند دیگر اعضای جامعه، از دست داده‌اند. در حالی که عرف جامعه ما این‌ها را فرزند مملکت و این کشور تلقی می‌کند.

برخی می‌گویند اگر این لایحه نهایی بشود، باعث افزایش مهاجرت به کشور و افزایش جمعیت می‌شود، نظر شما چیست؟

ببینید ایران از آن کشورهایی نیست که از سوی مردم دیگر کشورها تقاضای قابل توجهی برای مهاجرت داشته باشد. حداقل در حال حاضر چنین نیست. این در حالی است که کشورهای مهاجرپذیر هم برای مهاجرت و اعطای شهروندی معمولاً قاعده‌ای داده که طبعاً در مقایسه با ایران سخت‌گیرانه نیست و گرنه این حجم از اعطای تابعیت را نداشتند.

 

نگرانی از افزایش جمعیت مهاجران مبنای واقع‌بینانه ندارد

 

این ابراز نگرانی از افزایش جمعیت مهاجران تصور نمی‌کنم مبنای واقع‌بینانه‌ای داشته باشد. شاید این نگرانی پوششی برای رویکرد منفی نسبت به «خارجی» ها یا حتی نژادپرستی باشد مبنی بر اینکه «غیر ایرانی» وارد کشور نشود وگرنه اگر همین الان به همه مردم دنیا بگویند شما می‌توانید تابعیت ایرانی بگیرید، واقعاً چند نفر تمایل دارند چنین کاری انجام بدهند؟

اگر برخی مهاجران از کشورهای همسایه اینجا هستند، به ناچاری و به خاطر شرایط اجتماعی کشورشان است و اینکه تنها جایی که راحت می‌توانستند مهاجرت بکنند ایران و پاکستان بوده است.

مضاف بر اینکه تمام بچه‌هایی که امروز مادرشان ایرانی است و پدرشان غیرایرانی است مگر تعدادشان چقدر است؟ چند ده هزار نفر یا حتی صد هزار نفر عددی نیست که برای جمعیت کشور قابل محاسبه باشد و اصلاً موضوعیتی ندارد. به‌علاوه، بسیاری از آنها در واقع می‌توانند کاملاً افراد مفید و مولدی در جامعه باشند. منطق اعطای شهروندی به اینها منطق انسانی، بدیهی و عرفی در کشور ماست. مادر ایرانی است، بچه‌اش هم اگر خواست می‌تواند ایرانی باشد، همان‌طور که اگر پدرش ایرانی بود به‌طور خودکار این امر رخ می‌داد.

البته اگر منظور صِرف مهاجرت و اعطای تابعیت به مهاجران مطرح بود، در آن صورت می‌شد برای اعطای شهروندی پیش‌نیازهایی هم بگذاریم، همان‌طور که هر کشوری و هر دولتی این کار را می‌کند تا مطمئن شود اگر کسی می‌خواهد در اینجا زندگی کند حداقل می‌تواند شهروندی معمولی باشد و مشکلی برای جامعه ایجاد نکند.

همان‌طور که در حال حاضر هم هر کسی برای گرفتن تابعیت کشوری اقدام می‌کند شروطی از جمله پاک بودن به لحاظ مسائل حقوقی و امنیتی یا دارا بودن حداقل سطحی از سواد و سلامت و تعهد به کشور مقصد و امثال آن، سد راه او قرار دارد. بگذریم که مسئله پناهندگی امر دیگری است و همه این شرایط را ساقط می‌کند و بیش‌تر حمایت انسانی از جان و حیثیت پناهنده مدنظر است.

به نظر شما به لحاظ آسیب‌های اجتماعی این مسئله چه تأثیر مثبت یا منفی بر کشور خواهد گذاشت؟

یک تأثیر مثبت این است که شما کسانی را که خارج از حیطه کنترل اجتماعی هستند با اعطای تابعیت، داخل این نظام کنترل اجتماعی قرار داده و وارد نظام هنجاری می‌کنید. کسی که هیچ هویت رسمی ندارد از این قلمرو خارج است و ممکن است هر اقدام ناهنجاری را انجام دهد. اعطای شهروندی به معنای این است که به همراه حق شهروندی یک‌سری مسئولیت‌های حقوقی و قانونی هم باید از طرف وی رعایت شود. به اعتقاد من، این حتی باعث می‌شود آن بخش از جامعه که به ورای مرزهای کنترل اجتماعی پرت شده‌اند به داخل مرزها وارد شوند و این کار می‌تواند بالقوه از یک‌سری ناهنجاری‌ها و آسیب‌ها جلوگیری کند.

به نظر شما چگونه باید به این مسئله پرداخت و بهتر است از چه وجهی به آن نگاه شود؟

من فکر می‌کنم بهتر است به این مسئله به‌عنوان یک مسئله عرفی و رفاهی بپردازیم و طبعاً من فکر می‌کنم به رسمیت شناخته شدن زن‌ها به‌عنوان ولی فرزندشان، اصلاً نباید به معنای اعطای حقوق به زنان باشد، بلکه باید این را حق واقعی زنان بدانید، چون اصلاً دلیلی نداشته که چنین منعی وجود داشته باشد. همان‌طور که بچه‌ای که پدرش ایرانی است این حقوق به او تعلق می‌گیرد، در مورد زنان هم باید همین‌گونه باشد.

همین که در کشور اقدامی صورت بگیرد که مقداری از رنج قابل اجتنابی را که به برخی تحمیل شده است، کاهش بدهد، این اقدام مفید است و هیچ دلیل دیگری لازم نیست. این در واقع وظیفه نظام سیاسی و اجتماعی است.

 

یک قدم به منطقی شدن امور نزدیک‌تر شده‌ایم

 

در لایحه اخیر که اعطای تابعیت به بچه‌های زیر ۱۸ سال هم تعلق می‌گیرد، یک قدم به منطقی شدن امور نزدیک‌تر شده‌ایم. چون خیلی از سرویس‌هایی که این بچه‌ها برای ارتقای اجتماعی و تبدیل شدن به عضو مفیدی از جامعه نیاز دارند- مثل آموزش و خدمات پایه بهداشتی- باید در سنین پایین به آنها داده شود و گرنه خیلی از پتانسیل‌های‌شان را ممکن است از دست بدهند که آسیب‌هایی غیرقابل جبرانی در پی دارد. برای فرزندان زنان ایرانی که از ابتدای تولد در ایران نبوده‌اند اعطای تابعیت ایرانی پس از ۱۸ سالگی قابل قبول است، ولی برای بچه‌هایی که متولد ایران بوده یا از سنین کودکی در اینجا بوده‌اند صبر کردن تا ۱۸ سالگی به معنای تعویق مسئولیت در قبال ایشان و آسیب زدن به آنها است.

 

*این مصاحبه پیش‌تر در ایرنا منتشر شده است.

به اشتراک بگذارید

یک نظر

  1. فرزندان هيچ گناهي ندارن ک بخان بي هويت وبلاتکليف بمونن اين يک گناه کبيره اس ک بخادتواينده فرزندان مادران ايراني تاثيربزاره اگه قراربودبه بچه هااسيب برسه اجازه ازدواج نبايدداده ميشد

دیدگاه ارسال کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *