او دانشجوی دکترای لبنانی مشغول به تحصیل در دانشگاه تهران است که دوره کارشناسی ارشد را نیز در همین دانشگاه پشت سر گذاشته است. این مصاحبه برای من بسیار دلچسب بود زیرا با فردی بسیار بشاش و برون‌گرا مواجه بودم که از بیان مشکلات خود در سالیان تحصیل در ایران و احساساتی که در قبال این مشکلات پیدا کرده بود ابایی نداشت. او از فشار شدید افکار عمومی ایران بر اتباع لبنانی سخن گفت که برای اولین بار بود در مورد آن می‌شنیدم. در ادامه خلاصه‌ای از این مصاحبه را می‌خوانید.

 

مشکلات اداری دانشجویان بین‌الملل در دانشگاه‌های ایران

ایران در پیشرفت علمی دست کمی از سایر کشورها ندارد. فکر نکنم شماها نیز خودتان را دست کم بدانید. شما کشور پیشرفته‌ای از نظر علمی به خصوص در زمینه علوم انسانی هستید . اما در زمینه پذیرش دانشجویان بین‌المللی مشکلات جدی دارید. وقتی شما یک برنامه تحصیلی برای دانشجویان بین‌المللی دارید باید زیرساختش را هم آماده کنید. مثلا حداقل یک نفر باشد که بتواند با دانشجویان جهت راهنمایی انگلیسی صحبت کند.
مورد دیگر عدم توجه به درخواست‌های پذیرش برای دانشگاه و یا عدم پاسخگویی به‌موقع به این مکاتبات است. افراد زیادی هستند که علاقه دارند برای تحصیل به ایران بیایند اما آموزش دانشگاه پاسخ ایمیل‌هایشان را نمی‌دهد. من به دو سه دانشجوی لبنانی یک برنامه تحصیلی ارایه شده برای دانشجویان بین‌الملل در دانشگاه تهران را معرفی کردم و به آن‌ها ایمیل دانشگاه را دادم اما اصلا کسی جواب مکاتباتشان را نداد. آن‌ها هر دو سه روز یه بار به من زنگ می‌زنند که لطفا این کار من را پیگیری کن جواب من را نمی‌دهند می‌خواهم ثبت نام کنم.
علاوه بر این‌ها، در ایران پیچیدگی بی‌جهت بروکراسی داریم. به طور مثال من وقتی می‌خواستم تسویه حساب دوره ارشدم رو بگیرم یک سال و نیم طول کشید تا مدرکم را گرفتم به خاطر این که مثلا فلان کارمند می‌گوید: آهان یادم رفت بهت بگم که این فرم اشتباه داره باید ببریش وزارت‌خانه. بعد از این حرف ما دائم سرگردان می‌شویم بین وزارت دانشکده وزارت دانشکده وزارت دانشکده. زمان ثبت نام و تسویه حساب هم، همیشه دانشجویان معطل می‌شوند بدون استثنا.

 

مشکلات مالی دانشجویان بین‌الملل

از سوی دیگر در مورد تامین مخارج زندگی یک دانشجو، در دانشگاه‌های خارج از ایران وقتی به کسی بورس نمی‌دهند کاری در دانشگاه به او می‌سپارند تا بتواند زندگی خود را پیش ببرد. اما این امکان هم اینجا فراهم نشده است. نمی‌شود گفت چون شما خارجی هستید و ایرانی‌ها نمی‌توانند کار پیدا کنند پس خارجی‌ها نباید کار کنند. در این شرایط این آگاهی باید وجود داشته باشد که چرا خارجی‌ها باید در ایران کار کنند تا بتوانند زندگیشان را پیش ببرند.
به عنوان یک دانشجوی لبنانی وقتی به کشور خارجی می‌روید یک راه این است که پول از لبنان برایت بفرستند که در ایران امکانش نبود و خانواده من اگر می‌خواستند از لبنان برایم پول بفرستند باید می‌پرسیدم و می‌گشتم که چه کسی از لبنان به ایران می‌آید تا آن شخص پول را برایم بیاورد. خارجی‌ها در ایران برای باز کردن حساب بانکی مشکل دارند. مثلا بنده می‌خواهم حساب بانکی باز کنم اول باید این طرف آن طرف زنگ بزنم بپرسم کدام بانک با خارجی‌ها بیشتر کنار می‌آید چون بعضی شعبه‌ها می‌گویند برای خارجی‌ها حساب باز نمی‌کنیم یا به خارجی‌ها فقط دفترچه می‌دهیم. علاوه بر این، بعضی بانک‌ها فقط برای خارجی‌های ثروتمند حساب باز می‌کنند اما برای افراد معمولی نه. من مساله بانک و امور مالی را مطرح کردم چون شنیدم بانک مرکزی یک ابلاغیه برای بانک‌ها صادر کرده که خارجی‌ها فقط می‌توانند با دفترچه کار بکنند.

 

ذهنیت‌های سیاسی مختلف ایرانیان نسبت به لبنانی‌ها

نکته دیگر این است که دانشجوهای لبنانی، لبنانی بودن خود را هیچ وقت اظهار نمی‌کنند یا در بحث‌های سیاسی داخلی شرکت نمی‌کنند. من حوصله وارد شدن به یک سری بحث‌ها را ندارم تا می‌فهمند لبنانی هستی می‌پرسند حسن نصرالله کجاست؟ آیا شما عضو حزب اللهی؟ شما چرا دارید پول ما را می‌گیرید؟ خب بسه آدم خسته میشه. تا خسته هستم و کسی می‌پرسه کجایی هستی میگم اهوازیم. میگه خیلی لهجه داری. من جواب میدم آره خارج از کشور بزرگ شدم. در واقع یک داستان آماده برای مواجهه با این شرایط دارم.
از یک طرف حزب‌الهی‌ها از ما خوششان میاد و می‌خواهند به ما نزدیک بشوند چون ما لبنانی هستیم اما بعضی از کسانی که طرفدار سیاست خارجی جمهوری اسلامی نیستند به شکلی به ما توهین می‌کنند. در ایران هر روز با کسانی مواجه می‌شوید که تا می‌فهمند عرب هستی سعی می‌کنند سرت کلاه بگذارند. فرد وقتی متوجه این رفتار می‌شود خیلی زود از زندگی در ایران خسته می‌شود. متاسفانه در این جامعه بعضی افراد آگاهی ندارند. ببین من دانشجوی لبنانیم عربستانی نیستم اماراتی نیستم عراقی نیستم کویتی نیستم طرفدار صدام حسین نیستم که، پسر عموم و دوستانم شهید شدند نه فقط به خاطر لبنان بلکه شهید شدند برای من برای شما برای این کشور برای آن کشور. این که من بیایم اینجا به نوعی با من رفتار کنند که نشان بدهند تو عربی، انقدر این برخورد اذیت کننده است که بعضی وقت‌ها هیچ کاری نمی‌توانم بکنم و فقط می‌خواهم بخوابم تا این مشکلات یادم برود. مردم خیلی صریح نظرشان را نسبت به ما می‌گویند و این عمل آن‌ها به صورت ناخودآگاه نیست و اتفاقا خیلی زشت با ما برخورد می‌کنند. این یک واقعیت است، ما می‌دانیم اینجا خیلی‌ها ما را دوست ندارند و این مساله باعث شده ما دچار معضل هویتی بشویم ما خب عربیم اما در ایران نباید این موضوع را ابراز کنیم به همین خاطر من سعی می‌کنم لهجه‌ام رو درست کنم تا هر روز نخواهم بگویم عربم.

 

دانشجوی لبنانی و مهمان‌نوازی ایرانی

الان که ناراحتی‌هایم را گفتم کمی هم از خوبی‌هایی که مردم ایران به من کرده‌اند بگویم. صاحب‌خانه اولم تا خانم من را دید که خانم چادری هستند چون مذهبی بود گفت به خاطر چادر خانمت یا رهن را نصف کنید یا اجاره را. من بسیار شوکه شدم. در این مدت کسانی آمدند که بسیار به ما لطف کردند. مثلا این صاحب‌خانه ما بسیار مهمان نواز بود به من می‌گفت پسرم یا می‌گفت اگر اجاره نداری ماه بعد بده یا اصلا نده. فکر نکنم روزی بیاد که بتوانم لطفش را جبران کنم. مورد دیگر این بود که روزی داشتم برای دوستم دنبال خانه می‌گشتم، طرف دید من از یک خانه خوشم آمده است گفت برو اجاره‌اش کن گفتم فعلا پول پیشش را ندارم طرف رفت کل پول پیش را برای من آورد. به همین سادگی ما از یک خانه 45 متری به خانه 90 متری رفتیم. از این لطف‌ها هست هر روز . تهرانی‌ها معمولا زیاد مهمان‌نواز نیستند همه دنبال زندگی خودشانند و اصلا نمی‌خواهند به مشکلات بقیه مردم مشغول بشوند اما بعضی وقتا کسانی از بین آن‌ها می‌آیند که به طور کلی فکر تو را عوض می‌کنند. من به سایر شهرهای ایران هم رفته‌ام مثل مشهد، اهواز و تبریز. از مهمان‌نوازیشان می‌ماندم خیلی مهمان نواز بودند اصلا دنبالمان می‌دویدند تا ببینند چی نیاز داریم می‌گفتند شما غریبید اینجا.

به اشتراک بگذارید

دیدگاه ارسال کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *