«دردسرهای عظیم» کودکان مهاجر برای تحصیل
قمر تکاوران
سه سال پیش بعد از فرمان مقام معظم رهبری که «هیچ بچهای از تحصیل بازنماند»، مشکلات کودکان مهاجر برای تحصیل خیلی کم شد و تعداد بازماندگان از تحصیل بهشدت کاهش یافت؛ کودکان مهاجر قانونی برای ثبتنام در مدارس دولتی مشکلی نداشتند و مهاجران فاقد مدرک باید برای ثبتنام برگه حمایت از تحصیل دریافت میکردند، به این صورت که همه اعضای خانواده را سرشماری میکردند و به همه بچههای خانواده که در سن مدرسه بودند، برگه حمایت از تحصیل داده میشد. اما امسال بهدلیل قوانین جدید برای دادن برگه حمایت از تحصیل، برای آنان مشکلاتی بهوجود آمد و تعداد بیشتری از کودکان از تحصیل بازماندند.
درواقع امسال مهمترین دلیل بازماندگی از تحصیل کودکان مهاجر، قوانین جدید بود که مانع گرفتن برگه حمایت از تحصیل میشد. دلایل دیگری هم وجود داشت ولی طبق گزارشهای فعالان مدنی، بیشتر کودکان به این دلیل از تحصیل بازماندند و تعداد کودکانی که به دلایل دیگری از تحصیل بازماندند خیلی کمتر بوده است.
برای اطلاع از جزئیات وضعیت کودکان بازمانده از تحصیل، با چند نفر از فعالان اجتماعی در شهرهای مختلف صحبت کردم. طاهره خاوری که در محمودآباد مدرسه خودگردان دارد در مورد وضعیت تهران توضیح داد. مریم آشور که در شیراز پیگیر وضعیت این دانشآموزان بوده و سالهای پیش به آنان تدریس کرده از وضعیت دانشآموزان شیرازی گفت. ملیحه احمدی، فعال اجتماعی در اصفهان که پیگیر حل مشکل این دانشآموزان بوده و تلاش کرده آنان را در مدارس ثبتنام کند و به آنان آموزش بدهد، مشکلاتی که در شهر اصفهان با آن مواجه شده بودند را بازگو کرد و معصومه نظری که در مشهد مدرسه خودگردان دارد نیز توضیحاتی در باب کودکان مشهدی داد.
دانشآموزان مهاجر فاقد مدرک باید برای ثبتنام در مدرسه، برگه حمایت از تحصیل دریافت کنند و امسال آنان چندین مانع برای دریافت این برگه داشتند:
اثبات حضور حداقل دو سال در ایران با ارائه مدرک باطل شده
در “توضیح کمیته آموزش نهاد رهبری در خصوص مصوبات مربوط به ثبتنام دانشآموزان افغانستانی” که در ۲۰ مرداد ۱۳۹۷ از طریق اداره کل امور اتباع و مهاجرین خارجی وزارت کشور منتشر شد، آمده است که مهاجرین حتی اگر کمتر از یک سال در ایران حضور دارند، اما در طرح سرشماری ۶ ماه پیش شرکت کردهاند و یا بتوانند یک سال حضور خود را با مدرکی اثبات کنند، میتوانند در مدرسه ثبتنام کنند، اما در عمل چیزی که اتفاق افتاده و از فعالان اجتماعی میشنویم چیز دیگری است و حضور حداقل دو سال شرط گرفتن برگه حمایت از تحصیل بوده است.
طاهره خاوری، فعال اجتماعی تهران در مورد موانع ثبتنام کودکان افغانستان میگوید: قانون موجود در سال گذشته، امسال تغییر کرده است. به این صورت کسانی که مدارک شناسایی ندارند و میخواهند برای بچه، برگه حمایت از تحصیلی بگیرند باید یک مدرک باطل شدهای داشته باشند تا ثابت کنند از دو سال قبل ایران بودند. مثلاً کارت باطل شده یا پاسپورت تمدید نشده ارائه دهند. ولی خیلی از خانوادهها، ازجمله خانوادههایی که به ما مراجعه کردند، هیچکدام از اینها را نداشتند.
به گفته خاوری این خانوادهها یا دو سال قبل، اصلاً ایران نبودند یا شوهرشان بوده، بچهها نبودند و یا شوهرشان رفته بچهها را آورده، یک سری از خانوادهها هم بودند که چهار-پنج سال است در ایران هستند ولی نه از طرح خبری داشتند، نه بچهها به سن مدرسه رسیده بود که بروند برگه حمایت از تحصیل بگیرند. یکسریها که اصلاً نمیدانستند سرشماری انجام شده و از چنین مواردی اصلاً خبر نداشتند.
مریم آشور، فعال اجتماعی که در شیراز مشغول فعالیت است نیز در این مورد اظهار میکند: ما خانوادههایی میشناسیم که خیلی بیشتر از دو سال است اینجا زندگی میکنند ولی هیچ مدرکی ندارند و سمنها و کسانی که آنها را میشناسند هم هیچ اعتباری ندارند. حتی از خدمات مددکاری هم استفاده نکردهاند. البته میشود حتی استشهاد محلی برای آنها جمع کرد ولی عملاً این اتفاقها نمیافتد.
جابهجایی دفتر کفالتها
گروهی که سال قبل برگه حمایت از تحصیلی را دریافت کرده بودند، امسال باید آن را تمدید میکردند و برای تمدید هم باید به همان دفتر کفالت سال قبل مراجعه کنند، یکی از مشکلاتی که این کودکان با آن مواجه بودند این بود که دفتر کفالتها جابهجا شده بودند و پیدا کردن آدرس آنان ممکن نبود.
طاهره خاوری در مورد این مشکل هم میگوید: خانوادهها نامه را باید فقط به همان دفتر کفالت سال قبل ببرند و تمدید کنند، اما این دفتر کفالتها جابهجا میشوند و آدرس دقیقی نمیدهند… یک مورد را که من خودم داشتم پیگیری میکردم، مادرش میگفت: من کل دفتر کفالتهایی که در شهرری بوده را گشتم، میگفت حداقل بگویید آن دفتر کفالت الان کجا رفته، اما به او جواب میدادند که نمیدانیم. من با این مادر رفتم وزارت کشور، استانداری که در شهرزیبا بود. آنجا هم گفتند ما فقط اینجا جوابگوی کسانی هستیم که پاسپورت و کارت شناسایی دارند، آنهایی که مدارک ندارند اصلاً به ما هیچ ربطی ندارد.
شلوغ بودن دفاتر کفالت
امسال، شلوغ بودن دفاتر کفالت، مشکل دیگری بود که باعث شد این دفاتر، کار این دانشآموزان را انجام ندهند.
به گفته خاوری، این مشکل سالهای قبل وجود نداشت. یکی از دلایلی که دفتر کفالت باز بود ولی کار انجام نمیداد، این بوده که سه طرح همزمان با هم شروع شده بود؛ یکی تمدید کارتهای آمایش، دیگری تمدید پاسپورتهای طرح خانواری و سوم دادن برگههای حمایت از تحصیل و تمدیدشان هم بود. یعنی دفتر کفالت همزمان، هر سه کار را با هم انجام میداد، بعضی از آنها که شلوغ بودند، میگفتند کار کارتیها و پاسپورتیها را انجام میدهیم ولی آنهایی که برگه حمایت از تحصیلی داشتند چون سرشان شلوغ بود، میگفتند بروید جای دیگر. در صورتی که وظیفه خودشان بود و باید خودشان انجام میدادند.
دفتر کفالتها سلیقهای عمل کردند
سلیقهای عمل کردن دفاتر کفالت در دادن برگه حمایت از تحصیلی به بچهها، مسئله دیگری است که موجب بازماندگی از تحصیل میشود. بعضی جاها برگه حمایت از تحصیل را دادهاند، اما بعضی دیگر خیلی در این باره سختگیری کردهاند.
مریم آشور در مورد سلیقهای انجام شدن کارها در دفاتر کفالت نیز میگوید: من این را شنیدم که دفاتر کفالتی بودند که نامه یک سمن را قبول کردند، برای اینکه بدون کارنامه تمدید کنند و جاهایی هم بودند که به هیچوجه قبول نکردند. انگار به شخص هم ربط پیدا میکند و قانون آنقدر مشخص نیست.
بچههایی با شرایط خاص
در این میان شرایط کودکانی با شرایط خاص، مشکل را برای بچههای اتباع خارجی دوچندان میکند که دانشآموزان کمشنوا یا دارای دیرآموزی و درس ضعیف را شامل میشود.
آشور در مورد این مشکلات میگوید: یک کودک کمشنوا یا تقریباً ناشنوا نمیتواند در مدارس دولتی درس بخواند، ما بهتازگی با چنین موردی نیز روبهرو شدهایم. وضعیت این افراد نیاز به پیگیری دارد. باید وضعیت این دانشآموز مشخص شود و با توجه به شرایطش به مدارس مناسب برود. اما چون تاکنون اقدام نکرده باوجود اینکه یازده سالش هم هست و کارنامهای هم نداشت، امسال برگهاش تمدید نشد.
مدرسه نرفتن فرزندان بزرگتر خانواده
این فعال اجتماعی میگوید: در خانوادهای که فرزندان بزرگتر آن به مدرسه نرفتهاند، فرزندان کوچکتر نیز نمیتوانند به مدرسه بروند، چرا که دیگر برای کل آن خانواده برگه حمایت از تحصیلی صادر نمیکنند و باعث بازماندگی از تحصیل همه آنان می شوند.
«من خانوادههای دیگری را میشناسم که مثلاً خواهرهای بزرگتری که زیر هجده سال هستند، نتوانستند به مدرسه بروند و برگههایشان را هم نتوانستند تمدید کنند. حالا خواهر کوچکتری که داشتند و امسال به سن قانونی رسیده که به مدرسه برود چون برگه حمایت کل آن خانواده تمدید نمیشده است، به این بچه هم برگه ندادند.»
الزام حضور پدر برای گرفتن برگه حمایت از تحصیلی
آشور ادامه میدهد: حضور پدر برای گرفتن برگه حمایت از تحصیلی فرزندان مهاجران نیز الزامی است. اما در بسیاری موارد، پدر معتاد است و بارها شده هر چه پیگیری کردیم پدر حاضر نشده برای گرفتن برگه مراجعه کند و همین باعث محرومیت آنها از تحصیل میشود
عدم تطابق شهر کارت آمایش با شهری که در آن زندگی میکنند
مشکل دیگری که سبب بروز مشکلات برای تحصیل فرزندان مهاجرین میشود به عدم تطابق شهر کارت آمایش با شهری که در آن زندگی میکنند برمیگردد.
وی درباره این مشکل اینگونه توضیح میدهد: یک بخش از بچههای بازمانده از تحصیل، بچههایی هستند که کارت آمایش دارند ولی کارت آمایش شهرهای دیگر را دارند. این در مواقعی است که خانواده از روی بیمسئولیت یا نبود کار و یا وجود اقوام و آشنایان در شهری زندگی میکنند که با شهر کارت آمایشان متفاوت است. برخی از این خانواده هشت فرزند در سن مدرسه دارند. اما بهدلیل عدم تطابق شهر کارت آمایش با شهری که در آن زندگی میکنند، اینها نمیتوانند در مدارس ثبتنام شوند.
بازماندگی از تحصیل به خاطر تعصب خانواده
این فعال اجتماعی ادامه میدهد: خانوادههایی نیز هستند که به خاطر تعصب اجازه خروج بچه از خانه و حضور در مدرسه را نمیدهند و به این دلیل بچه بازمانده از تحصیل میشود. سال گذشته برای اینکه میخواستیم بچهها را در مدارس دولتی ثبتنام کنیم، خانه به خانه میچرخیدیم و صحبت میکردیم. در این بین، ما با خانوادهای برخورد کردیم که یک دختر هشتساله داشت و مدارکشان هم قانونی بود، یعنی همه چیز مشخص بود ولی برادر خانواده، که خیلی هم جوان بود، میگفت: من اصلاً غیرتم اجازه نمیدهد که خواهرم از خانه بیرون بیاید، حتی نمیگذاشت ما که همه خانم بودیم او را ببینیم.
بیاطلاعی خانواده
اما در این میان هستند بچههایی در میان مهاجران که والدین آنها حتی خبر ندارند که امسال فرزندشان باید به مدرسه برود.
معصومه نظری، فعال اجتماعی که در مشهد مشغول فعالیت است در توضیح چنین شرایطی میگوید: موارد بسیاری داشتیم که مادرانی در تابستان تصمیم گرفتند بچه را پیشدبستانی ببرند و تازه فهمیدند که بچه باید مدرسه بروند، حالا این شاید از بیسوادی مادر بوده، اما در بسیاری از مواقع که بچه به دنیا آمده است، سال تولدش در جایی ثبت نشده است که سن و سال دقیق او مشخص باشد.
تمام موارد گفته شده در زمانی است که هنوز بچهها برگه حمایت از تحصیل را نگرفتند. در این میان دلایل بسیاری وجود دارد که حتی پس از دریافت برگه حمایت نیز مانع از تحصیل بچهها میشود.
کمک به مدرسه مانع ورود کودکان به مدرسه
اگرچه شهریه مدارس حذف شده است، اما طبق تجربهها و مشاهدات فعالان اجتماعی این حوزه، فقط عنوان از شهریه به کمک به مدرسه تغییر کرده است. کمک به مدرسه هم مانند شهریه اجباری است و تا خانوادهها آن را پرداخت نکنند، فرزند آنها را در مدرسه ثبتنام نمیکنند. مدارس منصف آن را قسط بندی میکنند، اما مشاهدات نشان داده است که تعداد این مدارس خیلی کم است و اغلب مدارس همه پول را روز اول میخواهند. لذا تعدادی از خانوادهها این پول را ندارند و تعدادی نیز نمیخواهند پرداخت کنند و با اینکه موفق شدهاند برگه حمایت از تحصیل را دریافت کنند، فرزندان خود را در مدارس دولتی ثبتنام نمیکنند.
آشور شرایط را اینگونه توضیح میدهد: خانوادههایی را هم داریم که برگهها را دارند، شرایطش را دارند ولی چون مدارس پول میگیرند اجازه تحصیل به فرزندانشان نمیدهند. برخی مواقع خانواده از عهده مخارج برنمیآید. در بعضی مواقع نیز میگوید اصلاً برای چه باید برای تحصیل پول بدهیم. سال گذشته در شیراز برای مدارس، ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار تومان شهریه میگرفتند. امسال من نمیدانم تهران به چه صورت است اما اینجا بین ۳۰۰ تا ۳۵۰ هزار تومان بوده است؛ یعنی ۳۵۰ تومان برای کلاس اولیها و ۳۰۰ برای بقیه پایههای ابتدایی. ما همین امسال هم بهخاطر این مبلغ خانوادههایی را داریم که بچههایشان را ثبتنام نمیکنند و نکردند.
وی ادامه میدهد: شاید ما بگوییم ۲۰۰ یا ۳۵۰ هزار تومان که چیزی نیست ولی مسئله این است که در برخی مواقع تعداد بچههای یک خانواده زیاد است و از عهده بار مالی آن برنمیآیند. البته خیلی اوقات حاضر به قسط بندی هم هستند، اما مدارس قبول نمیکنند و شرط ثبتنام واریز یکجای کل مبلغ است.
تکمیل ظرفیت مدارس
به گفته طاهره خاوری، فعال اجتماعی که در شهر تهران مشغول فعالیت است تکمیل ظرفیت مدارس نیز بهانه دیگری برای جلوگیری از تحصیل بچههای مهاجر است.
«وقتی نوبت به ثبتنام بچههای مهاجر میرسد، ظرفیت مدارس تکمیل شده است. مثلاً یک خانواده که دو دختر کلاس اولی داشتند، تقریباً دو هفته تمام، همه مدارس اطرافشان را گشتند حتی به روستاهای اطراف و یک شهرک که کمی با محلی زندگیشان فاصله داشت نیز راضی شدند، اما جوابشان این بود که کلاس اول، دوم و سوم ما پر شده است و نمیتوانیم دانشآموز جدید بگیریم»
وی ادامه میدهد: یکی از مهمترین دلایلی که سال گذشته بچهها نمیتوانستند ثبتنام شوند این بود که مدارس اعلام تکمیل ظرفیت میکردند. البته ما تا آبان ماه توانستیم حدود ۴۷ نفر از بچهها را از طریق اداره کل آموزش و پرورش ثبتنام کنیم. یکی از دلایل تکمیل ظرفیت نامتناسب بودن امکانات آموزشی با جمعیت در مناطق حاشیهای است.
خاوری توضیح میدهد که مدارسی هم بودند که تکمیل ظرفیت را بهانهای قرار میدهند که از پذیرش دانشآموزان مهاجر سر باز زنند. برخلاف اینکه در توضیح مصوبات مربوط به دانشآموزان افغانستانی آورده شده که «کسی نمیتواند خارج از ضوابط اعلامی برای ثبتنام دانشآموزان مجاز یا غیرمجاز در یک منطقهای ممانعت به عمل بیاورد» اما در عمل میبینیم که برخوردها خلاف این است.
بودجه مدارس شامل مهاجرین نمیشود
نکته دیگری که باید به آن توجه داشت این است که حتی اگر مدارس، مهاجران را ثبتنام کنند، بودجه شامل اغلب آنها نمیشود. بودجه مدرسه شامل مهاجران فاقد مدرک و خیلی از پاسپورتیها هم نمیشود چون پاسپورتیها هم خودشان مدرکی ندارند و اسمشان در پاسپورت پدر نوشته شده است. همین دلیل مهمی است که خیلی از مدارس هم تمایلی برای ثبتنام مهاجرین نداشته باشند و بازماندگی از تحصیل را تشدید کند.
این مشکلی است که معصومه نظری، فعال اجتماعی در مورد آن اینگونه توضیح میدهد: هر هزینهای را بخواهند بدهند، بچههای مهاجر را شامل نمیشود. نهتنها آنهایی که بدون مدرک هستند و نه آنهایی که اسمشان در پاسپورت پدرشان آمده است سهمی از بودجه مدارس ندارند.
وی ادامه میدهد: من حدود ۷۰ بچه را تحت حمایت داشتم، ۱۲ بچه ایرانی بود که مشکلی نداشتند، ۱۲ بچه هم مهاجر بودند که مشکلی برای تحصیل نداشتند. اما در مورد بقیه بچهها، نتوانستم برایشان بودجهای بگیرم. خیلی اذیت شدم، ۳ ماه من درگیر آن بودم و به بهزیستی رفت و آمد میکردم و در آخر نیز نتیجهای نگرفتم.
*این نوشته پیشتر در ایرنا منتشر شده است.
به مناسبت هفته ملی کودک
امین شولسیرجانی
وقتی از کودکان ایرانی سخن میگوییم، از جامعهای بزرگ با ویژگیها، نیازها و چالشهای متفاوت سخن میگوییم. از جنوب تا شمال ایران جامعه کودکان حقوق نادیده گرفته شدهای دارند که باید دستگاههای مسوول و نهادهای مدنی بیش از پیش برای تحقق آنها کوشش کنند. اما مهمترین و فوریترین حقوق و مسائل اجتماعی مرتبط با حوزه کودکی در ایران کدامند؟ طبیعتا هر کدام از پژوهشگران و فعالان حوزه کودکی در ایران برای این سوال پاسخهای متفاوتی دارند. از نظر سیامک زندرضوی، عضو هیاتمدیره انجمن جامعهشناسی ایران، «بیهویتی» تعداد زیادی از کودکان. کودکان بیشناسنامهای که از نظر این جامعهشناس دستکم چهار حق دیگرشان هم نادیده گرفته شده است. زندرضوی در گفتوگو با «اعتماد» همچنین به مساله «کودک همسری» اشاره میکند و عقیده دارد نقص قانونی باعث شده بسیاری از کودکان به اجبار تن به ازدواج دهند و این ازدواجها پیامدهای فردی و اجتماعی ناگواری در پی داشته است. زندرضوی که سالها در حوزه کودکان کار کرده است در این گفتوگو به صراحت از دستگاههای مسوول میخواهد که در سیاستهای موجود تجدیدنظر کنند و در گام اول طرحی برای سرشماری کودکان بدون هویت تهیه کنند و قوانین مربوط به ازدواج را به نفع کودکان اصلاح کنند.
اگر بخواهید براساس تجربه سالها فعالیت در حوزه کودکان بگویید، به نظر شما مهمترین مشکل عمومی جامعه کودکان ایرانی که از نظر دستگاههای مسوول نادیده گرفته شده یا به اندازه کافی به آن توجه نشده، چیست؟
وقتی از کودک ایرانی حرف میزنیم تصور من یک جغرافیایی سیاسی است که کودکان در آن چارچوب زندگی میکنند. از این منظر یکی از مهمترین مشکلاتی که تعداد زیادی از کودکان با آن مواجهند، مساله هویت است. این کودکان فاقد شناسنامه و کارتهای هویتی هستند یعنی در حقیقت وجود ندارند. ما باید این کودکان را به رسمیت بشناسیم و ساز و کاری تعریف کنیم که به سرعت شناسایی شوند و مشخصات هویتیشان ثبت شود تا از این وضعیت رهایی پیدا کنند. ازدواجهایی که به خصوص در یک دهه اخیر میان زنان ایرانی و مردان افغانستانی (یا کشورهای دیگر) انجام شده موجب شده فرزندان این زوجها در صف اول بیهویتی قرار بگیرند.
در استانهایی مثل سیستانوبلوچستان و کرمان هم کودکانی بدون مدارک هویتی زندگی میکنند که اتفاقا پدر و مادر ایرانی دارند. به نظر میرسد این مشکل فراگیرتر از مساله خانوادههایی است که مرد خانواده غیرایرانی است؟
از این کودکان فاقد مدارک هویتی همه جا هست. حتی پدر و مادرانی وجود دارند که به دلیل اعتیاد شناسنامه فرزندانشان را میفروشند. مساله اصلی این است که ما برای موضوع ساز و کار نداریم. آنجایی که این کودکان باید وارد مهدکودک و پیشدبستانی شوند فقدان این ساز و کار خودش را نشان میدهد. چون ما برای این وضعیت سیستم دیدبانی نداریم، این کودکان «نامرئی» میمانند و این «نامرئی» بودن تا بزرگسالیشان هم ادامه مییابد که میتواند به فاجعه منجر شود.
چه فاجعهای؟ صادر نشدن مدارک هویتی برای این کودکان مولد چه پیامدهای اجتماعی خواهد بود؟
چهار حق از این کودکان سلب میشود. حق بقا، حق امنیت، حق رشد و حق مشارکت. اولینش حق بقا است. مثلا قاچاقچیها میتوانند از این کودکان به راحتی سوءاستفاده کنند. وقتی کودکی دچار گرفتاری شود مثلا ربوده شود و اعضای بدنش خرید و فروش شود، پیگیری موضوع دشوار میشود. از طرف دیگر حق رشد این کودکان نادیده گرفته میشود. این بچهها نمیتوانند مدرسه بروند یعنی از رشد طبیعی برخوردار نمیشوند. خیلی وقتها حق مشارکت این کودکان در زندگی اجتماعی هم سلب میشود. انسان به عنوان موجودی اجتماعی وقتی در فضاهای عمومی نباشد در حاشیه میماند و احتمالا رو به تبهکاری میآورد.
به نظر میرسد هر اقدامی برای مداخله در این مساله نیازمند اطلاع از آمار دقیق این کودکان است. سخنگوی کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس پارسال از وجود یک میلیون و ۱۰۰ هزار کودک در کشور خبر داده بود. چقدر این آمار قابل استناد است. آیا پژوهش مستقلی در این باره صورت گرفته که بتوانید به نتایج آن اشاره کنید؟
سرشماریهای عمومی در کشور از این نقص اساسی رنج میبرند که کودکانِ «در شرایط دشوار» را سرشماری نمیکنند. کودکانِ «در شرایط دشوار» حدود ۱۷ گروهند که یکی از مهمترین گروههایشان کودکان فاقد مدارک هویتی هستند. باید ساز و کار پژوهشی آماری برایش تعریف شود که تکتک این کودکان شناسایی شوند. وقتی چنین سرشماری دقیقی انجام نمیشود مساله کودکان فاقد مدارک هویتی همچنان به قوت خودش باقی میماند. این کودکان باید برمبنای «تمام شماری» در سراسر کشور سرشماری شوند و نه به شیوه نمونهگیری. باید طرحی در کشور تعریف شود که در سطح محلات و در تمام شهرها به صورت همزمان «تمام شماری» انجام شود. اما ارادهای برای این کار وجود ندارد.
به نظر شما چرا چنین ارادهای وجود ندارد؟
به این دلیل که صدای این کودکان در دستگاه قانونگذاری و دستگاه اجرایی ما شنیده نمیشود. فقط موقعی که سیستمهای ما دچار گرفتاری میشوند این کودکان دیده میشوند. مثلا وقتی یکی از این کودکان به قتل برسد پلیس و دستگاه قضایی ما به دلیل فعال بودن، میتوانند این فرد را پیدا کنند. هر گروه ذینفعی که صدایش شنیده نشود هیچ کجا به حساب نمیآید که فعلا به نظر من ضعیفترین این گروهها، همین دسته از کودکان هستند.
مجلس و برخی دستگاههای اجرایی هم در این باره بارها اظهارنظر کردهاند اما روند حل مساله سرعت نگرفته است. چه موانعی باعث شده مسالهای با این درجه از اهمیت همچنان معطل بماند؟
اولین مانع، وجود یک نگاه امنیتی است. استدلال برخی مقامهای انتظامی این است که میگویند سه نسل قبل از این بچهها مثلا از افغانستان آمدهاند و اگر به اینها کارت هویتی بدهیم دیگران هم از مناطق دیگر میآیند و طلبکار میشوند و مدارک هویتی میخواهند. به نظر من این استدلال قانعکننده نیست زیرا این نکته را فراموش میکنند که کودکان قربانی تصمیم بزرگسالان شدهاند. در این شرایط صدای این بچهها به هیچ کجا نمیرسد و خودشان هم توان تصمیمگیری یا تاثیر بر تصمیمگیران را ندارند. از طرفی ما در ایران با فقدان قانون دقیق و محکمی که حق هویت را به رسمیت بشناسد، روبهرو هستیم. البته به جز پیماننامه حقوق کودک که این موضوع به خوبی در آن پیشبینی شده است. خب، وقتی پایه قانونی محکمی وجود ندارد، برایش ساز و کار هم تعریف نشده است. نیرو و انرژی و دیدبان هم تعریف نشده است. اگر یک کودک از مدرسه باز بماند یا هویت نداشته باشد هیچ سیستم دیدهبانی و نظارتی احوال ایشان را نمیپرسد.
در این شرایط شما راهحل را در تصویب قانون حمایت از کودکان یا چیزی شبیه به آن میدانید؟
نه. قانونی که الان وجود دارد پیماننامه حقوق کودک است و میتوانیم برای آن ساز و کار تعریف کنیم. اولین گام اجرای این ساز و کارها هم این است که بدانیم چه تعداد کودک فاقد مدارک هویتی داریم. باید بدانیم این کودکان کجا و در چه شرایطی زندگی میکنند. اگر از ظرفیت پیماننامه استفاده کنیم، میتوانیم شرایط نظارت و دیدبانی را فراهم کنیم. البته ما در کنار کودکان فاقد مدارک هویت، با چالش کودک همسران هم مواجهیم که به نظر من آن هم از درجه اهمیت بالایی برخوردار است و هر دوی این موارد باید در اولویتهای تصمیمگیری و دیدبانی قرار گیرند.
در مورد کودک همسرها البته اختلافنظرها زیاد است و حتی برخی با پیگیری تعدادی از نمایندگان مجلس برای افزایش سن ازدواج به صراحت مخالفت میکنند. چرا این موضوع از نظر شما به عنوان جامعهشناس اینقدر اهمیت دارد؟
به این دلیل روشن که در بسیاری موارد در ظاهر ازدواج رخ میدهد اما عملا پدرانی وجود دارند که عملا دخترانشان را میفروشند. از نظر قانونی سن ازدواج الان روی ۱۳ سال نشانهگذاری شده است این در حالی است که توجه نمیشود در دنیای امروز رشد عقلی و عاطفی یک انسان شرایط دیگری دارد و از کودکی که هنوز خودش کودکی نکرده نمیتوان انتظار تشکیل خانواده داشت. با تولد فرزند این کودک همسرها مشکلات افزایش مییابد. نسبت طلاق هم در این گروهها کم نیست. باید سن ازدواج را اصلاح کنیم. باید با اصلاح قانون از پدرانی که به بهانه صغیر بودن و ناتوانی در تصمیمگیری، دخترانشان را مجبور به ازدواج میکنند؛ سلب صلاحیت کنیم. متاسفانه با افزایش مشکلات اقتصادی برخی خانوادههای فقیر تمایل به این کار افزایش پیدا میکند.
برای این موضوع نمونهای هم دارید؟
بله. یک نمونه شناخته شدهاش به دو، سه سال بعد از زلزله بم و دوره ریاستجمهوری آقای احمدینژاد بازمیگردد. آن موقع دولت اعلام کرد به خانوادههایی که یک ازدواج جدید در آنها صورت بگیرد وام مسکن دوم را هم پرداخت میکند. به این کار میگویند مهندسی اجتماعی. آن موقع برای اینکه تعداد ازدواجها بالا برود این تصمیم گرفته شد؛ به این قیمت که بعضا کودکانی که به امانت نزد خویشاوندانشان زندگی میکردند وام دوم را گرفتند و کودکان ازدواج کردند. البته ممکن است گفته شود این ازدواجها صوری بوده و صرفا برای دریافت وام اتفاق افتاده است. اما بسیاریشان هم صوری نبود.
پیامدهای این ازدواجهای اجباری چیست؟
در این شرایط حق کودکان برای کودکی کردن و بزرگ شدن و رسیدن به رشد عاطفی و عقلی را عملا معلق کردهایم. سادهترینش این است که این کودک همسرها چون از نظر جسمی رشد کافی نداشتهاند طبیعتا آسیب جسمی میبینند و بچهای را هم که به دنیا میآورند، ناقص است. این را دوستان پزشک میگویند. از طرف دیگر روانشناسان میگویند چون بچهها رشد عاطفی کافی ندارند آمادگی برای مادر شدنشان پایین است. حتی اگر از نظر جسمی هم توانا باشند، توانایی ندارند فرزندشان را سرپرستی کنند، زیرا هنوز کودکی خودشان هم ناتمام مانده است. از نظر اجتماعی هم طلاقهایی که برای کودک مادرها اتفاق میافتد نسبت بالایی دارد. یک معنای طلاقها این است که خطاهای خیلی زیادی در رفتار درون خانوادگی آنها وجود داشته که اساسا توانایی و مهارت مدیریت آن را نداشتهاند. این تصور که پدر مالک فرزندش است باید برای همیشه کنار رود. برای این کار لازم است هم از ظرفیت پیماننامه حقوق کودک استفاده کنیم و هم قوانینمان را اصلاح کنیم.
*این نوشته پیشتر در روزنامه اعتماد منتشر شده است.
*عکس از صفحه اینستاگرام everydaygolshahr برداشته شده است.
مجید کیانپور در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری خانه ملت با اشاره به اینکه باید با توجه به تاکیدات مقام معظم رهبری امکان تحصیل کودکان و نوجوانان مهاجر افغانستانی را در ایران فراهم کرد، گفت: از دیرباز ایران پناه و پناهگاه بسیاری از مردم کشورهای اطراف بوده مخصوصا افرادی که در شرایط نامساعد زندگی به سر میبرند به همین دلیل و دلایل متعدد دیگری همچون حفظ یکپارچگی و امنیت منطقه، نشر و بسط سیاستهای جمهوری اسلامی ایران و انجام وظیفه انسانی و مسلمانی خود باید به وضعیت بهداشتی و تحصیلی کودکان و نوجوانان مهاجر به ویژه افغانستانی رسیدگی کرد.
کوتاهی وزارتخانههای آموزش و پرورش و امور خارجه در گرفتن سهم تحصیل مهاجران از سازمانهای بینالمللی پذیرفته نیست
نماینده مردم درود و ازنا در مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه کوتاهی وزارتخانههای آموزش و پرورش و امور خارجه در گرفتن سهم تحصیل مهاجران از سازمانهای بینالمللی پذیرفته نیست، اضافه کرد: این وزارتخانهها باید در شرایط نامناسب اقتصادی کنونی خود تیمی ویژه برای دریافت سهم ایران از سازمانهای بینالمللی در رابطه با هزینهکرد تحصیل کودکان و نوجوانان مهاجر اختصاص دهد.
فواید هزینهکرد برای تحصیل مهاجران افغانستانی بیشتر از مضرات آن است
وی با تاکید بر اینکه فواید هزینهکرد برای تحصیل مهاجران افغانستانی بیشتر از مضرات آن است، افزود: مسائل مالی دانشآموزان پناهنده و هزینههای که بر دوش آموزش و پرورش میگذارند بالا است، لذا مسئولان مرتبط در این وزارتخانه و امورخارجه باید برای کسب اعتبارات لازم از سازمانهای همچون یونسکو تلاش کنند.
کیانپور اضافه کرد: توجه به تاثیرات فرهنگی افاغنه بر دانشآموزان ایرانی در برخی از مناطق کشور از اهمیت فراوانی برخوردار است که باید برای آن فکری کرد.
آموزش و پرورش باید برای دانشآموزان مهاجر برنامه فرهنگی داشته باشد تا بتوان آنها را جذب فرهنگ ایرانی و اسلامی کرد چراکه این مهم علاوه بر افزایش امنیتی ایران، امنیت منطقه را به دنبال دارد.
آموزش و پرورش باید برای دانشآموزان مهاجر برنامه فرهنگی داشته باشد
عضو کمیسیون عمران مجلس با بیان اینکه آموزش و پرورش باید برای دانشآموزان مهاجر برنامه فرهنگی داشته باشد تا بتوان آنها را جذب فرهنگ ایرانی و اسلامی کرد چراکه این مهم علاوه بر افزایش امنیتی ایران، امنیت منطقه را به دنبال دارد، اظهار کرد: به علت مشکلات مالی و روی آوردن این کودکان به کار در بازار و بسیاری دلایل دیگر، شاهد تنزل علمی، اخلاقی و فرهنگی این دانشآموزان در مدارس هستیم لذا آموزش و پرورش نباید از مسائل تربیتی این دانشآموزان غافل شود.
٭این نوشته پیشتر در کانال گروه دانشجویی همدل منتشر شده است.
٭عکس از سایت کودکان آفتاب برداشته شده است.