ابعاد اقتصادی مهاجرت در ناحیه‌ی آسیا و اقیانوسیه

در مورد پدیده‌ی مهاجرت بزرگ‌ترین سؤال اقتصاددانان این است: چرا برخی افراد و خانواده‌ها دست به مهاجرت می‌زنند و خیلی‌ها گزینه‌ی مهاجرت را انتخاب نمی‌کنند؟

یکی از مهم‌ترین و بدیع‌ترین ویژگی‌های مهاجرت ازنظر اقتصاددانان، ویژگی سرمایه‌گذاری بودن آن است. برای انجام یک فعالیت اقتصادی وجود دو عنصر الزامی است: سرمایه و نیروی کار. بعضی افراد سرمایه دارند و بعضی‌ها نیروی کار. این دو نیرو در کنار هم هستند که می‌توانند منجر به تولید اقتصادی و ایجاد مطلوبیت برای هر دو طرف شوند.

مهاجرت برای افراد فقیر در جهان سود ده‌ترین سرمایه‌گذاری ممکن است. افراد فقیر در جهان همیشه سرمایه‌های اندکی دارند. پولی ندارند که با آن سرمایه‌گذاری کنند و سود ببرند. از طرف دیگر به خاطر فقرشان آموزش و مهارت بالایی هم کسب نکرده‌اند که با استفاده از کار کردن از فقر فرار کنند؛ اما پدیده‌ای به نام مهاجرت توانسته خیلی از افراد فقیر جهان را از دام فقر برهاند.[1]

خیلی از کارگرانی که در جهان به مهاجرت اقدام می‌کنند،‌ دستمزد یک ساعت کار کردنشان در کشور مقصد گاه معادل با دستمزد یک روز کار در کشور مبدأ است.

قبلاً نیز اشاره شد که در ناحیه‌ی آسیا و اقیانوسیه خانواده‌هایی که حداقل یک عضوشان برای کار به کشوری خارجی مهاجرت کرده ازنظر سطح رفاه، آموزش و بهداشت به خاطر وجوه ارسالی همان عضو اوضاع بهتری دارند و سریع‌تر از فقر و نداری خارج می‌شوند.

افراد مهاجر در سرزمین خودشان عموماً سرمایه‌ای ندارند. مهارت خاصی هم ندارند و بازار کار در کشورشان به گونه‌ای نیست که آن‌ها بتوانند حداقل از طریق کار کردن به ادامه‌ی زندگی بپردازند. با مهاجرت آن‌ها می‌توانند از نیروی کار خود پول دربیاورند. پول‌ها را جمع کنند و برای خانواده‌ی خودشان در کشور مبدأ بفرستند و بدین ترتیب برای آن‌ها سرمایه فراهم کنند.

اما تأثیرات اقتصادی مهاجرت فقط در سطح فردی قابل‌مشاهده نیست. در مقیاس اقتصاد کلان هم مهاجرت پدیده‌ای تأثیرگذار است. مهاجرت باعث می‌شود که جمعیت و نیروی کار یک ناحیه کاهش و ناحیه‌ای دیگر افزایش پیدا کند.

افزایش نیروی کار در یک ناحیه به‌طورکلی باعث افزایش تولید ناخالص داخلی در آن ناحیه می‌شود. تولید ناخالص داخلی جمع ارزش کالاها و خدمات نهایی تولیدشده در داخل یک اقتصاد در یک بازه‌ی زمانی مشخص است که بیانگر قدرت تولید یک اقتصاد است. اقتصاددانان برای بررسی اقتصادی پدیده‌ی مهاجرت تولید ناخالص داخلی کشورها و نواحی را قبل و بعد از حضور مهاجران هم در کشورهای مبدأ و هم در کشورهای مقصد اندازه‌گیری می‌کنند.

تفاوت در رقم تولید ناخالص داخلی قبل و بعد از حضور مهاجران در اکثر نقاط جهان معنادار است. نکته‌ی مهم و قابل‌توجه این است که نسبت جمعیتی مهاجران هم در کشور مبدأ و هم در کشور مقصد از نیروی کار خیلی کوچک است؛ اما تأثیرشان بر تولید ناخالص داخلی بزرگ است.

ناحیه‌ی آسیا و اقیانوسیه یکی از نابرابرترین نواحی اقتصادی جهان را ازنظر سطح درآمدی دارد. کشورهای ثروتمندی چون ژاپن،‌ کره‌ی جنوبی و سنگاپور نرخ رشد جمعیت پایینی دارند،‌ جمعیتشان رو به پیری است و حجم نیروی کارشان در حال انقباض است. از طرف دیگر کشورهای زیادی چون ویتنام و چین در حال تجربه‌ی افزایش نرخ شهرنشین شدن افراد هستند. تفاوت دستمزد و درآمد کشورهای همسایه در ناحیه‌ی آسیا و اقیانوسیه اصلی‌ترین دلیل مهاجرت بین کشورها در این ناحیه است.

سه انقلاب در دهه‌های گذشته مهاجرت در قاره‌ی آسیا را رونق فراوان داده است:

انقلاب ارتباطات باعث شد تا مردم نواحی مختلف از وجود فرصت‌های درآمدی در کشورهای همسایه و سایر کشورها باخبر شوند و به مهاجرت اقدام کنند.

انقلاب حمل‌ونقل و جابه‌جایی باعث شد که مردمان نواحی مختلف بتوانند با سرعت هر چه بیشتر به‌سوی کشورهای مبدأ مهاجرت کنند.

و انقلاب حقوقی باعث شد که کشورهای میزبان مهاجران تشویق شوند که با مهاجران به مساوات و با کرامت انسانی رفتار کنند و به همین دلیل خیلی از مهاجران توانستند در کشورهای مبدأ ساکن شوند.[2]

در ادامه به بررسی ابعاد اقتصادی مهاجرت بر کشورهای مقصد و مبدأ این پدیده‌ی در ناحیه‌ی آسیا و اقیانوسیه خواهیم پرداخت.

تأثیرات اقتصادی مهاجرت بر کشورهای مقصد: چهارچوب نظری

در این نوشتار چهارچوب نظری بررسی تأثیر مهاجران بر اقتصاد کشورهای مقصد در سطح کلان معرفی می‌شود.

اقتصاددان‌ها عموماً بر این باورند که پدیده‌ی مهاجرت تعداد نیروی کار کشور میزبان را افزایش می‌دهد و با افزایش تعداد نیروی کار به‌طورکلی تولید ناخالص داخلی افزایش پیدا می‌کند. آمارهای استاندارد و تحلیل‌های کوتاه‌مدت نشان می‌دهد که با ورود مهاجران نرخ اشتغال و خروجی اقتصاد افزایش ولی متوسط دستمزدها کاهش پیدا می‌کند. این امر در کشورهایی که قوانین کمی در مورد نحوه‌ی اشتغال و سقف و کف دستمزد وجود دارد محسوس‌تر است.

مجمع مشاوران اقتصادی رئیس‌جمهور آمریکا این مسئله را به‌صورت زیر خلاصه کرده است:

اگرچه افزایش نیروی کار مهاجر خروجی اقتصاد در کشور را زیاد می‌کند، اما اضافه شدن نیروی کار به عرضه‌ی نیروی کار در بازار باعث می‌شود که سطح دستمزد کاهش پیدا کند. نیروی کار بومی برای رقابت با نیروی کار مهاجر کاهش درآمدهایش را تجربه خواهد کرد و یا این‌که میزان اشتغال نیروی کار بومی کم می‌شود.

کتاب اسمیت و ادمونستون در رابطه با مدل سازی اثرات اقتصادی، جمعیتی و مالیاتی مهاجرت
کتاب اسمیت و ادمونستون در رابطه با مدل سازی اثرات اقتصادی، جمعیتی و مالیاتی مهاجرت

شکل پایین مدل ساده‌شده‌ای از تأثیرات کوتاه‌مدت حضور نیروی کار مهاجر در بازار نیروی کار یک کشور میزبان (در اینجا آمریکا) را نشان می‌دهد. مدل در سال 1997 توسط اسمیت و ادمونستون ارائه شد[3] و بیانگر بازار نیروی کار آمریکا در سال 1996 بود. زمانی که کشور آمریکا 140 میلیون نفر نیروی کار داشت و به‌طور متوسط ساعتی 12.6 دلار درآمدشان بود. از این 140 میلیون نفر، 15 میلیون نفر یعنی 11 درصدشان نیروی کار خارجی بودند. نیروهایی که حضورشان منحنی عرضه‌ی نیروی کار را به طرف بیرون حرکت داده بود.

125 میلیون نفر نیروی کار بومی آمریکایی در نبود نیروی کار مهاجر به‌طور متوسط ساعتی 13 دلار درآمد داشتند. در نبود مهاجران نقطه‌ی تعادل عرضه و تقاضای نیروی کار نقطه‌ی E بود. با حضور نیروی کار مهاجر نقطه‌ی تعادل به سمت بیرون حرکت کرد و در نقطه‌ی F اتفاق افتاد: نقطه‌ی تعادلی با اشتغال بیشتر و سطح دستمزد کمتر.

مدل عرضه و تقاضا در بازار نیروی کار و تأثیر مهاجرت بر اقتصاد
مدل عرضه و تقاضا در بازار نیروی کار و تأثیر مهاجرت بر اقتصاد

درآمد ملی به‌صورت سطح زیر منحنی تقاضای نیروی کار بیان می‌شود. خط دستمزد تعادلی درآمد ملی را به یک مستطیل و یک مثلث تقسیم کرده است: مستطیل دستمزد نیروهای کار (که در زیر خط دستمزد قرار دارد) و مثلث بازگشت سود سرمایه و زمین (که در بالای خط دستمزد قرار دارد).

همان‌طور که مشاهده می‌شود افزایش نیروی کار مهاجر، خط دستمزد تعادلی را پایین می‌آورد و میزان اشتغال را زیاد می‌کند. این دو تأثیر هم‌زمان باعث می‌شود که درآمد ملی زیاد بشود. بیشتر افزایش درآمد ملی به خاطر زیاد شدن سطح مستطیل دستمزد پرداختی به نیروی کار است،‌ اما مثلث اضافی بالای خط دستمزد (مثلث B) بیانگر سود خالص اقتصادی پدیده‌ی مهاجرت برای کشور میزبان است.

اقتصاددانان در این مدل بر این باورند که حضور نیروی کار مهاجر متوسط درآمد افراد در بازار نیروی کار آمریکا را 3 درصد کاهش داده و از 13 دلار در هر ساعت به 12.6 دلار در ساعت رسانده است.

پدیده‌ی مهاجرت و افزایش نیروی کار در بازار نیروی کار آمریکا از 125 میلیون نفر به 140 میلیون نفر در این مدل 2 مستطیل و 1 مثلث را ایجاد کرده.

مستطیل C که جابه‌جایی درآمد بین افراد بومی (از نیروی کار به صاحبان سرمایه و زمین) در اقتصاد کشور مقصد را نشان می‌دهد. با افزوده شدن مهاجران به بازار نیروی کار سطح دستمزدها کاهش پیدا می‌کند. با کاهش سطح دستمزدها نیروهای کار بومی کاهش درآمد را تجربه می‌کنند،‌ اما درآمد کاسته شده به سمت صاحبان سرمایه و زمین حرکت می‌کند و سود و درآمد آن‌ها را افزایش می‌دهد.

مستطیل D: میزان افزایش حجم اقتصاد با مستطیل D و مثلث B نمود پیدا می‌کند. مهاجران بیشترین منفعت را در بازار نیروی کار از طریق سطح مستطیل D می‌برند، صاحبان سرمایه و زمین به اندازه‌ی مثلث B سود می‌برند: به مقداری که اقتصاد رشد کرده است.

مدل تأثیرات اقتصادی مهاجران بر اقتصاد کشور مقصد بیانگر این حقیقت است که سودبرندگان اصلی پدیده‌ی مهاجرت در درجه‌ی اول خود مهاجران هستند. کسانی که نسبت به کشور مبدأ خودشان دستمزدهای بالاتر و بهتری دریافت می‌کنند و به‌اندازه‌ی مستطیل D سود می‌برند. در درجه‌ی دوم کارفرمایان در بازار کار از پدیده‌ی مهاجرت سود می‌برند: آن‌ها به نیروی کار دستمزد کمتری پرداخت می‌کنند و به اندازه‌ی مثلث B سود می‌کنند. بزرگ‌ترین زیان‌دیدگان نیروهای کار بومی هستند، کسانی که قبل از ورود مهاجران استخدام شده‌اند و با ورود مهاجران کاهش دستمزد و درآمد را تجربه می‌کنند.

این تحلیل در کوتاه‌مدت است. مدل در کوتاه‌مدت بیان می‌کند که مهاجران با افزایش اشتغال و کاهش سطح دستمزد تولید ناخالص داخلی را افزایش می‌دهند؛ اما در بلندمدت اتفاق دیگری می‌افتد. با افزایش سود حاصل از کاهش دستمزدها و افزایش تولید ناخالص داخلی،‌ هم سرمایه‌گذاری و هم تقاضای نیروی کار در جامعه افزایش پیدا می‌کند.

در نتیجه منحنی تقاضا به سمت بیرون حرکت می‌کند و دستمزدها به حالت اولیه برمی‌گردد. به عبارتی کاهش دستمزدها به خاطر حضور مهاجران یک دهه طول می‌کشد و بعد از یک دهه تأثیر حضورشان باعث برگشتن سطح دستمزدها به حالت اولیه می‌شود. در طولانی‌مدت مهاجران بر سطح دستمزد بی‌تأثیر خواهند بود،‌ نرخ اشتغال و میزان درآمد ملی را افزایش می‌دهند و تولید ناخالص داخلی و حجم اقتصاد را زیاد و زیادتر می‌کنند.

مدل شکل بالا می‌تواند تأثیر حضور مهاجران بر درآمد ملی را به‌صورت درصدی نیز نشان دهد. مثلث B افزایش درآمد ملی خالص کشور مقصد به خاطر حضور مهاجران است. درصد افزایش تولید ناخالص داخلی با استفاده از سطح زیر این مثلث قابل‌محاسبه است:

درصد افزایش تولید ناخالص داخلی= 0.5* (3٪ کاهش در سطح دستمزدها به خاطر حضور نیروی کار مهاجر) * (11٪ افزایش نیروی کار) * (70٪ سهم نیروی کار از درآمد ملی)

محاسبات این مدل نشان می‌دهد که در آمریکای سال 1996 حضور مهاجران تنها 0.1 درصد درآمد ملی آمریکا را افزاش داده بود.

البته فرضیات این مدل جای بحث زیادی دارد. به عنوان مثال مدل فرض کرده که نیروی کار مهاجر می‌تواند به‌طور کامل جایگزین نیروهای کار بومی باشد. فرض کرده که از نظر کاری نیروی کار مهاجر و نیروی کار بومی هر دو در همه‌ی زمینه‌های شغلی می‌توانند صاحب شغل شوند. فرض کرده که نیروی کار مهاجر در همه‌ی صنایع و مشاغل قابلیت اشتغال و پخش شدن دارند. امری که در واقع اتفاق نمی‌افتد.

نیروهای کار مهاجر در عمل در برخی صنایع و نواحی متمرکز می‌شوند و به همین دلیل تأثیرات اقتصادی‌شان در همان صنایع و نواحی متمرکز می‌شود و نمی‌توان به‌راحتی تأثیرشان را بر کل اقتصاد در نظر گرفت. عموماً نیروهای کار مهاجر در سطح محلی مشغول به شغل‌هایی می‌شوند که خود نیروهای بومی حاضر به پذیرفتنشان نمی‌شوند. خود این واقعیت می‌تواند زنجیره‌ی شغلی برای نیروهای بومی ایجاد کند و اشتغال‌زایی آن‌ها را زیاد کند.

چون با خالی ماندن برخی مشاغل زنجیره‌ی شغلی کامل نمی‌شود و اشتغال‌زایی کمتر می‌شود. به عنوان مثال مهاجرانی که مشغول به کار در فرآیندهای تولید میگو می‌شوند، زنجیره‌های شغلی را برای رانندگان بومی و دیگر افراد بومی مرتبط فراهم می‌کنند تا شغلشان رونق پیدا کند. درحالی‌که آن افراد بومی به دلیل سختی حاضر به کار در فرآیندهای ابتدایی تولید میگو نبودند.

در مواردی هم وجود دارد که مشاغل دقیقاً برای مهاجران ایجاد و تعریف می‌شود، مثل کشور تایلند که مشاغلی فقط برای کارگران میانماری دارد، مشاغلی که خود تایلندی‌ها حاضر به انجامش نیستند و مهارت آن را هم ندارند.

در برخی مشاغل کم‌درآمد مثل کشاورزی و خدمات خانگی، مشاغل برای مهاجران وجود دارد چون آن‌ها دستمزد کمی می‌گیرند. اگر سطح دستمزد آن‌ها بالا برود این مشاغل از بین می‌روند. به عنوان مثال در صنعت خدمات خانگی، یک خانواده می‌بیند که سطح دستمزد 2 کارگر برای کمک به کارهای خانه پایین است. پس آن‌ها را استخدام می‌کند. اگر کارگری بومی وارد این حوزه شود، سطح دستمزدش مطمئناً بالاتر خواهد بود.

یا حتی اگر دستمزد کارگران مهاجر بالاتر باشد، خانواده دیگر به استخدام 2 کارگر اقدام نمی‌کند. کلاً از استخدام کارگر خدماتی در خانه صرف‌نظر می‌کند و این مشاغل از بین می‌روند. همین‌طور در صنعت کشاورزی. خیلی از مشاغلی که برای نیروهای مهاجر وجود دارند به خاطر پایین بودن سطح دستمزد و به‌صرفه بودن برای کارفرماها است. اگر سطح دستمزد بالا برود این مشاغل به‌کل از بین می‌روند و استخدامی صورت نمی‌گیرد.

علاوه بر این‌ها، نیروهای کار مهاجر در سطوح مهارتی مختلفی هستند و در نتیجه بر اقتصاد تأثیرات گوناگونی می‌گذارند. مهاجران ماهر عموماً خلاق‌اند و باعث افزایش نوآوری و بهره‌وری می‌شوند. آن‌ها تأثیر مثبت اقتصادی بسیار بالایی دارند. کارآفرینان مهاجر علاوه بر ایجاد فرصت شغلی برای نیروهای بومی، نیروهای کار مهاجر را هم مشغول به کار می‌کنند. بهره‌وری را افزایش می‌دهند و تأثیری به‌مراتب مثبت‌تر از خود نیروهای کار بومی دارند.

در طرف مقابل نیروهای مهاجر کم مهارت می‌توانند تأثیر منفی بگذارند. چرا که این نیروهای کم مهارت، سطح دستمزد را به شدت پایین می‌آورند. آن‌ها کارخانه را دچار این اعتیاد می‌کنند که با کاهش سطح دستمزدها تولید و سود بیشتر داشته باشند، نه با نوآوری و افزایش بهره‌وری. این ریسک در خیلی از کشورهای ناحیه‌ی آسیا و اقیانوسیه وجود دارد ریسکی که با نام «دام درآمد متوسط»[4] شناخته می‌شود.

علی‌رغم تمام ضعف‌های اشاره‌شده برای مدل اسمیت و ادمونستون، این مدل تأثیر کلی حضور مهاجران بر تولید ناخالص داخلی (بامعناترین شاخص سنجش اقتصاد) را به‌خوبی بیان می‌کند: مهاجران باعث افزایش تولید ناخالص داخلی در کشور مقصد می‌شوند.


[1] Clemens, M. A., and Ogden, T. (2014). Migration as a strategy for household finance: A research agenda on remittances, payments, and development. Working Paper, No. 354. Washington, D.C.: Center for Global Development. Available from http://www.cgdev.org/sites/default/files/migration-strat­egy-household-finance-research-agenda.pdf.

[2] Abella, M., and Martin, P. (2014). Measuring recruitment or migration costs: A technical report for KNOMAD’s Thematic Working Group on Low-Skilled Migrants – co-chaired with the International Labour Organization (ILO) (unpublished manuscript).

[3] Smith, J.P., and Edmonston, B. (Eds.) (1997). The New Americans: Economic, Demographic, and Fiscal Effects of Immigration. Washington, D.C.: National Academies Press.

[4] Middle income trap

به اشتراک بگذارید

یک نظر

دیدگاه ارسال کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *