اكسدوس: هزار داستان بازگشت مهاجران افغانستاني از ايران

اكسدوس: هزار داستان بازگشت مهاجران افغانستاني از ايران

پيمان حقيقت طلب

«اکسدوس» آخرین ساخته‌ی بهمن کیارستمی است. بعد از نمایشگاه‌های عکس و کتاب‌های فتوریاحی و گلشهر این بار, بهمن کیارستمی به سراغ ساخت یک فیلم مستند بلند در مورد مهاجران افغانستانی رفته است. این بار دوربینش را کاشته در انتهایی ترین نقطه‌ی برخورد ایرانی‌ها با دسته‌ای بزرگ از مهاجران افغانستانی: اردوگاه امام رضا (ع) در جاده خاوران تهران. جایی که تمام مهاجران بدون مدرک افغانستانی برای بازگشت به وطن به آن جا می‌روند: یک سوله‌ی بزرگ که در سال گذشته میزبان تعداد بسیار بیشتری از مهاجران بدون مدرک برای بازگشت داوطلبانه به افغانستان بوده.

اکسدوس نام کتاب دوم تورات است: جایی که قوم بنی اسرائیل از مصر یک مهاجرت بزرگ به صحرای سینا را شروع می‌کنند.

اکسدوس پرده‌ی فرود و آخر در ساختار تراژدی یونانیان است.

اکسدوس داستان بازگشت تعداد زیادی از مهاجران بدون مدرک افغانستانی از اردوگاه امام رضا (ع) جاده خاوران تهران است.

هر کدام به دلیلی به ایران آمده‌اند. بعضی‌هایشان سال‌ها ساکن ایران بوده‌اند و حالا می‌خواهند برگردند. بعضی‌هایشان فقط چند ماه است که آمده‌اند به ایران و وضعیت بد اقتصاد ایران آن‌ها را واداشته تا زود برگردند. بعضی‌ها برای تأمین شیربهای زنشان در افغانستان به ایران آمده‌اند. بعضی‌ها برای بلوغ فکری به ایران آمده‌اند. بعضی‌ها بار چندمشان است که بدون مدرک به ایران آمده‌اند و هر بار خودشان را به یک نام معرفی کرده‌اند…

بعضی‌ها اصلاً تابه‌حال رنگ افغانستان را ندیده‌اند و می‌خواهند برگردند. آن‌ها در ایران به دنیا آمده و بزرگ شده‌اند و حالا می‌خواهند برگردند. بعضی از افغانستانی‌ها، لهجه‌ی غلیظ تهرانی و اصفهانی و… دارند و حالا می‌خواهند برگردند. بعضی‌ها به خاطر فوت یکی از عزیزانشان می‌خواهند برگردند. بعضی‌ها فامیلشان جور کرده است که بروند به اروپا. می‌خواهند برگردند افغانستان و تذکره و پاسپورت بگیرند و بروند به اروپا.  برعکسش هم هست. مردانی هم هستند که می‌خواهند بروند افغانستان و دست زن و بچه‌شان را بگیرند و از شر انتحاری‌ها و ناامنی‌ها خلاص شوند و بیاورندشان به ایران. بعضی‌هایشان اروپا و آمریکا را دوست ندارند. بی حجابی زن‌ها در اروپا و آمریکا را نمی‌توانند تحمل کنند.

بین کسانی که در این فیلم در سکانس‌های 2-3دقیقه‌ای داستان مهاجرتشان را می‌شنویم همه جور آدمی می‌بینی: از یک چوپان ساده که در گنبد (یا به قول خودش گنبذ) چوپانی می‌کرده تا یک روزنامه‌نگار که در خلاصه‌ترین و گویاترین جملات علل پیشرفت نکردن کشور افغانستان را تحلیل می‌کند.

یکی از به‌یادماندنی‌ترین سکانس‌های این فیلم زن و شوهر جوانی هستند که می‌خواهند به افغانستان برگردند. نه‌تنها حضورشان در ایران غیرقانونی است بلکه برای ازدواجشان هم هیچ مدرکی ندارند. خودشان می گویند در افغانستان نیازی به مدرک نیست. همه چیز عرفی است. ولی برای بازگشت به افغانستان باید ثابت کنند که زن و شوهرند. کارمند مسئول اردوگاه آن‌ها را می‌فرستد سراغ دفتر مرجع تقلید افغانستانی, آیت الله کابلی تا ازدواجشان تأیید شود. وقتی چند ساعت بعد برمی گردند و تأییدیه ی دفتر مرجع تقلید را می‌آورند، معلوم می‌شود که خانم مدرک اقامت قانونی در ایران را دارد. ولی شوهرش این مدرک را ندارد. مدرکی که برای خیلی از افغانستانی‌ها ارزشمند است و خیلی‌هایشان اگر این مدرک را می‌داشتند هرگز برنمی گشتند به افغانستان. کارمند اردوگاه می‌پرسد که حیف نیست می‌خواهی مدرکت را باطل کنی و برگردی به افغانستان؟ خانم با قاطعیت می‌گوید: نه. شوهرم برایم ارزشمندتر است. دوربین بعد از این جمله  لبخند شوهر جوانش را نشان می‌دهد. لبخندی که خوشبخت‌ترین آدم روی زمین را به تصویر می‌کشد.

افغانستانی‌ها چطور بدون مدرک به ایران می‌آیند؟ چه مشاغلی وجود دارد در این بین؟ وقتی دچار مشکل می‌شوند چه‌کار می‌کنند؟ یک مهاجر بدون مدرک برای دوا و درمانش در ایران چه‌کار می‌کند؟

آخرین سکانس‌های فیلم مردی را نشان می‌دهد که نمی‌خواهد برگردد. گریه می‌کند که نمی‌خواهم برگردم. همه‌ی فامیل‌هایش در اردوگاه می‌خواهند او را به زور ببرند افغانستان. دست‌وپایش را می‌بندند و سوار اتوبوسش می‌کنند تا برگردد. ولی او نمی‌خواهد برگردد. او چند ماه در ایران کار کرده است و حقوقش را از صاحبکارش طلب دارد. او کار کرده و پولش را نداده‌اند و نمی‌خواهد بدون پول به آغوش خانواده‌اش در افغانستان برگردد…

هر کدام از سکانس‌های 2-3دقیقه‌ای این فیلم می‌توانند روایتی عمیق از زندگی بزرگ‌ترین اقلیت حاضر در کشور ایران باشند: مهاجران افغانستانی حاضر در ایران.

مطمئناً فیلم اکسدوس می‌تواند دستمایه‌ی تحلیل‌هایی بسیار عمیق در مورد مهاجران بدون مدرک در ایران باشد. کیارستمی نقطه‌ی بکری را برای مستندهایش انتخاب کرده است. او نقطه‌ی آخر حضور مهاجران افغانستانی در ایران را برای این مستندش انتخاب کرد. مهاجرانی که به افغانستان برمی گردند. خیلی‌هایشان آن‌قدر ایرانی هستند که مطمئناً در جامعه‌ی افغانستان هم باز یک مهاجر به شمار می‌روند. این مهاجران در آن جامعه چه سرنوشت‌هایی پیدا می‌کنند؟ چند نفرشان دوباره به ایران برمی گردند؟ به چه شکل‌هایی برمی گردند؟ چند نفرشان برمی گردند و در افغانستان رشد و ترقی می‌کنند؟ آن‌هایی که برمی گردند چه ذهنیت‌هایی در مورد ایران در ذهنشان حک می‌شود؟

حالا که بهمن کیارستمی هزار داستان مهاجران حاضر در ایران را چنین نغز روایت کرده، اگر انتظار داشته باشیم که مستند دیگری بسازد و این بار سرنوشت مهاجران بازگشته به وطنشان در افغانستان را روایت کند و تجربه‌ی مهاجران به وطن بازگشته را به تصویر بکشد انتظار بیراهی است؟ کیارستمی شروع به ساختن پازلی کرده که هزار داستان دارد، هزار داستان مهاجرت؛ امیدواریم تا به انتهای این پازل را تکمیل کند.

پس نوشت: اين فيلم 77 دقيقه اي در دوازدهمين جشنواره بين المللي فيلم مستند ايران (سينما حقيقت) در زمان هاي زير به نمايش در مي آيد:

دوشنبه ۱۹ آذر 1397- ساعت ۱۶ تا ۱۸  – سالن ۱ سینما چارسوي تهران

چهارشنبه ۲۱ آذر 1397- ساعت ۲۰ تا ۲۲ – سالن ۶ سینما چارسوي تهران

 

تیزر فیلم اکسدوس:

 

 

به اشتراک بگذارید

دیدگاه ارسال کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *