روندهای کلی مهاجرت در ناحیه ی آسیا و اقیانوسیه بخشی از کتاب “مردم در حرکت” است که خلاصه گزارش سال ۲۰۱۵ مهاجرت در ناحیه ی آسیا و اقیانوسیه است. این گزارش توسط کارگروه مطالعات نظری سازمان ملل متحد در ناحیهی آسیا و اقیانوسیه[۱] و با همکاری سازمانهای بینالمللی گوناگون همچون کمیتهی اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل در ناحیهی آسیا و اقیانوسیه[۲] (ESCAP)، سازمان جهانی مهاجرت[۳] (IOM)، سازمان جهانی کار[۴] (ILO) و سایر زیرمجموعههای بینالمللی سازمان ملل متحد تهیه شده است.
[۱] Asia-Pacific RCM Thematic Working Group on International Migration
[۲] United Nations Economic and Social Commission for Asia and the Pacific
[۳] International Organization for Migration
[۴] International Labour Organization
روندهای کلی مهاجرت از و به ناحیهی آسیا و اقیانوسیه
تهیه کننده: پیمان حقیقتطلب
دیاران، تابستان ۱۳۹۶
مهاجرت روایت مشترک تمام قارههای کرهی زمین است. هر یک از قارهها به نوعی با این شکل زیستن که بیش از هر زمان دیگری در تاریخ رواج یافته درگیرند. مهاجرتهای بینالمللی در ناحیهی آسیا و اقیانوسیه نیز یکی از عوامل اصلی شکلدهندهی مختصات اقتصادی، فرهنگی و جمعیتی آن است.
دپارتمان امور اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد[۱] برآورده کرد که در سال ۲۰۱۵ بیش از ۷۵ میلیون نفر مهاجر در قارهی آسیا زندگی میکردند، در طرف دیگر ماجرا هم حدود ۱۱۲ میلیون نفر از کشورهای حوزهی آسیا و اقیانوسیه مهاجرت کرده بودند.[۲]
هر دو روند پذیرش و فرستادن مهاجر در کشورهای این ناحیه در طول سالها روندی صعودی بوده. روند مهاجرت در تمام قارههای جهان نیز صعودی است. بیشتر مهاجرتهای اتفاق افتاده در این ناحیه از نوع جنوب به جنوب و مهاجرت به کشورهای همسایه یا همسطح اقتصادی بوده است.

شکل ۱- روند صعودی پذیرش و ارسال مهاجر در ناحیهی آسیا و اقیانوسیه طی سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۳
کشورهای مبدأ مهاجرت در ناحیهی آسیا و اقیانوسیه طیف گوناگونی را شامل میشوند. این طیف شامل کشورهای کمترتوسعهیافته و کمدرآمد همچون افغانستان و بنگلادش، کشورهای با درآمد متوسط همچون هند، اندونزی، پاکستان و فیلیپین و کشورهای با درآمد بالاتر از متوسط همچون چین، فدراسیون روسیه و ترکیه میشود.
جدول ۱- ۲۰ مبدأ اول مهاجران در ناحیهی آسیا و اقیانوسیه
نام کشور
|
تعداد مهاجران خارج شده (نفر)
|
هندوستان
|
۱۵,۵۷۵,۷۲۴
|
فدراسیون روسیه
|
۱۰,۵۷۶,۷۶۶
|
چین
|
۹,۵۴۶,۰۶۵
|
بنگلادش
|
۷,۲۰۵,۴۱۰
|
پاکستان
|
۵,۹۳۵,۱۹۳
|
فیلیپین
|
۵,۳۱۶,۳۲۰
|
سوریه
|
۵,۰۱۱,۵۰۹
|
افغانستان
|
۴,۸۴۳,۱۱۷
|
قزاقستان
|
۴,۰۷۵,۷۳۸
|
اندونزی
|
۳,۸۷۶,۷۳۹
|
فلسطین
|
۳,۵۵۱,۱۸۵
|
ترکیه
|
۳,۱۱۴,۴۷۱
|
میانمار
|
۲,۸۸۱,۷۹۷
|
ویتنام
|
۲,۵۵۸,۶۷۸
|
کرهی جنوبی
|
۲,۳۴۵,۸۴۰
|
ازبکستان
|
۱,۹۹۱,۰۴۰
|
مالزی
|
۱,۸۳۵,۲۵۲
|
سریلانکا
|
۱,۶۳۷,۳۸۵
|
نپال
|
۱,۶۲۹,۳۰۶
|
۲۰ کشور مقصد اول مهاجران به ناحیه ی آسیا و اقیانوسیه در جدول صفحه ی بعد آمده است.
در ناحیهی آسیا و اقیانوسیه شکلهای مختلفی از مهاجرت رواج دارد:
- مهاجرت از کشور مبدأ به کشور مقصد برای اسکان دائمی و شروع یک زندگی جدید
- مهاجرت نیروی کار موقت. مهاجرانی که برای کار به کشورهای مقصد میروند و مدت معین و محدودی در کشور مقصد اقامت دارند.
- مهاجرتهای اجباری به شکل پناهندگی[۳] و پناهجویی[۴]
- مهاجرت بر اساس برنامههای اشتغال فصلی
- مهاجرت ازدواج
- مهاجرت دانشجویی و تحصیلی
جدول ۲- ۲۰ مقصد اول مهاجران در ناحیهی آسیا و اقیانوسیه
ردیف
|
نام کشور
|
جمعیت مهاجران حاضر در کشور (نفر)
|
۱
|
فدراسیون روسیه
|
۱۱۶۴۳۲۷۶
|
۲
|
عربستان صعودی
|
۱۰۱۸۵۹۴۵
|
۳
|
امارات متحده عربی
|
۸۰۹۵۱۲۶
|
۴
|
استرالیا
|
۶۷۶۳۶۶۳
|
۵
|
هندوستان
|
۵۲۴۰۹۶۰
|
۶
|
تایلند
|
۳۹۱۳۲۵۸
|
۷
|
پاکستان
|
۳۶۲۸۹۵۶
|
۸
|
قزاقستان
|
۳۵۴۶۷۷۸
|
۹
|
اردن
|
۳۱۱۲۰۲۶
|
۱۰
|
ترکیه
|
۲۹۶۴۹۱۶
|
۱۱
|
کویت
|
۲۸۶۶۱۳۶
|
۱۲
|
چین
|
۲۸۳۸۶۶۵
|
۱۳
|
ایران
|
۲۷۲۶۴۲۰
|
۱۴
|
سنگاپور
|
۲۵۴۳۶۳۸
|
۱۵
|
مالزی
|
۲۵۱۴۲۴۳
|
۱۶
|
ژاپن
|
۲۰۴۳۸۷۷
|
۱۷
|
اسرائیل
|
۲۰۱۱۷۲۷
|
۱۸
|
لبنان
|
۱۹۹۷۷۷۶
|
۱۹
|
عمان
|
۱۸۴۴۹۷۸
|
۲۰
|
قطر
|
۱۶۸۷۶۴۰
|
در بین ۲۰ مقصد اول مهاجران در ناحیهی آسیا و اقیانوسیه فقط کشورهای استرالیا و ژاپن هستند که اکثر مهاجران آنها ساکنین دائمی و مقیمی هستند که طبق قوانین سیاسی این کشورها وارد مرز شدهاند.
بقیهی کشورهای اصلی مقصد یا پذیرندهی پناهندگان و پناهجویان بودهاند (مثل ایران) یا فقط پذیرای مهاجر از نوع نیروی کار موقتی هستند.
در کشوری مثل هنگکنگ بیشتر مهاجران از نوع ساکنین دائمی سرزمین اصلی چین، نیروی کار ماهر با ویزای کاری و مهاجران کم مهارت موقت شامل بیش از ۳۰۰،۰۰۰ زن در کارهای خانگی هستند.
بیشتر جمعیت مهاجر در کشورهای ایران، پاکستان و ترکیه پناهندگان و پناهجویان افغانستان و سوریهای هستند.
در بین انواع مهاجرت، پدیدهی غالب در قارهی آسیا مهاجرت نیروی کار موقتی است.
مهاجرت نیروی کار موقتی، نوعی از مهاجرت است که توسط دولتها سیاستگذاری و اجرا میشود. در برخی نواحی آسیا و اقیانوسیه، با توجه به عرضهی نیروی کار از سمت کشورهای مبدأ و تقاضای آن در کشورهای مقصد، دولتها سیاستهایی را برای تنظیم ورود و خروج نیروی کار در نظر میگیرند. در مواردی که فرصتهای شغلی در کشور مقصد بیش از میزان تنظیمی دولت برای مهاجران است، شکل دیگری از مهاجرت نیز رخ میدهد؛ مهاجرت غیرقانونی نیروی کار که بهطور موازی با مهاجرت قانونی رخ میدهد.
نوع دیگری از مهاجرت که در این ناحیه رواج دارد، جریان پناهندگان و پناهجویان است؛ که این نوع از مهاجرت نیز به دو شکل قانونی و غیرقانونی رواج دارد. مهاجرت غیرقانونی پناهندگان باعث ایجاد قاچاق انسان نیز میشود.
حجم نوع دیگر مهاجرتها نسبت به مهاجرت نیروی کار موقتی کمتر است؛ اما تأثیرات اجتماعی و فرهنگی آنها بسیار بزرگ است و هر یک فواید و آسیبهایی دارند. جنبه های مختلف هر یک از انواع مهاجرت در فصل های آتی بررسی می شود.
مهاجرت در قارهی آسیا همانند سایر نقاط کرهی زمین پدیدهای پیچیده و دینامیک است. پدیدهای که روزبهروز رواج بیشتری پیدا میکند و نقشی حیاتی را در کشورهای ناحیهی آسیا و اقیانوسیه بازی میکند. در ادامه به تأثیرات مختلف مهاجرت در این ناحیه با جزئیات پرداخته خواهد شد.
[۱] United Nations Department of Economic and Social Affairs
[۲] http://www.un.org/en/development/desa/population/migration/data/estimates2/estimates15.shtml
[۳] Refugee
[۴] Asylum seeker
*این نوشته بخشی از کتاب مردم در حرکت است که بوسیله انجمن دیاران به چاپ رسیده است. بخشهای بعدی این کتاب در ادامه در همینجا منتشر میشود.
ترکیه با بحران ارزی روبه رو شده. یکی ازسیاستهای مدیریت این بحران در این کشور جذب مهاجرست: جذب سرمایه ۲۰میلیارد دلاری (معادل۵۰درصدفروش سالانه نفت ایران) ازطریق مهاجران…چگونه؟
کتاب «ملاحظاتی بر آینده مهاجرت» در سال ۱۳۹۵ از سوی اداره نشر وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران منتشر گردیده است.
نگارنده در مقدمه کتاب اظهار میدارد، در مقاطعی، تغییرات سیاسی بزرگی در اروپا رخ داده که تحمل پیامدهایش برای نظام اجتماعی موجود مشکل بوده است، اما توانایی سازمان بینالمللی توسعه سیاستهای مهاجرتی در فهم واقعیتهای پیچیده مهاجرتی و رویکرد همکاریجویانه آن، این سازمان را قادر کرده است که نه تنها از دولتهای عضو در اجرای سیاستهای مهاجرتی حمایت کند، بلکه در این زمینه نقش رهبری را نیز در حوزه اروپا ایفا کند. مرکز بینالمللی توسعه سیاستهای مهاجرتی به تدریج از یک ارگان کوچک به یک سازمان مهاجرتی قدرتمند بینالمللی تبدیل شده؛ نهادی که اینک توانایی سازماندهی امور موضوع جهانی و مهمی چون مهاجرت را بهدست آورده است.
اینک در آستانه برگزاری بیستمین سالگرد تأسیس مرکز بینالمللی توسعه سیاستهای مهاجرتی، این سؤال مطرح است که چه ویژگیهایی مرکز بینالمللی توسعه سیاستهای مهاجرتی را از دیگر سیاستهای مهاجرتی متمایز میکند و آن را منحصربهفرد نشان میدهد.
اولین پاسخی که میتوان ارائه داد، این است که مرکز بینالمللی توسعه سیاستهای مهاجرتی همواره به تعهدات جهانیاش برای تلاش در جهت ایجاد یک نظام مهاجرتی پیشرو و آیندهنگر که زندگی مهاجران در آن با توجه به واقعیتهای اقتصادی و امنیتی، در چارچوبی حقوق بشری باشد پاییند بوده است.
دومین پاسخی که در قبال سؤال فوق میتوان ارائه کرد بر رویکرد جامع این سازمان در راستای مشارکت همه طرفها در یافتن راهحلهای مربوط به موضوع مهاجرت تمرکز دارد. جنبهای منحصربهفرد در قدرت این سازمان که تحقیقات سیاستمحور و پیادهسازی آنها در عملیات اجرایی را همزمان در بستری انجام میدهد که برای مشارکت و تبادلنظر اعضا و دولتهای عضو مناسب است.
بنابراین ما به این نتیجه رسیدیم که بهترین کار ممکن ایجاد شبکهای متشکل از پژوهشگران عالی بینالمللی (داخلی و خارجی) است و از محققان برای به اشتراک گذاشتن نظرات خویش در ده موضوع مختلف مدد خواستیم. این موضوعات با مقامات دولتی مرتبط با مباحث مهاجرت بررسی، تجربیات سازمانها در آنها ملحوظ و در قالب کتابی تحت عنوان ملاحظاتی بر آینده مهاجرت ارائه شده است.
به اعتقاد نویسنده، مهاجرت تأثیر مهمی بر آینده اقتصاد و توسعه جوامع خواهد داشت و باید هم فرصتها و هم چالشها را در قبال افراد در نظر گرفت؛ فرصتها و چالشهایی که همه گروهها اعم از مهاجران، بازماندگان مهاجران و جوامع مهاجرپذیر را در بر میگیرد. مهاجرت پدیدهای وابسته به مردم است و هرگز نباید جنبه مردمی آن را فراموش کرد. اینک زمان مناسبی برای بررسی دقیقتر آینده مهاجرت است و انتظار میرود تغییرات جمعیتی و رشد اقتصادی در بازارهای نوظهور به زودی به یک الگوی مهاجرتی کاملاً جدید منجر شود.
این کتاب میتواند به واقعگرایانهتر شدن بحثهای مربوط به مهاجرت کمک کند، به همه کسانی که در عرصههای مختلف مهاجرت فعالیت میکنند، اصولی را برای کمک به مهاجران به منظور حرکت به سوی آینده ارائه کند و راهنمایی جهت بهترین استفاده از مزایای مهاجرت قلمداد شود.
فهرست مطالب
پیشگفتار
پیتر وایدرمن
مقدمه
ورونیکا بیلگر
مقدمه مترجمان
مقاله ۱
مهاجرت در قرن بیست و یکم و تأثیر نابرابریهای اقتصادی و جمعیتی آینده بر آن
راینر مانز / محمود ادیب
مقاله ۲
در مواجهه با عرضه و تقاضا، نیازهای حال و آینده بازار کار: تقاضا برای کار و مهارتهای خاص در کشورها، بخشها و مشاغل خاص
آگوست گوشتر/ بشیر پرویزی – جمشید پرویزی
مقاله ۳
ساختارهای جنسیتی در فرایندهای مهاجرت بینالمللی
النور کوفمان/ جمشید پرویزی
مقاله ۴
استثمار نیروی کار و قاچاق انسان برای بهرهکشی از نیروی کار: روندها و چالشهای سیاستگذاری
ماریانا رادوا برکت/ جمشید پرویزی
مقاله ۵
مهاجرت بینالمللی و حکومتهای چندسطحی در اروپا
راینوس پنینکس / محمود ادیب
مقاله ۶
ادغام مهاجران، پذیرش عمومی و همبستگی اجتماعی
دیدیر رودین و جیانی د آماتو/ محمود ادیب
مقاله ۷
مهاجرت و تابعیت در اروپا: مشارکت، بسیج و نمایندگی سیاسی
مارکو مارتینیلو/ پریسا شاهمحمدی
مقاله ۸
دولتهای رفاهی اروپا و مهاجرت: مسائل، گرایشها و تناقضات
برنارد پرچینیگ/ سیداحمد موسوی
مقاله ۹
تغییرات آبوهوایی، درگیری و جابهجایی: پیامدها برای حمایت بینالمللی
آندرو گیدس/ پروین نگین راز
مقاله ۱۰
مهاجرت و توسعه: به حداکثر رساندن منافع مهاجرت برای کشورهای مبدأ، مقصد و خود مهاجران
الیور باکویل/ مینو انصاری
*این نوشته پیشتر در اینجا منتشر شده است.
فیلم برداری کار جدید بهمن کیارستمی در مورد مهاجران در ایران به اتمام رسید.
بهمن کیارستمی فرزند عباس کیارستمی فقید بار دیگر به سراغ مهاجران حاضر در ایران رفته است. او پیش از این در دو پروژه ی قبلی خود به مهاجران در ایران پرداخته بود. «فتوریاحی» پروژه ای بود که در آن بهمن کیارستمی از ۶۰۰۰ عکس آرشیوی یک عکاسی قدیمی در لواسان استفاده کرده بود. عکسهایی که با برشهای ناشیانهی فتوشاپی و قرار دادن مهاجران حاضر در ایران با خویشان و بستگان آنها در افغانستان در پسزمینهای زیبا از طبیعت ترکیبی عجیب از معنای مهاجرت را ساخته بودند. مهاجرانی که آرزوی در کنار عزیزان بودنشان را با این عکسها و به مدد فتوشاپ برآورده میکردهاند. او ۸۰۰ عکس را از بین آنها برگزید و تبدیل به کتاب «فتوریاحی» کرد. در برخی عکسها گاه ۵ نسل از مهاجران که هرگز همدیگر را ندیده بودند در یک عکس در کنار هم نشسته بودند. او نمایشگاه عکسی هم از این کتاب ترتیب داد.
از دل پروژه ی «فتوریاحی» او به پروژه ی «گلشهر» رسید. شهرکی در حاشیه شهر مشهد که از کلونی های بزرگ مهاجران حاضر در ایران است. او در پروژه ی گلشهر به سراغ قبرستان قدیمی گلشهر رفته بود تا از زاویه ای جدید به موضوع مهاجرت بپردازد.
حال در ادامه ی پروژه های «فتوریاحی» و «گلشهر» او به سراغ پروژه ی «بازگشت» رفته و به زودی درباره ی موجه بازگشت مهاجران افغانستانی از ایران فیلمی مستند خواهد ساخت.
بهمن کیارستمی در کانال تلگرامش در این باره نوشت:
«دیروز روز آخر فیلمبرداری پروژهی «بازگشت» بود که دربارهی مرکز بازگشت امام رضاست. این مرکز که توسط ادارهی امور اتباع خارجی استان تهران اداره میشه، فعالیتش پذیرش و اعزام مهاجران غیرقانونی افغانستانیست و این روزها وضعیتی فوقالعاده داره؛ روزانه بین ۱۵۰۰ تا ۲۵۰۰ نفر برای بازگشت به افغانستان به این مرکز مراجعه میکنن و دلیل اصلی بازگشت هم مشخصه: بحران اقتصادی در ایران یا به قول خودشون اینکه «دیگه کار در ایران صرف نمیکنه و تراول پنجاههزاری شده مثل یخ توی آفتابِ برج اسد».
مرکز بازگشت امام رضا رو ده دوازده نفر با حداقل امکانات اداره میکنن؛ اما عجب ده دوازده نفری… این هم از اون پروژههایی بود که وقتی فیلمبرداری تموم میشه فکر میکنی دیگه اون آدمی نیستی که قبل از شروع کار بودی.»
پروژه ی جدید بهمن کیارستمی ابعاد دیگری از پدیده ی مهاجرت در ایران را روایت خواهد کرد.
امیرحسین گنجی مراد
گسترش مهاجرت و رفت و آمد در جهان و از جمله ایران، مسئله جدید نحوه انتقال پول به وطن را ایجاد کرده که نیازمند مدیریت صحیح است.
گسترش مهاجرت و معمای ارسال پول به وطن
با گسترش پدیده مهاجرت، افرادی که برای کار و یا تحصیل به کشورهای دیگر مهاجرت میکنند، افزایش مییابد. این افراد همواره در مورد نحوه انتقال پول به وطنشان دغدغه دارند. انتقال پول بین کشورها در گذشته بسیار سخت و با هزینههای بسیار و بهروشهای سنتی توسط صرافیها صورت میگرفت، اما امروزه با توسعه فناوری اطلاعات و همچنین استفاده از این فناوریها در حوزه مالی این نقل و انتقال بسیار ساده شده و ابزارهای جدیدی بهوجود آمده که کار انتقال پول بین کشورهای مختلف را آسان کردهاند.
**پدیدهای به نام رمیتنس
امروزه ۲۳۲ میلیون مهاجر بینالمللی در جهان وجود دارد که این جمعیت در کشورهای مقصد به کار یا تحصیل مشغول هستند. زمانی که کارگران و دانشجویان در یک کشور بیگانه میخواهند بخشی یا همه درآمد خود را به وطنشان بفرستند، به این پول رمیتنس میگویند.
**اهمیت رمیتنس برای کشورها
طبق آمارهای بانک جهانی، حجم رمیتنس جهان در سال ۲۰۱۷ مبلغی در حدود ۴۶۶ میلیارد دلار بوده و پیشبینی میشود در سالهای آینده این شاخص از حجم سرمایهگذاری مستقیم خارجی (FDI) که ۵۰۰ میلیارد دلار است، پیشی گرفته و به رقم ۵۹۸ میلیارد دلار برسد. برای مثال در پاکستان حجم رمیتنس برابر با کل حجم صادرات آن و ۲۰ میلیارد دلار است. در منطقه آسیا و اقیانوسیه نزدیک به ۴۰۰ میلیون نفر یعنی یک نفر از هر ۱۰ نفر، بهصورت مستقیم تحت تأثیر رمیتنس است؛ چه بهعنوان ارسالکننده و چه دریافتکننده. با توجه به محدودیت برخی کشورهای درحالتوسعه در دسترسی به منابع مالی، آمارها نشاندهنده میزان اهمیت این منابع است. جالب است بدانید حجم این رمیتنسها سه برابر میزان کمک کشورهای توسعهیافته به کشورهای در حالتوسعه است.
مطابق با آمارهای بانک جهانی، کشورهای شرق آسیا و اقیانوسیه با ۱۲۸، جنوب آسیا با ۱۱۱ و آمریکای لاتین با ۷۸ میلیارد دلار به ترتیب بیشترین حجم ورود رمیتنس رادارند و در این میان، کشورهای هند و چین پیشتاز دریافت یا ورودی هستند.
از منظر تولید هم کشورهای آمریکا، عربستان و امارات متحدهی عربی بهدلیل حجم بالای نیروی کار مهاجر، بیشترین حجم تولید را دارند؛ یعنی بیشترین مبالغ رمیتنس از این کشورها ارسالشده است.
** استارت آپهای جدید در بخش مالی
در دنیای امروز، فناوری در تمامی سطوح زندگی انسان نفوذ کرده است. بهویژه در زمینههای مالی، بانکی و نقل و انتقال پول، با نصب یک برنامه روی تلفن همراه هوشمند، رایانه یا تبلت خود بهراحتی میتوانید برای بستگان یا دوستان خود در کشور دیگر پول ارسال کنید. یکی از موفقترین نمونهها در این زمینه استارت آپ ورد رمیت (World Remit) توسط اسماعیل احمد (آفریقایی) است. او که اکنون از مشاوران طرحهای توسعهی سازمان ملل در زمینه رمیتنس نیز هست، ایده اصلی این طرح را در زمان تحصیلش در مدرسه کسبوکار لندن و در پی نیاز شدید برای انتقال پول به کشورش گرفته است.
در حال حاضر در این نرمافزار، دوستان و خانواده افرادی که از ورلد رمیت استفاده میکنند، حتی میتوانند پول فرستاده شده را به روشهای مختلفی دریافت کنند. مثلاً در حساب بانکی آنها واریز شود و یا بهصورت نقدی درب منزلشان دریافت کنند. این شرکت هماکنون به مردم ۵۰ کشور دنیا خدمات ارسال ارائه میدهد و به ۱۲۰ نقطه دنیا در اروپا، آسیا، آفریقا، استرالیا و آمریکا پول میفرستد و بیش از یکسوم نقل و انتقال پول در جهان را بهدلیل مزیت ارزانی و سرعت، به خود اختصاص داده است.
نمونه دیگر شرکت زوم است که بیشتر توسط مهاجران و کارگران چینی و هندی استفاده میشود. این شرکت نیز امکان ارسال پول از آمریکا به ۳۳ کشور همچون چین، هندوستان و دیگر کشورها را فراهم میکند.
** آمار ایران چگونه است؟
در میان کشورهای خاورمیانه، ایران با ۱.۷ میلیارد دلار (۰.۰۰۳ از کل حجم اقتصاد ایران) کمترین آمار را دارد و از نظر حجم، تقریباً مشابه کشور سوریه است. این امر میتواند ناشی از ضعف امنیت سرمایه و ثبات در اقتصاد کشور باشد. برای مثال، کشوری همچون امارات با حرکت در مسیر سهولت کسبوکار و ایجاد جذابیت و امنیت برای سرمایهگذاری مهاجران، نهتنها باعث افزایش حجم رمیتنس تولیدی برای مهاجران شده، بلکه با جذب سرمایهگذاران خارجی به رشد و توسعه اقتصاد خود و یک بازی برد-برد پرداخته است.
**ترکیب متفاوت مهاجران ایرانی
یکی از دلایل آمار پایین ایران میتواند این باشد که اکثر ایرانیانی که مهاجرت کرده اند، مثل کارگران ایرانی که به ژاپن می روند، تنها برای کار و کسب درآمد نرفته اند؛ بلکه خیلی ها به خاطر مسایل سیاسی و اجتماعی و به صورت خانوادگی رفته اند و لذا دیگر نمی توان انتظار داشت که به وطن پول بفرستند.
** تحریم و عدمدسترسی به سویفت، مانع دیگر ورود رمیتنس
عدمدسترسی ایران به شبکههای بانکی بینالمللی مثل سویفت در اثر تحریمهای آمریکا و سختتر شدن هر چه بیشتر نقل و انتقال پول برای کشور باعث شده رقم چندانی وارد کشور نشود. طبق آمارهای سازمان جهانی مهاجرت، تعداد افرادی که به ایران مهاجرت کردهاند، رقمی در حدود ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر است که عمدتاً از کشورهای افغانستان، عراق، پاکستان، آذربایجان و … و بهدلایل متعددی چون ناامنی، مشکلات اقتصادی مثل بیکاری و یا عدم امکان تحصیل صورت میگیرد. طبق آمار وزارت کشور در سال ۱۳۹۵ تعداد مهاجرین شاغل در کشور حدود ۵۴۰ هزار نفر است که این تنها آمار مهاجران رسمی است و طبق آماری که همان مسئولان وزارت کشور ارائه میدهند، تعداد مهاجران غیررسمی افغانستان برای مثال به دو میلیون نفر میرسد. بر اساس گزارش منتشر شده توسط سازمان جهانی پناهندگان در زمینه وجوه ارسالی توسط افغانستانیها در سال ۲۰۰۸، خروج مبلغ حیرتانگیز ۵۰۰ میلیون دلار از ایران گزارششده است. البته این گزارش با استفاده از تحقیق روی ۱۵۰۰ خانوار افغانستانی ساکن در ۱۰ شهر ایران و نیز تعداد زیادی از مهاجران غیرقانونی دیپورت شده از ایران انجامگرفته و عدد آن بهصورت تقریبی و تخمینی بیانشده است.
**رمیتنس معکوس؟!
نکته دیگر ظهور یک پدیده جدید در ایران است که از جمله ناشی از آمار بالای دانشجویان ایرانی در خارج از کشور است؛ از این رو خیلیها در ایران کار می کنند و برای فرزندان و خانواده خود دلار می فرستند و به نوعی به خروج سرمایه دامن می زنند.
** اقدام در جهت سهولت یا پیشگیری؟
در حال حاضر بهدلیل روابط بانکی محدود ایران، مهاجران برای ارسال پولهای خود به کشورشان عمدتاً از صرافیها یا افراد مورد اعتماد استفاده میکنند. این روشهای انتقال دو مشکل اساسی برای ایران و مهاجران در پی دارد: اول آنکه هیچ اطلاعی از میزان، دلایل و روشهای انتقال برای نهادهای نظارتی ایران وجود ندارد و دوم اینکه مهاجران نیز با پرداخت کارمزد بالا در حال متضرر شدن هستند. بنابراین، راهاندازی خط اعتبار و پیمان دوجانبه پولی بین بانکهای دو کشور تا حدود زیادی میتواند این مشکلات را حل کند. هرچند عدهای معتقدند دولت باید بر رمیتنسها مالیات وضع کند، چون به هر صورت این درآمدی است که با استفاده از ظرفیتها و منابع کشور بهدستآمده و باید برای رشد و توسعه کشور هزینه شود و جلوی خروج بیرویه آن از کشور را باید گرفت. پاسخ به این مسئله به نوع نگاه ما به این پدیده بستگی دارد.
٭این نوشته پیشتر در ایرنا منتشر شده است.
بوی پاییز، چرخ زیگزال و شلوارک چروک
۱۳۹۷-۶-۸-بازار عبدل آباد
دیروز یک سر رفتم عبدل آباد. کمی در بازار گشتم. به بخشی از بازار رسیدم که چرخهای دست دوم می فروختند، چرخ راسته دوز و زیگزاگ یا به گفته ی خیاطها زیگزال.
به چرخها نگاه کردم. یاد بازار چرخ فروشی در مشهد افتادم. گمان کنم خیابان دانشگاه بود. هر از گاهی می رفتم و چرخهای خیاطی و قیچی های برقی را می دیدم. آخرهای تابستان ۱۳۷۵ تازه از بهشتِ بندرعباس به مشهدی که جز فلاکت چیزی نداشت کوچ کرده بودیم. به منطقه کوی صاحب الزمان که اول گلشهر است.
هیچ کاری نداشتیم. بسیاری از فامیل ها در کار تولیدی تریکو بودند. آن سالها پارچه ای به نام چروک روی بورس بود که از آن شلوارک می دوختند. شلوارک های بچه ها و مردانه و زنانه. به کمک یکی از فامیلها یک چرخ زیگزال از همین جنس خریدیم. دو تا چرخ راسته هم از بندرعباس آورده بودیم. ما هم رفتیم به خط تولید شلوارک چروک. گمان کنم از هر شلوارک ۲۰ تومان و از هر جین ۲۴۰ تومن می ماند. سرعت دوختم با زیگزال بسیار خوب بود. پشت چرخ که می نشستم به روزگارمان و آینده ی کاری ام فکر می کردم. تصور اینکه خیاط شوم و کارم تا پایان عمر همین باشد دیوانه ام می کرد. گاهی که سه، چهار ساعت پشت چرخ می نشستم و خسته بلند می شدم و خودم را در آیینه می دیدم چهره ام از سبزه گی می زد به بنفش بادمجانی از درگیری با خودم. یکبار پیش خود حساب کردم که اگر ده میلیون تومان داشته باشم باید به پای ۵۰۰۰۰۰ بچه شلوارک بدوزم و بپوشانم، چشمانم سیاهی رفت.
بار نخست که یک گونی شلوارک دوختیم، پشت کرده بردم بازار. هیچکس نخرید. بسیار قیمت پایین می گفتند. بردم سرای ازبک ها که محل پخش چنین جنس هایی بود. دو سه بار که گونی به پشت سر و ته بازار را گشتم دیدم به قیمت تولید هم نمی خرند. فروشگاههایی که به قیمت دوخت نمی خریدند اما خودشان تا دو برابر قیمت می فروختند، یک استثمار دردناک. بار نخست گیر یک سید افتادم، قیمت خوبتر داد و من هم که خسته شده بودم همه ی کیسه را دادم. جنس ها را که گرفت گفتم پولش چه می شود؟ گفت برو فردا بیا. فردایش رفت تا سه چهار ماه دیگر و آخرش با فحش و دست به یقه شدن و هزار تومان هزارتومان پولم را گرفتم.
بار دیگر که با کیسه در بازار می چرخیدم و از پیش مغازه ای که چند بار دیگر هم همراهش گپ زده بودم می گذشتم پیرمرد مغازه دار صدایم کرد و گفت همه ی شلوارک هایت را بگذار اینجا من می خرم. گفت با من کار کن. گفت من زیاد بالا نمی خرم اما همیشه پولت نقد است. هر چقدر هم دوختی بیار. کمی بیشتر که گپ زدیم و از اوضاع زندگی و درس و دانشگاهم شنید گفت جوان سعی کن به اندازه ی درازی آب و گردی نانت راه نروی. از این کارها نانی برایت در نمی آید. برو دنبال کارهای بزرگتر، به فکر یک تولیدی بزرگ تر یا یک کار دیگر باش. هرچند حدود پنج، شش سالی با حاجی نعمتی که مرد درست کار و خوش حسابی بود کار کردیم اما آن سخن اش همیشه در گوشم ماند.
اگرچه پس از چند سال وارد کاری شدم که تاکنون در آن مانده ام و بسیار دوستش دارم اما گردی نان و درازی آب هنوز همان است که بود زیرا که آموزگاری و کار فرهنگی آن هم برای بیچاره ترین قشر اجتماع، گردی نان و درازی آب را تا کوچکتر نکند بزرگتر نمی کند.
دیروز که چشمم به این چرخ زیگزال افتاد همه ی آن خاطرات در یادم زنده شد و رفتم به کوچ بزرگ و البته اشتباهمان در روزهای گرد و خاکی آخر تابستان، از بندرعباس، به شهری که هنوز هم بیش از سه روز ماندن در آن خفه ام می کند…
*متن بالا از صفحه اینستاگرام نادر موسوی برداشته شده است.
حمیدرضا رضایی
روزانه هزاران نفر در سراسر دنیا به امید فردای بهتر و نجات از بحرانهای اقتصادی به کشورهای پیشرفتهتر مهاجرت میکنند. مرزهای جغرافیایی روز بهروز پیچیدهتر شده اما مرزهای انسانی نه. در حال حاضر جمعیت مهاجران جهان به حدود ۲۵۸ میلیون نفر رسیده. رقمی که نسبت به ۵۰ سال پیش کرهی زمین تقریباً سه برابر شده است. اما پدیده ابعاد مختلفی در دل خودش گنجانده است. یکی از آنها ابعاد اقتصادی و اشتغال مهاجرت است.
در ایران اما به مزیتهای اقتصادی موجود در بین کارگران و مهاجران افغانستانی اشاره نمیشود و همواره از سوی مسئولین و رسانهها گلایه و شکایتهایی مطرح میشود که آنها عامل بیکاری ایرانیها شدهاند و کار را از نیروهای بومی دزدیدهاند پس چرا کارگران افغانستانی را اخراج نمیکنید؟ همه اینها در حالی است که نابسامانی اوضاع ارز در ایران نیز خود به خود موجب رفتن مهاجران افغانستانی از ایران شده است. به گونهای که طبق خبرها روزانه حدود ۱۵۰۰ نفر در حال خروج از ایران هستند. اما آیا واقعاً عامل بیکاری، مهاجران افغانستانی هستند؟ آیا خروج آنها کشور را با مشکل مواجه نمیکند؟
اولاً در سطح دنیا ورود مهاجران در کشورهای توسعه یافته باعث کامل شدن زنجیره مشاغل مهم و پایهای آنها شده است. این یعنی مهاجران با کامل کردن ردههای پایین هرمهای اشتغال باعث اشتغالزایی برای افراد بامهارت بیشتر در میان نیروهای بومی شدهاند. بهعنوان مثال مطابق با پژوهش بانک جهانی در سال ۲۰۱۵ حضور ۲،۵میلیون نفر پناهندگان سوری در ترکیه نه تنها مشکلی برای اشتغال نیروهای بومی ایجاد نکرد بلکه باعث شد افراد بومی از شغلهای غیررسمی دست بکشند و به مشاغل رسمی که برای دولت ترکیه فواید مالیاتی دارد روی بیاورند.
دوما مطابق گزارش مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۴ حدود ۴۵ درصد بیکاران از افراد تحصیل کرده بالای لیسانس تشکیل میشود این یعنی قشر زیادی از بیکاران تحصیل کرده هستند و خیلی تمایلی به انجام شغلهایی که مهاجران افغانستانی در حال انجام دادن هستند ندارند.
سوما برخی مخالفان اذعان می کنند که اتباع خارجی در بازار اشتغال ایران، نرخ دستمزدها را پایین آورده و از این طریق سبب بیکاری جوانان ایرانی شدهاند. این مسئله از آنجا نشات میگیرد که این پدیده بهصورت غیررسمی مدیریت می شود، کارفرما حقوق پایینی به کارگر خارجی می دهد و حق بیمه وی را پرداخت نمی کند اما با به رسمیت شناختن حضور کارگران خارجی در بازار اشتغال ایران، رقابت بهینه ای بین کارگران ایجاد می شود که حاصل آن افزایش شفافیت و بهره وری است. به علاوه اینکه سیاست گذاری و دریافت مالیات از این اقشار نیز امکان پذیر است.
بسیاری از گزارشهای میدانی انجام شده در رابطه با اشتغال اتباع خارجی در صنایع مختلف مثل کشاورزی، ساختمان، کوره پزی، سنگ بری، بازیافت و… نشان میدهد که کارفرمایان ایرانی حتی با برابر شدن وضعیت حقوقی کارگران افغانستانی با ایرانی به دلیل کیفیت پایین باز هم حاضر به استخدام کارگر ایرانی در مشاغل مذکور نخواهند شد. ضمن اینکه بعضی از مشاغل مثل چوپانی و چاه کنی و بازیافت و… اصولاً با رفتن مهاجران افغانستانی با مشکل جدی روبرو خواهند شد.
در مجموع میتوان گفت هیچ شواهدی برای این افزایش نرخ بیکاری با ورود مهاجران، وجود ندارد. این نتیجهی یک نگرش نادرست در مورد اثراتی هست که دیده نمیشوند. وقتی یک مهاجر وارد کشور میشود، واضح است که ما بیکار شدن یک کارگر ایرانی را میبینیم. اما چیزی که نمی بینیم این است که برای جوان ایرانی، فرصت شغلی دیگری ایجاد می شود. بنابراین به نظر میرسد ساماندهی، رسمی سازی و شفافیت سازی در حوزه کارگران و اشتغال اتباع خارجی در ایران، راهی است که دولت باید در پیش بگیرد وگرنه اخراج مهاجران در بسیاری از حوزهها کشور را با مشکل امنیتی و اقتصادی مواجه خواهد کرد.
*این نوشته پیشتر در روزنامه صبح ایران منتشر شده است.
*عکس از صفحه اینستاگرام everydaygolshahr برداشته شده است.
کتاب «مبانی مهاجرت جهانی» ترجمه خانم شیدا نوروزی با مقدمه آقای دکتر سیدمحمدکاظم سجادپور در سال ۱۳۹۵ از سوی اداره نشر وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران منتشر گردیده است. این کتاب در سال ۲۰۱۴ توسط موسسه انتشارات روتلج در آمریکا چاپ شده است.
چرا و چگونه باید به پدیده مهاجرت در جهان معاصر نگریست؟ این پرسش بنیادین بسیاری از افراد، نهادها، سازمانها و دولتهای سراسر جهان است. در پاسخ به چرائی لزوم توجه به مهاجرت باید گفت که هیچگاه در تاریخ بشر اینقدر موضوع مهاجرت بر زندگی خصوصی و عمومی اثرگذار نبوده است. تقریباً همه دولتها به گونههای مختلف با موضوع مهاجرت روبهرو هستند. در سطح فردی هم دیگر کمتر کسی را میتوان یافت که به طور مستقیم و غیرمستقیم با پدیده مهاجرت در قالب مهاجرت شخصی، مهاجرت افراد و اعضای خانواده، دوستان و مهاجرین خارجی سر و کار نداشته باشد. مهاجرت در حال حاضر در زمره ده مسئله اول جهان است. جمعیت کل مهاجرین دنیا، در حال حاضر بالای ۱۷۰ میلیون نفر است. این رقم مهاجرت به سرزمینهای خارجی را در بر میگیرد. اگر مهاجرت داخلی را در نظر بگیریم گستره و عمق پدیده مهاجرت و همچنین کمیت مهاجران وضع دیگری پیدا میکند. با توجه به آنچه ذکر شد این استنباط را میتوان داشت که بدون شناخت مهاجرت، جامعه و سیاست در سطوح مختلف ملی، منطقهای و جهانی قابل فهم نیست.
در این مجلد نگاهی اجمالی به مسائل تاریخی و معاصر مهاجرت در سراسر جهان از خلال سنتز کاملی از اکثر ادبیات و دادههای آکادمیک در این خصوص فراهم شده و به واسطهی نگرشهای متنوع مقدمهای برای مطالعه مهاجرت ارائه گردیدهاست. بر پایهی علوم اجتماعی، وارد مباحث جامعهشناسی، اقتصاد، جغرافیا و سیاست شده تا فهم خود از پیچیدگیهای زمانی، مکانی، چگونگی و چرایی مهاجرت مردم را شکل دهیم. کتاب حاضر به عنوان یک بررسی جامع در خصوص مهاجرت طراحی نشده، بلکه بیشتر تلاش بر این بوده تا عصارهای از یک ادبیات وسیع در قالب سوالات محوری و مفاهیم کلیدی درخصوص موضوع حاصل شود. فصول این کتاب به شکل موضوعی ساختاربندی شده و با راهنمایی جهت مطالعات بیشتر و معرفی نمونههایی از منابع مفید تکمیل شدهاند. مهاجرت نیز بسیار مشابه سایر حوزهها در قلمروی سیاسی- اجتماعی میتواند موضوعی بحث برانگیز و حساس باشد.
فصل اول در صدد است که منظور از مهاجرت را توضیح داده و انواع مختلف آن را که امروز شاهدشان هستیم برشمارد، در این راستا به مهاجرت داخلی و مهاجرت خارجی یا بینالمللی و نیز مهاجرتهای داوطلبانه و اجباری اشاره میکند. سپس نظریات عمده در توضیح چرایی رخداد مهاجرت جهانی را مورد بررسی قرار میدهد و به بیان مولفههای مختلف در توضیح چرایی مهاجرت از قبیل تاثیر خانواده و جامعه، تصمیمات فردی، شبکههای مهاجرت، بازار کار دوگانه و فرایندهای جهنی شدن می پردازد.
در فصل دوم، تاثیرات فرآیند جهانی شدن اخیر بر الگوهای مهاجرت مورد بحث قرار میگیرد که البته نیروی پیشبرنده عمده همان رشد نابرابری بین کشورها است. اغلب این رشد نابرابری بین کشورهای پیشرفته شمال و سایر کشورها که آن را نابرابری شمال-جنوب مینامند در کانون توجه است. در این فصل به تاریخ و جغرافیای مهاجرت پرداخته میشود. به ویژه این که چگونگی تغییر الگوهای مهاجرت جهانی در طی زمان نیز مد نظر قرار میگیرد. در اینجا الگوهای مهاجرت از دوره استعماری امپریالیسم اروپا تا عصر حاضر که شاهد ادغام جهانی هستیم و بسیاری از کشورها شاهد پدیده مهاجرت بودهاند ارزیابی میگردد. مللی که سابقا بخشی از جمعیتشان به عنوان مهاجر از کشور خارج شده است امروز از سایر کشورها مهاجر میپذیرند. به هرحال مهاجرت در زمانهای متفاوت و با اقتصادهای گوناگون و تغییرات سیاسی متحول میشود.
در فصل سوم، تاثیر مهاجرت بر جامعه مقصد ارزیابی میشود. وقتی مهاجران در مکان جدیدی اسکان مییابند، به خصوص به تعداد زیاد و نسبتا سریع، به طور قابل ملاحظهای آنجا را تغییر میدهند. در برخی موارد، با پذیرش تنوع فرهنگی جدید، مهاجران اجتماعاتی قومی را درون جامعه چندفرهنگی جدید تشکیل میدهند. در سایر موارد، مهاجران جدید ممکن است از سوی جامعه جدید به عنوان یک تهدید به ویژه به عنوان تهدیدی برای امنیت و هویت ملی شناخته شده و طرد شوند. در زمانهای اخیر، مهاجران و مخصوصاً مهاجران غیرمعمول همچون تهدیدی مجرمانه برای امنیت ملی پنداشته میشوند.
همچنین حملات تروریستی اثری شگرف بر درک اجتماعی از مهاجران داشته است. با افزایش نظامیگری و امنیتی شدن، طرز برخورد و قوانین دربرگیرنده مهاجرت تغییر کرده است. در پاسخ، بسیاری از گروههای مهاجران به طور فزایندهای احساس میکنند که در کشورهای میزبان تهدید و محروم میشوند. این فصل چنین دیدگاهها، نگرانیها و نتایج حاصله در دنیای پس از ۱۱ سپتامبر را کندوکاو میکند. به عنوان بخشی از چنین مبحثی، در فصل سوم بر فرآیندهای مربوط به مهاجرت، از جمله همگونسازی، قومیت، تبعیض نژادی، چندفرهنگی و مهاجرت فراملی تمرکز شدهاست. همچنین ارتباط جنسیت و مهاجرت را با تمرکز بر مباحث اخیر درخصوص زنانه شدن مهاجرت و نگرانیهای خاص زنان مهاجر سنجیده شدهاست. در نهایت پیوند بین مهاجرت و تمایلات جنسی با توجه به شرایط خاص زنان همجنسگرا، مردان همجنسگرا، دوجنسگراها و افراد فراجنسیتی بررسی میشود.
در فصل چهارم، به ارتباط بین مهاجرت و اقتصاد جهانی پرداخته میشود. در اینجا رابطهی میان مهاجران و بازارکار به خصوص اثر آنها بر دستمزدها و اشتغال کارگران بومی مد نظر است. همچنین اقتصاد قومی با تمرکز ویژه بر قلمروهای قومی تعریف شده در این فصل مورد پردازش قرار میگیرد. یکی از جنبههای بسیار مشهور جهانی شدن جریان آزاد سرمایه و اطلاعات بین ملتها است. در عین حال، در پس این جریان مردمی هستند که در جستجوی اشتغال مهاجرت میکنند. به خصوص با توجه به اهمیت الگوها و فرآیندهای مهاجرتی، شهرهای دروازهای یا شهرهای بزرگ جهانی وجود دارند که پیوندهایی قوی با شبکه گسترده مالی و تجاری جهانی دارند. شهرهایی مانند نیویورک، لندن، لس آنجلس و سیدنی دروازههای قدیمی مهاجرت هستند. آنها به عنوان مراکز مالی و تجارت جهانی، مردم را از سراسر جهان به سمت خود جذب میکنند. سایر شهرها همچون دوبلین یا واشنگتن دی سی میتوانند در گروه دروازههای مهاجرتی نوظهور قرار بگیرند. چنین نمونههای تازهای در اقتصاد جهانی مردم را از کشورهای مختلف به سمت خود کشیده است. در اینجا به طور خاص بر ماهیت و آثار حرکت مهاجران دارای مهارت بالا متمرکز شدهاست. در نهایت در این فصل، پیوند بین توسعه و مهاجرت، به ویژه در حوزه وجوه ارسالی مورد بررسی قرار میگیرد.
در فصل پنجم، تمرکز بر مفاهیم سیاسی و سیاستگذاری و پاسخ به مهاجرت جهانی است. در این قسمت دید تاریخی وسیعی در خصوص کنترل مهاجرت فراهم آمدهاست. همچنین به ماهیت مهاجرت غیرمعمول و رشد تعداد پناهندگان و پناهجویان در سطح جهان پرداخته شدهاست. در این جا به عنوان یکی از بخشهای مبحث مربوط به جهانی شدن، بر جریانات مردم، اشیا و اطلاعات میان مرزهای ملی تاکید میشود. اما، اگرچه افزایشی در حرکت و پیوند اقتصادی در حال رشدی در سطح جهانی وجود دارد، ساختارهایی نیز هستند که مانع این جریانات به خصوص جریان مهاجرت مردم میشوند که برای مثال به موضوع جلوگیری بیشتر از ورود مهاجران غیرمعمول از مکزیک به ایالات متحده اشاره می شود. در این فصل بر نگرانیها و ملاحظات در مورد مسائل مربوط به امنیت مرزها پس از اتفاقات تروریستی خصوصاً در کشورهای پیشرفته متمرکز گردیدهاست، به گونهای که خط مشی و سیاستگذاری مهاجرت به طور کلی در دنیا رو به سختی گذاشته است و در آخر، دلایل کنترل مهاجرت و آثار آن تبیین میشود.
در فصل ششم، جنبههای مهم مهاجرت که در کتاب بدان پرداخته شده خلاصه گردیده و سپس تاثیرات و مولفههای مهم مهاجرت جهانی آینده بررسی میشوند. ملاحظاتی در مورد تغییرات آب وهوایی و چگونگی تاثیرگذاری آن بر روند حرکت مردم در آینده وجود دارد. ارتباطات و پیوندهای دیجیتالی در دنیای کنونی بیشتر از زمانهای گذشته است. مردم برای دست یافتن به سبکهای جدید زندگی در مکانها و زمانهای مختلف در حرکت هستند. این فصل گرایش آتی بیشتر مهاجران با دلایل زیست محیطی و مهاجران در جستجوی سبک زندگی جدید را بررسی میکند. در دنیایی که به طور فزاینده در حال جهانی شدن است مهاجرت نیز در اشکال مختلف خود در حال افزایش است.
*این معرفی کتاب پیشتر در اینجا منتشر شده است.
مهاجرت بیش از هرزمانی در تاریخ بشریت در کرهی زمین اتفاق میافتد و کشورهای مختلف با ابعاد گوناگون مسئلهی ورود و خروج مهاجران روبهرو هستند. اخبار مختلفی از مهاجرین و پناهندهها همیشه در دسترس است. اما در ایران؛ فراهم شدن مقدمات تاسیس سازمان ملی مهاجرت، کسب ۷رتبه تکرقمی در کنکور کارشناشی ارشد، کسب جایزه برتر جشنواره فیلم کودک و نوجوان کره جنوبی توسط مهاجران افغانستانی حاضر در ایران، تجاوز به کودک افغانستانی در خمینیشهر اصفهان، بستن قرارداد بین امارات و افغانستان برای اعزام نیروی کار از افغانستان، کسب رتبه برتر قرائت قرآن در سی و پنجمین دوره مسابقات بینالمللی قران کریم در تهران توسط مهاجر افغانستانی؛ بخشی از اخبار مربوط به مهاجرین است که فضای رسانهای را در برههای از زمان تحت تاثیر قرار دادهاند. اما در این میان، برخوردهای سلیقهای در بستن کارتهای عابر بانک مهاجران از عید سال گذشته تا بحال و همچنین اعتراض سفارت افغانستان به دلیل بستن کارتهای بانکی مهاجران در ایران را میتوان بخشی از مهمترین رویدادهای اقتصادی اخیر مربوطه به مهاجرین قلمداد کرد.
پناهندهها چقدر از آمار را به خود اختصاص میدهند؟
٨٨ درصد از جمعیت امارات متحده عربی، یکسوم از جمعیت کشورهای قطر و کویت و ۲۲ درصد از کل جمعیت کشور کانادا را مهاجران تشکیل دادهاند. جمعیت کشورهای اروپایی هم نسبتهای معناداری از مهاجران را شامل میشود: اتریش ١٨درصد، سوئد ١٨درصد، ایرلند١۶درصد، آلمان ١۵درصد، انگلستان ١٣درصد و ایتالیا ١٠درصد.
حضور جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یک کشور باثبات در منطقهای پرتنش و بروز بحرانهای متعدد در کشورهای جهان اسلام (خصوصاً همسایگان ایران)، سبب شده تا کشور ایران در دورههای متعددی پذیرای موج گستردهای از مهاجرت باشد که در وضعیت موجود، شاهد حضور بیش از ۳ میلیون از اتباع خارجی در کشور هستیم.
نگرشهای نادرست و قوانین قدیمی سبب شده که نتوانیم از فرصتهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی حضور اتباع خارجی در کشور بهره لازم را ببریم. یکی از این مشکلات، عدم ارائه خدمات بانکی نظیر کارت بانکی به مهاجران، دسته چک، دستگاه POS و … بود که در بهمن ماه سال ۱۳۹۶ از سوی بانکها اعمال شد. این اتفاق ناگهانی و بدون اطلاع قبلی بهجامعه مهاجر سبب بروز اختلال زیادی در زندگی آنان شد تا جایی که غیر از دفترچه تمامی خدمات بانکی برای مهاجران قانونی شامل آمایشی و گذرنامهایها نیز لغو شد. همچنین در ادامه برخی سفارتها و همچنین سفارت افغانستان در ایران نیز به این مساله واکنش نشان داده و مراتب اعتراض خود را به گوش وزارت خارجه ایران رساندند.
در میان انبوه مشکلات مهاجران، به قوانین بانک مرکزی در خصوص ارائه ی خدمات مالی و بانکی به مهاجران ساکن در ایران می پردازیم.
مساله چیست؟
داستان از گزارش یک خبرگزاری شروع شد. گزارشی مبنی بر این که بانک های مختلف ایران از ارائه عابربانک و تمدید عابربانک های موجود سر باز میزنند. در روزگاری که بانکداری الکترونیک با لحظه لحظهی زندگی روزمرهی همهی انسانها آمیخته شده، ارائه نکردن خدمات عابربانک به مهاجران ظلم آشکاری بود.
طبق یک کار پژوهشی توسط مجموعه «دیاران»، از مهاجرین خواسته شد تا مهمترین مشکلات خود از نظام بانکی را بیان کنند. بعد از بررسی نظرات و تجربیات ۵۳ نفر از مهاجران مشکلات زیر در حرف های آن ها به تناوب تکرار شده بود:
- برخورد زشت و نژادپرستانه ی متصدیان بانکهای ایران با اتباع افغانستانی
- مسدود شدن ناگهانی و بدون اطلاع قبلی حسابهای مهاجران افغانستانی به تناوب
- رویههای متناقض و سلیقهای و چندگانگی در اجرای قوانین
- باز نکردن حساب جاری برای مهاجران
- ندادن دستگاه کارتخوان
- فعال نکردن همراه بانک
- فعال نکردن پیامکهای بانکی
- فعال نکردن اینترنت بانک
- ندادن عابربانک و تمدید نکردن آن
- اگر مبلغ درخواست برداشت از حساب مهاجری بالا باشد، اجازه ی برداشت نمیدهند؛ با این که خودش صاحب آن حساب است.
- ندادن دسته چک
- نخواباندن چک در حساب بانکی
- اجبار مهاجران به باز کردن حساب به نام یک ایرانی برای دریافت خدمات معمول بانکی
- بیاطلاعی متصدیان بانکی از مدارک هویتی مهاجران قانونی در ایران و پاسکاری آنان
- اجبار مهاجران به حمل پول نقد زیاد و افزایش خطر سرقت و زورگیری در آنان
برای بررسی منشا این مشکلات یعنی عدم ارائه خدمات منظم، یکپارچه و شفاف به مهاجران میتوان خلاصهای است از بخشنامهها و دستورالعملهای بانک مرکزی در مورد ارائهی خدمات مالی و بانکی به اشخاص خارجی حاضر در کشور ایران در ۱۶ سال اخیر را بررسی کرد:
مطابق جدول اکثریت دستورالعملها و بخش نامههای بانک مرکزی طی سالهای ۸۰ تا ۹۶ موافق ارائه خدمات بانکی به اتباع خارجی است. اما همانطور که ملاحظه میشود آخرین بخشنامه بانک مرکزی یعنی بخشنامه بهمن سال ۹۶ مجددا به دستورالعمل چگونگی شناسایی مشتریان خارجی سال ۹۰ برگشت خورده و تمام طرحهای قبل از این موضوع فاقد اهمیت خوانده شده است. اگر چه در ماده ۴ و ۵ بخشنامه سال ۹۶ آمده است:
مؤسسه اعتباری موظف است درخصوص اتباع خارجی دارنده دفترچه پناهنـدگی صادره توسط نیروی انتظامی، کارت ویژه اتباع خارجی و کارت خروجی مدتدار (آمایش) صادره توسط وزارت کشور پس از شناسایی اولیه و یا کامل، فقط خدمات بانکی افتتاح حساب قرض الحسنه پس انداز، سپرده سرمایهگذاری و انجام عملیات وصول چک را ارائه نماید.
تبصره : ارائه هرگونه کارت الکترونیکی و نیز ارائه مجوز هرگونه خدمات الکترونیک به اشخاص فوق ممنوع میباشد.
ماده ۵ـ ارائه کلیه خدمات بانکی به اتباع خارجی دارای گذرنامه و پروانه اقامت معتبر بلامـانع میباشد. اما همچنان مهاجرین از برخوردهای سلیقهای در اعمال این قوانین گلایه دارند.
آمارها در مورد تعداد مهاجران در ایران بسیار متفاوت است. درگاه ملی آمار ایران مهاجران در ایران را حدود ۱میلون ۷۰۰ هزار نفر دانسته است، سازمان جهانی مهاجرت و پناهندگان این عدد را ۲.۷ میلیون و وزارت کشور کل آنها را چه قانونی و چه غیر قانونی ۳ میلیون دانسته است. در نهایت و با تکیه بر آمار مرکز آمار ایران حدود ۱.۵ تا ۱.۷ میلیون نفر جمعیت مهاجر در ایران بصورت قانونی و دارای کلیه ی مدارک شناسایی اقامت دارند. مدارک ایشان در نهادهای مرتبط (وزارت کشور, نیروی انتظامی و وزارت امور خارجه) موجود است. ارائه خدمات مالی و بانکی به جامعه مهاجر از جنبههای مختلف امنیتی، اقتصادی و فرهنگی دارای اهمیت و فرصت است که در ادامه به آنها اشاره می کنیم.
اشراف امنیتی و اطلاعاتی بر تبادلات مالی
همان طور که خودروهای بیپلاک در اتوبانها و خیابانها بهراحتی مرتکب هر گونه جرم و خلافی میشوند و هیچ اثری از آنها بهجا نمیماند و قابل ردگیری هم نیستند، مهاجران و اتباع غیر قانونی نیز پتانسیل این را دارند که دقیقا شبیه این خودروها عمل کنند. حدود ۱.۵ میلیون انسان بیهویت و بینشانه در این کشور در حال زندگی بوده و ظرفیت انجام هر گونه اقدام از سوی آنها وجود دارد. از آنجا که مقابله برای خارج کردن آنها طاقتفرسا و هزینه بر بوده و تا کنون نیز این مهم به وقوع نپیوسته است در وهله اول «کد دار کردن و شناسایی این افراد» در اولویت است. با گرفتن اطلاعات تدریجی از آنها و در عوض ارائه خدمات بانکی علاوه بر مزیتهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی که برای ما خواهد داشت بهراحتی باعث به دست آوردن اطلاعات مهمی از آنها خواهد شد. این اطلاعات از مرحله شناسایی خود فرد تا اطلاع از تمامی مبادی و مقاصد مالی آنها خواهد بود.
آگاهی از مبدا و مقصد تراکنشها، امکان رهگیری و تقاطع اطلاعات از دیگر دست آوردهای ارائه خدمات بانکی به اتباع خارجی و مهاجران ساکن در ایران است. اینکه چه فردی از چه شهری، چه بانکی، چه مبلغی را به حساب فرد دیگری در یک منطقه دیگر واریز کرده است قطعاً مهم و پیشگیرانه است. در حال حاضر اما هیچ اطلاعی از نحوه جریانها و تراکنشهای مالی این ۱.۵ میلیون نفر در دسترس نیست و اگر قرار باشد پولشویی با اهداف تأمین مالی تروریسم صورت بگیرد بهراحتی و بدون وجود هیچ سرنخ مالی قابل اجراست.
همچنین موضوع تهدیدزایی که باید به آن اشاره کرد، این است؛ در حال حاضر مهاجران که نمیتوانند خدمات بانکی دریافت کنند به راحتی با یافتن یک دوست ایرانی اقدام به واریز مبالغ خود به حساب وی می کنند. حال فرض کنید اگر این انتقال وجه، در راستای یک اقدام تروریستی باشد آنگاه نه تنها خطرات و حوادث جبران ناپذیری در پی خواهد داشت بلکه هیچ گاه سیستم بانکی متوجه سر نخی و ردی از این موضوع نخواهند شد. اما اگر همین تراکنش و انتقال وارد سیستم بانکی شود، نرم افزارهای داده کاوی به انتقال مشکوک شده و هشدار میدهند. در بدترین وضعیت نیز اگر سیستم بانکی هم هشدار ندهد و اتفاق رخ بدهد حداقلش این است که اطلاعات مهمی نظیر میزان مبلغ، مقصد و مبدا تراکنش در اختیار بانک بوده و به راحتی قابل پیگیری عوامل تروریستی خواهد بود.
این در حالیست که اگر جامعه مهاجر و اتباع خارجی وارد سیستم بانک شوند به آسانی و با ایجاد قوانین و قواعد کلی میتوان آنها را کنترل مالی کرد. تعیین سقف انتقال، برداشت و وضع محدودیتهای جغرافیایی از مواردی است که کمک زیادی به کاهش سرعت انتقالات، افزایش اطلاعات امنیتی و ریسکهای احتمالی میکند.
استفاده از جریانهای مالی این جمعیت بزرگ در سیستم بانکداری ایران
مهاجران افغانستانی در ایران بالاترین میزان مشارکت اقتصادی را دارا هستند. این جمعیت در خاک ایران ساکن هستند. خیلی از آنان در خاک ایران به دنیا آمدهاند. در ایران مشغول فعالیتهای اقتصادی هستند و گردش مالیهای گوناگونی دارند. خیل عظیمی از این جمعیت در ایران به کارهایی میپردازند که نیروهای کار ایرانی قادر به انجام آن کارها نیستند. در نتیجه طبق قانون عرضه و تقاضا درآمدهای نسبتاً بالایی دارند. اگر آنان بتوانند در بانکهای ایرانی به سهولت حساب باز کنند و از خدمات الکترونیکی و سایر تسهیلات استفاده کنند مطمئناً کلیهی گردشهای مالی خود را از طریق بانکها انجام خواهند داد و حداقل فایدهی این کار بالا رفتن نقدینگی در اختیار بانکها است.
اگر حدود دو میلیون مهاجر در ایران در حال اشتغال باشند و گردش مالی ماهانه هر کدام از آنها را بهطور متوسط ۱میلیون تومان هم در نظر بگیریم ماهانه بیش از ۲۰۰۰ میلیارد تومان گردش مالی این مهاجران برای بانک ها به حساب میآید. این بدین معناست که در صورت عدم ارائهی خدمات بانکی رضایت بخش (ارائهی عابر بانک و استفاده از خدمات بانکداری الکترونیک) مهاجران این مبلغ را خارج از چهارچوب نظام بانکی به گردش درمیآوردند و گردش مالی غیرشفاف حداقل تبعاتی است که برای نظام بانکداری ایران به وجود خواهد آمد.
استفاده از وجوهات ارسالی مهاجران در سیستم بانکی
خانوادهی بعضی از مهاجران حاضر در ایران ساکن افغانستان هستند. این مهاجران در خاک ایران کار میکنند و بخشی از درآمد خود را بهصورت پس انداز به افغانستان ارسال میکنند. ارسال وجوهات مالی به افغانستان برای مهاجران حاضر در ایران بسیار پرریسک است. چون آنان پول را بهصورت نقد و یا از طرقی خارج از نظارت نظام بانکی به افغانستان ارسال میکنند. در حالی که نظام بانکی ایران با ارائهی خدمات مالی میتواند ارسال این وجوهات را به عهده بگیرد و در ضمن از درآمدهای مهاجران افغانستانی مالیات دریافت کند. کارمزد ارسال وجوهات مالی در تمام کشورهای دنیا یکی از منابع درآمدی نظامهای بانکی از مهاجران حاضر در کشورها است.
فراهم آوردن امکان بهبود صادرات برای کشور ایران
بسیاری از مهاجران ساکن در ایران با اقوام خود در کشور افغانستان در ارتباطند. اقوام این افراد در افغانستان نیازهای کالایی خود را به مهاجران حاضر در ایران اعلام میکنند و این مهاجران کالاهای ایرانی را در سطح خرد خریداری و به افغانستان ارسال میکنند. در صورت محدود شدن امکان استفاده از خدمات بانکی ممکن است حجم این نوع ارسالات و در نتیجه صادرات کاهش پیدا کند.
تسهیل زندگی اتباع خارجی مسلمان در ایران و نزدیک شدن به اهداف امت واحده
اگر نگاه انسانی و بشر دوستانه نسبتا به مهاجران ایرانی را کنار بگذاریم از نظر آرمانهای انقلاب اسلامی و مسئله تحقق امت واحده که همواره مورد تأکید امام بوده نیز این موضوع اهمیت دارد. از بین بردن مشکلات جامعه مهاجر قطعاً در پازل و مسیر نزدیک شدن به این آرمانها بوده و افزایش همدلی و وحدت در بین مسلمانان جهان را نیز در پی خواهد داشت و ایران را به عنوان یک نمونه مناسب و موفق در زمینه رفتار و اخوت اسلامی نشان خواهد داد. وضعیت موجود، در شان چند میلیون نفر انسان همزبان، هم دین و با ریشه های فرهنگی مشترک نیست.
بهبود روابط بین المللی و دیپلماتیک
از بین کشورهایی که مهاجرانی از آنها در ایران زندگی می کنند حدود ۴۰ درصد از واردات کشور افغانستان توسط کشور ایران تأمین میشود. میزان ارزی که کشور ایران از این طریق به دست میآورد بسیار قابل توجه است. اما روابط دیپلماتیک ایران و افغانستان گاه با بدبینیهایی همراه است که اثر مستقیم آن بر حجم مبادلات و دریافت طلبهای ایران از افغانستان بروز پیدا میکند. در مورد مسدود شدن کارتهای بانکی مهاجران در ایران نیز اخیراً سفارت افغانستان از بانک مرکزی خواسته بود که این مشکل را حل کند. معضلات بانکی و معیشت روزانهی مهاجران افغانستانی حاضر در ایران مطمئناً بر روابط دیپلماتیک ایران و افغانستان تأثیرگذار خواهد بود.
کاهش جرم و جنایت علیه مهاجران
مهاجران کارگری که از داشتن حساب بانکی محروم هستند، مجبورند حقوق خود را به صورت نقدی و با تاخیر فراوان از کارفرمای خود دریافت کنند. حمل مقادیر زیاد توسط مهاجری که در این کشور به صورت غیرقانونی وارد شده و هیچ مرجعی هم برای گرفتن حق خودش ندارد برایشان پر ریسک است. در همین خصوص موارد متعددی از تعرض اشرار به مهاجران گزارش شده که آنها را با مشکلات متعددی مواجه ساخته است. در نتیجه اکثر اتباع مجبور میشوند که پولهای خود را به نام یک فرد ایرانی و نزد حساب وی قرار دهند که از این جهت هم بارها مورد کلاهبرداری قرار گرفتهاند.
راهکار پیشنهادی
در وضعیت کنونی شفافیت و دسترسی داشتن به اطلاعات و تراکنشهای مالی یک جامعه میلیونی خیلی بهتر از نداشتن آن است. برای طراحی یک بازی برد-برد بایستی هدف از ارائه خدمات بانکی به مهاجران را تکمیل اطلاعات به صورت تدریجی و بسته شدن محدوده افراد قانونی و غیرقانونی در نظر گرفت. ارائه خدمت بانکی به مهاجران از طرفی باعث توسعه منفعت اقتصادی و سیاسی شده و از سوی دیگر هم اطلاعات مهمی که تا کنون در هیچ جایی وجود نداشته قابل دسترسی خواهند شد.
به گفته مسئولان وزارت کشور در حال حاضر حدود ۳ میلیون اتباع خارجی در کشور وجود دارند که ۱.۵میلیون نفر آنها غیرقانونی بوده و هیچ گونه مدرک هویتی و شناسایی در داخل کشور ندارند این یعنی هیچ نظارت، اشراف و کنترلی بر رفتارها، اقدامات، تبادلات و تراکنشهای مالی مهاجران وجود ندارد و هیچگاه سیگنالی از آنها مخابره نمیشود.
اگر به تمامی مهاجران ایرانی خدمات بانکی ارائه شود علاوه بر مزایای ذکر شده تجمیع، تولید اطلاعات و اشراف برآنها را نیز در پی خواهد داشت. به این ترتیب با شناسایی و ارائه خدمت به تمام افراد قانونی و غیر قانونی دایره و محدوده این افراد بالاخره بسته میشود.
بهراحتی میتوان اطلاعات تمامی مهاجران چه قانونی و چه غیر قانونی را در پایگاهی جمع آوری کرد. حال اگر مهاجر غیر قانونی وارد کشور شود یا بایستی سریعا به سامانه مراجعه کرده و اطلاعات هویتی و مدارکش را ثبت کند و یا با شناسایی رد مرز شود. برای این اقدام نیز میتوان بهراحتی از خود جامعه مهاجر کمک و استفاده نمود. به این ترتیب که ارائه خدمات بانکی به مهاجران داخلی را به عنوان یک اهرم در نظر گرفت و از آنها خواست که غیرقانونی ها را معرفی کنند و گزارش ورودشان را بدهند.
حال پس از شناسایی، احراز هویت و تولید اطلاعات و دست یابی به آن وارد مرحله آنالیز اطلاعات خواهیم شد. با توجه به اینکه تمامی تراکنشهای جامعه مهاجر، روشن و شفاف است به راحتی و با استفاده از نرم افزارهای داده کاوی میتوان متوجه روندهای مشکوک و غیر منطقی تراکنشهای مالی اشخاص خارجی شد. مثلاً اگر مهاجر کارگری طی یک هفته میزان تبادلات مالی اش از یک حدی بیشتر شود سیستم هشدار داده و فرد مورد نظر مورد بررسی قرار گرفته شود.
به این ترتیب منطق و راهکار پیشنهادی در موضوع بانکی، ارائه تمامی خدمات بانکی به صورت مشروط و با اعتبارسنجی به تمامی مهاجران حاضر در ایران است.
*این گزارش پیشتر در روزنامه قدس منتشر شده است.
*عکس از صفحه اینستاگرام eveydaygolshahr برداشته شده است.
«اوضاع اقتصادی بهگونهای بد است که امروز یک کارگر افغانستانی در صف نانوایی میگفت: ایران دیگر جای زندگی نیست». این یکی از لطیفههایی است که سالهاست بارها و بارها در شبکههای اجتماعی دستبهدست شده و نقدی ظریف به وضعیت اقتصادی کشور دارد؛ اما حالا این لطیفه رنگوبوی واقعیت گرفته است و جوانمردقصاب، رئیس میز افغانستان در سازمان توسعه تجارت، میگوید کارگران افغانستانی دیگر ایران را مقصد مناسبی برای کار نمیدانند، بنابراین یا به کشور خود بازمیگردند یا راهی ترکیه و اروپا میشوند.
به گزارش اقتصادآنلاین، محمد مساعد در شرق نوشت: این مهاجرت معکوس پس از سالها سرازیرشدن آوارگان جنگی افغان به ایران، در حالی اتفاق میافتد که همواره این مهاجران به اشغال فرصتهای شغلی در ایران متهم شدهاند و کار تا آنجا پیش رفته که سال گذشته نمایندگان مجلس شورای اسلامی، وزیر کار را به مجلس کشاندند و به دلیل «اشباع بازار کار از سوی اتباع بیگانه»، به علی ربیعی کارت زرد دادند. آیا بهراستی افغانستانیها در ایران جای کسی را تنگ کردهاند و بیکاری جوانان ایرانی به دلیل وجود این مهاجران خارجی است یا این کارگران مهاجر هستند که بدون چتر حمایتی قوانین کار، عمر و جان خود را با اندک مزدی تاخت میزنند؟
جایی برای زندگانی
در یکی از مستندهای تهیهشده از مهاجران افغانستانی در اروپا، کودکی افغان داستان کوتاه زندگی و مهاجرتش همراه با خانواده را تعریف میکند. او میگوید: «قبل از آنکه به مدرسه بروم، یک ایرانی بودم، ایرانی لباس میپوشیدم، ایرانی غذا میخوردم، با ایرانیها بازی میکردم و هیچ فرقی نبود. وقتی به سن درسخواندن رسیدم، متوجه تفاوتم با دوستانم شدم. من افغانستانی بودم». این قصه کوتاه روایت مشترک بسیاری از افغانستانیها در ایران است. آنها که اجازه اقامت در ایران را ندارند و خیلی زود با این واقعیت آشنا میشوند که باید مخفیانه زندگی کنند، هرگز خطایی انجام ندهند، پایشان به هیچ اداره و مرکز دولتی باز نشود و مخفیانه کار کنند. اگر هستند افغانستانیهایی که فرصتهای تازه زندگی را در ایران چنگ زدهاند و حتی به رتبههای برتر کنکور سراسری رسیدهاند، دیگرانی هم هستند که این زندگی مخفیانه را جز به دلیل وجود فرصت اشتغال در ایران و کمک به خانوادهای چشمانتظار در افغانستان، تحمل نمیکنند. برخی از آنها نیز در نهایت مجبور میشوند فرصتهای تازه را در سرزمین دیگری جستوجو کنند و با هر راهی که ممکن باشد، خود را به کشورهای توسعهیافته در غرب اروپا برسانند. محمدمهدی جوانمردقصاب، رئیس میز افغانستان در سازمان توسعه تجارت، دراینباره گفته است: در ماههای گذشته و به دنبال افزایش نرخ ارز، شرایطی پیش آمده که اشتغال در ایران مانند سابق برای افغانستانیها جذابیت ندارد؛ زیرا پولی که آنها میتوانند برای خانواده خود در افغانستان بفرستند، نسبت به گذشته کاهش یافته است. با توجه به این موضوع، در موارد متعددی شاهد مهاجرت افغانهای از ایران هستیم و این افراد به صورت غیرقانونی بهجای آمدن به ایران، به کشورهای اروپایی، ترکیه یا کشورهای عربی برای کار مهاجرت میکنند.
از گمرکات شمال غرب کشور نیز خبر میرسد که تنها در ۸۵ روز گذشته بیش از صد نفر از اتباع عمدتا افغانستانی که تلاش کرده بودند با پنهانشدن لابهلای کالاهای صادراتی از طریق گمرک از ایران خارج شوند، به دست مأموران گمرک دستگیر شدهاند. این تنها حجم کوچکی از این مهاجرتهاست که از طریق مرزهای قانونی انجام میشود و مشخص نیست چه تعدادی از این افراد، ایران را از مسیرهای دیگری به مقصد اروپا ترک میکنند یا هنگام عبور از گمرک به دام مأموران نمیافتند.
«شغلدزد»های بیپناه
انتقاد از حضور کارگران افغانستانی در ایران و آنچه اشغال فرصتهای شغلی کشور توسط اتباع بیگانه خوانده میشود، منحصر به ایران نیست و نه تنها در سراسر کشورهای مهاجرپذیر شاهد اعتراض بخشی از جامعه به حضور نیروی کار توانا و ارزانقیمت خارجی هستیم بلکه حتی خود افغانستانیها هم به این موضوع معترضاند. برای مثال روزنامه «افغانستان ما» چاپ کابل، ضمن بیان مصائب و مشکلات کارگران افغانستانی در کشورهای دیگر، مینویسد «هزاران کارگر خارجی، هندی، پاکستانی، بنگلهدیشی، نیپالی و… در بازارهای افغانستان مشغول کار بوده و کارگران افغان یا در بیرون از کشور رنج و حقارت مهاجرت را تحمل میکنند و در هر روز تا شب را رنج بیکاری و فقر را یکجا متحمل میکنند». این روزنامه با همان منطقی که منتقدان حضور افغانستانیها در ایران سخن میگویند، مینویسد: «هزاران آفریقایی، بنگلهدیشی، پاکستانی، فلپینی، نیپالی و سایر کشورهایی که سطح تخصص و کاراییشان در سطح افغانها و یا حتی نازلتر از افغانها هستند با اشتغال در بازار کار افغانستان لقمه نان خانوادههای بیبضاعت افغان را گرفته و به هوویی برای آنها تبدیل شدهاند. افغانها در سالهای گذشته و در کشورهای همسایه ثابت کردهاند که این مردم در انجام امور کار، دلاور، سختکوش، صادق و امین است و از هر نظر نسبت به اتباع خارجی در کارها مفیدتر است». این دلاوری، سختکوشی، صداقت و امانتداری اما اگر دلیل استقبال کارفرمای ایرانی از نیروی کار افغانستانی نباشد، یقینا بیپناهی این مهاجران سختکوش و عدم حمایت قانون کار از آنها که برچسب «غیرقانونی» بر پیشانیشان نشسته، مهمترین «مزیت» آنها برای استفاده یا بهتر بگوییم سوءاستفاده در بازار کار ایران است. کارگرانی که نه حق شکایت دارند نه پناهی برای اعتراض و هر گاه «تاریخ انقضا»یشان سر رسید میتوان با یک تماس ساده، راه خروج از مرزها به مقصد افغانستان را نشانشان داد.
زهرا کریمی، اقتصاددان و استاد دانشگاه در این باره میگوید: در سالهای ۹۱ و ۹۲ که شاهد جهش نرخ ارز بودیم نیز چنین مسئلهای مطرح شد که افغانستانیهای ساکن ایران احتمالا دیگر منفعتی از حضور در ایران نخواهند داشت و کشور را ترک خواهند کرد اما متأسفانه وضعیت کشورهای همسایه ما به قدری بد است که با وجود این گمانهزنیها، تغییر خاصی در جمعیت افغانستانیهای ساکن ایران رخ نداد. اینکه افغانستانیها علاقهمند باشند ایران را ترک کنند احتمالش زیاد است اما با توجه به وضعیت منطقه، وضعیت اقتصاد افغانستان و همچنین سختگیریهای کشورهای اروپایی و ترکیه این احتمال که آنها بتوانند چنین کاری بکنند، کم است. این استاد دانشگاه با رد این نظر که افغانستانیها فرصتهای شغلی ایرانیان را اشغال کردهاند، میگوید: ما در زمینه نیروی کار غیرماهر اشتغال کامل داریم یعنی نرخ بیکاری نیروی کار کمسواد و بیسواد ما سه درصد تا نهایتا چهار درصد است و این با وجود کارکردن افغانستانیها در ایران است. مشاغلی که افغانستانیها در ایران به آن اشتغال دارند نیز عمدتا همین مشاغل هستند و تعداد بسیار کمی از افغانستانیها در مشاغل تخصصی مشغول به کارند. معضل بیکاری ما در حال حاضر مربوط به بخش نیروی کار فارغالتحصیلان است و طبیعتا این بخش از نیروی کار هم به فعالیت در مشاغلی که افغانستانیها در حال حاضر مشغول آن هستند، علاقهای ندارند، بنابراین افغانستانیها مکمل نیروی کار ما هستند نه مانعی برای اشتغال جوانان ما. کریمی درباره اظهارنظرهای برخی سیاسیون و نمایندگان مجلس درباره اشغال فرصتهای شغلی توسط افغانستانیها نیز میگوید: اینگونه اظهارنظرها بیشتر رنگ و بوی پوپولیستی دارد و مانند همان ادعای ترامپ درباره دیوارکشیدن بین آمریکا و مکزیک است و به نظرم نسبتی با بررسیهای علمی ندارد. کمااینکه شما در استانهای محروم که نرخ بیکاری بالاتری دارند شاهد حضور گسترده افغانستانیها نیستید. اتفاقا در استانهایی مانند تهران، اصفهان، مرکزی و مانند آنها که نرخ بیکاری برای نیروی کار ساده و غیرماهر کم است، شاهد حضور و زندگی گسترده افغانستانیها هستیم که به خوبی نشان میدهد رابطهای بین نرخ بیکاری جوانان ایرانی و حضور اتباع افغانستانی در بازار کار ایران وجود ندارد.
*این نوشته پیشتر در اقتصاد آنلاین منتشر شده است.
محمد قربانی
گُله به گُله روی زمین اردوگاه درازکش منتظرند؛ غرق در سکوت. اینجا گردنه وحشت است؛ گردنه تنباکویی در شرق تهران؛ اردوگاه مهاجران؛ جایی که پس از اتفاقات اخیر روزانه چند هزار نفر افغانستانی را روانه کشورشان میکنند؛ بی هیچ زور و اجباری؛ کاملاً اختیاری.
توی گرگ و میش هوا، همهشان شبیه همند؛ گُله به گُله روی زمین اردوگاه درازکش ولو شدهاند؛ بار و بنه را جمع کردند و همه زندگیشان را زیر سر گذاشته و کنار هم خوابیدهاند؛ زن و بچهدارهاشون هم کمی دورتر گرد هم چمباتمه زدهاند؛ از در ورودی تا کوههای پشت اردوگاه پر است از چشمبادامیها؛ حتی روی کوه و تختهسنگهای دوردست هم نشستهاند؛ منتظر؛ غرق در سکوت… اینجا گردنه وحشت است؛ گردنه تنباکویی؛ اردوگاه مهاجران افغانستانی؛ مرکز بازگشت امام رضا(ع)، جایی که بهدنبال اتفاقات اخیر روزانه چند هزار نفر از افغانها را روانه کشورشان میکنند؛ بیهیچ زور و اجباری؛ این بار کاملاً اختیاری…
صدای دورگهاش را صاف میکند و با همان دستی که فرمان را نگه داشته، به نقطهای در منتهای افق اشاره میکند و میگوید «همانجاست»؛ سیگارش را از لای لبهایش برنمیدارد؛ از توی آینه، عقب را میپاید؛ «گفته باشم توی گردنه تنباکویی ورود ایرانی ممنوعهها؛ فقط تا جلوی در اردوگاه میتونید برید. نگید نگفتیا!».
چند کیلومتری جلوتر میرود و مشیریه و کوهسنگی را هم که رد میکند، راهنما میزند و میپیچد توی لاین کندرو اتوبان؛ چند صد متر جلوتر میزند روی ترمز؛ «همینجاست»؛ نگاهی به دوربینمان میکند و میگوید «با اینکه نمیتونید برید توی اردوگاه؛ اینو بذار توی کولهات و خیلی عادی سرتون رو بندازید پایین برید تو؛ اگه بهتون گیر ندادن که شانس آورید؛ اگر هم گیر دادن بگید کارگرتون رو میخواهید ببینید، شانس بیارید شاید اجازه بدن برای چند دقیقه برید داخل و خودتون ببینید این روزا چه محشریه».

سر تکان میدهم و لبه کلاه را تا جایی که میشود پایین میکشم و پیاده میشویم. جلوی در اردوگاه چند زن کولی سر میرسند و شروع میکنند به دعا کردن؛ یکی کاسه فلزی قُرش را جلویم میگیرد «انشاءالله سفرت بیخطر باشه جَوون؛ صدقه قبل سفر یادت نره»؛ آن یکی تنه ریزی میزند و با لحنی نصیحتوار میگوید: «کمک کن تا خدا به جیب و زندگیات برکت بده، این رسم جَوونمردیه …»، ولکن نیستند؛ مدام زیر گوشمان دعا میکنند و همینطور پشت سرمان راه افتادهاند؛ نگاهشان نمیکنم و دست آخر خودشان هم میفهمند از ما آبی برایشان گرم نمیشود؛ فرصت را از دست نمیدهند و میروند سراغ چند پسر جوان افغانستانی که کوله به دست از ماشین پیاده میشوند؛ جلوی در آهنی اردوگاه، دستفروشها بساط کردهاند؛ از ساعت مچی تا اسباببازیهای بند انگشتی؛ داد میزنند «بدون سوغات پیش زن و بچهات برنگردی».
سرمان را بالا نمیآوریم و لابهلای هفت هشت افغانستانی هزاره و پشتو که دستهجمعی در حال ورود به اردوگاه هستند، بدون اینکه کسی چیزی بپرسد پا به گردنه تنباکویی میگذاریم؛ باورش سخت است؛ هر دو شوکه دور و برمان را نگاه میکنیم؛ زمین محوطه اردوگاه از افغانستانیها فرش شده؛ باورش سخت است که اینهمه افغانستانی، داوطلبانه میخواهند ایران را ترک کنند و برگردند کشورشان؛ افغانستان. توی گرگ و میش هوا، همهشان شبیه همند؛ گُله به گُله روی زمین خاکی اردوگاه درازکش ولو شدهاند؛ بار و بنه را جمع کردند و همه زندگیشان را زیر سر گذاشته و کنار هم خوابیدهاند؛ زن و بچهدارهاشون هم کمی دورتر گرد هم چمباتمه زدهاند.
بعد از بالارفتن «دالار» کار در ایران نمیصرفد/ هر یکمیلیون تومان، ۱۵هزار افغانی بود حالا ۷هزار
سر و ریختمان وصله ناجور است و همه زل زل نگاهمان میکنند؛ از بوفه کنار حیاط چای میگیریم؛ با چاشنی یکی از ساقهطلاییهایی که تا سقف چیده شده؛ پشت بوفه کنار یکی از جوانترها که چهارزانو روی نیمکت نشسته مینشینیم؛ بفرما میزنم و با دست به چای و بیسکویت اشاره میکنم؛ هر دو دستش را تا روی پیشونی بالا میآورد و بهنشانه احترام نیمخیز میشود؛ نهفقط خوشبرخورد، که خوش سر و زبان هم هست بهخصوص با آن لهجه غلیظش؛ خودش میخندد و میگوید «هر کی از قیافهام نفهمد اهل کابلم از لهجهام حتماً متوجه میشه»؛ اسمش فرشاد و نهایتاً ۳۰ساله است؛ سفره دلش باز میشود؛ با اینکه فقط چند سال است ایران آمده ولی بهقول خودش از همین حالا دلش برای ایران تنگ شده است.
ــ خب، تو که دلت تنگ میشه پس برای چی داری برمیگردی؟
موندن اینجا دیگه فایده نداره؛ حقوقم را که میفرستم افغانستان، دیگه حتی کفاف ۱۵ روز زندگی زن و بچهام را هم نمیدهد؛ از اول اینجوری نبودها؛ بعد از تحریمها اینطور شد؛ دالار که بالا رفت، اوضاع هم خراب شد.
ــ اینجا چیکار میکردی؟
جوشکار بودم، هم ساختمانی هم کانکسسازی؛ توی شهرک آهن هم کار کردم.
ــ درآمدت چقدر بود؟
۲ میلیون و ۲۰۰ هزار تومن.
ــ خب، مگه بد بود؟
اوایل نه ولی همین الآن حقوقم با پول بنگاه، میشه ۱۳ هزار افغان؛ یعنی کمتر از نیمِ قبل؛ قبلاً ۲ میلیون تومن میشد ۳۰ هزار افغان؛ اون پول برای زن و بچههام کافی بود ولی حالا با ۱۳ هزار افغان چه میشود کرد؟ هیچی فقط دو گونی آرد و یک حلب روغن؛ تمام. تا قبل از این تحریمها و حتی تا یک سال پیش، هر یک میلیون تومان، ۱۵ هزار افغانی بود اما کمکم شد ۱۳ هزار، بعد ۱۲ هزار، بعدش ۱۰ هزار، ۹ هزار و حالا ۸ هزار هم نیست؛ تازه پول بنگاهی هم که کسر شود میشود کمتر از ۷ هزار. خب نمیصرفد، برادر، اینجا بمانیم.

ــ اونجا کار هست؟
آره هست ولی نه بهاندازه اینجا؛ مثلاً ۳ ماه کار میکنی، ۲ ماه بیکاری. همه اینهایی که میبینی برای همین میرن و گرنه کجا از اینجا بهتر؟
ــ چرا؟ به هر حال اینجا غربته؛ شما هم غریب.
غربته ولی خداییش اینهمه وقت هیچ کس به من نگفت از اینجا بلند شو برو آنجا بشین؛ من با پای خودم آمدم و حالا هم با پای خودم دارم برمیگردم. بهخدا صاحبکارم وقتی فهمید دارم برمیگردم گریه کرد؛ آنقدر مهماننواز بود. هیچوقت احساس غربت نکردم؛ واقعاً دلم تنگ میشه برای اینجا. ایران خیلی خوب بود؛ همین که انتحاری نیست؛ امنیت هست خیلی خوبه ولی دیگه برای ما نه. همین امنیت ایران به همه چی میارزه؛ آنجا از ۹ شب به بعد اگه بخوای از یک محل به محل دیگر بروی، ۱۰ جا لختت میکنن. ولی خب، چاره چیه؟
هوا تقریباً روشن شده و تیغ تیز آفتاب، یکی یکی افغانستانیهایی را که درازکش روی زمین ول شدهاند بلند میکند؛ حالا بهجز یکی دو نفری که بپای وسایل گروههای ۱۲ ــ ۱۰ نفر از همشهریانشان شدهاند، بقیه یا جلوی سرویسهای بهداشتی صف کشیدهاند یا با هم گپ میزنند.

روایت دردناک یک افغانستانی از قاچاق انسان به ایران/ ۱۸ روز پیاده آمدیم؛ ۱۵ ــ ۱۰ نفر هلاک شدند
خالد ۱۰ سالی هست که میهمان ایرانیها است؛ مردی میانسال با موهایی جوگندمی و درسخوانده که حسابی لفظقلم حرف میزند؛ این سالهای آخر در برغان کار میکرده؛ جایی که خودش میگوید از سرسبزی و زیبایی شبیه شمال است؛ نه شمال ما؛ شمال کابل؛ تفرجگاهی که سالهای دورتر آخر هفتهها با همسر و بچهها راهی آنجا میشده برای پیکنیک؛ میانسالی و لفظقلم حرفزدنش نشان میدهد. میگوید آخرین بار یک سال و نیم پیش برای چندمین بار قاچاقی آمده ایران. با اینکه یک گوشه نشسته و خیلی با دیگران گرم نمیگیرد، حسابی با ما میجوشد و میگوید: «اون موقع یک میلیون و دو صد هزار تومان دادم قاچاقبر آمدم ایران؛ حالا هم با دو صد هزار تومان برمیگردم افغانستان، این یعنی ما آوارهایم؛ ۴۰ سال است خانمان نداریم».
ــ مگه سازمان ملل رایگان شما را برنمیگرداند؟
نه؛ سازمان ملل کجا بود؟ همه این اتوبوسها برای ایران است؛ ۵۰ هزار تومن میدیم تا سنگسفید؛ از آنجا هم ۳۰ هزار تومان برای رد شدن از زنجیر (مرز)؛ ۷۰ هزار تومان هم باید بدیم شهرداری…؛ سازمان ملل فقط آنجا که از زنجیر رد میشویم میگوید “شکایتی از ایران ندارید؟”، خب مگر دیوانهایم؛ شکایتمان برای چیست؟ با پای خودمان رفتیم و حالا هم با پای خودمان آمدیم؛ نان آنجا را خوردیم، آب و نمک آنجا را خوردیم، حالا شاکی هم باشیم؟ وگرنه اونی که عقل داشته باشد چرا شکایت کند؟
ــ خب، اینجا بفهمن قاچاقی اومدی، اذیت نمیشی؟
نه کاری ندارن؛ حتی خوشآمد هم برایمان میگویند.
ــ آنجا چطور؟
آنجا که اصلاً کسی کاری به کار کسی ندارد؛ الآن افغانستان شده دیگ بیسرپوش؛ یعنی همه چیز در آنجا هست؛ از آمریکایی و اروپایی تا طالبان و داعش؛ کسی به کسی کار ندارد.

ــ با قاچاقچی سخت نبود؟
سخت؟ قاچاقی از مرزی آمدیم که اصلاً اسم مرزش مشکله. از افغانستان آمدیم پاکستان و از آنجا ایران؛ توی پاکستان لختمان کردن؛ پول و ساعت، انگشتر و هر چیزی که داشتیم از ما گرفتند. توی ایران هم هجده روز با پای (پیاده) آمدیم. کتونیام تیکهپاره شد؛ تا بم (پیاده آمدیم)؛ ۴۰۰ نفر؛ باورت میشود؟
(نگاهش میکنم و هیچ حرفی ندارم؛ او اما نگاهم میکند؛ بر و بر. انگار دارد از جهنمی میگوید که بهچشم دیده و من هرگز حتی قادر به تصورش هم نیستم.)
روزها را داخل چالههایی که خودمان میکندیم میخوابیدیم و شبها را بهپا میآمدیم، یکسره بهدو؛ خالد (قاچاقچی) با موتَر میآمد و ما ۴۰۰ نفر دنبالش بهدو. بعد از ۱۸ روز، تازه از بم سوار اتوبوس شدیم؛ توی اتوبوس که نه؛ توی جاساکهای زیر اتوبوس؛ سیاه و روغنی شده بودیم؛ وقتی رسیدیم تهران آنقدر بو میدادیم که هیچ کس از کنارمان رد هم نمیشد؛ ۲۰ روز حمام نرفته بودیم.
ــ چقدر پول قاچاقبر دادی؟
من یک میلیون و دوصد؛ البته بعضیها تا یک میلیون و هفتصد هم داده بودند.
حرف را عوض میکنم و از بچههایش میپرسم؛ اخمهایش باز میشود و شروع میکند به تعریف از ۵ بچه قدونیمقدش؛ از دلتنگی و خوشحالیاش برای دوباره دیدنشان، میگوید: هر وقت راه بیفتیم، ۲ شب توی راهیم تا هرات؛ شب هم که سوار شوم شام پیش زن و بچههایم هستم.
خوشاخلاق شده و جسارت بهخرج میدهم و با لبخندی شیطنتآمیز میگویم: «یک همسر داری؟»؛ قاهقاه میزند زیر خنده؛ آنقدر که دندانهای سیاه و کرمخوردهاش هم پیدا میشود: آره فقط یکی دارم؛ الآن مثل قدیم نیست؛ یکی دارم و ۵ تا بچه؛ کلان کلانش ۱۸ سالشه و خرد خردش ۳ سال.

خالد هم فقط بهخاطر بالا رفتن دلار و بهقول خودشان «دالار» بار و بنه را جمع کرده و راهی افغانستان شده؛ میگوید «پول اینجا دیگه به ما نمیشه؛ پسرعمهام از زمان شاه اومد ایران؛ با همه اهل و فامیل؛ خب، اینجا موندن برای اونا میشه؛ چون همه فامیلشان اینجان ولی برای من که زن و ۵ بچهام کابلن، نمیشه؛ اگر اونها رو هم میآوردم مصارف ما میرفت بالا؛ حالا اگر یک دانه داشتم دو دانه داشتم میشد ولی با ۵ بچه خرد و کلان نمیشه. تازه بخواهم اونها رو هم بیارم، زمینی نمیشه؛ باید هوایی بیارمشان؛ زمینی آدمبزرگ تلف میشه چه برسد به زن و بچه خرد. میدانی چقدر میشود؟».
ــ تلف برای چی؟
آخرین باری که با قاچاقبر آمدم، حدود ۱۵ ــ ۱۰ نفر از ما هلاک شدن؛ همهشان را سنگنشان کردیم؛ یک پتو پیچیدیم دورشان و خاکشان کردیم؛ دو سه تختهسنگ هم گذاشتیم بالای قبرشان؛ همین. هیچ کاری نشد بکنیم؛ حتی برادر یکی هم همانجا در مسیر تلف شد ولی کاری از دست برادرش هم برنیامد. همه بهفکر جان خودمان بودیم؛ مثل روز محشر.
دوباره بداخلاق میشود؛ آنقدر که فکر میکنم این سؤالها و یادآوری آن خاطرهها، عذابش میدهد؛ دستش را فشار میدهم و او هم هر دو دستش را دور دستم میپیچد و گرم خداحافظی میکند؛ مثل دو همشهری …
صف طولانی افغانستانیها برای ترک ایران/ خروج روزانه ۱۵۰۰ افغانستانی از ایران تنها از گردنه تنباکویی
حالا توی سوله گردنه تنباکویی چند گروه صف کشیدهاند و مابقی منتظر خواندن شماره گروه؛ نوید میگوید این آخرین مرحله است؛ مرحله بایومتریک؛ همان انگشتنگاری خودمان؛ از همان کلاههای پشمی احمد شاه مسعودی روی سرش گذاشته؛ روی وسائل تلنبارشده لم داده. میگوید: از ۲ ظهر دیروز آمدم اردوگاه ولی هنوز نوبت ما نشده؛ اگر خدا بخواهد امروز برمیگردیم.
ــ از دیروز تا حالا اینجا چیکار میکردی؟
تخمه میخوردم و سیگار میکشیدم. (خودش میگوید و خودش هم میخندد؛ من هم نگاهش میکنم؛ جدی؛ خودش را زود جمعوجور میکند)، اینجا باید با ۴۳ نفر دیگه لیست بنویسی؛ برای اتوبوسها؛ همه پولها رو جمع کنید و لیست اسامی را تحویل دهید و بشوید یک گروه؛ تا الآن ۳۰ تا گروه ۴۴نفره اسم نوشتن؛ بعدش هم باید منتظر بمونیم تا گروه گروه برای بایومتریک صدایمان بزنند؛ دست آخر هم که سوار اتوبوس میشویم و میزنیم به جاده.
ــ مسیر برگشت راحته؟
راحته؛ البته فقط تا مرز؛ از «اسلامکلا» که رد میشی، دست طالبان است؛ از هِرات به بعد دیگه دزدی دزدی است؛ آنجا خطر دارد، مخصوصاً برای ما مردم.
ــ چرا؟
آنجا هم درست مثل همینجا طالبان بایومتریک دارد؛ آنجا معلوم میشود که کدام مردم خارج بودن؛ همه توی بایومتریک معلوم میشه؛ اونوقت ما که خارج از افغانستان بودیم کارمان تمام است؛ برای همین بعد از مرز با هواپیما میرویم؛ ۵صد تومان تا کابل یا با کامیار یا آریانا (اسم خطوط هواپیمایی افغانستان)؛ فیکس ۹۵ دقیقه. از میدان هوایی هم تا محل ما ۱۵ دقیقه.
ــ یعنی طالبان تا این حد پیشرفته است؟
خب آره. میدانی برادر، افغانستان اگر امنیت داشت هیچ موقع افغانستانی آواره نمیشد؛ ۴۰ سال است جنگ است.
ــ آنجا خانه داری؟
آره؛ خانه داریم؛ مال خداست؛ زمین هم داریم. باغ است؛ گیلاس، سیب و آلو.
ــ پس درآمدت خوبه.
آنجا رسم نداریم محصول بفروشیم؛ محلمان بزرگ است؛ یک بخشی از محصول را باغبان برمیدارد و بقیه را بین محلیها میدهیم.
ــ اروپا نرفتی؟
یکبار با صاحبکارم تا مرز رفتم؛ تا ارومیه و نزدیک ترکیه؛ مرز بسته بود ولی قاچاقبر ۴صد دالار میگرفت تا بعد از مرز؛ ترسیدم نرفتم؛ قاچاقبرهای اصلی تا از مرز ردت نکنند پول نمیگیرند؛ حتی اگر ۱۰ بار هم رد مرز شوی؛ وقتی از مرز رد شدی میگوید “به رابطت زنگ بزن تا پول را کارت به کارت کند”، ولی یک قِسم هم هستن که شبانه همشهریها را سوار میکنن و توی صندوق عقب میبرند لب مرز، در بیابانهای کنار ارومیه ول میکنند و میگویند “اینجا استانبوله و این هم بحر ترکیه”؛ خب، اونها هم که تا حال استانبول ندیدهاند؛ باور میکنند و پول را هم میدهند؛ بعدش تازه میفهمند که اصلاً از زنجیر (مرز) رد نشدهاند. نامرد زیاد است. بدبختی ما هم میشود لقمه چرب این نامردها. حالا شانس افغانستانیجماعت، ترکیه هم اوضاعش بد شده؛ روز به روز هم بدتر میشود.

از روی تپه ساکها و بقچهها جوانکی را نشانم میدهد؛ «میبینیش؛ همین پسرک ۴ طفل داره؛ دوقلو دوقلو»؛ دراز به دراز خوابیده؛ مرا که میبیند مینشیند؛ سر صحبت باز میشود؛ او هم ناراحت است؛ نه از برگشت؛ از آینده بچههایش؛ میگوید: «میدانی برادر، مدرسه آنجا مثل ایران نیست؛ هر ۱۲ کلاس آنجا مثل ۶ کلاس اینجاست؛ خوب درس نمیدهند؛ پسرخاله من ایران درس خواند و خودم آنجا؛ ولی در مقابل او انگار من سواد ندارم؛ برای همین من نگرانم؛ آنجا درس خواندن اهمیت ندارد؛ وقتی جایی امنیت نداشته باشد، درس چهمعنی دارد؟ توی مدرسه انتحاری میشه؛ توی پنتون کابل چند بار انتحاری شد، میدونی چقدر جوان هلاک شد؟ آن موقع طالبان کم بود، حالا داعش هم اضافه شده».
دستش را رو بهسمت جمعیت افغانهای اردوگاه بلند میکند و میگوید: میبینی؟ همین قدر که میروند آنور، «دو همین قدر» میآیند اینور؛ ندیدهاند؛ فکر میکنند نان بربری و سنگک را توی کشاله دیوار برایشان گذاشتهاند؛ فقط اسم ایران را شنیدهاند؛ نمیدانند اینجا چهخبر است؛ همه جای دنیا همین است؛ مفت مفت مگر پول میدهند؟ داداش و بابای انسان پول مفت به آدم نمیدهند، چه برسد به بقیه».
این روزها گردنه تنباکویی حسابی شلوغ است؛ افزایش قیمت دلار و افت «ریال» در برابر ارزهای خارجی باعث شده تا خیلی از افغانستانیها به صرافت ترک ایران و بازگشت به کشورشان بیفتند؛ بعضیهایشان آنقدر با اینجا خو گرفتهاند که شاید ترک ایران برایشان سختتر از روزی باشد که کشورشان را ترک کردهاند. به هر حال شرایط اقتصادی امروز باعث شده خوب یا بد، بخشی از نیروی کار که عمدتاً هم جزو نیروهای کار ارزانقیمت کشور بودند بهیکباره از چرخه تولید، خدمات و صنعت خارج شوند؛ نیروی کاری که در این سالها همواره سختترین و شاید طاقتفرساترین کارها در کشور را عهدهدار بودند و در آینده نهچندان دور قطعاً غیبت آنها و خالی بودن جایگاهشان بهشدت در اقتصاد کشور احساس میشود، زنگ خطری که شاید لازم باشد تا جدیتر درباره آن اندیشید.
*این نوشته پیشتر در تسنیم منتشر شده است.
حمید رضا واشقانی فراهانی
نوشتار حاضر کوششی است برای ترسیم خطوط کلی دلایل اتخاذ دو استراتژی کلی سکوت و فشار توسط دولت ایران در سالهای پس از انقلاب در قبال مهاجران، پناهجویان و پناهندگان افغانستانی. دولت ایران پس از انقلاب، تا اواخر دوران سازندگی، برنامه مشخصی در قبال مردم افغانستانی ساکن ایران نداشت و سیاست سکوت را در پیش گرفته بود و پس از آن نیز، به صورت دورهای به شکل مستقیم و غیرمستقیم محدودیتها و ممنوعیتهای فراوانی را به این مردم تحمیلکرده است که همچنان شاهد آن هستیم. اما این ممنوعیتها، محدودیتها و تهدیدها هیچ وقت از حدی بیشتر نشده است که این کارگران مجبور به خروج از ایران شوند. دلیل این امر را میتوان در نیاز تقریباٌ همیشگی کشور از سالهای پیش از انقلاب تا امروز به نیروی کار یدی جستوجو کرد.
انقلاب ۵۷ تا آغاز دورهی سوم ریاست جمهوری (پائیز ۱۳۶۰)
در سال ۱۳۵۷ انقلابی در ایران پیروز شد که شعارها و آرمانهای برابری خواهانه ی آن طیفهای متنوعی از نیروهای اجتماعی را گرد هم آورده بود. در سالهای نخست، بوروکراسی ناکارآمد و از هم پاشیدهی کشور از یک سو و کشمکشهای معطوف به کسب قدرت سیاسی از سوی دیگر عملاً ادارهی کشور بر اساس برنامهای مدون را غیرممکن میساخت. سقوط دولت بازرگان، قدرت گرفتن بنی صدر، رأی عدم کفایت مجلس به بنیصدر، ترور محمد علی رجایی، اقدامات خودسرانهی کمیته و سرکوب اقلیتهای قومی و مذهبی در گوشه و کنار کشور و حملهی عراق به ایران و موارد متعدد دیگر در یک بازهی زمانی کوتاهِ ۳ ساله، گواهی بر این موضوع هستند. همچنین اقداماتی نظیر اعدامهای فلهای در سال ۶۰ همزمان هم بر ترسی ناشی از بیثباتی دلالت دارد و هم بر عزم حاکمیت وقت در تثبیت خود در قدرت و سرکوب مخالفان. به همین موازات، در پی اقدامات مسلحانه اسلامگرایان در افغانستان و بیثباتی شرایط سیاسی و اجتماعی این کشور، اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان حمله کرد. پیش از حمله شوروری و انقلاب سال ۵۷، ایران یکی از بازارهای کار برای مردم افعانستان بود، زیرا شوک نفتی سال ۱۹۷۳ (۱۴ مهر ۱۳۵۲ – تحت تاثیر جنگ اعراب و اسرائیل) و بالا رفتن قیمت نفت، این امکان را برای دولت ایران فراهم کرده بود که با درآمد حاصل از فروش نفت یک مجموعه از پروژههای عمرانی زیرساختی را در کشور اجرا و برای تثبیت دستمزدها اقدام به جذب نیروی کار از کشورهایی نظیر پاکستان، افغانستان و فیلیپین و … نماید. در سال ۱۳۵۶ بیش از ۴۰۰ هزار نفر مهاجر افغانستانی در ایران کار میکردند که بسیاری از آنها پس از انقلاب و تعطیلشدن این پروژهها به کشور خود بازگشتند (هدایت: ۱۳۶۵). اما چند ماه بعد با شدتگرفتن ناآرامی در افغانستان، شروع جنگ داخلی و سپس حمله شوروی، ناامنی و رکود حاصل از آن، دوباره موج جدید از پناهندگی را ایجاد کرد. این موج جدید بیش از هرجای دیگری به دو کشور ایران و پاکستان سرازیر شد. حکومت ایران و آیت الله خمینی از این اتفاق استقبال کردند و حتی آیتالله خمینی در اظهار نظری معروف گفت که اسلام مرز ندارد. با توجه به این که حکومت ایران در آن سالها برنامهی مشخصی برای ادارهی کشور نداشت و اساساٌ آمارهای روشنی از بازار کار، در دست نیست نمیتوان به روشنی مشخص کرد که تا چه حد مسألهی پذیرش بی قید و شرط مهاجران ایدئولوژیک و معطوف به بهرهبرداری سیاسی و تبلیغاتی و انترناسیونالیسم اسلامی بوده و تا چه حد تحت تأثیر منافع اقتصادی.
مهرماه ۶۰ تا آغاز برنامه اول توسعه:
پس از این دوران در مهرماه ۱۳۶۰، بعد از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سوم و تضعیف جریانهای انقلابی غیر همسو با هیأت حاکمه و ایجاد وضعیت اضطراری جنگی، کمی از التهاب فضای داخلی کشور کاسته شد و منازعات قدرت که میان گروههای غیر همسو و همسو با حاکمیت برقرار بود و به نزاعهای خیابانی و منطقهای میکشید، به جریانات همسو با حاکمیت جمهوری اسلامی و محافل سیاسی منتقل شد و حاکمیت و دولت توانستند رفته رفته تسلط و کنترل بیشتری بر امور پیدا کند. با این حال، وضعیت جنگی مانع این میشد که دولت بتواند یک برنامهی توسعهی منسجم را تدوین و به مرحلهی اجرا درآورد. البته پروژههای زیرساختی ناتمام دههی قبل در همین دوران، کمکم کار خود را از سر گرفتند و حتی برخی اقتصاددانان، با ارجاع به آمارهای رسمی معتقداند در این دوران، حجم سرمایهگذاریهای زیرساختی دولت تقریباٌ با حجم سرمایهگذاریهای زیرساختی برنامهی اول توسعه برابر است. (مومنی: ۱۳۷۵)
در این دوران بخش بزرگی از جمعیت فعال کشور درگیر جنگ با نیروهای عراقی بودند (۵ میلیون نفردر جنگ شرکت کردند که ۱۹۰ هزار نفر کشته نظامی و ۶۷۲ هزار نفر زخمی شدند. ۴۲ هزار نفر از نیروهای ایرانی هم که به اسارت نیروهای عراقی درآمدند)[۱] این موضوع را میتوان شوکی جدی در بازار کار ایران دانست. هم از این جهت که بسیاری از افراد به دلیل حضور در جنگ، از انجام فعالیت اقتصادی دور میماندند و هم از این جهت که بیش از ۴۰ هزار نفر اسیر، ۳۱ هزار جانباز جنگی بالای ۵۰ درصد، ۲۱۳ هزار نفر کشته که ۲۱۰ هزار نفر آن جمعیت فعال کشور بودهاند، به معنای از دست دادن نزدیک به ۴۰۰ هزار نفر از نیروی کار کشور است. علاوه بر این، بمباران و تخریب شهرها، تأسیسات و نظایر آن، نیاز بیشتری به نیروی کار را ایجاب میکند. حدود ۱۴۲ میلیارد دلار خسارت به بخش ساختمان و تأسیسات در طول جنگ (دژ پسند و رئوفی: ۱۳۸۷) نشان دهندهی ابعاد اقداماتی است که پس از جنگ برای بازسازی کشور در این بخش لازم است انجام شود.
همزمان با انقلاب در ایران، با گسترش جنگ داخلی و حملهی شوروی به افغانستان تا سال ۱۹۸۹ یعنی از ۵۷ تا سال های ۶۷ و ۶۸، سه میلیون نفر از کشور افغانستان به ایران مهاجرت کردند (عباسی و صادقی:۲۰۱۱). در این دوران ما با واکنش جدیای از سوی دولت مواجه نیستیم. ، نه در مرزها کنترل جدی وجود دارد، نه در سرشماریها و آمارها به مسأله کار پناهجویان توجه میشود و نه حتی در برنامهی توسعهی اول ردپایی از اتخاذ سیاستی رسمی توسط دولت در قبال مهاجران افغانستانی قابل ردیابی است. با توجه به این که ایران سال ۱۳۵۵ به کنوانسیون ژنو و پروتکل الحاقی آن که مربوط به امور و حقوق پناهندگان و تعهدات دولتها، پیوسته و اساساٌ این کنوانسیون یکی از اهدافش شفافسازی مسائل مربوط به پناهندگی است و همچنین در قوانین داخلی ایران از سال ۱۳۲۸ (نخستین قانون کار در ایران) و پس از آن به صورت خاص از سال ۱۳۳۴ (تصویب نامه ۱۵ مادهای جهت تعیین ترتیب صدور پروانه کار برای اتباع بیگانه) مسألهی اشتغال افراد دارای تابعیت غیر ایرانی مورد توجه قانونگذار بوده است، بی توجهی به این حجم بزرگ جمعیتی، غیرعادی به نظر میرسد. علاوه بر این عقلانیت حکم میکند هر دولتی که با این حجم از مهاجرت روبهرو میشود باید اقدام به برنامهریزی نماید و به این اتفاق واکنش نشان دهد، از این رو نمیتوان پذیرفت که دولت ایران تنها بر اساس یک شعار ایدئولوژیک مانند اسلام مرز ندارد، با موضوع روبهرو شده باشد.
بر همین اساس این فرض محتمل میشود که: آیا علاوه بر کارکرد تبلیغاتیِ پذیرشِ پناهجویان افغانستانی، عملکرد حکومت ایران در مواجهه با این افراد، ارتباطی با نیت تنظیم نرخ بیکاری، تصبیت دستمزد و نیاز به نیروی کار یدی، – با در نظر داشتن شرایط جنگی که بخش بزرگی از نیروی کار یا در حال جنگ هستند یا به واسطه جنگ کشته شده یا دچار آسیب شدهاند و دست کم در بخش ساختمان و تأسیات کشور نیازمند یک بازسازی جامع است،- دارد؟
برنامههای اول و دوم توسعه (دوران سازندگی و دو سال اول اصلاحات – ۱۳۶۸-۱۳۷۸)
در برنامه اول و دوم توسعه، همچنان با غیاب سیاسیتی روشن در قبال پناهجویان، مهاجران و پناهندگان افعانستانی رو به رو هستیم. برنامهی اول توسعه که اولین قدم رسمی جمهوری اسلامی ایران در جهت خصوصیسازی، کوچککردن حجم دولت و واگذاری وظایف دولت است، همگام است با اجرای پروژههای کلان در بخشهای صنعت و معدن، صنعت نفت، شهرسازی و مسکن و منابع طبیعی و انرژی مانند آبخیزداری و سدسازی و ساخت نیروگاه. علاوه بر آن در این برنامه سیاستهای کلانی دربارهی آموزش نیروی کار تحت عنوان آموزشهای فنی حرفهای وجود دارد که هدف آن تربیت نیروی کار نیمهماهر است. از سوی دیگر براساس دادههای مرکز آمار ایران در این دوره، با افزایش سطح تحصیلات نیروی کار و کاهش نسبی نیروی کار بی سواد یا کمسواد (سیکل) از ۷۲ درصد مجموع شاغلین در سال ۶۵ به ۶۵ درصد مجموع شاغلین در سال ۷۵ نیز روبه رو هستیم. با گسترش پروژههای عمرانی نظیر ساخت سد، نیروگاه، ساختمان، تأسیسات و زیرساختهای حمل و نقل، کارخانهها، بازسازی در بخش تأسیسات و ساختمان پس از جنگ و … نیاز بازار به نیروی کار یدی تا حدودی افزایش مییابد. این در حالی است که هنوز بازار کار متشکل است از متولدین سالهایی که رشد جمعیت توسط دولتهای پیش از انقلاب تا حدودی کنترل میشد و هنوز موج جمعیت متولدین دههی ۶۰ وارد بازار کار نشدهاند.
در ابتدای دههی ۷۰، با بهبود نسبی اوضاع در افغانستان و خروج نیروهای شوروی در اواخر دههِی ۶۰ ، حکومت اسلامی مجاهدین در افغانستان تأسیس شد و در فاصلهی سالهای ۷۰ تا ۷۳ ، نزدیک به ۱٫۵ میلیون نفر از پناهندگان به افغانستان بازگشتند(عباسی و صادقی:۲۰۱۱). ثبات متزلزل این حکومت دیری نپایید، جنگهای داخلی دوباره از سر گرفته شدند. این بار نیروهای مجاهد که هنوز بخش قابل توجهی از تسلیحاتی که پیشتر با حمایت امریکا، انگلستان و عربستان سعودی جهت جنگ با شوروی در دست داشتند، در تقسیم قدرت با هم به توافقی پایدار نرسیدند و با ظهور طالبان، آتش درگیریها گسترش یافت و این نامنی موجب شد تا موج جدیدی از مهاجران وارد ایران شوند که همانند موج قبلی، دولت ایران برنامهی روشنی برای آنها نداشت. اما همزمان در این دوران توسط دولت اقداماتی برای ایجاد ترس در پناهجویان انجام میشد، به عنوان مثال در سال ۱۹۹۹ یعنی آخرین سال برنامه توسعه دوم، ۱۰۰ هزار نفر پناهجو که از مرزهای ایران عبور کردهبودند، توسط دولت ایران به دولت طالبان تحویل داده شدند.
در این دوران گرچه جنگ پایان یافته بود و عملاٌ نیروی انسانی برای حضور در جبههها نیاز نبود، اما گسترش شهرنشینی، بازسازی کشور پس از جنگ، پروژههای عمرانی وسیع و کلان و فعالیتهای موسوم به جهادسازندگی و … موجد نیاز ویژهای به نیروی کار یدی و غیر ماهر بود و دور از ذهن نیست که بخشی از این نیاز ویژهی بخش دولتی و خصوصی توسط کارگران افغانستانی تأمین شود خصوصاٌ آنکه دستکم بخش ساختمان -که جمعیت بزرگی از پناهندگان و پناهجویان افغانستانی اکثر مواقع در آن مشغول به کار بودهاند- در این دوران رشد سرسام آوری دارد.
برنامه سوم توسعه:
در سال ۲۰۰۱ یک سال پس از آغاز برنامهی سوم توسعه، برنامهی دولت برای عودت پناهندگان افغانستانی آغاز شد و ظاهراً ایدهی برنامهریزی این بود که تا پایان سال ۸۴ مسأله پناهندگان و پناهجویان تمام شود. با این حال، با توجه به قرار دادی سه جانبه میان ایران، افغانستان و کمیساریای حمایت از حقوق پناهندگان که در سال ۲۰۰۲بسته شد تا سال ۲۰۰۴ یعنی سال ۸۳، تنها ۷۵۰ هزار نفر به سرزمین خود بازگشتند. این برنامه پس از آن آغاز شد که دولت طالبان سقوط کرد و حامد کرزای به قدرت رسید و گرچه ناامنی در افغانستان تمام نشد، دست کم در برخی مناطق نسبت به گذشته اندکی ثبات برقرار شد. اما این ثبات بسیار متزلزل بود زیرا که جنگ مزمن در افغانستان موجب از بین رفتن بسیاری از زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی شده بود و عملاً بازار کار در افغانستان در رکود به سر میبرد. به همین دلیل مهاجرت نه تنها متوقف نشد بلکه ادامه پیدا کرد. در همین دوران کمکم تبلیغات علیه مهاجران افغانستانی که از دههی پیش شروع شده بود، قوت می یابد. تمسخر لهجه مردم افغانستان در تلویزیون و سریالها، تیترهای درشت نشریات زرد دربارهی جرائم مهاجران و رواج کلیشههایی نظیر قاچاقچی مواد مخدر و طالبانی… نمونههایی از این تبلیغات هستند. این تبلیغات گرچه در ظاهر توسط هیچ نهاد رسمیای هدایت نمیشد اما همگانی شدن آنها و سکوت دولت و رسانههای رسمی سوالبرانگیز است.
متولدین سالهای میانی دههی ۶۰، که بیشترین تعداد موالید در تاریخ جمعیتی ایران هستند، در این دوران قاعدتاً باید کمکم وارد بازار کار می شدند. با این وجود افزایش ظرفیت آموزش عالی عملاً باعث این شد که بخش قابل توجهی از این گروه جمعیتی، دست کم بین ۴ تا ۶ سال دیرتر وارد باز کار شوند. از سوی دیگر، با آن که ظاهراً، رویکرد برنامهی سوم توسعه، به نسبت برنامههای قبلی کمتر عمرانی بود، اما ادامهی پروژههای عمرانی برنامههای اول و دوم و همچنین فعالیتهای عمرانی برای پروژههای جدید بزرگ ملی در بخشهای راه، نفت و پتروشیمی، مسکن، آبخیزدازی و سدسازی، خودروسازی، فولاد و … در کنار آن شکلگیری طبقهی متوسط با زندگی مصرفی و قدرت خرید به نسبت بالاتر (به عنوان مثال خرید خودرو شخصی) نیاز به نیروی کار یدی را افزایش داد. به عنوان مثال میتوان به گسترش تولیدات صنایع خودروسازی اشاره کرد. همچنین حجم بزرگی از فعالیتهای عمرانی نیازمند نیروی کار یدی در عسلویه، ماهشهر و مناطق جنوبی کشور در این دوران در حال انجام بود، گرچه در چنین پروژه ها و فعالیتهایی نیروی کار مهاجر به ندرت به کار گرفته میشد، اما به دلیل مزیت نسبی شیفت های ۱۵ روزه کاری در این مناطق و در مواردی امکان اسکان رایگان به همراه خانواده در محل پروژه و دریافت حقوق اندکی بالاتر از حداقل مصوب، به جای ۲۲ روز کار با کف دستمزد در شهرها و مراکز استان، یکی از ترجیهات نیروی کار یدی ایرانی، حضور در این پروژهها بود. در این شرایط درکنار ادامهی رشد فعالیتهای مربوط به ساختمانسازی و مسکن در مراکز استان و بازار داغ تخریب و نوسازی خانهها توسط مردم و بنگاهداران و بساز و بفروشان، میتوان گفت کشور همچنان به نیروی کار یدی نیازی جدی داشته است. از همین منظر میتوان سیاست دوگانهی دولت دربارهی مهاجران را تبیین کرد. خصوصاً آنکه به دلیل رشد شهرهایی نظیر تهران و تقویت سیستم خدمات شهری، نیاز به نیروی کار یدی برای فعالیتهایی نظیر نظافت شهر، احداث و نگهداری فضای سبز و مبلمان شهری و پروژههای عمرانی نظیر احداث اتوبان و آزادراه و راهآهن شهری نیز افزایش مییابد. علیرغم اینکه در هر یک از بخشها و موارد گفته شده، باید با جمعآوری آمارهای پراکنده موجود و بررسی و تحلیل آنها، کم و کیف این موضوع را مشخص کرد که نیاز بخش خصوصی و دولتی به نیروی کار یدی، تا چه حد بر سیاستهای مهاجرپذیری ایران تأثیر داشته است، این موضوع روشن است که در بخش خدمات شهری، فضای سبز، ساخت مسکن و فعالیتهای عمرانی بخشهای عمومی وخصوصی، تعداد قابل ملاحظهای از مردان افغانستانی به کار مشغول بودهاند.
برنامههای چهارم و پنجم توسعه:
آغاز برنامهی چهارم با افزایش فشار به مهاجران همراه است. رد مرز در این دوران شدت میگیرد و از سوی دیگر با آزادسازی قیمت حاملهای انرژی و پرداخت یارانه عملاً عرصه بر مهاجران تنگ میشود. طرحهای آمایش جمعیتی هم هزینههای اضافه بر مهاجران برای دریافت کارت اقامت، کارت آموزشی و اجازهنامهی اشتغال تحمیل میکند. با این حال همچنان هیچ اقدام همه جانبهای برای خروج مهاجران از ایران صورت نمیگیرد و دولت به همان برخوردهای گاه و بیگاه و ایجاد سایهی ترس و فشار اقتصادی اکتفا میکند. در این دوران همچنان با شرایطی کم و بیش به دوران قبل روبه رو هستیم و گرچه در حوزههایی فعالیتهای عمرانی کلان کاهش مییابد طرح هایی نظیر مسکن مهر و پروژههای ماحصل سفرهای استانی فرصتی شغلی برای بخشی از کارگران یدی فراهم میکند. در این دوران بخش بزرگی از متولدین نیمه اول دهه شصت که سن ورودشان به بازار کار به واسطه ادامهی تحصیل عقب افتاده بود، کمکم وارد بازار کار میشوند. این موضوع با توجه به نبود فرصتهای شغلی کافی برای کارگران ماهر و غیر یدی یا به عبارت دیگر فارغالتحصیلان و متخصصان، موج بزرگی از بیکاری را در کشور ایجاد میکند.
گرچه تا پیش از این به صورتی پراکنده زمزمههایی درباره تأثیر عمدهِی پناهجویان در افزایش نرخ بیکاری مطرح میشد، اما ایدهی بیکاری ایرانیان به دلیل اشتغال مهاجران به صورت رسمی در این دوران مطرح میشود و جدی گرفته میشود. به عنوان مثال همین چند ماه پیش دولت راستگرای ایران، بخشنامهای را ابلاغ کرد که در ادامه طرحی که مردم افغانستان را تنها مجاز به انجام فعالیتهای مشخصی میدانست که در عرف عمومی منزلت شغلی مثبتی ندارند، کارفرمایان را برای به اصطلاح حمایت از اشتغال کارگران ایرانی از به کارگیری نیروی کار غیر ایرانی منع کرده بود. تظاهرات روزجهانی کارگر هم که توسط خانهی کارگر -که در میان تشکلهای کارگری تنها مشروعیت دولتی دارد-، برگزار شد یک نمونهی دیگر است.
طرح این موضوع از سوی مقامات رسمی و در فضای عمومی دو کارکرد عمده دارد، از یک سو بیکاری نتیجه یک عامل بیرونی جز عملکرد اقتصادی دولتها و سیاستهای اجتماعی چهار دههی گذشته معرفی میشود و از سوی دیگر با افزایش فشار روانی و اجتماعی به مهاجران به همراه تحریک کارگران ایرانی علیه آنها، آنها همچنان مجبور به سکوت در قبال مطالبات صنفی و مدنی خود خواهند بود.
جمع بندی:
حاکمیت ایران در طول سالهای پس از انقلاب، در دورههای مختلف دو سیاست عمده را در قبال پناهندگان و پناهجویان افغانستانی اتخاد کرده است:سکوت و فشار، که هر دو هدفی واحد داشته اند: تأمین نیروی کار یدی. گرچه بیشتر در طول دو دههی اخیر شاهد این فشارها هستیم، اما دولت همچنان نیروی این فشار را در حد ثابتی نگه داشته است، تا از طرفی بتواند یک جمعیت دو تا ۳ میلیون نفری را کنترل کند و از طرف دیگر بتواند از نیروی کار این جمعیت برای پیشبرد سیاستهای توسعهای خود استفاده کند. این کنترل از این زاویه اهمیت دارد که علاوه بر عامل مهم منافع طبقاتی در همبستگی، عامل ملیت مشترک نیز میتواند نقش مهمی در شبکهسازی و پیگیری مطالبات پناهجویان ایفا کند و از این رو حاکمیت ایران دست کم در ۲۰ سال گذشته سعی کرده با استفاده از روشهای گوناگون نظیر تحقیر ملی و قومی، دادن امتیازات صوری مثبت به یکی از اقوام افغانستانی، رد مرز و اقدامات پلیسی، عدم توجه به حقوق زندانیان افغانستانی و نظایر آن، حلقهی محاصره را تنگتر و از متشکل شدن و طرح و پیگیری مطالبات مدنی پناهندگان و پناهجویان جلوگیری کند. به عنوان مثال، میتوان به نمونه مدارس خودگردان اشاره کرد که یکی از نمونههای حداقلی و اولیه متشکل شدن و اقدام جمعی مردم افغانستان در ایران است. این مدارس به بهانهی غیرقانونی بودن و ترویج تسنن از سوی نهادهای انتظامی و امنیتی تحت فشار بودهاند. گرچه در چند سال اخیر این فشارها کاهش یافته و این مدارس میتوانند تحت شرایطی خاص فعالیت کنند اما قوانین مربوط به این مدارس مانند تفکیک جنسیتی، برنامهی درسی تحمیلی و فشارهای اقتصادی یک دههی اخیر باعث شده چنین نهادهایی که یک شبکه یادگیری خودگردان مشارکتی بودهاند، برای بقا مجبور شوند برنامهریزی و عملکرد خود را تعدیل کرده و الگوی فعالیت مشارکتیشان به الگویی تبدیل شود که نگرانی بابت یکی نبودن دخل و خرج و تفاوت در آن عامل تعیین کننده است. از سویی دیگر مردم افغانستانی ساکن در ایران، مزایایی برای دولت دارند، به عنوان مثال به ازای کارت اقامت ۱ ساله، کارت کار، تحصیل در مدارس و ویزا ، مبالغی از مهاجران دریافت میشود که ضرب این ارقام در تعداد کل مهاجران، تعداد افراد شاغل و تعداد دانش آموزان افغانستانی در مدارس دولتی، رقم قابل توجهی میشود. ضمن این که نداشتن تابعیت ایرانی، مردم افغانستانی ساکن ایران را از دایره پوشش بسیاری از خدمات اجتماعی خارج نگاه میدارد و این به آن معناست که جمعیتی مولد در کشور حضور دارند که علی رغم نقشآفرینی در تولید و ارائه خدمات، از خدمات اجتماعی که بخش بزرگی از بودجهاش ماحصل درآمدهای حاصل از تولید و خدمات است، محروماند. علاوه بر این باید ارزش افزوده کار زنان افغانستانی هم در نظر داشت، کارخانگی و فعالیتهای مربوط به خانهداری که توسط این زنان انجام میشود نیز در اقتصاد سهمی جدی دارد. با این که زنان خانهدار ایرانی نیز در عمل از بسیاری از حقوق خود که مربوط به کار خانگی میشود مانند بیمه و خدمات اجتماعی مناسب محروماند، زنان افغانستانی به دلیل محرومیت از همین حداقل حقوق شهروندی زنان خانهدار ایرانی تبعیضی مضاعف را تجربه میکنند.
همچنین تعداد بالای مهاجران و پناهندگان و پناهجویان در ایران، اهرم فشاری منطقهای و بینالمللی در اختیار ایران قرار داده است که به وسیلهی آن هم میتواند منافع خود در افعانستان و منطقه را تأمین کند و هم در مجامع بین المللی امتیازاتی را به دست آورد.
گزیده منابع:
کریمی موغاری، زهرا. (۱۳۸۳). تاثیر مهاجرین افغانی بر سطح دستمزد و اشتغال در ایران. پژوهشهای اقتصادی ایران. شماره۱۸٫
هدایت، محمود. (۱۳۶۵). مهاجرت خارجی و علی و آثار آن در ایران.دفتر جمعیت و نیروی انسانی معاونت امور اقتصادی سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور
مومنی، فرشاد. (۱۳۷۵). نگرشی کلی به مدیریت اقتصادی کشور در دوران جنگ تحمیلی. نامه مفید. شماره ۷
دژپسند، فرهاد و رئوفی، حمید رضا. (۱۳۷۷). اقتصاد ایران در دوران جنگ تحمیلی. مرکز اسناد دفاع مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
Abbasi Shavazi, Mohammad Jalal & Sadeghi, Rasoul. (2011).The Adaptation of Second-Generation Afghans in Iran: Empirical Findings and Policy Implications. Middle East Inistitute.
- به نقل از اظهارات سرهنگ مجتبی جعفری جانشین بنیاد حفظ و نشر ارزشهای دفاع مقدس در دوازدهمین یادواره یکصد شهید منطقه مسجد جامع قم. اصل خبر را در اینجا بخوانید:
http://www.irna.ir/fa/News/81318456
*این مقاله پیشتر در نشریه بینش به چاپ رسیده است.
آوارگان کراچی رهاشدگان شهرری
محمد معصومیان
روزنامه نگار
طوری پشت به دیوار خرابه – ببخشید خانه- نشسته که انگار وزنهای سنگین اجازه نمیدهد سرش را بلند کند. علی با صورتی که هنوز جای زخمهای آبلهمرغان رویش مانده، نه میداند چند ساله است و نه میتواند کلمهای بخواند. دلیلش واضح است؛ نه شناسنامه دارد و نه امکانی برای تحصیل یک مهاجر پاکستانی در ایران.
در ذهن علی تاریخ وقایع، چیزی شبیه حدس و گمان است یا حتی رؤیا. وقتی میپرسم چند ساله است، میگوید: «دقیق نمیدانم شاید ۱۲ ساله شاید ۱۴ ساله… نمیدانم.» تنها چیزی که خوب بلد است، کار کردن است و کار کردن. کاری در ازای مبلغی ناچیز روی زمینهای بامیه. اینجا در شهرری تقریباً ۴۰۰ خانواده پاکستانی در فقری ترسناک زندگی میکنند و کودکانشان هم با اینکه در ایران متولد شدهاند، نه اوراق هویت دارند و نه حق تحصیل. اما جمعیت مهاجران پاکستانی تنها به تهران و شهرری ختم نمیشود. آنها در شهریار هم هستند در بندرعباس، یزد و شیراز هم.
ابتدای خیابان روی پلاکاردی نوشته شده «گل حصار» و زیرش با فونتی کوچکتر «قوچ حصار». جادهای که ما را به سمت «اسماعیل آباد معین» میبرد. به زمینهای زراعی و سرسبز که میرسیم میشود آلونک پاکستانیها را دید. به سمت نخستین زاغه که میرویم کودکان چهار و پنج ساله با پاهای برهنه سمت ما میدوند. با لباسهای صورتی و آبی و قرمز پررنگ که آیینههای دایره شکل کوچک تزیینش کرده. رنگهایی در تضاد عمیق با رنگ واقعی زندگی. چند مرد با لباس راحتی زیر سایه درخت مشغول حرف زدن هستند. آنها شش برادرند و آنطور که خودشان میگویند پدر و پدر بزرگشان هم در ایران فوت کردهاند. اما آنها با اینکه در ایران به دنیا آمدهاند تنها پاسپورتی تاریخ گذشته دارند و بچههایشان همان را هم ندارند؛ هیچ اوراق هویتی. شش برادر در اتاقکهای تاریک و نمور با زن و بچههایشان زندگی میکنند. کودکانی که آنقدر زیاد هستند که نمیشود فهمید چطور آن همه در این اتاقهای کوچک جا میشوند.
یکی از مردان که به نظر جوانترین برادر است، میگوید: «به ما شناسنامه نمیدهند و میگویند بروید آنطرف و از آنجا بگیرید. آنجا هم خرج گران است و نمیشود رفت. برویم چکار آنجا؟ یک ساعت هم نمیشود آنجا زندگی کرد. هوا گرم است و برق هم دو ساعت هست و سه ساعت نیست.»
میپرسم نمیارزد که یک بار بروید آن طرف و برای بچهها شناسنامه بگیرید؟ یکی دیگر از برادرها میگوید: «نه بابا نمیارزد. ما خودمان بیسوادیم، بالاخره این عمر میگذرد و میرود. الان من نمیتوانم یک شماره بخوانم. ما که اینجوری هستیم، بچهها هم باشند دیگر. ما پیر میشویم و اینها میروند سر کار. مثل ما که وقتی بچه بودیم پدرمان کار میکرد و بعد که پیر شد ما رفتیم کار کردیم و خرج او را دادیم.»
مهاجران پاکستانی سالهاست که در ایران زندگی میکنند، تقریباً از ۴۵ سال پیش. طبق تحقیقات «جمعیت امام علی» از ۱۰۰ خانوار پاکستانی شهرری، وضعیت اشتغال کودکانی که قرار است خرج خانواده را دربیاورند ۱۶ درصد از طریق تکدیگری، ۱۷ درصد سبزی کاری، ۱۰ درصد زباله گردی فعالیت دارند و حدود ۴۰ درصد هم بیکار. آن ۴۰درصد بیکار هم در واقع کودکان زیر ۵سال هستند که قرار است آیندهای مثل برادران و خواهران بزرگترشان داشته باشند. کودکانی که به خاطر نداشتن اوراق هویت نمیتوانند از امکانات یک شهروند عادی استفاده کنند.
به کلونی دیگری میرویم؛ جایی چسبیده به گندمزار. زنها با لباسهای رنگی پاکستانی به استقبال میآیند با بچهای در بغل و چند بچه چسبیده به پاهایشان. به بچههای کوچک نگاه میکنم و فکر میکنم چه آیندهای در انتظار آنهاست؟ بدون شناسنامه، بدون سواد خواندن و نوشتن و بدون هیچ حق مالکیتی. چه کاره میشوند؟ گل فروشی سر چهارراه؟ ضایعاتی یا معتاد؟
از زنی میپرسم بچهها مدرسه میروند؟ زن در جواب میگوید: «هیچ جا بچههای ما را ثبتنام نمیکنند چون شناسنامه ندارند. ولی تازگی مدرسهای که یک خیریه بنا کرده، به بچهها الفبا درس میدهد.» مدرسهای که او از آن حرف میزند در واقع کلاسی است که با کمک داوطلبین تنها پایه اول دبستان را آموزش میدهد و زیر نظر آموزش و پرورش نیست.
با تعارف به سمت خانه یا اتاقهای کپری میرویم. خانهای که از چند اتاق چسبیده به هم تشکیل شده و در دو طرف یک راهروی روباز کنار هم قرار گرفتهاند. توالت و حمام صحرایی که انتهای خانه است با چوب پوسیده ساخته شده. آنقدر سست که با نخستین باد از هم خواهد پاشید. دیوارهای خانه هم با نخالههای ساختمانی بالا رفته و سقف یا پشت بامش هم بیشتر شبیه یک انباری است که هر چیز به درد نخوری را رویش انداختهاند؛ از شلوارهای پاره گرفته تا میلگرد و پاره آجر. توی اتاقهای تاریک، فرشی کثیف و چند پاره قسمت کوچکی از کف را پوشانده و پارچههای تکه پاره هم بقیه زمین را. روی دیوارها همه چیز پیدا میشود از پارچههای قدیمی تا قابلمه و کفگیر. مثل همه خانههایی که در این چند ساعت دیدهام.
مردی پیر با پشتی خمیده و لباسی بلند و خاکستری از اتاق بیرون میآید. از او میپرسم تا حالا شده به سفارت بروید یا آنها بیایند شما را ببینند و اوضاعتان را بررسی کنند؟ میگوید: «بله رفتیم. آنها به ما میگویند بروید همینجوری زندگی کنید. برای آنها مهم نیست ما چکار میکنیم. میتوانند کار درست کنند ولی نمیخواهند. به ما اهمیت نمیدهند. اینجا هم آمدند، نگاه کردند و رفتند. پارسال آمدند گفتند برایتان کار ردیف میکنیم. تا حالا
۷- ۶ بار آمدهاند و سر کوره هم رفتهاند. باز ایرانیها خوب هستند که یک برنج و روغنی برای ما میآورند.»
به خانه دیگری در اسماعیل آباد معین میرویم. کارگاه کوچک بستهبندی ذغال هم پشت خانه فعال است. بچههای کوچک زیادی در حال بازی در حیاط بیدر و پیکر هستند. درهای خانهها مثل دهان غاری تاریک باز است. چند زن مشغول شستوشوی بچهها با آب چاه هستند و بعضی از شر آفتاب زیر دالان پناه گرفتهاند. تنها نگاهی به آب جلبک بسته که بچهها در آن مشغول بازی هستند، کافی است تا به این حس برسی که چطور هپاتیت و انواع بیماریهای قارچی و انگلی در این حوالی جولان میدهد.
رضا شفاخواه وکیل دادگستری که در رابطه با حق تحصیل کودکان پاکستانی فعالیت زیادی انجام داده، میگوید: «رهبری چند سال پیش فرمان دادند که تمام کودکان مهاجر قانونی و غیرقانونی میتوانند در ایران تحصیل کنند اما در آییننامهای داخلی که وزارتخانههای مرتبط روی این فرمان تصویب کردند، تنها کودکان افغانستانی شامل این قانون شدند و پاکستانیها بیرون ماندند.»
شفاخواه از کنوانسیونها و قوانین بینالمللی میگوید که در آنها تمامی مهاجران حق تحصیل دارند: «ما باید در این زمینه به بعد اجتماعی تحصیل نکردن کودکان هم فکر کنیم. چه بخواهیم چه نخواهیم آنها در ایران زندگی میکنند پس محروم کردن آنها از آموزش در واقع رها کردنشان در گرداب آسیبهای اجتماعی است. ما میتوانیم با آموزش دادن به آنها این کودکان را از چرخه تکدیگری و اعتیاد و کارکودکان خارج کنیم. متأسفانه مسئولان تأثیر آموزش را در جلوگیری از آسیبهای اجتماعی نادیده میگیرند.»
علی گوشهای نشسته و سرش را پایین انداخته. روی صورتش ریش نرمی با جای زخمهای آبله مرغان یکی در میان سبز شده. میگوید: «نمیدانم چند ساله هستم یا ۱۴ ساله یا ۱۲ ساله. پنج تا بچه هستیم و پدرم اطراف خیرآباد روی زمین کار میکند. دو سه روزی هست بیکارم و اعصابم خرد شده.»
– تا حالا مدرسه رفتی؟
– تا حالا مدرسه نرفتم. هیچی هم بلد نیستم. حتی یک کلمه هم نمیتوانم بنویسم.
– دوست داشتی بلد باشی؟
– اگر دوست داشته باشم هم نمیتوانم درس بخوانم. سنم بالا رفته و برایم سخت است.
– هیچ وقت فکر کردهای برگردی پاکستان؟
– هر موقع نتوانستم اینجا کار کنم و گرانی شد، میروم.
*این نوشته برای نخستین بار در شماره ۶۸۰۰ روزنامه ایران در تاریخ ۲۲ خرداد ماه ۱۳۹۷ منتشر شد.
گزارش سازمان جهانی مکنزی از پدیده مهاجرت در سطح جهان- ۳
کدام کشورها بیشترین منفعت اقتصادی را از پدیدهی مهاجرت میبرند؟ آیا فواید اقتصادی مهاجرت برای همهی کشورهای مهاجرپذیر یکسان است؟ آیا همه ی مهاجران جهان فارغ از کشور مبداشان نیروهای کار مفیدی هستند یا برخی نواحی جهان مهاجران پربازدهتری دارند؟ سهم مهاجران در تولید ناخالص داخلی کشورهای مهاجرپذیر چه قدر است؟ آیا سهم زنان و مردان مهاجر در اقتصاد کشورهای مقصد برابر است؟
کشورهای توسعهیافته مقصد ۶۵ درصد از مهاجران سراسر جهاناند. ولی ۹۰ درصد از تولید ناخالص داخلی مهاجران جهان در این کشورها به وقوق میپیوندد.
مهاجران در سال ۲۰۱۵ در اقتصادهای توسعهیافته ۵.۸ تا ۶.۳ میلیارد دلار تولید داشتهاند. چیزی حدود ۱۳ درصد از کل تولید ناخالص داخلی این اقتصادها. در مقابل مهاجران در کشورهای در حال توسعه فقط ۶۰۰ میلیون دلار تولید ناخالص داخلی داشتهاند، چیزی حدود ۳ درصد از تولید ناخالص داخلی کشورهای در حال توسعه را.
دلیل این اختلاف فاحش فقط در تعداد مهاجران نیست. (۶۵ درصد مهاجران به کشورهای توسعهیافته رفتهاند و فقط ۳۵ درصد به کشورهای در حال توسعه.). بلکه یک دلیل مهمتر پایینتر بودن سرانهی تولید در اقتصادهای در حال توسعه است.
بیشترین فایده از حضور مهاجران را کشورهای آمریکای شمالی و اروپای غربی میبرند. ۲.۲ میلیارد تا ۲.۵ میلیارد دلار از تولید ناخالص داخلی آمریکای شمالی و ۲.۲ میلیارد تا ۲.۳ میلیارد دلار از تولید ناخالص داخلی اروپای غربی توسط مهاجران تولید شده است. تاثیر اقتصادی حضور مهاجران در کشورهای حوزهی خلیج فارس و اقیانوسیه اگرچه در مقیاس دلاری کمتر است،ولی در مقیاس سهم از کل تولید ناخالص بسیار قابل توجه است. تقریبا نیمی از تولید ناخالص داخلی کشورهای عربی حوزهی خلیج فارس و یک چهارم از تولید ناخالص داخلی قارهی اقیانوسیه توسط مهاجران تولید میشود.
در مقیاس کشوری ۹۰ درصد از تولید ناخالص داخلی مهاجران فقط در ۲۵ کشور جهان متمرکز شده است. ۱۲ کشور در حوزهی اروپای غربی قرار دارند و ۴ کشور در حوزهی کشورهای عربی خلیج فارس.
مهاجران در سال ۲۰۱۵ در ۵ کشور جهان ۳.۶ میلیارد دلار تولید ناخالص داشتهاند. ۵ کشوری که میراثبر بیشترین فایده از حضور مهاجراناند:
- آمریکا (۲ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی مهاجران معادل با ۱۱ درصد از کل تولید ناخالص داخلی این کشور)
- آلمان (۵۵۰ میلیون دلار معادل با ۱۷ درصد از تولید ناخالص داخلی کل)
- انگلستان (۳۹۰ میلیون دلار معادل با ۱۴ درصد از تولید ناخالص داخلی کل)
- استرالیا (۳۳۰ میلیون دلار معادل با ۲۵ درصد از تولید ناخالص داخلی کل)
- کانادا (۳۲۰ میلیون دلار معادل با ۲۱ درصد از تولید ناخالص داخلی کل)

سهم مهاجران در تولید ناخالص داخلی کشورهای مختلف بسیار متنوع است. به عنوان مثال در کشورهایی چون هنگکنگ و سنگاپور که اخیرا به نقطه تمرکزی برای مهاجران تبدیل شدهاند ۳۵ تا ۳۹ درصد از تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۱۵ تولید نیروی کار مهاجر تولید شد. کشورهایی چون کانادا و استرالیا که تعداد بیشتری از مهاجران را در بازههای طولانیتری جذب کردهاند ۲۰ تا ۳۰ درصد تولید ناخالص داخلیشان به دست مهاجران تولید میشود. از آن طرف هم کشوری چون ژاپن وجود دارد که فقط ۱ درصد از تولید ناخالص داخلیاش توسط مهاجران تولید میشود. (ژاپن از جمله کشورهایی است که مهاجرپذیر نیست و فقط ۲ درصد از جمعیت این کشور را مهاجران تشکیل میدهند.)
در بین ۲۵ کشوری که ۹۰ درصد تولید ناخالص داخلی مهاجران در آنها اتفاق میافتد، ۴ کشور حوزهی خلیج فارس قرار دارند: عربستان صعودی، امارات متحدهی عربی، کویت و قطر.
۴۸ درصد از تولید ناخالص داخلی کشورهای عربی حوزهی خلیج فارس به دست نیروی کار مهاجر به دست میآید.[۱]
البته باید توجه داشت که این کشورها بسیاری از نیروی کار مهاجرشان را در ۵ تا ۱۰ سال اخیر به دست آوردهاند و مدت زیادی از حضور مهاجران در این کشورها نمیگذرد. از طرفی در کشوری چون عربستان صعودی کلیهی قراردادهای کاری با نیروهای خارجی موقتی است و حقوق پرداختی به آنها به مراتب کمتر از نیروی کار بومی است. در سال ۲۰۱۳ مهاجران نیمی از نیروی کار عربستان را تشکیل دادند، اما فقط ۲۵ درصد از درآمد ملی به آنها تعلق گرفت. ویزای به شرط حمایت کارفرما توانایی مذاکره و چانهزنی مهاجران برای دریافت حقوق بالاتر در عربستان را ناممکن کرده است. به عبارتی تولید ناخالص داخلی مهاجران در عربستان به معنای شرایط رفاه کلی برای آنها نیست.[۲]
تاثیر ناحیهی مبدا مهاجران در تولید ناخالص داخلی آنها نیز جالب توجه است. مهاجرانی که از کشورهای در حال توسعه مهاجرت کردهاند حدود ۴.۱ میلیارد دلار (نزدیک به ۶۰ درصد) تولید ناخالص داخلی مهاجران را به خود اختصاص دادهاند. بیشترین سهم از آن مهاجرانی است که از آمریکای لاتین آمدهاند (۱۴ درصد). ۱۱ درصد از تولید ناخالص داخلی مهاجران جهان به مهاجران اروپای شرقی و آسیای مرکزی تعلق دارد. مهاجران برآمده از کشورهای توسعهیافته ۲.۲ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی داشتهاند. ۱۶ درصد از تولید ناخالص داخلی مهاجران جهان متعلق به مهاجرانی بوده که از اروپای غربی مهاجرت کردهاند.
مردان مهاجر از زنان مهاجر فعالترند.
در کشورهای OECD 48 درصد از مهاجران مرد و ۵۲ درصد زن هستند. اما سهم مردان در تولید ناخالص داخلی این کشورها ۵۸ درصد (۳میلیارد دلار) و سهم زنان ۴۲ درصد (۲.۱ میلیارد دلار) است. [۳] در این کشورها مردان با احتمال بیشتری فعال خواهند بود و در سطح مهارتی مشابه یک زن و مرد، احتمال بیکاری مرد کمتر است.
همانطور که بیان شد بیشترین بهره از پدیدهی مهاجرت را کشورهای مقصد میبرند. اما کشورهای مبدا نیز سهمی میبرند. مهاجران با مهاجرت کردن به طور کلی درآمد خود را افزایش مدهند. بخش زیادی از این درآمد از طریق مصرف کالا و خدمات به اقتصاد کشور مقصد بازمیگردد. اما بخشی نیز ذخیره میشود و از طریق وجوه ارسالی به خانوادهها و بستگان مهاجران در کشور مبدا ارسال میشود. در سال ۲۰۱۴ مبلغی برابر با ۵۸۰ میلیون دلار به کشورهای مبدا ارسال شد. برابر با ۸.۷ درصد از ۶.۷ میلیارد دلاری که مهاجران در آن سال تولید کردند. در حالیکه این مبلغ در کشورهای مقصد درصد بالایی از تولید ناخالص داخلی محسوب نمیشود، در بعضی کشورهای دریافتکننده نسبت بالایی از تولید ناخالص داخلی است. در ادامه به تاثیرات مثبت پدیدهی مهاجرت برای کشورهای مبدا نیز پرداخته خواهد شد.
[۱] به دلیل محدودیت دسترسی به آمارهای کویت، امارت متحده عربی و قطر آمارهای عربستان صعودی برای کل کشورهای عربی حوزهی خلیج فارس برآورده شده است.
[۲] Saudi Arabia beyond oil: The investment and productivity transformation, McKinsey Global Institute, December 2015.
[۳] خروجیهای اقتصادی بر حسب جنسیت فقط در کشورهای OECD قابل برآورد است که حدود ۷۸ درصد از تولید ناخالص داخلی مهاجران (۵.۴ میلیارد دلار) در این کشورها تولید می شود. در سایر کشورها و برای سایر مهاجران جهان چنین برآوردی به دلیل ناچیز بودن دادهها و غیرقابل اتکا بودنشان ناممکن است.
مالزی در جنوب شرقی آسیا با ٣٠میلیون نفر جمعیت چهلمین کشور پرجمعیت جهان است. درآمد سرانه متوسط افراد در این کشور در سال ٢٠١۵ برابر با ٩٧۶۶ دلار بود که این کشور را در رده پنجاهونهم کشورها از منظر درآمد سرانه قرار داده بود. یکی از مهمترین شاخصههای جمعیتی این کشور حضور مهاجران است. تعداد نیروهای کار خارجی در این کشور طی سالیان همواره روندی افزایش داشته است. در سال ١٩٩٠ تنها ۴درصد از نیروهای کار شاغل در مالزی، خارجی بودند (۴٠٠هزار نفر). این رقم در سال ٢٠١٠ به ١۵درصد نیروی کار شاغل (یعنی ٢میلیون نفر) رسید.
طبق آخرین برآوردهای آماری حدود ٣،۴میلیون نفر نیروی کار خارجی در مالزی مشغول به کار بودند که از این تعداد فقط ٢،١میلیون نفرشان بهصورت قانونی ثبتشده بودند. نیمی از مهاجران قانونی و غیرقانونی حاضر در مالزی اندونزیایی هستند. مهاجران بنگلادشی، میانماری، نپالی و هندی نیز مالزی را برای مهاجرت و اشتغال بسیار میپسندند. از یک منظر میتوان گفت وضع مالزی در مهاجرپذیری بسیار شبیه به ایران است. این کشور برای اهالی کشور همسایه (اندونزی) جذاب است. تعداد مهاجران غیرقانونی حاضر در این کشور نیز زیاد است. اما حضور مهاجران در این کشور چه تأثیری بر اقتصاد و اشتغال اهالی آن داشته است؟
مالزی و نیروهای کار مهاجر
در سال ٢٠١٢ حدود ٢۵درصد از نیروی کارگر در کشور مالزی را کارگران خارجی تشکیل میدادند. هرم جمعیتی مهاجران در این کشور نیز بهگونهای است که بیشتر آنان در سن کار قرار دارند. اکثر مهاجران در کشور مالزی در بخش صنعت و کشاورزی متمرکزند: ٧٠درصد از نیروهای به کار گرفتهشده در بخش کشاورزی مالزی اتباع غیرمالزیایی هستند. در صنعت ساختوساز ۴۵درصد نیروها و در بخش تولید ٣٠درصدشان از مهاجران هستند.
مهاجران بهطورکلی در مالزی سطح تحصیلات پایینتری دارند. تقریبا ۴٠درصد از مهاجران مالزیایی تحصیلات ابتدایی را هم به پایان نرساندهاند. در نتیجه آنها تمایل دارند که در مشاغل سطح پایین مشغول به کار شوند. این تمایل آنها در بازار کار مالزی نوعی انطباق شغلی هم ایجاد کرده است، چراکه بهطورکلی طی سالیان اخیر متوسط تحصیلات مالزیاییها افزایشیافته و آنها حاضر به کار در مشاغل سطح پایین نیستند، ولی مهاجران کممهارت و کمسواد با اشتیاق به این مشاغل میپردازند.
سازوکارهایی برای اولویتدادن به استخدام افراد بومی
دولت مالزی به دنبال این است که برای کارفرمایان مالزیایی استخدام نیروی مالزیایی در اولویت باشد. برای این کار دو مکانیزم را طراحی کرده است.
نخستین مکانیزم این است که کارفرمایان مالزیایی باید برای پرکردن مشاغل خالی ابتدا در سایت مشاغل مالزی آگهی بدهند. درصورتیکه برای کار موردنظر هیچ درخواستی از طرف افراد مالزیایی و بومی ثبت نشده باشد، آن وقت آنها مجازند به استخدام نیروی کار مهاجر بپردازند.
مکانیزم دیگر این است که بهازای هر نیروی کار خارجی استخدامشده، کارفرما باید مالیات اضافه پرداخت کند. مالیات اضافی از ۴١٠ رینگیت برای استخدام نیروی مهاجر در بخش کشاورزی شروع میشود و به ١٢۵٠رینگیت برای استخدام این نیروها در بخش ساخت و تولید میرسد. اضافه مالیات بهازای هر استخدام نیروی کار مهاجر در بخش خدمات ١٨۵٠رینگیت است. به عبارتی دولت در بخش کشاورزی که خود مالزیاییها تمایل کمتری به فعالیت دارند، مالیات کمتری دریافت میکند، اما در بخش خدمات که خود مالزیاییها تمایل بیشتری برای کار دارند، مالیاتهای بالاتری دریافت میکند.
اما در عمل بسیاری از کارفرمایان مالیات اضافه را از حقوق نیروهای کار مهاجر کسر میکنند، در نتیجه تمام فشار مالیات اضافی بر دوش نیروهای کار مهاجر است و این مکانیزم اثری انگیزشی بر کارفرمایان برای استخدام نیروهای بومی ندارد.
بعضی از کارفرمایان هم این مکانیزم را دور میزنند، بهاینترتیب که به استخدام مهاجران در صنایع با مالیات پایینتر (مثل کشاورزی) میپردازند، اما آن نیروی کار را در بخشهای دیگر همچون ساختوساز، تولید و خدمات خانگی به کار میگیرند. گاه هم مهاجران این مکانیزم را دور میزنند. بهاینترتیب که برای کار در مشاغل سطح پایین همچون بخش کشاورزی اقدام میکنند و اجازه اقامت میگیرند، اما بعد کار را رها میکنند و در بخشهای با دستمزد بالاتر بهصورت غیرقانونی مشغول به کار میشوند. دولت مالزی به کارفرمایان اجازه داده تا از ١۴ کشور آسیایی کارآموز جذب کنند، اما مشخص نکرده که این کارآموزان چگونه باید آموزش داده شوند. در نتیجه جذب کارآموز یکی از راههای جذب نیروی کار رایگان یا کمهزینه برای کارفرمایان مالزیایی است. دولت مالزی دو تفاهمنامه با کشور بنگلادش و اندونزی دارد که بهموجب این تفاهمنامهها بکارگیری نیروهای کار بنگلادشی در بخش کشاورزی و نیروهای اندونزیایی در بخش خدمات خانگی بهصورت رایگان ممنوع است و اتباع این دو کشور برای کارآموزی هم باید حداقلی از حقوق را دریافت کنند.
رفاه کارگران مهاجر
مالزی سیستم حداقل حقوق برای کارگران را اجباری کرده است. این حداقل حقوق حتی برای مهاجران هم تضمینشده است: حداقل حقوق یک کارگر در ماه در شبهجزیرهی مالزی ٩٠٠رینگیت و در صباح و ساراواک ٨٠٠رینگیت است. هدف دولت مالزی از حداقل حقوق این است که مشاغل مهاجران را برای نیروهای بومی هم جذاب کند، اما ثابت شده است که متقاعدکردن نیروی کار مالزیایی برای پرکردن مشاغل مهاجران بسیار دشوار است. این مسأله دو جنبه دارد: عرضه و تقاضا. در سمت تقاضا خیلی از کارفرمایان انتظار دارند که مهاجران بیش از ساعات معمول و استاندارد کار کنند. نیروهای بومی بهراحتی تن به این تقاضا نمیدهند. آنها از حقوق خودشان آگاهند، اما مهاجران بهراحتی این درخواست را میپذیرند. آنها از طریق اضافهکاری و فراتر از استاندارد کار کردن هزینههای مربوط به مالیاتهای اضافهشان را جبران میکنند. کارفرمایان در مالزی از مهاجران ماهانه ٢۵٠ساعت کار میکشند، به آنها ٩٠٠رینگیت حقوق میدهند و از آن ٩٠٠ رینگیت، ١٠٠ رینگیت را به خاطر مالیات و ۵٠ رینگیت را به خاطر هزینههای محل خواب و اجاره کسر میکنند. بهاینترتیب یک مهاجر ماهانه ٧۵٠ رینگیت میگیرد و ٢۵٠ ساعت کار میکند.
در سمت عرضه هم بین مهاجران و افراد بومی رقابت چندانی برای مشاغل وجود ندارد. حجم بالای مهاجران کممهارت و اشتغالشان در کارهای سطح پایین به مالزیاییها این امکان را بخشید تا سطح مهارتی خودشان را از طریق آموزش بالا ببرند. آنها در کارهای سطح بالا مشغول میشوند. مالزی یکی از کشورهایی است که تولیدکننده تجهیزات الکترونیک در جهان است و بدین ترتیب برای اشتغال نیروهای کار تحصیلکرده خود مشکلات کمتری دارد.
مهاجران باعث اشتغالزایی برای مالزیاییها میشوند
با نگاهی به حجم مهاجران بین سالهای ١٩٩٠ تا ٢٠١٠ مالزی میبینیم که بهازای هر ١٠ مهاجر که وارد مالزی شدهاند، ۴،١شغل برای مالزیاییها ایجاد شده است. از طرف دیگر حقوق پرداختی به افراد مالزیایی هم افزایش داشته، بهخصوص برای کسانی که تحصیلات بالایی دارند. البته برای افراد کمسواد و کممهارت مالزیایی اتفاقات خوبی نیفتاده، سطح دستمزد متوسط آنها طی این سالها برخلاف افراد باسواد مالزیایی کاهش یافته است.
بسیاری از تحقیقات و مدلسازیهای اقتصادی این نتایج را تایید میکنند. بانک جهانی طی یک مطالعه برآورده کرده که اضافهشدن هر هزار نیروی کار مهاجر در یک بخش خاص اقتصاد مالزی باعث میشود در طولانیمدت ٨٣۶ شغل تماموقت و ١۶٩شغل پارهوقت برای خود مالزیاییها ایجاد شود.
توضیح این مسأله به این شکل است که حضور کارگران خارجی هزینههای تولید را کاهش میدهد. کارشناسان و نیروهای خبره با این صرفهجویی تولید را گسترش میدهند و گسترش تولید باعث ایجاد مشاغل جدید برای مالزیاییها میشود.
بانک جهانی برآورد کرده که بهازای هر ١٠درصد افزایش مهاجرت به مالزی، یکدرصد اشتغال تماموقت برای افراد بومی در مالزی اضافه میشود. البته مطالعات بانک جهانی نشان میدهد اضافهشدن نیروهای خارجی در بخشهای کشاورزی و خدمات باعث افزایش اشتغال مالزیاییها میشود، اما اضافهشدن آنان به بخش تولید برای مالزیاییها شغل جدیدی ایجاد نمیکند.
نکته بسیار مهم در سیاستهای مهاجرتی و تأثیر نیروهای مهاجر بر اقتصاد مالزی این است که در این کشور مهاجرت از طریق کاهش هزینههای نیروی کار است که باعث بهبود اقتصاد شده و نه از طریق افزایش بهرهوری و این افزایش بهرهوری است که در بلندمدت باعث رشد اقتصادی پایدار و گذار یک اقتصاد از درآمد متوسط به درآمد بالا میشود.
منتشر شده در صفحه دیاران روزنامه شهروند