آیا بلاتکلیفی پایان می‌یابد؟

زمانی که دولت لایحه اعطای تابعیت به فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی را به مجلس فرستاد، بحث‌ها حول این لایحه گسترده‌تر شد و افراد زیادی در مخالفت و موافقت با آن، اظهار نظر کردند. لایحه که در مجلس مورد تصویب قرار گرفت و به شورای نگهبان تقدیم شد، صدای مخالفان بلندتر از قبل شنیده شد و امروز که لایحه پس از اصلاح و رأی مجدد به شورای نگهبان برگردانده شده است، دیگر محل مناقشه مشخص شده است: امنیت ملی. این مهم هم از گفته‌های مخالفان در طی این مدت و هم از ایراداتی که شورای نگهبان به لایحه گرفته است، کاملا آشکار است.

ایراداتی که شورای نگهبان به این لایحه گرفته بود از جنس امنیتی بود. یعنی شورای نگهبان از بیم نفوذ بیگانگان و به خطر افتادن امنیت ملی کشور، این مصوبه مجلس را مورد تأیید کامل قرار نداده بود. از قضا مسئله امنیت ملی دغدغه موافقان هم هست و اینجا هر دو گروه در پی تأمین امنیت ملی هستند اما با شیوه‌هایی متفاوت. لذا توجه به نکاتی در باب چگونگی منحرف شدن افراد جامعه ضروری به نظر می‌رسد. در یک نظام اجتماعی وقتی انحرافی صورت می‌گیرد که افراد به جامعه احساس تعلق نداشته باشند، جامعه آن‌ها را پس زده باشد و آنان احساس طردشدگی بکنند و نیز افراد در موقعیتی قرار بگیرند که به طور نامناسب جامعه‌پذیر شده باشند. جامعه‌پذیری نامناسب با عدم امکان دسترسی به شیوه‌های آموزش مناسب اتفاق می‌افتد. زمانی که فرصت یادگیری شیوه‌های هم‌نوایی با جامعه از افراد سلب شود و همچنین دسترسی‌شان به اهداف محدود شده باشد، جامعه‌پذیری به‌طور کامل اتفاق نمی‌افتد و افراد دچار کجروی یا انحراف می‌شوند. این افراد که با مسیر مشروع نتوانسته‌اند به خواسته خود جامه عمل بپوشانند، دست به ابزارهایی جایگزین برای رسیدن به خواسته‌هایشان می‌برند که این ابزارها الزاما مورد پسند جامعه نیست و ممکن است انحراف از هنجارهای جامعه و بلاتکلیفی را به‌همراه داشته باشد.

همه ناهنجاری‌های اجتماعی از مسیر طردشدگی گذشته‌اند

حالا راه‌حل چیست؟ راه‌حل اصلی کج‌روی یا انحراف، جامعه‌پذیری مجدد و افزایش فرصت‌های مشروع برای رسیدن به اهداف است. پس اگر به‌ فکر به حداقل رساندن انحرافات افراد مشمول این لایحه در جامعه باشیم، باید توجه داشتیم باشیم که راه‌حل ادغام اجتماعی راهی بسی مطمئن‌تر است. همه ناهنجاری‌های اجتماعی از مسیر طردشدگی گذشته‌اند. آن زمان که افراد از جامعه طرد می‌شوند، نارضایتی‌شان افزایش می‌یابد بلاتکلیفی زیاد می‌شود و احتمال رفتنشان به سمت انحرافات اجتماعی بسیار بیش‌تر می‌شود.

از این رو ما نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم با به رسمیت نشناختن کسانی که در حال زندگی در ایران هستند و محدود کردن دسترسی آن‌ها به حقوق شهروندی، امنیتمان تأمین شود. این افراد زمانی با جامعه هم‌نوا می‌شوند که ما آن‌ها را در ساختار اجتماعی ادغام کنیم؛ با اعطای تابعیت و بازگذاشتن دسترسی‌شان به حقوق شهروندی. در این صورت است که می‌توانند از آموزش و جامعه‌پذیری کافی برای شهروند صالح بودن بهره‌مند شوند و نگرانی‌های ما در مورد امنیت و آسیب‌های اجتماعی مرتفع شود.

حالا که لایحه اعطای تابعیت به فرزندان مادرایرانی دوباره در حال بررسی در شورای نگهبان است و هنوز به نتیجه نرسیده است، باید بدانیم که این مسئله حل نشده باقی مانده و دچار بلاتکلیفی است، همچنین توجه داشته باشیم که وضعیت بحرانی امروز، حاصل سال‌ها بی‌توجهی به این امر بوده است و بدون شک راه حل مسئله از اعطای تابعیت می‌گذرد، نه رها کردن یا محروم کردن آنان و به حاشیه راندنشان. نتیجه رها کردن این مسئله و به تعویق انداختن آن در بهترین حالت وضعیت بلاتکلیفی امروز است. البته باید دقت کنیم که تعداد این افراد روز به روز بیشتر می‌شود و ابعاد این مسئله گسترده‌تر؛ پس فردا وضعیت بحرانی‌تر از امروز خواهد بود. همین الان هم برای حل این مسئله دیر شده است. برخی از مخالفان از زود به سرانجام رسیدن لایحه و عجله در این مورد صحبت می‌کنند که باعث تعجب است. انگار نمی‌دانند این لایحه حاصل قریب به دو دهه واکاوی است. در طی این سال‌ها هر روز ابعاد مسئله مادرایرانی‌ها گسترده‌تر و مشکلات عمیق‌تر شده است. به تعویق انداختن حل مسئله به بهانه اصلاحات بیشتر که برخی از مخالفان خواستار آن هستند، تنها ادامه راه همین سال‌هاست و چه بسا به لاینحل‌تر شدن آن نیز منجر شود.

 

*این نوشته پیش‌تر در ایرنا منتشر شده است.

به اشتراک بگذارید

دیدگاه ارسال کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *